ما ضمن مباحث گذشته به تناسب از اهمیت دوران نوجوانی و طبعاً مسأله بلوغ سخن می آوریم و اینک برای تکمیل آن مباحث و فراهم آوردن مدخل و مقدمه ای برای مباحث بعدی با رعایت اختصار مواردی را عرضه می داریم:
شرایط این مرحله:
دوران بلوغ را به دلیل اهمیت و نفوذ بخشی و هم از جهت روابط و مراودت با عناوینی نسبتاً گویا به صورت زیر معرفی کرده اند:
- دوران انتقال: به دلیل انتقال نوجوان از مرحله کودکی و وابستگی به مرحله استقلال و ورود به دنیای بزرگترها.
- دوران عصیان و نافرمانی نسبت به بزررگترها به دلیل احساس بزرگی و استقلال.
- دوران اضطراب به دلیل شرایط خاص دنیای بلوغ و ریختن هورمونهای غدد در خون.
- دوران غرور و مستی، بدلیل رؤیاها، احتلامها و آینده بینی های شیرین.
- دوران تولد جدید که به نظر هال تکامل یافته ترین خصایص انسانی در این مرحله ظاهر می شود[1]. سونیز دوران بلوغ را دوران تولد جدید می خواند[2].
- دوران بحران است (erise) به ویژه که برای او بحران انطباق با شرایط جدید، محیط جدید و خواسته های جدید پیش می آید و او در این اندیشه است که با هوس های خویش چگونه کنار آید.
بروز مشکلات و تغییرات:
تغییرات متعددی در شرایط رشد و حیات او پدید می آید که آن خود عامل توجیه بروز بحران است. در درون او آشوبهایی از شرایط هوسمندی نو وخواسته های غیر قابل دسترس وجود دارد که ذهن او را به خود مشغول می دارد، به طوری که برای اقناع آن در حال نقشه کشی است.
بلوغ را دوران طوفان زندگی خوانده اند. این طوفان نشأت گرفته از درون است زیرا که غدد بیدار شده و هورمونهای آن همچون سربازانی از درون قلعه وجود به او حمله آورده و در معرض رگبارهای خود قرار می دهند و او وامانده است که با این هجوم ها چه کند و چگونه خود را آرامش بخشد. مرحله انقلاب است و این انقلاب همه وجود و شخصیت او را نیز نفوذ قرار داده و شور و هیجانی در زندگی او ایجاد می کند. به نظر برخی از صاحب نظران بلوغ نماینده حقیقی تحولی عمیق در سازمان روان است و ذهن و عاطفه و روان همانند جسم نوجوان تحت فشارها و نفوذهای آن است. مشکلاتی که به او رخ می نمایند به علت توسعه بحران شخصیت تراکم و تغییر ناگهانی عواطف، فشار و طوفان مربوط به تحمل وضع گذشته خانه و مدرسه است که او خط و روش و بنیاد آن را زیر سؤال می برد. او را از این پدیده ای اعجاب انگیز باید خواند که با بروز صفات ثانویه از یک سو قابلیت هایی و از سوی دیگر احساس نگرانی هایی برای او حاصل می شود.
اهمیت شرعی بلوغ:
دوران بلوغ از نظر شرعی اهمیت فوق العاده ای دارد. از آن بابت که مهمترین وضع و شرایط برای حیات است و آدمی جهت ورودی به عرصه تکلیف الهی و کار برای خدا و معامله با خدا آمادگی پیدا می کند و در شرایطی قرار می گیرد که می تواند با او رابطه مستقیم پیدا کند. در اسلام برای او جشن بلوغ است، نه تنها بلوغ عبادتی و نماز و روزه، بلکه بلوغ جنسی که او وارد دنیای مردان و زنان می شود و خداوند با او معامله یه انسان کامل را خواهد داشت. وعده بهشت، نعمت، رحمت، امداد عینی برای او نیز چون دیگران مطرح است و باب ضیافت الهی بر او نیز گسترده است. او با ورود به بلوغ حلم، بلوغ نکاح و بلوغ اشد در مقررات تکلیفی بسیاری وارد می شود چون:
- عبادات کامل: نماز، روزه، حج، زکات، نیابت از حج، نظارت اجتماعی و …
- معاملات چون ازدواج، اجرای عقد، مضاربه، مزارعه، مساقات، اجاره، شرکت، ضمان، حواله، شهادت و ...
- حقوق مثل قضاوت، اجرای حدود، دیات، قصاص، تعزیرات و ...
و در کل آدمی برای رسیدن به مرحله تکامل باید مرحله ای چون این مرحله را طی کند و وارد دنیایی شود که در آن مسئولیت خواهی و خیراندیشی، در خور ثواب و عقاب است.
دید روان شناسانه به بلوغ:
از نظر روان شناسی تحولی که در جنبه زیست بر اثر بیداری غدد پدید می آید چنان دگرگونی و شوری در افراد به وجود می آورد که همه ابعاد وجودی آنها را تحت نفوذ قرار می دهد. ما در مورد جنبه های این تحول به تفضیل سخن خواهیم گفت ولی فعلاً به اختصار متذکر می شویم که این بیداری غدد و ریزش هورمونها در خون:
- اثری فوق العاده در ذهن دارد آنچنان که همه فکر و کنجکاوی و قصور و تخیل نوجوان را تحت شعاع قرار داده و او را از اندیشه و اهتمام به درس و کار و تحصیل باز می دارد.
- اثری در عواطف دارد آنچنان که گاهی موجد ترسهای جدید است. تعجب او را در برابر امور و جاذبه های طبیعی برمی انگیزد، در او عشق به وجود می آورد که عامل رفتارهای شبیه مستی است، محبت او را به سویی خاص جهت می دهد.
- ادراک و اراده او را تحت تأثیر قرار می دهد. او را به سویی ویژه می راند، آزادی و استقلال او را به گونه ای دیگر می سازد، ستایش ونیایش او و زیبادوستی او را تحت شیوه ای خاص در می آورد.
- نفس بلوغ پدید آورنده جمالی ویژه و جمال دوستی ویژه است. موریس دبس می گوید:« این جمال و زیبایی مخصوص بشر نیست، بلکه در اغلب حیوانات نیز نوعی شکفتگی بدنی دیده می شود به خصوص در نزد طیور، آن هم در نوع آوازها و رنگ های تند و جاذب پرو بالها».[3] در کل برخی، از نظر روان شناسی و روان پزشکی به جای بلوغ ترجیح داده اند از کلمه جوانی استفاده کنند تا جانشینی برای سن کودکی باشد[4].
خصایص عمده آنان:
آنچه در رفتار و کردار نوجوان به چشم می خورد بس مهم و عظیم است و گاهی این رفتارها منشأ خیر و برکت است و زمانی منشأ نفرت. ما جوانب و ابعاد آن را در ضمن مباحث بعدی بررسی خواهیم کرد ولی آنچه که در این عرصه قابل ملاحظه و عرضه است عبارتند از:
- برقراری روابط جدید با دوستان، افراد همجنس و زمانی هم با جنس مخالف؛
- تمایل به اجرای نقش اجتماعی جنس مذکر و مؤنث و گاهی هم به مرحله عمل رساندن آن؛
- صرف قوای بدنی در راه و خطی که در موارد بسیار اندیشیده نیست و جز اتلاف وقت ثمری ندارد؛
- درخواست شغل و کار برای داشتن استقلال اقتصادی و رهایی از قید خانواده ها؛
- توسعه مهارتهای عقلانی و رسیدن هوش به اوج خود؛
- توسعه صلاحیت های مدنی و اجتماعی و تلاش در جهت جذب شدن در جامعه؛
- ابراز علاقه به رفتاری که ناشی از احساس مسئولیت اجتماعی است.
- علاقه به تحصیل و فهم و دانش و اخلاق بدون این که برای آن سرمایه گذاری کند.
- تمایل به ازدواج، در عین آگاهی از ضعف و ناتوانی خود در امر اداره زندگی.
- در کل بلوغ را نقطه عطف خوانده اند. زیرا نوجوان برخلاف کودک که می خواهد از دیگران تقلید کند او دوست دارد خودش باشد، خودش بفهمد و عمل کند، دیگران به او امر و نهی نکنند و او هم حاضر نیست حرف دیگران را گوش کند. اگر در مواردی تقلید می کند حاکی از احساس ضعف و درماندگی اوست و خودآگاه است که این رفتارش از شدت ناچاری است.
مرحله مهم رشد:
آری، آدمی در مسیر حیات مراحل متعددی را پشت سر می گذارد، حیات را از مرحله جنینی آغاز می کند و وارد دنیای کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، بزرگسالی و پیری و فرتوتی می شود و سرانجام هم بسوی خدا باز می گردد. هر کدام از این مراحل دوران مهم و سرنوشت سازی هستند، اما مرحله بلوغ مرحله مهمی از زندگی و دارای اهمیت بیشتری است. پایه گذاریهای مهم درحیات، سعادت و شقاوت تکلیفی، بهشتی شدن و جهنمی شدن اغلب مربوط به این دوره است و والدین و مربیان را در این مرحله تکلیفی بس سنگین است. در اسلام راجع به این دوره مباحث درخور عنایتی وجود دارد. در غرب افرادی چون موریس دبس واستانلی هال مطالعات خوبی را در این عرصه انجام داده اند. استانلی هال را به جهت آن که نخستین کسی است که در غرب با روش علمی به بررسی این مرحله پرداخته است، پدر روان شناسی بلوغ نام نهاده اند[5]
تحولات ذهنی:
خون اثرات عمیقی در ذهن فرد بالغ دارد و وضع اندیشه و تعقل، تخیل و تصور و نیز حافظه او را دگرگون می سازد. بررسی ها نشان داده اند که گاهی این اثرات به گونه و در حدی است که صاحب نظران آن را اختلال ذهنی می نامند. مثلاً دختران به هنگام قاعدگی ممکن است گرفتار چنان اختلال ذهنی گردند که حتی دست به سرقت بزنند و یا از خانه بگریزند. برخی از آنان و حتی پسران در موقع بروز حالت جنسی دچار چنان تحولی می شوند که گویی تمام ارگانیزم بدنشان تحت شعاع قرار می گیرد. خیلی زود خسته و اندوهگین می شوند و پژمرده و متفکر می گردند. این حالات ناشی از آن است که تعادلی که در دوره دبستان برقرار شده بود به مناسبت بلوغ جنسی مختل می گردد. بحث در مورد دامنه تحولات ذهنی در دوران بلوغ وسیع و بخشی از آن شامل موارد زیر است:
الف) در مورد هوش:
در دوران نوجوانی و به ویژه در دوران بلوغ اکثر نوجوانان از نظر هوشی در سطح و درجه نسبتاً بالایی قرار می گیرند. می دانیم بر اساس نظربینه و روان شناسان فرانسوی بالاترین درجه هوش آدمی در سنین 14 سالگی است و بر اساس نظر روان شناسان آمریکایی چون ترمن اوج هوش در سنین 16 سالگی قرار دارد و این درست در سنین بلوغ و شکوفایی فرد است. پس از این مرحله تجارب عملی زمینه ساز رشد عقل است، بدون آنکه بر میزان هوش اضافه گردد و این رأیی است که اکثریت برآنند، اگرچه پاره ای از بررسی ها حکایت از افزایش هوش در سنین بعد (بر اثر مراقبت های غذایی، محیطی و احیاناً دارویی) دارند.
ب) در مورد فکر:
اساس اندیشیدن به هم پیوستن و یا در کنارهم قرار دادن مهره های دانایی در ذهن است که بر اثر آن آدمی به کشف مجهول و یا به حل مسأله ای توفیق می یابد، با افزایش رشد فکر، نوجوان به ترقی خود ادامه می دهد و راه خود را به سوی رشد کمال طی می کند. بر اساس اظهارنظر روان شناسان در عین اینکه جنبه انفعالی بلوغ بر سر جای خویش است فکر نوجوان به سوی رشد راه خود را طی می کند. تفکر او مجرد است و به گفته پیاژه این امر اوج پرواز فکری یک انسان و یک راز و یک واقعیت است. بعداً تفکر مجرد با واقعیت آشتی می کند و به تدریج نوجوان خود را با واقعیت وفق می دهد. بد نیست متذکر شویم در سنین 11-15 سالگی یک دختر به طور پیوسته از پسر همسال خود به مقدار دو سال کامل جلوتر است[6].
ج) در جنبه عقل:
عقل همان هوش عملی است که در سایه دانایی و تجارب بر دامنه آن افزوده می شود، «اَلعَقلُ غَریزَهُ تَزیدُ بِالعِلم وَ التَجارِب» (نهج البلاغه). این مرحله از عمر دوره حرکت به سوی تکامل عقل است و نوجوان در شرایطی است که از قانون علیت خوب سر در می آورد و می تواند روابط امور و اشیاء را دریابد البته شکل گیری و اتمام آن در سن 28 سالگی ذکر شده، « یَنتهی عَقلُهُ لِثمانٍ و عِشْرینَ سَنهً إلا التّجارِب»[7].
موقعی که احساسات و تمایلات غریزی به هیجان می آیند و زمانی که شهوت یا غضب طغیان می کند و یا وجود نوجوان طوفانی می گردد چراغ عقل ضعیف می شود و فروغ آن به خمودی می گراید و نیروی مقاومت خود را از دست می دهد[8]. و این همان مسأله ای است که دامنگیر نوجوان شده و والدین با آن مواجه می شوند. نارسایی عقل نوجوانان و اختلالات فکری آنان در بحران بلوغ و تکلیف، به یک کشور و نژاد معین اختصاص ندارد، بلکه کلیه فرزندان بشر در سراسر گیتی با این مسأله روبرو هستند[9]. بدین سان نباید مسأله ای نگران کننده به حساب آید. نوجوان بیش وکم خودش نیز به این امر آگاه است و از تاثیر متقابل خود و محیط آگاهی دارد.
د) در حافظه:
ما نمی گوئیم حافظه نوجوان در سنین بلوغ ضعیف می شود، بلکه می گوییم حافظه یک استعداد است و استعدادها با گذشت زمان رو به توسعه و رشد می گذارند. اما واقعیت این است که نوجوان در مرحله بلوغ برخی از مسائل حال و حتی برخی از آنان دوران قبل از بلوغ خود را فراموش می کنند و گاهی هم ممکن است مسأله اینگونه باشد که دوران حال را از یاد می برند و بیشتر به فکر و یاد دوران گذشته اند. این فراموشی و ضعف حافظه بدان دلیل است که ذهن آنان مشغولیت های جدید پیدا کرده و چنان نیست که تنها سرگرم یک یا چند مسأله محدود باشد. در گذشته همه همّ و غمّ آنان متوجه غذا لباس و نمره و محبوبیت نزد معلم و والدین و … بوده است ولی امروز آنان را دنیایی دیگر است. بخشی از حافظه و ذهن نوجوانان متوجه زندگی آینده، رؤیاها و خواب و خیال های غریزی است و این مسائل دیگر جنبه های زندگی را تحت شعاع قرار می دهد.
ه ) در استعداد:
در این مرحله از عمر استعدادها به مرحله ظهور و بروز می رسند و چه بسیار از افراد که حتی قادر به سرودن شعر، کشف و ابداع و یا یافتن فرمولی برای حل مسأله می شوند و این امر را رابطه ای است با بلوغ و اوج گیری آن. همچنین تا سنین 18 سالگی این شرایط و امکان روبه رشد است. این نکته قابل ذکر است که هر چه به سنین بلوغ نزدیک تر می شویم استعداد عملی نوجوان نیرومندتر و شکوفاتر می شود، بهتر می تواند اشیاء را دستکاری کند و از کنه آنها سر درآورد. استعداد یادگیری زبان در این مرحله به اوج می رسد و البته در سنین بعد رو به کاهش می گذارد.
و) قدرت تخیّل:
قدرت تخیّل در این مرحله از سن اوج می گیرد، آنچنان که ممکن است به خیال بافی کشانده شود و غوطه ور شدن نوجوان را در دنیای خود به دنبال آورد. این امربه میزانی نیرومند است که ما در برخی از کودکان نوعی حالت رجعت یا بازگشت به کودکی را می بینیم و آنها به واقع از مسیر واقعیت دور می مانند. در امر تخیّل دختران جلوتر از پسران و بیشتر از آنها عمل می کنند تا حدی که به گفته موریس دبس دختران می توانند در وسط زندگی روزانه خواب و خیال هایی که در بیداری انجام می گیرد ادامه دهند و به همین نظر صوری از مرض میتومانی؛ یعنی علاقه به دروغ پردازی و افسانه بافی در آنها دیده می شود[10]. پناه بردن به دنیای خیال مقداری از نابسامانی های روانی نوجوان را کاهش می دهد ولی این خطر وجود دارد که به تدریج او را فردی خیالباف بار آورد که در آن صورت باید با فردی پراکنده گو مواجه باشیم.
ز) گرفتاری اوهام:
دنیای بلوغ و فشارهای هیجان انگیز آن ممکن است در مواردی نوجوان را دچار اوهام سازد و ما در این زمینه می توانیم از ترس های وهمی و از رؤیاها و احلام زیبای او یاد کنیم که گاهی در بیداری عارض او می شود. بر اثر غلبه اوهام گاهی دچار بزرگ نمایی و گزافه گویی می شود که آن نیز جلوه ای از تخیّل است. او با خود می نشیند و بافندگی هایی را در ذهن برای خود ایجاد می کند و برای بازگو کردن آن چندبار به تکرارش در ذهن می پردازد ولی پس از ساعاتی همین یافته ها برای او یقینی شده و آن را بصورت یک جریان واقعی بیان می کند.
بر اثر اوهام، او بزرگ نمایی می کند، اغراق گویی دارد، مسأله ای کوچک را چنان مهم و عظیم نشان می دهد که آدمی از شنیدن آن حیرت می کند. مسأله میتومانی دختران هم می تواند در این ردیف در خور مطالعه و تحقیق باشد.
توقف هوش:
جا دارد در اینجا از عارضه ای نام ببریم که به عقیده برخی بر اثر پیشرسی بلوغ پدید می آید. بر خلاف تصوّر عوام، بسیاری از صاحبنظران معتقدند بچه هایی که زود به بلوغ می رسند غالباً خپله تر وکودن تر از دیگران هستند[11] و کلاً تغییرات بلوغ باعث می شود که برخی احساس کنند نوجوان در هوش دچار سقوط می شود و نظرش به موارد دیگری از زندگی جلب می گردد ومسائل اساسی حیات او تحت شعاع مسائل فرعی قرار می گیرد وکارش به جایی می رسد که حتی به درس و بحث خود بی اعتنا می گردد.
تحوّلات عاطفی:
از تحوّلات مهم و اساسی دوران بلوغ، تحوّل عاطفی است. اصولاً در دوران بلوغ و شکوفایی آن، ترس، خشم، کینه و حسادت حال وهوای دیگری پیدا می کند و نگرش ها نسبت به دیگران و مخصوصاً علائق و رغبتها عوض می شوند. بیداری های عاطفی، نوسان عاطفی، حال وهیجان و نزه، اضطراب و افسردگی و … از شرایطی است که ما بیش و کم با آن مواجه هستیم. دوره بلوغ دوران آشوب و دوران نگرانی ویژه ای است. تغییرات دوران بلوغ جنسی با خصایص فیزیولوژیک و امیال اجتماعی- عاطفی یا به عبارت دیگر نظرها و تمایلات جنسی همراهند که در مراحل بعد نیز ادامه دارند[12]. عواطف تغییر جهت می دهند و حتی گاهی می توانند خطرآفرین باشند. احساسات شکفته می شوند و تمایلات متنوع می گردند. مهر و محبت، عشق و تعجب، عفو و اغماض، بخشش و جانبازی، فداکاری و یتیم نوازی در آنان پدید می آید. این دوران کلاً دوران نگران کننده و در عین حال امیدوار کننده ای است و برخی از والدین را به هراس می افکند. ما در این عرصه مواردی را با رعایت اختصار بیان می داریم:
الف) بروز ترس ها:
در این مرحله ترس های گوناگونی برای نوجوان پدید می آید تا حدی که آن را دوران غلبه بر ترس خوانده اند. ترس از این که آبرویش در معرض خطر قرار گیرد. ترس از انتقام دیگران از اعمال او، ترس از حسابرسی خداوند و ترس از این که نقص جنسی او را از مرد بودن و زن بودن باز می دارد. گاهی دختری که با اولین قاعدگی غیر منتظره مواجه می شود، متوحش می گردد به ویژه در وقتی که احساس کند جلوی ریزش خون را نمی تواند بگیرد، تداعی احساس ناخوشایند با خونریزی ممکن است او را برای همیشه در برابر قاعدگی بترساند. همچنین است دردهای قبل از قاعدگی که برای برخی از دختران پدید می آید و یا ناراحتیهای اشتهایی و گوارشی و احساس سستی و ضعف در دوران قبل از قاعدگی و یا در حین قاعدگی، اصولاً ترس های دوران بلوغ از حالت موضوعیت مادی خارج و با نوعی انزجار، تنفر و پرهیز همراه است.
ب) خشم او:
در تمام دوران بلوغ و شکوفایی آن، نوجوان فردی کم حوصله وگرفته به نظر می آید و تنها در اندیشه ارائه شرایط عاطفی خویش است. بلوغ مرحله جدایی عاطفی است. نوجوان همچون اسپند با اندک حرارتی از جای می جهد و نسبت به دیگران پرخاش می کند. چنان است که گویی صبر خود را از دست داده و مقاومت خویش را از یاد برده است. اگر سخنی خلاف میل و خواسته او بر زبان جاری شود و یا اگر اعتراض و انتقادی متوجه او گردد پریشانی به او دست داده و خشمگین و عصبانی می شود. نمونه های رفتار خشمگینانه او را در مدرسه، خانه و حتی در روابط معاشرتی به عیان می بینیم. رشد، توانمندی، افزایش قدرت بدنی و تمایل به اعمال استقلال شخصی، در تشدید حالت تعرض و حمله نوجوان نقش مهمی دارند.
ج) محبت او:
بلوغ را دوره نگرانی آور خوانده ایم. بخشی از این نگرانی متوجه تندروی نوجوان در همه امور از جمله در عرصه احساسات ناشی از محبت است. در این مرحله علائق تغییر یافته و جهت شان عوض می شود. نوجوان دوستان خود را با نگرش جدیدی می بیند، به سوی جنس مخالف و گاهی همجنس روی می آورد. ظرفیت و علاقه ای به ارتباط عشقی پیدا می کند و حساسیت او نسبت به عشق به گونه ای است که آن را موهبتی سحرآمیز می پندارد که زندگی را معجزه آسا تغییر داده و بر همه موانع و مشکلات پیروز می شود[13]. عواطف محبتی در روحیه نوجوان انفعال و تسلیم پدید می آورد، آنچنان که گاهی خود را تسلیم محبت می کند. خواهشهای نفسانی با قدرت و نیرومندی بروز می کنند، تمایل شهوت جنسی، عشق به تجمل، خودآرایی، تمنای قدرت و تفوق طلبی … اعمال او را به کلی تغییر می دهند[14]. در بسیاری از آنها عشق به خود پدید می آید و آن همان حالت نارسیسم یا خودشیفتگی است که نباید زیاد طولانی شود زیرا در چنین صورتی ممکن است او را به نوعی پندار توأم با اغراق و پر توقعی بکشاند. نوجوان به دنبال کسانی است که به او محبتی می کنند. در خامی عاطفی با اولین برخورد گمان دارد که به پایدارترین عشق ها دست یافته و این یک خطر است.
د) تعجب و شگفتی:
او در شرایطی است که همه چیز برای او زیبا، شگفت انگیز و جالب جلوه می کند. به گفته دانشمندی همه چیز برای او عجیب است: آسمان پرستاره، وحدت و انس زن وشوهر، دعوای پدر و مادر، زیبای های زندگی و ... او در وضع و حالتی است که گویی گلها را زیباتر می بیند، از رنگ ها با وجه شفاف تری سر در می آورد و ترکیب رنگها برای او لذت بخش و جالب است. در صورت و چهره کسی خیره می شود، گویی او را زیباتر و با رونق تر می بیند. گاهی روبان سر دختری ممکن است دل او را بلرزاند و زمانی حرکت های قهرمانی، تهوّرآمیز و ظریف پسری ممکن است احساسات دختری را به جنبش درآورد. چه بسیار اشیاء و اموری که از نظر هنری، زیبایی خاصی ندارند مثل پاره ای از اعضای بدن، اما همان قسمتها به نظر نوجوان جاذب و سحرآمیز می آیند. به گفته شهید مطهری (ره) همان اعضاء وسیله ای برای تحقق خواست آفرینش در تداوم نسل است[15]. در کل باید گفت میزان شگفتی نوجوان زیاد است تا حدی که همه پدیده ها برای او حیرت آفرینند و او دوست دارد از کنه امور سر درآورد و البته اگر این تعجب جهت یابد، به کشف و ابداع منجر خواهد شد.
ه )در هیجانات:
عواطف در نوجوان رقیق شده و به هیجان و شور تبدیل می گردد. در این رابطه دکتر هارلوک می گوید:«حالات هیجانی در نوجوان پنج ویژگی دارد: شدت، فقدان کنترل، افسردگی، خلق متغیر، عدم ثبات یا تغییر ناگهانی آنچنان که به سادگی از غم به شادی و از شادی به غم سیر می کند». متأسفانه بسیاری از آنان در شرایطی قرار می گیرند از هیجان که دچار ناامنی و پریشانی های نسبتاً شدیدی می شوند[16]. و این امر در دختران به علت شروع قاعدگی نسبتاً جدی تر است[17]. اینان در مقابل وقوع قاعدگی احساساتی بین ضربه ناگهانی تا شادی فراوان از خود نشان می دهند. ضربه ناگهانی معمولاً در صورتی روی می دهد که دختر از مورد قاعدگی خود کاملاً بی خبر باشد[18].
و) نوسان عاطفی:
در دوران بلوغ و شکوفایی آن نوسان عاطفی شدید است. گاهی احساسات نوجوان ظریف است و زمانی خشن. گاهی دچار غرور از قدرت و زیبایی است و زمانی دچار احساس حقارت. گاهی خود را برترین و زیباترین می داند و زمانی از عیان شدن وضع چهره و قامت خود در نزد دیگران احساس شرم دارد. نوجوانان به هنگامی که تنها در برابر آئینه ای هستند راجع به خود احساس غلو دارند. ولی وقتی در میان جمع و گروه قرار گرفتند احساس کوچکی می کنند. گاهی برای زندگی زیبایی و شأنی قائلند و زمانی آن را پوچ و پست می شناسند. گاهی دارای غرور و احساس عظمت هستند و زمانی دارای احساس مظلومیت و در کل وضع و شرایط ثابتی از نظر عاطفی در آنان دیده نمی شود.
ز) دیگر جنبه های عاطفی:
شرح همه آنچه که در این مرحله در خور ذکر است کار ما را به درازا می کشاند و ما ناگریز به رعایت اختصاریم و باید به بیان برخی از آن موارد بسنده می کنیم از جمله:
- دوران بلوغ را دوران اضطراب، دلهره و گاهی توأم با اختلالات روانی می شناسیم.
- نوجوانان گاهی به علل عاطفی دچار بیماریهای شدید عاطفی می شوند مثل بیماری مالیخولیا به علت از دست دادن یک دوست و یا بی وفایی او[19].
- ترس از عقب افتادگی قاعدگی دیگران ممکن است آنها را دچار اضطراب سازد[20].
- در مواردی با مواجه شدن دختری با قاعدگی ممکن است آنها حالت انکار پیدا کنند.
- گاهی وسوسه توانایی روابط جنسی در او پدید آمده و به دنبال برقراری روابط می گردد.
- زمانی او دچار توهم است و غوطه ور در دنیای ناآشنا و پر از اوهام[21].