بازگشت به آرزوی سقراط برنامه درسی آموزشی فلسفه به کودکان چیست؟
به منظور آموزش شناختی اثر بخش، کتاب های راهنمای آموزش لازمند تا تمرین هایی را برای تقویت مهارت شناختی و طرح بحث تهیه کنند و باعث شکل گیری مفهوم شوند.
دکتر یحیی قائدی تصور کنید فلسفه رشته ای است که درسطح دانشکده ها تدریس می شود .
اکنون باید تلاش شود تا این رشته به دوره های آموزش ابتدایی و متوسطه تسری داده شود.
در اینجا دو نیاز عمده وجود دارد 1) یک برنامه درسی جدید 2) آماده کردن معلمان برای آموزش فلسفه در این دوره ها.
تا سال 1980 فقط یک برنامه درسی فلسفه برای کودکان وجود داشت که به وسیله مؤسسه پیشبرد فلسفه برای کودکان(۱) منتشر شده است.
این برنامه درسی مبتنی برپیش فرض هایی درباره کودکان است، اهدافی دارد و کتب و منابعی را تهیه نموده است که در اختیار معلمان و دانش آموزان قرار می گیرد تا در فرایند اجتماع پژوهشی کلاس درس در مدارس بتوانند ازآن استفاده نمایند.
تمام این اقدامات به همت ماتیولیپمن(۲) که برای مدتها مسئول مؤسسه APC Iبود، صورت گرفته است.
پیش فرض ها : ۱.
این برنامه درسی باید نسبت به مکاتب فلسفی مختلف بی طرف باشد، درعین حال در کل باید نمایانگر فلسفه ای باشد .
۲.
این برنامه درسی باید به شکل غیر تلقینی تدریس شود .
۳ .
کودکان و فلاسفه هر دو از دنیا در تحیرند.
بنابراین کودکان در صورتی که ایده های فلسفی به زبان قابل درک برای آنها تنظیم شده باشد، می توانند ایده های فلسفی را بپذیرند و ایده های فلسفی خود را اختراع کنند به طور خلاصه کودکان پیوندی طبیعی با فلسفه دارند.
۴.
حرکت های منطقی که کودکان در مکالمات خود به کار می گیرند، کاملا… از حرکت هایی که فلاسفه می کنند، متفاوت نیستند، هر دو دارای پیش فرض، استنباط، تعریف اصطلاحات، ساخت ایده، طبقه بندی و تحلیل موارد مبهم هستند .
۵ .
بسیاری از مهمترین اصطلاحاتی که فلاسفه از آن استفاده می کنند در واژه های مورد استفاده کودکان هم یافت می شود.
نظیر خوبی، درستی و انصاف ( دراخلاق ) حقیقت، امکان و درستی( درشناخت شناسی ) زیبایی و هنر ( در زیبایی شناسی ) دلیل و مفهوم ( درمنطق ) فرد، زندگی و دنیا ( درمتافیزیک) 6.
سئوالاتی که کودکان می پرسند، شبیه سئوالاتی است که فلاسفه می پرسند، دردوگروه سئوالاتی پرسیده می شود که دیگران آن را مسلم می پندارند.
۷.
تصور اینکه کودکان غرق در تجربه های محسوس مورد علاقه شان هستند و درباره ایده های مجرد بحث نمی کنند، سراسر خطاست.
در حقیقت این پیش داوری یک بزرگسال است که باعث شده است کودکان درزمینه ایده های مجرد رشد نکنند.
۸.
وقتی الگوهایی ازتفکرخوب در اختیار کودکان قرارداشته باشد، بهتر فکر می کنند.
این الگوها ممکن است معلمان کتاب ها ویا همسالان آنها باشند.
بویژه مهم است که کتاب هایی که برای کودکان نوشته میشود با الگوهایی از کودکان اندیشمند همراه گردد و کلاس درس به صورت یک اجتماع پژوهشی اداره شود.
۹.
کودکان وقتی بیشتر یاد می گیرند که کتاب هایشان به شکل داستان باشد، نظیر داستانها و قصه های کوتاه و یا به شکل ادبیات نظیر شعر، زیرا این امر آنها را قادر می سازد تا معانی زمینه ای فراری را که درمتون توضیحی قرار دارند را بفهمند و این معانی را به عنوان جزیی از یک کل سازمان یافته درک کنند.
۱۰ .
هرچند هوش به صورت های مختلف خود را نشان می دهد، اما در کلاس درس رایج ترین نمود های آن زبان نوشتاری و شفاهی است، کودکان به استدلال کلامی در زبان معمولی نیاز دارند، استدلال نمادین دردرجه دوم اهمیت است.
11 .
کودکان در پی معانی هستند و احتمالا” یافتن چنین معانی ایی برای آنها انگیزشی بزرگ به شمار می رود.
12.
۱۳ .
برای حفظ کیفیت و یکپارچگی رشته های تحصیلی، تمرین ها باید توسط متخصصان برنامه درسی همان رشته نوشته شود نه به وسیله معلمان دیگر.
۱۴ .
آموزش شناختی اثر بخش بر تقویت چهار دسته از مهارت ها متمرکز است: مهارت های استدلال، تحقیق، شکل دهی مفهوم و مهارت های ترجمه.
۱۵.
تعقل و استدلال یک مهارت است و به وسیله آموزش شناختی که شامل الگوسازی، مربی گری(۳) و تفکر عملی است به بهترین نحو آموزش داده می شود.
هدف های فلسفه برای کودکان : ۱ .
بهبود توانایی تعقل ۲ .
پرورش خلاقیت 3 ۳ .
رشد فردی و میان فردی ۴.
پرورش درک اخلاقی ۵ .
پرورش توانایی مفهوم یابی در تجربه: بررسی شقوق مختلف، بررسی بی طرفی، بررسی انعطاف پذیری دلایل ارایه شده برای باورها ، بررسی جامعیت ، بررسی روابط جزء و کل لیپمن به عنوان بنیانگذار : لیپمن استاد سابق دانشگاه کلمبیا و استاد فعلی دانشگاه مونتکلیر آمریکا و مدیر مؤسسه پیشبرد فلسفه برای کودکان است .وی از سال 1969 با طراحی و اجرای برنامه ای با عنوان فلسفه برای کودکان ( p4c )تلاش نموده است تا فلسفه را به جایگاه واقعی خویش آنگونه که سقراط مد نظر داشت - بازگرداند.
به نظر او فلسفه ویژه بزرگسالان نیست و کودکان نیز می توانند آن را انجام دهند.
او فلسفه را در معنای فلسفیدن به کار برد، کاری که کودکان می توانند آن را انجام دهند و به طور ذاتی مستعد انجام آن هستند.
لیپمن با انجام اقدامات متعدد و تلاش پی گیر و بی وقفه تلاش نموده است تا به هدف فوق دست یابد.
یکی از اقدامات مهم او تدوین برنامه درسی فلسفه برای کودکان در قالب قصه، رمان و داستان کوتاه برای کودکان به همراه راهنمای آموزش آنها برای معلمان است.
اسامی برخی از این کتابها عبارتند از : ۱.
پایه اول و دوم برنامه درسی شامل قصه هایی است که در کتاب سه جلدی الفی گردآوری شده است و یک راهنمای آموزش به نام فکر کردن دست جمعی برای راهنمایی و آموزش معلمان تدارک دیده شده است.
در این پایه ها بر فراگیری زبان با توجه به اشکال استدلال ضمنی در محاورات روزمره کودکان تأکید می شود .
پایه سوم این برنام شامل یک داستان کوتاه به نام پیکسی است و یک راهنمای آموزش معلم به نام به دنبال معنی، برای معلمان تدارک دیده شده است.
در این برنامه تأکیدهای پایه دوم ادامه پیدا می کند.
پایه چهارم این برنامه شامل داستان کیووگس است و راهنمای آموزشی معلم به نام شگفتی دردنیا آن را همراهی می کند و هدف آن آوردن کودکان به سطحی است که بتوانند استدلال صوری مراحل بعدی را تولید کنند.
به ساختارهای معناشناسی و نحوی نظیر ابهام و تضاد، مفاهیم ارتباطی و تصورات فلسفی انتزاعی نظیر علیت، زمان، مکان، عدد، شخصی، طبقه، گروه توجه بیشتری خواهد شد .
پایه پنجم و ششم این برنامه درسی شامل داستان کشف هری استاتلمیر است که یک راهنمای آموزش معلم تحت عنوان کاوش گری فلسفی همراه آن است.
در اینجا برروی فراگیری منطق صوری و غیر صوری تأکید می شود.
این داستان الگویی گفتگویی ارایه می کند که در آن کودکان با یکدیگر و با معلم به گفتگو می پردازند.
این داستان در یک کلاس درسی کودکان تنظیم شده است.
جایی که آنها شروع به درک بنیادهای استدلال منطقی می کنند.
این زمانی رخ می دهد که هری به کلاس درس توجه ندارد، می گوید ستاره دنباله دار یک سیاره است، زیرا شنیده است که ستاره های دنباله دار پیرامون خورشید می گردند، همان کاری که سیاره ها انجام می دهند.
این داستان یک الگوی آموزشی غیر اقتدار گرا و ضد تلقینی(۲۰) است این داستان ارزش کاوشگری و استدلال را درنظر می گیرد وپرورش روش های جایگزین تفکر و تصور را تشویق می کنند و نشان می دهد که کودکان می توانند از یکدیگر بیاموزند.
در این داستان تلاش شده است خطوط کلی زندگی ترسیم شود و کودکان را در یک اجتماع کوچک مشارکت دهد.
کودکان می آموزند به یکدیگر احترام بگذارند و هر لحظه آماده کاوشگری و مشارکت باشند.
کاوشگری فلسفی، راهنمای آموزش کشف هری استاتلمیر، ایده های فلسفی برآمده از هر فصل داستان را شناسایی می کند و بذای اجرای آن در کلاس، طیفی از تمرینات و فعالیت ها را برای هر ایده تدارک می بیند.
در این روش محتوای فلسفی داستان از طریق بحث ها و فعالیت هایی که اطلاعات را در کل کلاس در یک اجتماع پژوهشی ارتقاء می دهد.
به تمرین گذاشته می شود.
پایه ششم این برنامه درسی شامل داستان های کوتاه نوین است.
که پیش فرض های اساسی کاوشگری علمی را بررسی می کند.
این کار از طریق به بحث گذاردن فرض های اساسی کار عملی صورت می گیرد تا کودکان بتوانند به سمت شناخت هدف ها و سودمندی های علم حرکت کنند.
دانش آموزانی که فرصت هایی برای بحث پیرامون مفاهیمی نظیر عینیت، پیش بینی، اثبات، اندازه گیری، تبیین، توصیف و علیت داشته اند، بهتر آماده خواهند شد تا با محتوای علمی رشته ها سرو کار داشته باشند و بهتر برانگیخته می شوند تا در کاوشگری علمی همراه است.
پایه های هفتم تا نهم با این برنامه درسی، تأکید بروی تخصصی ساختن اولیه فلسفه در حوزه های کاوشگری اخلاقی، هنرهای زبانی و مطالعات اجتماعی است.
برنامه درسی کاوشگری اخلاقی برای دانش آموزان در پایه 7-9 شامل داستان لیندا است.
و راهنمای آموزشی آن کاوشگری اخلاقی نامیده می شود.
لیندا دنباله ای برای داستان کشف هری است و بر روی موضوعاتی نظیر خوبی، طبیعی صحبت واقعی و غیر واقعی و ماهیت قواعد و استاندارد ها تمرکز می کنند موضوعات دیگری نظیر حقوق کودکان، رابطه کار و جنسیت، تبعیض ( جنسی و شغلی ) و حقوق حیوانات نیز مورد بررسی قرار می گیرد.
لیندا علاقه مند است که ارتباط درونی منطق و اخلاق را بداند این برنامه درسی به دانش آموزان کمک می کند تا در توجیه باورهایشان و توجیه برخی از انحرافات از الگوهای معمولی زندگی، دلایل خوب ارائه دهند.
سوکی داستانی است درباره همان گروه از کودکان که اکنون دانش آموزان سال اول دبیرستان هستند آنها با تکالیفی در نوشتن شعر و نثر مواجه هستند.
این داستان راهی را بررسی می کند که درآن این گروه از نویسندگان با آن سرو کار دارند و برآن غلبه می کنند و درضمن آنها موضوعاتی اساسی نظیر تجربه و مفهوم را بررسی می کنند، معیاری برای ارزیابی نوشتن و ارتباط بین فکر کردن و نوشتن، ماهیت تعریف و تمایز بین فن و هنر ارائه می شود.
راهنمای آموزشی عبارت است از کتابی تحت عنوان نوشتن چرا و چگونه.
پایه هشتم تا د هم شخصیت های داستانی در مارک اکنون درسال دوم دبیرستان هستند، یکی از آنها متهم به ویرانگری شده است و در تلاش برای شناسایی فرد گناه کار و مجرم، کلاس خود را مجبور به بررسی برخی موضوعات اجتماعی عمومی نظیر عملکرد قانون، ماهیت بوروکراسی، نقش جنایت در جامعه مدرن، آزادی فردی و جایگزین های مفهوم عدالت می بینند.
راهنمای آموزش کاوشگری اجتماعی نامیده می شود که به این مفاهیم و بسیاری از مفاهیم دیگر در عمل و از طریق فعالیتهای کلاسی و تمرین ها اشاره دارد.
شخصیت های داستانی در مارک اکنون درسال دوم دبیرستان هستند، یکی از آنها متهم به ویرانگری شده است و در تلاش برای شناسایی فرد گناه کار و مجرم، کلاس خود را مجبور به بررسی برخی موضوعات اجتماعی عمومی نظیر عملکرد قانون، ماهیت بوروکراسی، نقش جنایت در جامعه مدرن، آزادی فردی و جایگزین های مفهوم عدالت می بینند.
پایه های یازدهم دوازدهم این برنامه درسی شامل تعدادی از رویکرد هاست که هر کدام ازآنها حوزه های پیشرفته تری از تخصصی سازی فلسفه را ارائه می کنند.
پنج داستان مجزا هر کدام با راهنمای آموزشی خود شکل گرفته اند که به حوزه های اخلاق، شناخت شناسی متافیزیک، زیبایی شناسی و منطق اشاره دارد در هر کدام از این حوزه ها مهارت های تفکر و تکنیک های بکار گیری چنین مهارت هایی معرفی می شود و مهارت هایی که در مراحل قبلی آمده بود تقویت می شود .
قصه های من و فلسفه داستان ها ی کندو کاو فکری اُمید نوشته : پِر یسپرسن ترجمه : مریم صفایی داستان زیر از نمونه داستان هایی است که برای آموزش فلسفه برای کودکان استفاده می شود .
که برای آشنایی خوانندگان با این نوع داستان ها، ترجمه شده است.
جک در رختخواب است.
صبح شده و اولین پرتوهای نور کم کم هوا را روشن می کند.
پرندگان آواز می خوانند و از درختان شبنم می چکد.
جک خواب می بیند و در رختخواب قلط میخورد، ناله و گریه می کند.
پس از آن، او از رختخواب بلند شده و در صورت خود دردی حس می کند.
یک دقیقه بعد با خیال آسوده لبخند می زند و دوباره در رختخواب دراز می کشد.
درحالی که پرندگان آواز می خواندند و هوا روشن تر می شود، جک خواب می بیند.
یک ساعت بعد بیدار می شود، در حالی که چشمان خود را می مالد می گوید،"چرا انسان ها خواب می بینند؟
ما خواب می بینیم تا بترسیم؟
خوشحال شویم؟
بفهمیم که چه کسی هستیم؟
یا درباره احساسات و افکار خود اطلاعات بدست آوریم؟" جک هر شب خواب می بیند، اما امشب خواب او نسبتاً بد بود.
او نمی تواند خواب خود را فراموش کند.
اغلب نمی توان رویا ها را به خاطر آورد، اما این رویا برای او بسیار واضح است.
به همین دلیل او کاغذی از قفسه بر می دارد، قلمش را پیدا می کند و شروع به ترسیم می کند.
جک رویای خود را نقاشی می کند: مردی درحال راه رفتن در خیابان شهری است که جک نمی داند کجاست.
تمام خانه ها به رنگ زرد هستند و در هر خانه یک درخت وجود دارد.
تمام خانه ها شبیه به یکدیگرند- با همان تعداد در و پنجره.
تمام درختان همانند هم هستند- دقیقاً به بلندی هم و همانقدر کهن سال.
حتی تعداد برگ ها و شاخه های درختان با هم تفاوت ندارد.
مرد به اطراف خود نگاه می کند و نمی تواند راهش را پیدا کند.
کسی در خیابان وجود ندارد تا بتواند سوال کند.
مرد فریاد می زند، بیمارستان کجاست؟
باید به بیمارستان بروم .
درهر خانه پنجره ای از هر خانه باز می شود و از آنها صداهای بلندی شنیده می شود که با هم می گویند، سیصد متر برو جلوتر .
مرد جلو می رود و بیمارستان را پیدا می کند.
بیمارستان تنها ساختمان این شهر است که با دیگر ساختمان ها تفاوت دارد.
اما آن هم مثل دیگر ساختمان ها به رنگ زرد است و درختی که درجلوی آن قرار دارد مثل دیگر درختان نیست.
او به در ساختمان نزدیک می شود و شاسی زنگ را فشار می دهد تا داخل شود.
لحظه ای بعد، درخود به خود باز می شود ومرد با عجله داخل می شود.
مردی که لباس بلند سیاهی برتن دارد از او می پرسد، چه می خواهی؟
انگار صدای او از فاصله دور به گوش می رسد.
مرد می گوید، من بیمار هستم قلبم دچار مشکل شده، امروز روز گرمی است و من بسیار ضعیفم.
می توانید به من کمک کنید؟
مرد سیاه پوش می گوید، می تونم کارتتونو ببینم؟
مرد کارتی کوچک و پلاستیکی به او می دهد و می گوید، امیدوارم کارتم مشکلی نداشته باشد.
مرد سیاه پوش پاسخ می دهد، معلوم خواهد شد او کارت را می گیرد و آن را در کامپیوتر قرار می دهد.
کل دیوار روشن میشود و کارت ژنتیکی مرد به وضوح در این صفحه نمایان شود.
ژن ها یکی پس از دیگری نمایان می شوند، اما ناگهان تصویر متوقف میشود.
مرد سیاه پوش در حال جستجوی چیزی است.
فلش کوچک سبز رنگی در صفحه ظاهر می شود و به یک جفت ژن که به نظر می رسد از کار افتاد باشند اشاره دارد.
مرد سیاه پوش می گوید، ما نمی تونیم بهتون کمک کنیم مرد با عصبانیت می گوید، چرا نمیتونید؟
مسئله فکر می کنم به قدر کافی واضح باشد.
- شما هیچ آینده ای ندارید و باید هر چه سریع تر اینجا را ترک کنید!
- آقا نمی توانید استثناء قائل شوید؟
- اینجا دیگر استثنائی وجود ندارد!
مرد بلند میشود و به طرف در می رود.
مرد سیاه پوش می گوید، طبق قانون باید اینجا رو ترک کنید.
وظیفه من هم اینست که شما را در لیست قرار دهم.
بیرون!!
مرد با حالتی غمگین و با عجله به طرف در می رود.
جک صورت مرد را طوری نقاشی می کند که شبیه خودش باشد.
او با خود فکر می کند، ناو میتواند خودم باشم.
مرد لحظه ای در خیابان می ایستد.
سپس به سمت در بر می گردد و فریاد میزند چرا هیچ استثنائی دیگر وجود ندارد؟چرا شما نمیتوانید متفاوت باشید؟
چرا همه باید شبیه هم باشند ؟
پاسخی نمی آید!!!
او در خیابان مینشیند، و به درختانی که جلو در هر خانه قرار دارد چشم میدوزد.
او با خود زمزمه می کند، اگر اینها زیبا تلقی میشوند، من زیبایی را دوست ندارم .
او می تواند نامنظم تپیدن قلبش را حس کند.
او واقعاً از یک دکتر کمک خواسته است، چرا که او می داند دکتر می تواند برای درد او دارویی تجویز کند.
اما کارتن او عاملی متفاوت را نشان می دهد.
بنابراین، نمیتوانست از کسی کمکی دریافت کند.
مرد به همسر و فرزندانش فکر می کند.
آیا آنها هم تفاوت داشتند؟
او هیچ گاه به این مسئله فکر نکرده بود.
او وحشت زده شده است.
اگر روزی آنها نیز به کمک نیاز داشتند و کسی به آنها کمک نکند، این مسئله تقصیر او است.
تقریباً تاریک شده است.
مرد سعی می کند بخوابد.
خیابان به سردی یخ است، اما او سردی را همچون نوعی آرامش حس می کند.
سرما به تمام تنش رخنه می کند و اوتقریباً به خواب می رود.
پسری در خیابان می دود.
او مستقیم به طرف مرد می آید.
هنگامی که به اومی رسد میپرسد، چرا اینجا خوابیده ای؟
مرد پاسخ نمی دهد.
پسر دوباره می پرسد، از متفاوت بودن وحشت داری؟
مرد پاسخی نمی دهد!!!
پسر کوچک در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده است، بلند می شود.
او واقعاً می خواهد با مرد صحبت کند.
به جای صحبت، دستش را روی خاک کف خیابان میکشد.
شاید طرحی می کشد یا یادداشتی می نویسد.
جک ناگهان فراموش می کند که آن نوشته یا طرح چه بود.
پسر می دود و خیابان خالی شود.
لحظه ای بعد مرد سرش را با تعجب بلند می کند چون جایی که آن پسر نقاشی کرده، گل هایی در حال رشد اند.
و تمام آنها با یکدیگر تفاوت دارند!
حتی دو تا از آن ها نیز به یکدیگر شباهت ندارد.
مرد آهی میکشد و با خود می گوید، در هر صورت هنوز امید وجود دارد .
جک با خود فکر می کند، امید .
این چیزی است که اومی گوید.
معنای امید چیست؟
جک نقاشی را تمام می کند.
او خوشحال است که تصمیم گرفته است خواب و رویای خود را نقاشی کند چرا که ناگهان همه چیز را درک می کند به جز امید.
او با خود فکر می کند، امید داشتن به چه معناست؟
ای کاش می دانستم شهروندان کوچک فلسفه برای کودکان شهروندی و دموکراسی پرورش عقلانیت از طریق آموزش و پرورش وسیله ای برای وفاق اجتماعی درخصوص اساسی دموکراسی به شمار می رود دکتر یحیی قائدی دردنیا در چند دهه اخیر فلسفه و آموزش فلسفه، به عنوان روشی یرای پرورش قوه تفکر، مجددا” مورد توجه قرار گرفته است.
برنامه آموزش فلسفه به کودکان( P4c) از دو جهت اهمیت پیدا می کند، از یک سو به دلیل اینکه مدارس ما به مؤسساتی برای انتقال دانش به حافظه دانش آموزان تبدیل شده اند وبه شدت از هدف اصلی خود به دور افتاده اند و از سوی دیگر به دلیل آنکه آموزش فلسفه به کودکان که امروز در دنیا بسیار مورد توجه قرارگرفته است، درنظام آموزشی ما بسیار از آن غفلت شده است .
و حتی تعداد مقالات و کتبی که دراین زمینه نوشته شده باشد از تعداد انگشتان دست هم کمتر است.
جامعه ما که درحال گذران وآزمایش فرایند دموکراسی است، صرفا” به یک دانشمند خوب نیاز ندارد، به یک شهروند خوب در یک جامعه دموکراتیک هم نیاز است.
در چنین جامعه ای بدون رأی دهندگان، اعضای هیأت منصفه، والدین و مدیران و مصرف کنندگان عاقل و خردمند، نمی توان کاری انجام داد.
جوامع آزاد و منصف، مؤسساتی عقلانی ونهادهایی برابر و مشارکتی را در دل خود ایجاد می کنند، آنها شهروندانی را پرورش می دهند که نقاد و خلاق هستند، اما این صفات مستلزم تعقل و داوری است و تلاش برای پرورش داوری و تعقل بدون دخالت فلسفه ورزی همانند اجرای نمایش نامه هملت است بدون شاهزاده دانمارک( لیپمن ، 1991).
ارتباط P4cبا دموکراسی و شهروندی : اکنون باید پرسید دموکراسی و شهروندی چیست که P4c می تواند به آن کمک کند.
دموکراسی دارای چه ویژگی ها و خصوصیات است و شهروندان دریک جامعه دموکراتیک باید دارای چه خصوصیاتی باشند ؟
دموکراسی مستلزم آزادی است.
جامعه آزاد و انسانی که درآن زندگی می کند باید انتخاب کند و انتخاب مناسب مستلزم عقل ورزی و داوری است .
شهروند خوب کسی است حدود آزادی خود را تشخیص دهد ، و برای انتخاب تصمیم گیری کند و تصمیم های مناسب تصمیماتی هستند که با استفاده از فرایند های تعقل و قضاوت صورت گرفته باشند .
شهروند خوب و جامعه دموکراتیک درعین حال مستلزم استفاده از فرایند های پژوهش و نقادی است .
چه وقت شهروندی در مقابل گزینه های مختلف قرار می گیرد باید بتواند به پژوهش و بررسی بپردازند و گزینه های مختلف رامورد نقادی قرار دهد .
از آنجا که کلیه فرایندهای دموکراتیک امور انسانی هستند که بین اجتماعات انسانی اتفاق می افتند، شهروندان دریک جامعه دموکراتیک درعین حال باید بتوانند با یکدیگر گفتگو کنند؟
برنامه آموزش فلسفه به کودکان برنامه ای است که درآن همه فرایندهای فوق گنجانده شده است.
به طور خلاصه می توان گفت که دموکراسی مستلزم 1) آزادی، 2) انتخاب۳) تعقل و داوری 4) پژوهش و داشتن رویه علمی 5)داشتن رویه انتقادی و۶) توانایی گفتگو دو نفر و چند نفر است .
چالش P4cوحقوق و آزادی های فردی کودکان در این صورت باید پرسید که آیا بهتر نبود آموزش فلسفه برای بزرگسالان درنظر گرفته می شد؟
گرچه آموزش فلسفه برای همگان لازم است، اما برای کودکان ضروری تر به نظر می رسد، چه نمی توان تا سن 18 سالگی کودکان رادرمحیطی غیر دموکراتیک، بدون گفتگو، بدون انتخاب، داوری و عقل ورزی، پرورش داد آنگاه به یک باره ازآنها انتظار داشت که شهروندانی درخدمت جامعه دموکراتیک باشند.
پرورش عقلانیت از طریق آموزش و پرورش وسیله ای برای وفاق اجتماعی درخصوص اساسی دموکراسی به شمار می رود.
دموکراسی بیان گر آن است که هر کس دارای حق آموزش است.
به هر حال این حقوق فردی، به قدرتی حکومتی تبدیل می شود که با نفوذ درزندگی افراد از طریق آموزش اجباری توسط معلمانی که نقش آنها تربیت است، ایفای نقش می کند این اقتدار ممکن است، مانند اشکال رسمی آموزش آشکار باشد ویا نظیر اشکال مختلف آموزش غیر رسمی، پنهان باشد .
ویا ممکن است برای توانمند ساختن دانش آموزان به صورت باز یا دگرگون ساز باشد.
به دلایل حمایتی و نیز کنترلی، شاگردان از حقوق یا مسئولیتی یکسان درمقابل معلمین برخوردار نیستند حق مخالفت به همراه آزادی و اقتدار، اساس ایده تفکر انتقادی است.
تفکر انتقادی درمدارس ازطریق قیود نظام آموزشی محدود می شود.
معلمین نه تنها آموزش می دهند، بلکه از طریق انضباط و تنبه رفتار شاگردان را کنترل می کنند.
این امر بدان معنا نیست که تفکر انتقادی در چنین نظام هایی قابل تشویق نیست، بلکه بکارگیری تفکر انتقادی ممکن است منجر به مجموعه ای از نابسامانی ها و تخریب ها درمورد قیود موجود شود .
هنگامی که تفکر انتقادی وارد حوزه آزادی فکری و قضاوت اخلاقی می شود.
وضعیتی سیاسی پدید می آید معلم باید آنرا درنظر بگیرد.
اغلب مردم ممکن است در خصوص صلاحیت معلم تردید داشته باشند.
معلم نیز به عنوان یک کارمند دولتی تحت نظارت سیاسی قرار دارد ( روزنو ، 1993) .
معلمان بین توقعات عموم مردم و تقاضاهای بنگاه های سیاسی قرار می گیرند.
آموزش از طریق برنامه درسی رسمی و ارزیابی آن و نیز نظام بازرسی مدرسه، بیش از حد تحت کنترل است.
معلمین کارآموزش خود را درخلال این مقررات انجام می دهند: آنها روزانه وارد کلاس می شوند و تقاضای سیاسی خارج را در تعامل با دانش آموزان تعدیل می کنند.
آنها ممکن است تنها از تضادهاو محدودیت ها آگاه باشند اما هنگامیکه این موضوع وارد آموزش تفکر و آموزش افراد می شود، تضادهای زیادی نمایان می شود.
کار کردن در این شرایط مبهم و پیچیده و کنار زدن محدودیت ها چالش اصلی معلمان است.
همین امر باعث شده است که اغلب چیزها به ضرر تفکر انتقادی شاگردان و نیز پرورش خردورزی شان تمام شود.
به همین دلیل اغلب نظام های آموزش دنیا در پرورش شهروندانی مناسب یک جامعه دموکراتیک که توانایی تفکر انتقادی و خردورزی داشته باشند، احساس شکست می کنند .
برنامه آموزش فلسفه به کودکان مدعی است که چنین محدودیت هایی را حذف و یا حداقل کاهش داده است.
ویژگیهای P4c: فلسفه برای کودکان هم مهارت های تفکر و هم یادگیری پژوهش محور را مد نظر قرار می دهد.
این برنامه باتوجه به آرمانهای بلند و اهداف تربیت دریک جامعه آزاد که ارزشهای سیاسی و اجتماعی آن شفاف است ، در جایگاهی روشن قرار می گیرد اصول پشتیبانی این برنامه، یعنی گسترش و پرورش تفکر دانش آموزان، در تمام فعالیت های مدرسه و کارکنان آن نفوذ می کند وقصد دارد پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را در تمام دروس متأثر سازد.
ریشه های پژوهش فلسفی و آموزش فلسفه به کودکان، از تست های فلسفی مختلفی نشأت می گیرد.
پراگماتیست ها ممکن است روی برخی از جوانب آن اثر گذاشته باشند.
این برنامه به شدت از اندیشه های سقراط اثر پذیرفته است.
بنا به عقیده سقراط، راه دانایی از آنجا شروع می شود که فرد به نادانی خود پی می برد.
نقش معلم می تواند شبیه نقش ماما باشد.
یعنی معلم باید سئوالات خود را به گونه ای بپرسد که منجر به آشکار شدن ( زاده شدن ) افکار گردد.
معلم همانند ماما به زاده شدن اندیشه ها کمک می کند.
ایده اجتماع پژوهشی که از کار پیرس، فیلسوف پراگماتیست سرچشمه می گیرد، یکی دیگر از بنیاد های این برنامه است.
او می گوید ما در تولید دانش، شنونده نیستم، بلکه مشارکت داریم.
دانش یک امر مسلم نیست، بلکه امری قابل تفسیر و توضیح است.
دیویی کاربرد هوش مشارکتی رادریادگیری به روش حل مسأله قبول داشت او می گفت که مدارس بایستی اجتماعاتی مشارکتی باشند.
مدرسه بخش مهمی از جامعه است که کودکان و جوانان می توانند درآن به عنوان شهروند پرورش یابند.
درتمرین پژوهش مشارکتی ردپای تئوری انتقادی را نیز می توان یافت.
همان تئوری که روی قابل انتظار بودن تغییرات اجتماعی، تجدید ساختار و نیاز دانش آموزان برای بدست آوردن زبان و چارچوب های انتقادی برای تجزیه و تحلیل محدوده وسیعی از موضوعات و به چالش کشیدن ساختار های قدرتی موجود، تأکید می کند.
امروز یک محرک قانونی برای مفهوم افزایش مشارکت کودکان در محدوده وسیعی از فرایند های تصمیم گیری وجود دارد که در کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحدآمده است.
باورهای عمیقی که در قلب پژوهشی مشارکتی و انتقادی با کودکان نهفته است از دیدگاه های فلسفی، اجتماعی.
سیاسی و آموزشی نشأت گرفته است.
دریک جامعه آزاد، مشارکت فعال و متنوع شهروندان برای حفاظت از ارزش هایی مانند حقوق بشر، آزادی فردی و مساوات ضروری است.
کودکان برای مشارکت درجامعه از همان سنین کودکی ودر زمینه هایی که برای آنان معنی دار است و سایر زمینه هایی که برای آنان نقشی در نظر گرفته شده است.
بایستی تشویق شوند و فضا برای مشارکت آنان مهیا شود.
اهداف و مقاصد آموزش در یک دموکراسی فقط این نیست که آموزش مهارت های پایه را برای اطمینان از ثروت اقتصادی جامعه فراهم نماید.
بلکه به همان اندازه باید مسیل و نیاز های روزمره بخش های عمومی و خصوصی را مورد توجه قرار دهد.
طبیعت مشارکتی دموکراسی برآموزش اخلاقی غیر مستبدانه دلالت دارد، زیرا می گوید شهروندان باید خود را کنترل کنند .
کلی (۱۹۹۵) می گوید: دریک جامعه آزاد، اصول اخلاقی بایستی از طرف خود افراد مورد پذیرش واقع شوند نه اینکه به صورت غیر انتقادی تحمیل شوند.
آنها بایستی در انتخاب آزاد باشند تا از خارج برایشان تحمیل نشود.
در مفهوم کانتی آن و درمفهوم واقعی، شهروند آزاد بایستی قانونی را انتخاب کند که از آن پیروی می کند و در پرتو یک آگاهی درزمینه خیرخواهی جمعی به جامعه خود، باید این کار را انجام دهد.
اصول استقلال فردی بایستی متناسب با مسئولیت های اجتماعی باشد.
مدارس روی این حقیقت که بچه ها از سنین کودکی مستعد و علاقمند به ابعاد عقلانی، منطقی شهودی و اخلاقی فکر و عمل هستند می توانند سرمایه گذاری نمایند.
مدارس فرصت خارق العاده ای برای پرورش تفکر دانش آموزان دارند.
پژوهش فلسفی و شهروندی کودکان : پژوهش فلسفی برای کودکان با تأکید روی تمرین شفاهی، بیان داستانی و تمرین آزادی ابزاری قوی فراهم می کند که بوسیله آن کودکان می توانند به همسالان خود گوش دهند، تجربه های خودرا به مشارکت بگذراند و معانی را کشف کنند.
آنها یاد می گیرند که دیدگاه های خود را با اعتماد بنفس بیان کنند.
می دانند که حرف های آنان شنیده می شوند.
آنها می توانند پرسش های مورد علاقه ومورد توجه خودرا بپرسند.
آنها تشخیص می دهندکه در یک ساختار مطمئن ودریک فضای پشتیبان و امن می توانند این کار را انجام دهند دراین معنی فلسفه برای کودکان روش بسیار خوبی برای کمک به توسعه و تمرین حقوق کودکان به عنوان شهروندان است.
ایده های شهروندی خودبخود بحث هایی را در مورد قوانین تعامل آنان به عنوان یک گروه با یکدیگر ایجاد خواهد کرد.
این روش می تواند چالش هارا به سمتی جهت دهد که موجب گسترش اقتدار کودکان در مدرسه شود .
کندی (۱۹۹۹) استدلال می کند طبیعت شفاهی بودن پژوهش فلسفی، نقش قاطع جامعه پست مدرن دارد که غرق در اطلاعات نوشتاری است.
او ادعا می کند که عدم ارزش گذاری تاریخی به توانایی بچه ها برای استدلال ، جزء لاینفک اختصاص دادن موقعیت آنان در درجه دوم اهمیت از نظر سیاسی و گروهی بدون اختیار است.
مانند سایر گروههای اجتماعی نظیر زنان، اقلیت های قومی و فقرا، کودکان به طور سنتی در حاشیه قرار گرفته اند.
با چنین وضعیتی چگونه می توان انتظار داشت که در خدمت یک جامعه دموکراتیک قرار گیرند.
بدون در نظر گرفتن توانایی عقلی و استدلالی کودکان، آنها باید چگونه از خود محافظت کنند.
در یک جامعه متنوع و متکثر و در جامعه ای که داده های ضدونقیض، خوب و مخرب فاسد کننده و آزاد کننده وجود دارد، چه سپر حمایتی به جز عقل شان وجود دارد؟
آیا ما در نقش والدین مربیان و ساست مداران که خود محصول نظامی ( آموزشی ) غیر عقلانی هستیم، می توانیم از آنها محافظت کنیم؟
و اگر بتوانیم، کار درستی انجام داده ایم.
برنامه آموزش فلسفه به کودکان از طریق اجتماع پژوهشی کلاس درس به کودکان کمک می کند تا گفتگو را تمرین کنند، برروی ایده های جمعی و گروهی تمرکز کنند، به نظرات یکدیگر گوش کنند، به یکدیگر احترام بگذارند و قدرت تصمیم گیری و داوری درمورد شقوق مختلف را در خود تقویت کنند.
آنها می آموزند که خود قوانین تعامل با یکدیگر را وضع کنند و بر رعایت آن پافشاری کنند و در عین حال عواقب عدم رعایت آنرا تمرین کنند.
آنها پی می برند که تنها آنها نیستند که نظراتی دارند و تنها کسانی نیستند که معتقدند نظراتشان درست است از این رو انعطاف پذیر و غیرمتعصب بار می آیند.
آنها در ضمن تعامل قواعد اخلاقی و منطقی را کشف می کنند بدون اینکه نامی از فلاسفه مشهور برده باشند یا شنیده باشند .