دانلود مقاله نگاهی گذرا به رویکرد های فلسفی اندیشه ورزان معاصر

Word 101 KB 9420 59
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • تأملی کوتاه درباره فلسفه وجودی عمدتاً فلسفه معاصر غربی را به دوجریان کلان تحلیلی تجربی واروپایی قاره ای تقسیم می کنند .

    شاید به گزاف نگفته باشیم که بعد از مارکسیسم اگزسیتانیالیزم بیشترین تأثیررا درغرب داشته است .

    بنیان گذاراین مکتب سورن گرکگورعارف بزرگ دانمارکی است که برای اولین بارخودرا به عنوان فیلسوف وجودی معرفی کرد !

    اگرچه اگزسیتانیالیزم به عنوان یک مفهوم ونگرش بیشتروجود داشت .

    متفکران این مکتب اصالت را به وجود می دهند نه به آن معنایی که درفلسفه اسلامی تعبیرمی شوددرفلسفه اسلامی برخی فیلسوفان بین ماهیت ووجود اصالت را با وجود می دهند اما دراین جا اصلاً بحث برسراین دو ماهیت ووجود نیست بلکه انسان موجود بی ماهیت قلمداد می شود که پرتاب شدگی از ویژگیهای اساسی او محسوب می گردد این انسان یا به تعبیرهایدگراز این درجستجوی ماهیت خود به سوی آینده می رود واصلاً درصدد طرح ریزی برای آینده است وتلاش می کند ازاین راه حرکت به سوی آینده وساختن ماهیت خویش ماهیت خودرا بسازد که البته این به سادگی میسرنیست بلکه همراه با یک اضطراب وجودی است .

    اگزسیتانیالزیم برخلاف مکاتب دیگر یک نظام فلسفی مدرن یا فلسفه سیستماتیک نیست !

    اتخاذ موضع مشترک برخی از فیلسوفان چون کرکگور، نیچه ، هایدگر، یاسپوس ، سارترومارسل ، درحوزه معرفتی باعث گردیده تا آنها را دراین جریان فکری قراربگیرند وگرنه هایدگرهستی شناس بود وخودرا از سارترجدا می داشت وسارترنیز زمانی اعلام کردکه باید پذیرفت که ایدئولوژی برترقرن 20 مارکسیسم هست والبته تلاش زیادی درآشتی دادن مارکسیسم واگزستیانیالیزم از خود نشان داد با این که یکی از عوامل شکل گیری این مکتب نقد شدید کرکگوربراصالت جمع وتاریخی نگری مارکس وهگل بودودراواخرعمرهم اعلام کرد یک آنارشیست است !!!

    نیچه راهم بیشتربه عنوان پیام آورمرگ باورونهیلیزم می شناسد ویاسپرس نیز از این که اورافیلسوف مکتبی بخوانند فاصله می گرفت .

    علاوه برمتفکران که نام آنها ذکرگردیدمی توان ازداستایوسکی ، سیمون دوبوآروکامونیز به عنوان کسانی یادکردکه تفکراگزیستانس را درقالب رمان یا داستان بسط می دادند فلسفه وجودی درمقایسه باسایرمکتب های فلسفی معاصراز تعالی بیشتری برخورداراست وبه قول شریعتی بهترین است !

    این فلسفه دررابطه با تعلیم وتربیت وروان شناسی نیز آراعمیق وقابل تأملی داردکه البته با مرگ سارتر که معروف به غول این مکتب درفرانسه بود وخوداز طریق ترجمه هانری کربن با هایدگرواگزیستانیالیزم آشنا شده ، این مکتب روبه افول رفت علاوه بربی ماهیتی انسان که همراه با اضطراب می باشد واین ناشی از پرتاب اووحرکتش به سوی آینده است ازویژگیهای دیگرانسان که دراین مکتب برآن اشاره شده است می توان به آزادی ، اصالت خود ، اختیارو...

    اشاره کرد .

    چنانچه کرکگوربه نقدشدید مارکس وهگل می پردازدوایده آنان مبنی براین که هویت انسان درپیوستن با جمع ساخته می شود وپس اصالت با جمع است را شدیداً مورد حمله قرارمی دهد وحتی آنان را دروغگوخطاب می کند ازمنظرمتفکران وجودی این مفاهیم باعث رشد معنوی انسان می شود .

    چنانچه سارترآدمی را درآزادی تعریف می کند وهایدگرمعتقداست هرانسانی خود سرنوشت خویش را به گونه ای که می خواهدرقم می زند با این وجودمتفکران فوق علیرغم داشتن مواضع مشترک گاه باتضادهای فکری هم مواجه هستند ، چنانچه خودسارتربراین اساس متفکران را به دوگروه خداباوروملحدتقسیم می کند .

    براین اساس کرکگورومارسل از متفکران خداباوروسارتروبرخی دیگرملحد قلمداد می شوند ودراین میان از هایدگرویاسپرس می توان به متفکران معنوی یاد کردچراکه هایدگربا طرح برخی از مسائل چون توجه انسان به مرگ واهمیت دادن به ندای وجدان انسان را تاحد زیادی به نوعی عرفان نزدیک می کند برخلاف انسان سارتر که محکوم به آزادی ونهایتاً پوچی است .

    جدازاین هایدگرموجودی اصیل است که متفاوت با سایرموجودات به عنوان یک مسنده معناداردرهستی می زید وبه زمان توجه می کند چنانچه به زعم اودازاین زمان بودگی است .

    انسان شناسی هایدگرورای انسان شناسی علمی وفلسفی سوژه یا ابژه نگر است که قابل مقایسه با هیچ انسان شناسی دیگر دردوران مدرن که با رهیافتی سکولاراست نمی باشد لذا می توان به وضوح به توارد بین وفلسفه اوواسلام اشاره کرد .

    انشاءا...

    درفرصتی مناسب برتبیین وتحلیل دیدگاههای هایدگردرحوزه های مهم معرفتی خواهیم پرداخت ، چون نقد غرب ، تحلیل ماهیت تکنولوژی انسان شناسی هایدگرو...

    ، هایدگرمیزان ارزشمندی انسان را دردرک وبرداشت او می دانست.

    این نوشتاررابا جمله ای از هایدگربه پایان می بریم .

    انسان ارباب طبیعت نیست شیان وجود است !!

    اگرهایدگربله !

    دیگران هم ....

    ومن می گویم این ها بزرگترین متفکران عصرما واصلاً مظاهرعالم جدیداندانتقادکرده اند که من با متفکران گزینشی عمل می کنم بااین معنی که هرکس ضدغرب یا مدرنیته باشد را انتخاب به تبیین وتحلیل وبسط دیدگاههای آنان می پردازم !

    اگرمدعی کمی اهل مطالعه باشد که هست اما متأسفانه عینک ایدئولوژیکی راهم باید به کناری بزند که نزده ، تأییدمی کند که هایدگرواشپنگلرورنه گنون ومارکس وفروید ودریدامارکوزه ولیوتارو...

    هرکدام متعلق به یک جریان فکری هستند وهیچ قرابتی هم بین هایدگرواشپنگلریا دریداوهورکایمروجودندارد.

    من نمی دانم چرابرخی روشن فکران دینی ما صرفاً سنبلی صحبت می کنندویادرمان رادرمسائل سیاسی می بینند وهنوز درس نگرفته اند که اگرمی شد دست به گزینش زدچراتابه حال ما متجددمأبیم وبرشهرتجدد واردنشده ایم وچراخودغرب بدرابه کنارنمی گذاردواصلاً چه کسی وچطورمی تواند دست به گزینش بزند وچه معیاری برای خوب وبدوتشخیص این ها از هم دارد؟

    چنانچه مدعی جامعه مدنی رامطلوب نظرخودمی داند ونگارنده معتقداست که جامعه مدنی از ابعاد مختلف به نقد کشیده شده وتاریخ مصرف آن تمام شده ، نقدی که مارکسیست ها وسوسیالیست ها برجامعه مدنی واردکردندودراین موردمی توان برنقدهای دیگران چون خود لیبرال ها ، پست مدرن ها ، اسلامیست ها و...

    اشاره نمودبرفرض قبول آن هم آیا این پذیرش مارادرنظام جهانی برعقب نمی اندازد که پس از دویست سال تازه از جامعه مدنی وقبول آن صحبت کنیم ؟

    حقیقت رااگربخواهید من اصلاً درصدد جواب گویی نبوده ام وتصورمی کنم هرهایی را با هوی جواب نمی دهند .

    اما وقتی می بینیم عده ای خودرا اهل علم وفلسفه می دانند ومنتقد وعالم قلمداد می کنند ومدعی تساهل وتسامح ، جامعه مدنی ، آزادی حقوق ؟؟

    ، دموکراسی ، پلورالیزم و...

    هستند واز دیگرسواز هیچ هتاکی وبرچسب زدن ویا دخالت درزندگی خصوصی متفکران وبزرگ نمایی اشتباهات احتمالی آنان فروگذارنیستند فکرکردم نباید سکوت کنم وباید بنویسم حال که این جوراست دیگران هم می توانند از اشتباهات تاریخی بعضی یادکنندچنانچه که اگر هایدگرفاشیست بود ودرایران به سرهرزبانی افتاد درغرب هم وابسته ها به لابی صهیونیستی روی این مسأله خیلی مانورمی دهند ما هم می توانیم اشاره کنیم که پوپرخودازسویی مدعی تساهل است واز سویی شدیدترین حملات وتوهین ها را به افلاطون وارسطو وهگل ومارکس کرده مثلاً درکتاب من می دانم که هیچ نمی دانم !

    گفته مارکس با مستخدم منزل خودارتباط جنسی داشته !!!

    یاازسویی خودراطرفداردموکراسی می داند وازسویی دیگرهرخشونتی را برای آن توجیه می کند!!!

    چنانچه پوپرازنسبی گرایی معرفت هم دم می زند اما هرکس که دراندیشه اوچون وچراکند نه این که نپذیرد متهم به بی تسامهی و نفهمی می شود !!!

    یا چنانچه درنوشته ای دیگرهم گفته ام پوپراز تروریسم دولتی اسرائیل حمایت می کردوجنایت های غرب را هم حتی نادیده وناچیزمی شمردوبرای رسیدن به دموکراسی لازم برمی شمرد!!!

    ویا مصدق که هم عضوانجمن فراماسونری بود هم بردستان شاه بوسه می زد هم به آیت ا...

    کاشانی پشت می نمود !

    اگرچه درنظرشماهایدگرفاشیست است ونیچه هم دیوانه است ومارکس ایدلوژیکی حرف می زدوپست مدرن ها دجاربیماری فکری شده اند واشپنگلرفلسفه راازتاریخ بازشناخته ومتفکران ایران چون فردیدفرومایه هستندواگرنصرعمله حکومت شاه بوده ویا مصباح ایدئولوگ خشونت است ویا حتی شریعتی آن جا که برخلاف میل شما صحبت کرده محکوم برنقدمی باشد که چرادرون دینی می اندیشیده باید عرض کنم امثال پوپرومصدق وبازرگان وسروش هم اینگونه اندچنانچه درباب پوپرومصدق گفتم ودرباره بازرگان بایدبررفتارچندگانه اودرقبال انقلاب اسلامی بپردازم به گونه ای که به عنوان مثال درجریان به ثمرنشستن انقلاب بازرگان دردقیقه 90خدمت امام می رسدوازایشان می خواهد که انقلاب نکنند شاه شرایط امام را پذیرفته ویا انقلاب به نفع مردم نیست ومردم خسته شده اند !!!

    وبعد از انقلاب هم به هاشمی مکرراً می گفته که روحانیت به دلیل مورد اعتماد بودن نبایدواردعرصه های انتخاباتی شوندچون رأی خواهند آورد!

    ویا سروش که خود زمانی عضوشورای عالی انقلاب فرهنگی بود وعلاوه برتعطیلی دانشگاه ها باعث اخراج 700 استاددانشگاه شد !!!

    جالب این است که رسانه های غربی که وابسته به لابی های صهیونیستی هستند از سروش حمایت تبلیغاتی فوق العاده ای می کنند واین امرخود بیان گرارتباط تشکیلاتی سروش با لابی های صهیونیستی است چراکه دفاع سروش از فلسفه تحلیلی که عمدتاً متفکران آن یا یهودی هستند ویا تفکرشان درخدمت صهیونیزم می باشد به خصوص ترویج اندیشه های سوفیت معاصر پوپر خوددلیل دیگری است که این مدعارااثبات می کند چون ازسویی این رسانه ها درصدد آلترناتیوکردن سروش دربرابرنظام هستند وازدیگرسوبا بزرگ کردن اوبه ترویج اندیشه های فلسفه تحلیلی که امروزدرخدمت سیاست های امپریالیستی وغرب هست که دررأس آنها التفات گرائی چون پوپرهستند منجرمی شود .

    شاید این افشاگری ها را عده ای برطبق معمول مغایربا اصول اخلاقی وعلمی بدانند ومن نیزدراین رابطه به یک بیت شعراکتفا می کنم واین نوشتاررا خاتمه می دهم : خوش بودگرمحک تجربه آیدبه میان تاسیه روی شودهرکه دراوغش باشد تأملی برادبیات جاده ای ازسال های بسیاردورحقیراشعاروجمله های زیبای روی گل گیرکامیون ها یا شیشه عقب تاکسی هاو...

    را می نوشت واین عمل واکنشی رادرانسان های اطرافم به وجودمی آورد.

    بعضی با تعجب وژستی کنجکاوانه ازنگارنده علت این کاررا می پرسیدند ومنتظرتوضیح بودند وعده ای هم لبخندی ازروی تمسخرمی زدند وفکرمی کردند همه بایدبافکرآنها زندگی کنند !

    سالها گذشت تا مجموعه ای از اشعاروجمله های پرمحتوادرزمینه های گوناگون جمع آوری کردم بعددوستی به من فرمودکه کتابی درزمینه ادبیات جاده ای چاپ شده است چرابرای اینکه خیالت راراحت کنی آن کتاب را نمی خری ؟

    کمی تأمل کردم وچند مسئله ای مربوط به موضوعی که دوستم بامن صحبت کرده بودذهن مرابه خود مشغول کرد .

    نخست اینکه به این شعرها وجمله ها ادبیات جاده ای یا ماشین نویس ها اطلاق شده خیلی جالب است از جهت دیگرمن توانسته ام مجموعه ای تهیه کنم وآنرابه صورت کتاب چاپ کنم ودراختیارعلاقه مندان قراردهم ، ازسویی به راستی چرا اینقدرادبیات عموماً وادبیات منظوم(شعر)خصوصاً درفرهنگ ما ایرانی ها نهادینه شده وسراین درچه چیز نهفته است وتصمیم داشتم قبل از اینکه به تأمل درادبیات جاده ای بپردازم واین مطالب رابه رشته تحریردرآورم مقدمه ای هم دررابطه با این موضوع بنویسم اماازآن جایی که مقدمه نوشته های من بیشترومفصل ترازخودموضوع می شودواین مسئله انتقادبرخی ازبزرگان رابه همراه داشته ، که انتقادی است پذیرفتنی که چرانگارنده زیادبه حاشیه می رود نوشته فوق هم البته مقدمه است برای ورودبه بحث اصلی !!

    ازترس تصمیم گرفتم آنرابه صورت نوشتاری مستقل با عنوانی دیگردرشماره های بعد انشاءا...

    به خوانندگان خوب کیمیا تقدیم کنیم .

    برگردیم به اصل بحثمان ، نمی دانم دوستان بزرگواردرضمن رانندگی یاوقتی سوارتاکسی هستندودرشهرحرکت می کنند آیا تابه حال شعرها وجمله های شیشه عقب ماشین جلویی ذهن آنهارامتوجه خودساخته ؟

    ویا هنگامی که برای مسافرت ازشهربیرون می آیند برایشان اتفاق نیافتاده که دریک روزبارانی از روی کنجکاوی تصمیم به خواندن نوشته روی گل گیرکامیون جلویی را داشته باشید اما تلنگرپی درپی قطره های باران برشیشه ماشین یا سبقت وسرعت گرفتن کامیون فوق وشاید هم کمی کثیف بودن گل گیروهرعامل دیگر...

    شماراازخواندن آن بازدارد؟

    ازتمسخردوستان درماشین که بگذریم !

    به هرحال شما علاقمند به ادبیات جاده ای شده اید که شاید نقشی جزسرگرم کردنتان نداشته باشد وبه دلیل همین نقش راهنمایی ورانندگی رانندگان محترم راازنوشتن برنقاط مختلف ماشین برحذرداشته وبعضاً جریمه هم می کنند .

    چون اینگونه تحلیل می نماید که اگرچه ادبیات جاده ای بیانگرحدیث نفس صاحبان ماشین است اما حواس بسیاری ازرانندگان رادرروزهای بارانی و...

    یادرشب به خودمشغول وخدای ناکرده منجربه تصادف می شود !!

    که البته این تصادف هم نوعی ازادبیات محسوب می شود تراژدی !!

    نمی دانم ذکراین نکته ضروری است یانه که تولد ادبیات جاده ای وربط آن محصول مدرنیته است یعنی اگرجاده های امروزی نبود، به طبع آن وسایل نقلیه مدرنی هم وجودنداشت که این اشعاروجمله هابرآن خودنمایی کنند وادبیات جاده ای راشکل دهند !

    اگرچه این اشعار درقالب کلاسیک هستندنه شعرهای به اصطلاح مدرن ؟

    وخوشبختانه عرصه شعردراین حوزه ازنفوذکسانیکه نمی توانند شعرخوب بگویندولذابرحرف های خودعنوان پست مدرن می گذارنددرامان مانده وخدارابه خاطراین موهبت بایدشکرکرد.

    بازانگاردارم به جاده خاکی می زنم ...

    اگرچه این اشعاردرقالب کلاسیک هستندنه شعرهای به اصطلاح مدرن ؟

    وقتی به مجموعه ای ازاین اشعاروجمله هاـ ادبیات جاده ای ـ نگاه می کنیم با موضوعات متفاوت ومتنوع درعین حال بسیارزیبا وصفادارمواجه می شویم که ریشه درفرهنگ ایرانی داردوبس مثلاً اشعاری که درمورد امام علی آمده ونشان ازاین امرداردکه علی (ع) صرف نظرازعظمتی که دارندواحترامی که درجهان اسلام برای ایشان قائل هستند درایران شخصیتی اسطوره ای دارند چنانکه علاوه برادبیات جاده ای درعرفان نیزاین جایگاه وجودداردمثلاً دیدگاه مولانادرباب امیرالمؤمنین درمثنوی معنوی مبین این مدعاست یا اشعاری که درباب امام حسین است نشان دهنده اوج علاقه جامعه ایرانی به امام بزرگواراست که عشق اوراباسرشت ایرانی آمیخته اندوالبته همین طورمادروسایرائمه ...

    اما موضوعات دیگری هم یافت می شود که می توان آنهارافراترازیک فرهنگ دانست وجنبه جهانی دارداما نگارنده بی اطلاع است ازاین که آیادرکشورهای دیگرنیز ادبیات جاده ای وجودداردیا نه اگرچه این امررابعیدمی داندچراکه چنانچه اشاره شدادبیات درشرق وبه خصوص درایران این قدرپیچیده است وهرروزبه شکل جدیدی خودرامی نمایاندوحضورخودرابه همه اعلام می کند !

    تأملی برادبیات جاده ای (قسمت دوم) مناسبات کاری : راننده همیشه درسفراست درجاده حرکت می کند وطعم غربت ودوری را می چشد وای بسا که خطرهمیشه درکمین اوباشد .

    گرهمسفرعشق شدی مردسفرباش هم منتظرحادثه هم فکرخطرباش برچشم حسودلعنت : ممکن است روی گل گیرراست نوشته باشد برچشم خوب رحمت وبرگل گیرسمت چپ : برچشم بد لعنت ویا به گونه ای دیگرمثلاً : چشم حسود کور، یا خودتی .

    مادر: شعاروجملات بسیارزیبا واحساسی وپرمعنی که شاید یک دلیلش به نقش فرهنگی وجایگاه ها درفرهنگ اسلامی وایرانی برگردد چنانکه معتقدند بهشت زیرپای مادران است این نوع نگاه درادبیات قبرستان نیز خیلی جلوه گری دارد واشعارفراوانی دراین زمینه سروده شده است .

    اگر پدرتاج سراست مادرسلطان قلبهاست .

    مادرمحتاج دعایم .

    رفیق بی کلک مادر.

    دوست بی همتا مادر .

    تنها آرزویم داشتن مادربود افسوس .

    دوستی بزرگان دینی ومذهبی : چنانکه قبلاً هم اشاره کردیم جامعه ایرانی جامعه اسلامی است واسلام یکی از فرهنگ هایی است که هویت ما را ساخته وایرانیان نسبت به بزرگان دینشان علاقه واحترام خاصی دارند ودین اسلام نیز درتحولات ایران نقش اساسی داشته چنانکه انقلاب اسلامی براساس مذهب شکل گرفت وبه ثمرنشست .

    ازبین ائمه وبزرگان دینی می توان از حضرت محمد (ص) ، امام علی (ع) ، وفاطمه زهرا (س) ، رقیه (س) ، ودیگربزرگان یاد کرد که دراین بین حضرت علی (ع) درفرهنگ اسلامی وایرانی اسطوره شده است : هرکس به کسی نازد ، ماهم به علی نازیم .

    منمشتعلعشقعلیمچکنم ؟

    دنیا به علی نازد ، مولا به ابوالفضل .

    عالم صدف است وفاطمه گوهراو !

    یا ابوالفضل – یا بی بی زینب .

    یا ضامن آهو .

    سفردرپناه امام هشتم .

    علی ولی الله .

    یا قمربنی هاشم .

    یا مهدی .

    علی ای همای رحمت !

    عشق یعنی طاق ابروی حسین / یا رب اگر علی مولا نبود ، هیچ کس لایق زهرا نبود .

    تسلیم : درحقیقت مالک اصلی خداست .

    این امانت بهرروزی نزد ماست .

    گشتم نبود ، نگردنیست !

    هرلحظه خدارا شکر .

    چرا خوبان زود می میرند ؟

    کاش معشوق زعاشق طلب جان می کرد تاکه هربی سروپایی نشود یارکسی .

    توصیف خودرو : شبگرد تنها – ستاره شب – رخش صحرا – عقاب آسمان – تندر – آشیانه باد – طوفان – سالاردهکده – پاشنه طلا .

    تعریف عشق : ممکن است برخی از این تعریف ها ازشاعران بزرگ وبرخی از خوانندگان طاغوتی که شعرهایشان ماندگارشده است باشد : عشق گذشتن از مرزوجوده !

    عشق من عاشقم باش .

    از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر.

    عشق که گنه نیست چه روز وچه شب ، بوسه مگر چیست فشار دولب !

    علاقه به زادگاه : شهرم گرگان !

    دهستانم جلین !

    تعریف زندگی : زندگی زیباست ای زیبا پسند !

    زندگی ام برخلاف آرزوهایم گذشت !

    تا شقایق هست زندگی باید کرد!

    درست : تاوقتی هستم ندانی که کیستم ، روزی سراغ من آیی که نیستم .

    من از بیگانگان هرگز ننالم ، که با من هرچه کرد آن آشنا کرد .

    دشمن دانا بلندت می کند ، می زندت برزمین نادان دوست .

    رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم ، سرم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد .

    دنیا : چون می گذرد غمی نیست !

    دنیا غروب آرزوهاست !

    سرفتنه دارد دگرروزگار !

    به آنچه دل نداره دل نبند !

    رندانه ها : حیف است که ارباب وفا را نشناسی !

    فرزند هنرباش نه فرزند پدر، فرزند هنرزنده کند نام پدر!

    محبت وطلب آن : از محبت سرکه ها مل می شود ، از محبت خارها گل می شود !

    محبت که گناه نیست !

    به اوبگویید دوستش دارم !

    امشبی را ه درآنیم غنیمت شمریم ، شاید ای دل نرسیدیم به فردای دگر !

    دراین جا لازم می دانم نکته ای را به خوانندگان عزیزیادآورشوم واین که اگر توضیح درباب موضوعات فوق به این دلیل خودداری شده ، که موجب خستگی خواننده گرانشود وبه حاشیه نرویم وبه تطویل کلام بپردازیم وتنها از موضوع اصلی دورنشویم وامیدواریم نوشتارحاضردردوستان این انگیزه را ایجاد کند که به مطالعه دراین باب بپردازند وتحقیقات بیشتری دراین زمینه بنمایند والبته حاصل کارخودرا هم برای بچه های کیمیا ارسال کنند تا دوستان دیگر نیز از حاصل کار آنان استفاده کنند .

    سبک وشیوه بیان درادبیات جاده ای : سادگی ، گیرایی ، آزاد اندیش وگستردگی پیام ، استواری ، ایجاز ، موسیقی ، همچنین زبان مردمی (عامیانه) را می توان از ویژگیهای این ادبیات جاده ای برشمرد .

    برخی از این اشعاروجمله ها چنانکه قبلاً گفتیم برگرفته از ترانه های مشهوریا فیلم ها وسریال هایی است که بین مردم جایی پیدا کردند چنانکه با پایان یافتن فیلم می بینیم که بربعضی ماشین ها ثبت خواهد شد : به توچه بلا ؟

    توعزیردلمی !

    التماس نکن !

    غریب آشنا !

    شقایق وای شقایق !

    نرگس تمام شد !

    معرفت درگرانی است به هرکس ندهندش ، پرطاووس قشنگ است به کرکس ندهندش !

    خالی از لطف نیست که اشاره ای هم به مناظرماشین ها همینطورآن قسم از نوشته هایی که به زبان آذری هستند نیز بشود ، نگارنده متأسفانه به هیچ وجه از زبان آذری چیزی نمی داند اما مطالبی را که نقل می کند برگرفته شده ازکتاب ادبیات جاده ای اثرجواد جلیلی است که درنوشتن این مقاله بسیاربه حقیرکمک نموده والبته دوستان را به خواندن آن توصیه می نماییم : زبان آذری شیرین ومعصومی است که اززبان های غنی کشورمان نیز محسوب می شود وبسیاری از هم میهنان خوب آذری زبان ما نیز که مهاجرت کردند از وطن اصلی خود فاصله گرفتند وعوامل دیگر نهایتاً باعث گردیده است که بربسیاری از ماشین های خود آذری بنویسند .

    تأملی برادبیات جاده ای (قسمت آخر) واما مناظره !

    یکی از دوستان که خیلی شوخ است وهروقت اورا می بینیم یا مستربین می افتم از مناظره ژیان وکامیون می گفت که ژیانی روی سپرجلویش نوشته بود : میازارموری که دانه کش است!

    کامیون جلویی که از آینه بغل آن را دید کنارکشید تاژیان رد شود ولی هنوز چند ثانیه ای نگذشته بود که راننده کامیون عصبانی شد ودوباره گازراگرفت چرا ؟

    چون روی شیشه عقب نوشته بود : فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه !

    درمورد بازی های زبانی این نوشته ها هم می شود بحث کردچنانکه درادبیات ما نیز دیده شده گاهی کلمه ای را یک سره می نویسند گاهی کمی از آن را فارسی وکمی را انگلیسی یا با اعداد ریاضی می نویسند .

    به هرحال همه رقم هست !

    منمشتعلعشقعلیمچکنم !

    عاحصطح !

    ZOOR nazanfarsineveshtam ایحجتخدا !

    /B توهرگز/ التماس 2 A !

    منابع ومأخذ ادبیات جاده ای : ممکن است بسیاری از ابیات یا جمله ها از شاعران معروفی باشند اما راننده ها این ابیات را از طریق رادیو وضبط از زبان خوانندگان شنیده وبا کمی دخل وتصرف آنرا بنویسند وگاهی ابداع خود راننده است که حدیث نفس یا توصیف خودرو باشد چنانکه برادرش فوت کرده ومی نویسد : به یاد برادرم ...

    غم داغ برادررا برادرمرده می داند !

    مکان نوشته ها : داخل : ممکن است کنارآینه یا روی دفترچه یادداشت روبروی راننده باشد .

    بیرون خودرو : بربدنه ماشین یا هرجایی که دید بیشتری داشته باشد نوشته می شوند اما عمدتاً برروی سپرها (اعم ازعقب یا جلو) گل گیرها (به خصوص ماشین های بزرگ) برروی شیشه عقب ، بالای اتاق کامیون ها ، بدنه وعقب خودرو ، وباک خودروهای سنگین .

    خط وزبان : خط فارسی 2- خط عربی (احادیث وآیه قرآن و..) 3- خط انگلیسی (که بسیارنادراست) 4- ترکی (آذری) بعد از زبان فارسی استعمال آن زیاد است .

    نکته پایانی : علاقمندان جهت مطالعه بیشتردرباب ادبیات جاده ای علاوه برمقاله نگارنده ، وکتاب معرفی شده درنوشتارحاصرادبیات جاده ای اثر جواد جلیلی می توانند به ماشین نویسه ها اثراستاددکترمحمدجعفریاحقی همچنین ماشین نویس ها ازناصرتقوایی رجوع کنند .

    البته تحقیقات میدانی نیز فراموش نشود .

    یک نگارنده درکلاس درس حاصل ماه ها جمع آوری اشعاررادرکلاس ارائه داداستاد خوشحال شد وگفت : آقای فلانی این بیت هم جزو ادبیات جاده هاست فراموش نکنید : خرنشو ، خاورنخر، من خرشدم خاورخریدم !

    جنگ ادبیات جاده ای : تا کی توان سرنوشت را ازسر، نوشت .

    حسرت که دمی بی حسرت نزیستم .

    مدعی گرنداند حال ما ، عیبش نکن – ما میان موج دریاییم واوبرساحل است .

    خواهی که جهان درکف اقبال توباشد – خواهان کسی باش که خواهان توباشد .

    مراگرعالم دنیا ببخشد – برابربا نگاه مادرم نیست .

    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟

    چرا زیبا رویان بی وفایند ؟

    به چشمانت بیاموز که هرکس ارزش دیدن ندارد !

    به یاد روزهای رفته از یاد !

    به درویشی قناعت کن که سلطانی خطردارد .

    11- گربمیرددختری برقبر اوروید گلی – گربمیرند دختران دنیا گلستان می شود .

    12- ای کاش حرام خوری هم مثل شراب خوری مستی داشت !13- غم مردان وجود نامردان است .

    14- الهی درشب فقرم بسوزان ولی محتاج نامردان مگردان !

    15- دربیابان گرصدسال سرگردان شود – به از آن است که دروطن محتاج نامردان شوی !

    16- اسکاتران عشق !

    17 – خیر پیش !

    18 – اسیرجاده ها !

    19 الهی اول پاکم کن بعد خاکم کن !

    20 الهه ناز !

    21- سفربخیر !

    22- خانه دوست کجاست ؟

    23- تومحشری !

    24- گررفیق شفیقی درست پیمان باش !

    25- رفاقت قصه تلخی است که از نامش هراسانم !

    26- ماشاءا...

    27- یا ضامن آهو !

    28- یا ثامن الائمه !

    29- یا فاطمه الزهراء !

    30- الفت شب های خوش راروزگاراز ما گرفت !

    31- بی همگان به سرشود بی تو به سرنمی شود !

    32- تا که یاری یارشد بی زارشد !

    33- قسم به قلب های شکسته !

    34- سکوت ، مادرفریادها !

    35- به جهانی ندهم عالم درویشی را ، که جهان غمکده ای درنظردرویش است !

    36- تا شقایق هست زنده است قدرت ، عشق را فراموش نکن !

    37- با مردان این زمانه یک سلام ووالسلام !

    38- هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ‹به یاد برادرم› !

    39 – رفاقت تعطیل !

    40- فرزند هنرباش نه فرزند پدر- فرزند هنرزنده کند نام پدر!

    41- ای عشق همه بهانه از توست !

    42- مراسرگشته می دارد سرزلف پریشانت !

    43- خاک اگرخنده کردوگندم داد از توبود ای بزرگ باران ساز !

    44- گفتم به نقاش ازل نقشی بکش از زندگی – ناگهان نقش خیالت برلب دریا کشید !

    45- چه سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی – اما وقتی بهارشد یه جوری ازش جدا شی !

    46- به خاطر دل تو از همه بریدم !

    47- تو دیگه چرا ؟

    توکه بی وفا نبودی ؟

    48- یا رب توچنان کن که پریشان نشوم محتاج به بیگانه وخویشان نشوم !

    جایگاه ادبیات درفرهنگ وجامعه ما ترجمه یا تقلید تکرار وقتی می خواهی درباره علوم انسانی به خصوص ادبیات صحبت کنی کمی سردرگم می شوی یا محتاطانه عمل می کنی واین امرمعلول چند علت است : اول اینکه درایران علوم انسانی بانی ندارد وهرکس به خود اجازه می دهد درباره آن حرف بزند وخودرا صاحب نظربداند درآن به چون وجرا بپردازد واین ناشی از بحران تفکر است اگر چه این مسئله درکشورما شدت وحدتی این گونه دارد از سویی دیگر بسیاری از آثاری که درحوزه علوم انسانی چاپ می شود آن چه که مربوط به غرب است وصرف ترجمه یا تقلید است وانچه که مربوط به خودمان است وتکرارمکرراست !

    درکشورهای غربی تا آن جایی که من می دانم ادبیات را درکنارفلسفه وتاریخ قراردادند یعنی 3 رشته ای که بسیاربه آن توجه می شود اما درکشورما چه ؟

    درغرب حتی فلسفه گاه با ادبیات چنان یگانه می شود که قابل تفکیک از یکدیگرنیست چنانکه فیلسوفانی چون لارتریا کافرفلسفه خودرا به زبان ادبیات می گفتند وشهرت خودرامدیون ادبیات بودند .

    یا فیلسوفانی چون نیچه وهایدگراززبان استعاری برای فهماندن فلسفه خود بهره بردند واصلاً به قول پوپرفلسفه زبانی استعاری دارد !

    اما درکشورما رشته ادبیات چنان جایگاهی دارد که اگر بدانند دانشجوی ادبیات هستی آن قدرچپ چپ نگاهت می کنند که ...

    بگذریم خوب حق هم دارند بسیاری از دانشجویان ادبیات دیپلم تجربی وریاضی دارند .

    گروهی هم فقط ادبیات قبول شدند وظاهراً انتظارهفتمشان بوده است عده ای هم کارمند هستند وبراساس گروه گرفتن آمده اند تنها یک مدرکی بگیرند تنها عده کمی هستند که علاقمند به ادبیات بوده اند یا دراین زمینه استعداد هم دارند وگرنه بیشترمحافل ادبی را بچه های غیر ادبیاتی می گردانند یا شب شعرها وجشنواره های ادبی را بیشتردانشجویان ریاضی و...

    تشکیل می دهند برگزارمی نمایند ودانشجویان ادبیات حتی فرصت نمی کنند دراین مراسم شرکت کنند !!

    ظاهراً سرشان خیلی شلوغ است کارهای مهم تری دارند !

    خوب وقتی دانشجوی ادبیات یا اساتید گرامی از حضوردرمحفل های ادبی یا برپایی جلسات شعرخودداری می کنند وبه اصطلاح خودرا کنارمی کشند – البته این را به حساب شکسته نفسی نگذارید چون معلوم شده شاید حرفی برای گفتن ندارند !

    – چه انتظاری می توان داشت وچه نتیجه ای خواهد داشت ؟

    بسیاری از دانشجویان رشته ادبیات حتی آنانکه درحال فارغ التحصیلی هستند از نوشتن یک نامه اداری یا چند سطرنوشته _ درهرموضوعی – عاجزند !

    معلوم نیست چطورلیسانس گرفته اندو درصورت جذب شدن درنظام آموزشی یا هرنهاد دیگری چطورمی توانند از علم خود بهره ببرند وکارآیی لازم را داشته باشند وجالب این جاست که حقیقتاً باورهم دارند که لیسانس گرفته اند واین داعیه را درهرمجلسی مطرح می کنند که ما تحصیل کرده ایم !

    لیسانسی که حتی چند سطردررشته تخصصی خود ننوشته درحالی که طبق قوانین یونسکو کسانی که مدرک کارشناسی را اخذ کردند جزو محققین یک جامعه محسوب می شوند .

    علیرغم چنین وضعیتی ، آنچه از دانشجویان ادبیات و...

    ذکرگردید، ادبیات درفرهنگ ما جایگاه خاصی دارد وکلاً درنسبت با سایرعلوم ادبیات درجامعه ما نهادینه است به شکلی که فلسفه درفرهنگ ما آن چنان که باید فرهنگ نشد ، وچوب آنرا هم خوردیم چون فلسفه یعنی تفکروجامعه ای که تمرین تفکرنکند ویا با آن نسبتی نداشته باشد دچارتشویش هویت وآشفتگی فکری وپریشانی فرهنگی خواهد شد وثمره آن را هم می بینیم .

    ولی ادبیات درهمه طبقات جامعه ما اعم از ضعیف تا مرفه درسنخ لایه های فرهنگی ما رسوخ کرده چنانکه روستایی وشهری بیسواد وباسواد اشعارفراوانی ازحافظ ومولانا وفردوسی وسعدی و...

    برزبان دارند ودرحافظه خود جای داده اند .

    ادبیات عموماً وشعرخصوصاً درفرهنگ ما از چنان پیشینه تاریخی برخورداراست که حذف آن یا نادیده گرفتن آن محال می نماید اگرچه متأسفانه ادبیات منظوم یا شعرتبعات منفی را هم درجامعه ما وبرفرهنگ ما گذاشته است که قابل کتمان نیست .

    درباره شعرادبیات از دیروزتا امروز ترم 4یا5 بودم که به پیشنهاد و رهبری آقای محمد خواری وهمکاری آقای حسین زنگانه وچند تن از خانم هایی که الان حتی اسمشان را به خاطرندارم انجمن شعر وادبی را به نام انجمن ادبی آذین وابسته به دفتر فرهنگ دردانشگاه آزاد واحد گرگان تأسیس کردیم .

    هنوز مدتی از برگزاری جلسات هفتگی نگذشته بود که چند آقا اشعاری را تحت عنوان شعر پست مدرن قرائت می کردند که سرشار از الفاظ نامناسب ومبتذل ورکیک بود واین اشعار واکنش حضار محترم اعم از آقا وخانم را به همراه داشت .

    نمی دانم این آقایان آیا این اشعار را جلوی مادروخواهروپدرخود خوانده بودند که به خود اجازه بدهند درمحفل های ادبی که عمدتاً مختلط هم است بخوانند !

    نگارنده تلاش زیادی را برای هدایت این افراد نمود واقداماتی را نیز انجام داد که بنا به دلایلی ذکر آن دریک نشریه جایز نیست از بیان آن خودداری می نماید .

    با این تفاسیر نگارنده ابتدا تصور می کرد که این مسئله تنها درانجمن شعر دانشگاه رخ داده اما بعداً متوجه شد که یک بیماری مسری فرهنگی است که اتفاقاً از بیرون از دانشگاه به انجمن شعر سرایت کرده وبعداً دوستانی نگارنده را از عملکرد این جریان مطلع کردند که این ها اتفاقی نبوده ، بلکه یک جریانی درکشوردرسال های اخیرشکل گرفته که درصدد معنازدایی از شعر وادبیات است ودررسیدن به هدف شوم خود نیز از هیچ اقدامی فرو گذاری نمی کنند پس از مدتی مقالاتی درمورد مسئله فوق درروزنامه خواندم وآن زمان احساس کردم که باید چیزی بنویسم وننوشتم !

    نمی دانم این کوتاهی قابل اغماض هست یا نه تا این چند قبل اگر اشتباه نکنم نوشته ای تحت عنوان روشنفکر مأبان وسوداگران فرهنگ درهمین رابطه از آقای درزی درشماره 36 کیمیا چاپ شده وبنده نیز تصمیم گرفتم سلسله مقالاتی درباب ادبیات بنویسم تا توانسته باشم کوتاهی که احتمالاً عواقبی را هم به همراه داشته تا حدودی – البته نه کاملاً جبران کنم .

    درغرب مدرن که همه چیز به صورت علم درآمده ادبیات نیز به عنوان یک رشته علمی مورد مطالعه قرارمی گیرد .

    درکشورما هم چنین شداما باید بدانیم که نظام دانشگاهی ما تقلید از غرب بود ودرتعریف ادبیات می گویند : ادبیات به مجموعه آثارذوقی بشر اعم از نظم ونثراطلاق می شود !

    همچنین برخی از بزرگان مادرحوزه ادبیات ، ادبیات را آفرینش هنری زبان تعریف می کنند .

    بنده نمی گویم این تعریف اشتباه است بلکه معتقدم اولاً این تعریف کامل وجامع نیست ثانیاً این تعریف یک تعریف علمی می باشد که درعلم ادبیات مطرح می باشد واشاره کردیم که ادبیات به عنوان یک علم اکتسابی درغرب مورد نظرمی باشد که تنها به آثارذوقی بشرکه بالطبع فاقد ارزش علمی واعتباردرمسائل علمی وفلسفی است چراکه تنها برخواسته از احساس وامری شخصی است اطلاق می شود این درحالی است که معنی ادبیات درتاریخ ما متفاوت با آن چه که درعلم ادبیات یا ادبیات غرب تعریف شده می باشد یعنی درغرب ادبیات یک رشته علمی یا یک حوزه ازفعالیت بشرکه زبانی است هست درحالی که درتاریخ ما ادبیات یعنی فرهنگ ، به گفته استاد جلال ستاری فرهنگ شرق ، فرهنگی نمادین ورمزی است لذا به تعبیرهگل فیلسوف شهیر آلمانی جوامع با فرهنگ ودارای تمدن وپیشینه غنی تاریخی چکیده دستاوردهای فکری وعصاره ی اندیشه های خودرا به زبان ادبیات وهنرکه اوج آن البته به زعم هگل وهایدگردرشعر است بیان می کنند پس اولین نتیجه ای که از این مسئله می گیریم این است که ادبیات بیان گراعتقادات یک جامعه است که حاصل هزاران سال می باشد وادبیات کلاسیک ما نیز از این امر مستثنی نیست یعنی بیان فرهنگ وآرمان های ماست نه این که با تعهد نسبتی نداشته باشد ومعناگرایی درآن جایگاهی نداشته باشد .

    این مسئله را درسطوربعد به طورشفاف تری بیان می کنیم .

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

مقدمه از عصر باستان یونانیان به فلسفه پردازی در جهان مشهور بودند. زیرا در تمام سالها و قرون آن دوره فیلسوفان زیادی از میانشان سر بر آورده بوند و پایه و اساس فلسفه را ریخته بودند. این عامل باعث شده بود تا آکادمی های زیادی از جمله آکادمی معروف افلاطون در آنجا تاسیس شود. و در آنها به آموزش علوم آن دوران پرداخته شود. همین طور می توان به جرات گفت که آکادمی های یونان سر منشاء فلسفه در ...

فصل اول مقدمه آنچه که شعر نو را از شعر کهن جدا می‌کند، فقط سبک و ساختار آن نیست ، بلکه محتوا و نگرش آن نیز تفاوت دارد. شاعر نو از مردم، می‌گوید و از مسائل آنان. شاعرانی مثل نیما، شاملو، فروغی، هدایت و اخوان ثالث که در این امر، درخشیده‌اند از بطن مردم برخاستند و برای مردم، سخن گفتند. آنچه مسلم است، شرایط اجتماعی و حوادث سیاسی، بسیار بر شاعران، مؤثر می‌باشد. اشعار اخوان ثالث که در ...

زواتینی نظریه پرداز سبک نئورئالیسم در 1942، پیدایش نوع تازه ای از سینما را اعلام کرد سینمایی که پیرنگ از پیش طراحی شده و شسته رفته را کنار می نهد، از بازیگران حرفه یی استفاده نمی کند، و برای ارتباط مستقیم با واقعیت های اجتماعی دوربین و تجهیزاتش را به خیابان ها می برد . او اعتقاد داشت که پیرنگ ( طرح داستانی ) شگردی است که ساختاری مصنوعی بر ((زندگی روزمره)) تحمیل می کند و بازیگران ...

پیشگفتار: هنر ایران به لحاظ قدمت و زیبایی همیشه مورد توجه محققان بوده است. هنر ایرانی هنری اصیل و سنتی است که از دیرباز مورد توجه منتقدان و پژوهشگران قرار گرفته است و در این راستا آثار هنری به جای مانده از جمله نقاشیهای دیواری و سفالها و کاشیها و نقاشیهای مینیاتور که عموماَ برای زینت بخشیدن به نسخ خطی کاربرد داشته است مهمترین نقش را بازی کرده اند و به راحتی اندیشه ها و تفکرات ...

مقدمه مقاله ای که پیش رو دارید ترجمه ای است از فصل اول کتابی به نام «مقدمه ای بر جنسیت و زیبایی شناسی[1]» نوشته «کارولین کورس میر[2]» که در واقع فلسفه زیبایی شناسی را از دیدگاه فمینیستی بررسی می کند. کارولین کورس میر استاد فلسفه در دانشگاه بوفالو که یکی از دانشکده های دانشگاه ایالتی نیویورک است می باشد. از دیگر کتاب هایی که به قلم این خانم می باشد می توانیم از کتابی به نام ...

چکیده در دوره معاصر جهان عرب بویژه مقطع زمانی سالهای 1800 تا 1950 میلادی یکی از واقعیتهای غیر قابل انکار، نقش ادبا و فرهنگ سازان مسیحی عرب در تولید، توزیع مفاهیم ومضامین و رواج برخی مکاتب ادبی و نیز انتقال فرهنگ غربی از این راهها به جهان عرب است. کاوش در سه سطح عرصه ها و زمینه های فرهنگی از جمله نهادهای فرهنگی، مجامع ادبی و نیز شناخت قالب ها و ساختارهای ادبی نشان می‌دهد: پدیده ...

مقدمه: در هر زمانی، جامعه شناسی خاصی شکل گرفته است که یا جمع گرا بوده، مثل نظریات دورکیم و یا فردگرا مثل اسپنسر، و یا بر تسلط ساختار وهنجار، تأکید می‌کردند، مانند پارسونز. آنچه مشخص است، هر گروه، ضمن بررسی یک بعد، ابعاد دیگر را فراموش کرده است. اما در عصر حاضر،تلفیق ابعاد مطرح است . از جمله:تلفیق فرهنگ و عاملیت، توسط مارگارت آرچر، جامعه شناسی چند بعدی جفری الگزندر، تلفیق کنش با ...

گرایش های پوزیتیویسمی را در اولین اندیشه‌های بشری نیز می توان یافت. چه اینگونه گرایشها در مصر باستان و بابل و تمدنهای اولیه بشری وجود داشته و نتایج ناشی از چنین روش تفکری از حیث عملی مورد استفاده بشر متمدن بوده است. باری ارزش عملی دانشهای استقرایی در تمدن بشری ارزشی غیرقابل انکار است. اما قرنها بعد در یونان باستان است که رگه‌هایی از رویکرد به پوزیتیویسم به عنوان یک روش فکری برای ...

1- تعریف اومانیسم :[1] اومانیسم واژه ای است که در طول تاریخ ، معانی گوناگونی به خود دیده است . تاریخ پیچیده آن در دنیای غرب دامنه معانی و تعاریفش را گسترده کرده است . با وجود این ، می بایست ضمن تأکید بر تکثر ، پیچیدگی و سیال بودن معانی اومانیسم ،تعریف امروزی آن را ارائه نماییم . ریشه این واژه humble (humilis) از واژه لاتین "humus" به معنای خاک یا زمین است . از این رو "homo" به ...

مقدمه: بررسی زمینه های عام فلسفی دیکانستراکشن فلسفه چیست؟ فلسفه در بیان ساده خود چه وچگونه علمی است؟ به طور مختصر باید گفت : فلسفه عبارت است از پرسش فراورنده ومرز شکننده از کلی ترین چیزی که با آن مواجه هستیم. فلسفه با مفهوم اصلی در پرسش بودن پرداخته شده است و به جواب درباره پرسش از وجود ما قانع نیست بلکه به گستراندن پرسش درباره هستی روی دارد. البته اگر هستی بنیادی ترین مفهموم ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول