دانلود مقاله نماد مستعد برای تفکرات ، تصورات و حتی توهمات

Word 52 KB 9422 23
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • جاندار افگاری یا توتمیسم از ادیان ابتدایی انسان هاست که مردمان بدوی هنوز هم در برخی جای ها این سنت را حفظ کرده اند و البته می دانیم که همه این سنت ها در دنیای پیشرفته امروز به فراموشی سپرده نشده است چنانکه بهره برداری از سمبل ها و نقش ها و نهاد ها که امروز بخش اعظم رسانه ای و اطلاعات را بر عهده دارد چیزی نیست جز همین دلبستگی عمیق انسان به نمادها و خلاصه و کوتاه دیدن جملات و اندیشه ها در این زمان .

    چنانکه می دانیم در اندیشه عرفانی نیز جاندارافگاری اشیاء و نمادها نقش و جایگاه ویژه ای دارد ، چنانکه مستوجب کشف و شهود نیز می شود و حتی فیلم های هالیوودی نیز از این اندیشه ، تاثیر گرفته و تاریخچه ای متفاوت برای خیال انگیز ترین و راست ترین حقیقت موجود ، ساخته اند که جادو و خاطرات و مردان تاریخی و ...

    عهده دار این نوع کوشش و تلاش ذهنی اند .

    و مهمتر اینکه هالیوود از این خیال و نسبت تاریخی - انسانی بسیار سود جسته است و مبلغان آن بهترین تبلیغ را همین سمبل و نهاد پرستی اشیاء و چوب دیده اند .

    اما این مقاله کوتاه عهده دار اندیشه عرفانی نیز هست که چگونه در خواب و رویا و یقین و کشف شهود سمبل ها تبدیل به جملات و در انتها تبدیل به طریقه سلوک می شوند ...

    چنانکه می دانیم عقل تاریخی تکاملی ما انسانها نسبت ها و ارتباطات جایگاههای مختلف اندیشه در ذهن را بهتر و عملی تر ، به شکل و شمایل منطقی در می آورد تا انسان های ماقبل تمدن مدرن .

    و آنقدر این اندیشه سمبل و اسطوره ای مهم بوده است و آنقدر برای اندیشه کردن و خیال انگیزی وسعت دارد که یکی از خطر های گمراهی بالقوه و مستتر در این حیطه وجود دارد ...

    از این مسئله هم که بت پرستی نوعی یقین می خواهد چنانکه شیخ محمو شبستری می گوید نیز نمی توان به آسانی گذشت ، و همینطور فراموش نباید کرد که بت پرستی مرحله توتم پرستی است و از هیجان و داستانسرایه های مبدل به سکون ، تعلق شده است ، چنانکه امروزه انسان مغرور و سرکش که گویی همیشه در هیبت است و جوان ، این جسارت دانایی و یا راه رفتن برای آموختن را تا مرزهای بینهایت می برد .

    خلاصه اندیشه ای که زمانی میان سرخپوستان با دود و عود و زمانی با آدمخوری و دیگو کشی این نشئگی ادامه پیدا کرده است و تبدیل به مهار جوانانی شده است که در حالت استقرار و استقلال و سکون رسیده اند و یا بهتر اینکه از مرفه های بی درد و بیکاران پولدار به طبقه پایین تر می رسد از آنجا مبدل به اپیدمی می شود و می گویند آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش مهار این بیماری در مبارزه با سوداگران این مواد که در پناه خیلا انگیزی و جاندارافگاری اشیاء و تصورات کاذب به تروریسم های مخفی بدل شده اند که نام و آوازه ای ندارند برعکس ساده لوحانی که به ددنبال شهرت هستند ، این مکاتب ساخته دست بشر و زاییده تفکر ، مولد نبوده و می تواند ایمان و اعتقاد اصیل را مکدر کند .

    به قول سعدی شیرین سخن که زمانی شعرش طعنه به قند مصری می زده بنده ای ؟؟؟

    خویشتن نبود هرچه ما را لقب دهند آنیم .

    و با حافظ که : از ننگ چه گویی که مرا نام زننگ است وز نام چه پرسه که مرا ننگ زنام است .

    و خلاصه اینکه می توان مبارزه ای جدی را آغاز کرد چرا که جاندارانگاری و توتم پرستی و مکاتب اینچنینی هر سه محصول عقل انسانی اند که محو در دیگری شده است چنانکه مولوی فرموده است : این جهان و آن جهان مرا مطلب کاین دو گم شد در آن جهان که منم .

    و در خاتمه این بشارت اقبال لاهوری لازم است گفته شود تا دنیای خود را بهتر بشناسیم و سهم خویش را در تمدن حاضر بگیریم و بپردازیم .

    اقبال لاهوری می گوید : همچو آینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران در جهان بال و پر خویش گشودن که پریدن نتوان با پر و بال .

    اخلاق گوهری که با زمان ناسازگاری می کند اخلاق و اقتصاد : وقتی که تشویق و هویت کاری به سراغ ما می آید و انضباط اجتماعی و وجدان کاری رنگ می بازد چیزی برای ما مطرح می شود به نام الیناسیون که البته وعده محقق سعادت نیست و موضوع فربهی به نام اخلاق بر این روش حیات که نقش منفی تفکر است ( الیناسیون ) پهلو می زند .

    حال اخلاق چیست که می توان برای به خدمت گرفتن هرگونه دگرگونی درونی و بیرونی از آن استفاده کرد و ثمر بخش بودن زندگی و امیدواری را نوید می دهد .

    البته کتب و رسالات بیشمماری درباره نحوه پولدار شدن و اینکه چگونه لبخند بزنیم و یا روش های شادی بی کران و ...

    نوشته شده است که عمیقاً با مسائل روانشناسی آمیخته شده و لذا اعتقاد به اخلاق را برای توده عموم به وجود نمی آورد .

    مثلاً اینکه پنج بار نفس عمیق کشیدن برای آرامش و یا لبخند زدن برای دوست یابی و یا اعتماد سازی برای تجارت از طریق روش های مدیریتی که از را روانشناسی آموزانده می شود ، نتوانسته است عادت دیرینه تضاد و تناقض و در هو آمیختگی نیازها و استواری در اعتقادات راستین را بسازد ...

    درس هایی که سراسر حفظ حیات به طور احسن است .

    نگه داشتن معلومات آن در ذهن و یا حافظه کوتاه مدت برای تغییر شخصیت ، ظاهراً بسیار ناکارآوپمد می نمایاند .

    پیشینه چند صد ساله در زمینه تعلیم و تربیت نتوانسته است همیشه در انتخاب مارا ، هدایت کند ، چه برسد به اینکه مثلاً بخواهیم با ارباب رجوعی کاملاً رسمی برخورد کرده و در هر نگاه و کلام حقی را را به وی آموزش دهیم .

    البته عنوان این نوشتار ثقیل بودن مطلب را تایید می کند و عدم تسلط بر هیجانات و عارفانه ها و شعور فردی موجبات پرداختن به مسائلی می شود که نگاه جزیی نگر ما را به کار می اندازد و در تصمیم گیری برای واحد های کلان اجتماعی دچار مشکل می کند .

    در آنجایی که میراث فرهنگی نشانگر پیشینه فهیم و شعور و عملکرد یک ملت است ، به گفته بزرگان اندیشه درباره فاسفه و اخلاق هم نشانگر نحوه صحیح زندگی مردم است و مردمی که فرصت مطالعات ندارند چرا که دغدغه ای اقتصادی دو میلیارد ساعت ، وقت تلف شده در ترافیک و صفوف خرید کالاها را موجب می شود ، آنهم در یک سال ، بیانگر واپس زدگی و جمع کردن امور کلان فرهنگی برای رسیدن به اهداف روزمره است .

    مثلاً کت و شلوار پوشیدن و دویدن با آن و یا خرید موبایل و ماشین و استفاده بیش از حد خانم ها از وسایل آرایشی و بهداشتی ، متضمن قبول این نکته برای اصحاب رسانه ای است که در این اختلاط مظاهر ، قلب ها و اندیشه هایی پشت در بسته می مانند که از روی مسامحه و تکرار یک عادت دیرینه فرهنگی مانند تاخیر در محال کارو مسئولیت ناپذیری ، بوجود می آید .

    حال آنکه تمامی در آمد های اقتصادی را می بایست در راه انسانیت خویش و دیگران به کار برد و سرمایه وسیله ایست برای حفظ تعاملات و روابط اجتماعی که عمق این احساس را نمودار می سازد ، در حالی که سعدی شیرین سخن گفته است : مال از بهر آسایش عمر است و نه عمر از بهر گرد کردن مال .

    متاسفانه درصد فشارخون و چربی و سکته و مشکلات حل نشده بورژواها ( پولدارها ) بیش از فقیران است چرا که فقیران کوشا از جامعه مدرن می آموزند که چگونه روابط مردم را کشف کنند و بدان ارج نهند و حال آنکه یک بورژوا آنقدر در فکر آسایش است که یادش به ورزش و تحرک نمی آید .

    استرس و اضطراب و خواب های بد حتی به خوابی رنج آور و افسردگی با انبوهی نوشته های امید بخش و روانشناس درمان نمی شود مگر آنکه بدانیم در تاریخ مهم ما که اینهمه تلویزیون هزینه می کند ( و البته گاه فاقد تاثیر گزاری ) اخلاقی نهفته است که حافظه بلند مدت ما نیز به خاطر نمی آورد .

    سنت های قومی تنوع فرهنگی این نوشتار را از همین منطقه و سرزمسین طلای سفید یعنی گرگان آغاز می کنیم ، چنانکه طلای سفید در حال فراموشی است به همین نسبت هم مدرنیته در زندگی ما جای خود را باز می کند ، و اقوام مختلف تحت عنوان جامعه مدنی و عدالت اجتماعی قرار می گیرند و خوشبختانه تفاوت های فردی و قومی فراموش می شوند ، اما تکثر و تنوع فرهنگی موجبات علوم بسیاری شده است که برای پیگیری نظریه های اجتماعی قابل کاربرد ، و شناخت ساختارهای اجتماعی مفید بوده اند و هستند .

    و اصلاً جای خوشحالی ندارد که قزاق ها به سرزمین خودشان برمی گردند و یا سیستانی ها در مهاجرت های انبوهشان سرزمین زال و رستم را و از آن مهمتر سوخته را بدست فرنگی ها برای تحقیق و پژوهش بسپارند ، اگر چه مهاجرت های دوران ساز بسیاری در تاریخ اتفاق افتاده است ، اما هیچکدام مطمع نظر علمی نبوده اند و انبوه های جمعیتی شناخته می شوند که تحت اراده فردی یک پیامبر و یا پیر به سرانجام می رسم ، اما شناخت اساسی از نژاد و قواعد قبیله و اجتماع و شمردن قبایل مختلف در یک منطقه که حتماً جنبه استراژیک دارد و یا محصولات کشاورزی مناسب به بار می آورد ، بدلیل استعمار زدگی و استبداد زدگی و نبودن علوم و پایه های شناختی لازم برای تحقیق در فولکور و فرهنگ و جامعه بسته و ازدواج ها و عدم ارتباط با دیگر قبایل و ملل و ...

    خود تشبیه بر ریشه جوامع مختلف فرهنگی زده است .

    که نمونه های منقرض شده و یا در حال انقراض آن را همه به خاطر داریم .

    تغییر وتحول که قران کریم نیز به آن اشاره می کند ، شرط اساسی پیشرفت و اصلاح نفس و تقوی پیشگی و عبرت گیری از تاریخ است ترکمان امروز گرگان و ترک ها ی مهاجر و سیستان ها و وجود اقوام ناشنلخته و حتی افغانی ها ، اگر مورد پژوهش شناختی و تحت قواعد و جامعه مدنی و قرار دادن امکانات لازم برای عدالت اجتماعی و برابری و برادری ، قرارنگیرند ، بازتاب های ناخوشایندی خواهند داشت که نمونه اش عدم جذب توریست برای آشنایی با منابع مختلف فرهنگی به عنوان مثال در گرگان است .

    اصطلاحاً توریست چیزی یاد نمی گیرد .

    در هر صورت مهم است که میراث فرهنگی و بقایای اجتماعات گذشته در یک محل نگهداری شود و اگر لوح قانون اساسی کوروش در دست یهودیان و مسیحیان امریکایی است و بر سر آن اختلاف دارند ، نگذاریم که میراث به جای مانده از اقوام مختلف که خوشبختانه گرگان حاضر و ناظر هستند به فراموشی سپرده شوند ، حداقل کاری که می توان کرد این ست که چند عکس زیبا و شناخت شناسانه در یک مجله چاپ شود و یا راحت تر این که به دیوار کتابخانه عمومی میر فندرسکی زده شود که حداقل این کتابخانه که مبدل به کانون پرورش فکری نوجوانان برای کنکور شده است ، قدمی برداشته باشد ، و اگر پذیرفته ایم که در کنار یکدیگر زندگی کنیم بپذیریم که در راه اصلاح و رسیدن به جامعه مدنی و اجرای عدالت اجتماعی ، آشتی دهند ما در این شهر تاریخ و آداب و رسوم فرهنگی و مذهبی است .

    موانع بسیاری برای لرتباط با دیگر اقوام وجود دارد که لازم است در یک کانون تازه تاسیس و نو آور ، در شهرستانی به وسعت گرگان و بهمراه نخبگان و مدیران کارآمد شرایط برقراری ارتباط با همه فرهنگ ها حتی موسسات خصوصی و فرهنگی دیگر کشور ها آموزانده شود .

    عکاسی شغل مهمی است که نگاه غلط ما به آن تاریخی اش کرده است .

    وچیز عجیبی نیست که تصور کنیم ما همه چیز را می دانیم چرا که بسیاری اینگونه می اندیشند ، حرکت و اعتلای فرهنگی از زمانی آغاز می شود که خلف وعده نکنیم و شعار پذیرفتن تقصیر ها را از یاد نیریم .

    من بهمراه خانواده ، در شهر توریستی را دیدم که سرگردان جلوی بانک ملی به فلکه شهرداری زل زده بود .

    خوشبختانه این تنوع فرهنگی در گرگان و وجود دریا ودشت و جنگل و حتی شوره زار و بیابان موقعیت بسیار مهمی را به وجود آورده است ، وقتی از پنجره خانه ام به جنگل نگاه می کنم در دور دست ها ساختمانی را می بینم که رو به شهر ساخته شده و بر فراز تپه ها و در دل جنگل ها ، به تنهایی اسیر است .

    فراموش نکنیم که حظ بردن از مناظر جنگلی را نباید از مردم دریغ کرد و لازم است برای نوازش چشم گاهی به جنگل نگاه کرد و یا شوره زار که مبدل به آشغالدان گرگان شده است و می تواند با علم امروز کارایی بهتری داشته باشد ....

    ابزار پنداری آسیبی برای تکامل انسانیت : سوالی که مطرح است این است که چرا همیشه عواطف و احساسات ما تقدم و بر عقل دارند ؟

    چرا برافروختگی و نمایان شدن احساسات ، بارزتر از وجهه عقلی انسان است ؟

    زمانی بود که اهل علم و دانشمندان می گفتند ، در پس آینه طوطی صفت ام داشته اند و یا مانند مولوی می گفتند که ما از جمادی به نامی و به حیوانی و سپس به انسان بودن تشرف پیدا کرده ایم ، و اکنون می گویند که ما از نسل میمون های انسان نما و ...

    و یا انسان هوشمند هستیم در این گیر و دار چه می توان گفت ؟

    اگر عقل جای احساساتمان را می گرفت و آسان در دسترس بود و نیاز به تحصیل ، عبرت ها و تجربه ها و ...

    نبود چه می شد ، حال اینکه انسان از خود راضی امروز محصول احساسات تند بچه گانه و نوجوانی و تا پایان سن رشد عقلی و جسمی خویش است و در این صورت احساسات کمک می کنند که ما در این دنیا احساس بیگانگی نکنیم و با طبیعت و دنیا از در آشتی در آییم و گاه عشق مجازی تمام وجودمان را بگیرد اگرچهیامد های مثبتی نداشته باشد ، ...

    و اگر عقل نمایان بود دیگر جایی برای احساسات به این شکل نبود ، فقط همه چیز را می شد به چشم ابزار دید ، بدترین بلایی که ممکن است به سر انسان بیاید این است که همه چیز را به چشم ابزار ببیند حتی خانواده و دوستان و ...

    و خدا را شکر عقل تقدمیدا نکرد و احساسات دست ردی بر سینه نامحرم زد هیچ انسانی عاقل به دنیا نمی آید همانگونه که می گویند هیچ انسانی گناهکار به دنیا نمی آید و ...

    اما وجودش پر ازز حرف های تند است ، گریه ها ، خواستن های بیجا و همه چیز را به دهن بردن و آزمودن و ...

    آیا طبیعت قبلی ما می توانست موجودی را در نظر آورد که عقل داشته باشد و همه کارهایش عین عقل است ، مطمئناً اگر قابلیت این را داشته است هیچگاه در این ورطه فرو نیفتاده است ، و چه بسیار آرام این عقل مجرب امروزی به تاریخ مدد رسانده و حکیم و حاکم یا حاکم و حکیم هم حتی ندید ...

    .

    اگر چه عکس این بسیار اتفاق افتاد .

    این مباحث ما را به پیرایه نبرد که بنده ازز فطرت غافلم فقط این است که این مطلب را هم فطری می دانم ، یعنی در وجود ما عقابی لانه کرده است ، باید چشمش را باز کرد .

    واینکه آیا ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز و ما بازیچه بوده ایم در این سرای سه پنج .

    من مدعی ارائه راه حلی برای رهایی از این گیر و دار نیستم و مسئله ما این است که آیا منطقی شامل این نوع آگاهی های انسانی – تجربی – می شود یا خیر .

    آیا سامان منطقی می پذیرند یا خیر ؟

    واینکه آیا با تحلیل منطقی اوضاع درونیمان و بیرونیمان ، مشکل حل می شود و خیالمان در راحت و آسودگی به سر خواهد برد .

    و اینکه چگونه می توان منطق را وارد این عرصه کرد و گفت که موقعیت وجودی و به قول بعضی دیگر قرار وجودیمان این است ، در شماره پیش گفتیم که ما بر اثر دگر شدگی ها هدف ها از ساخت روایت برای خویش که می تواند اساس دینی و یا تاریخی داشته باشد دور شده ایم .

    نمی خواهم سخن پراکنی کنم ، فقط اشاره می کنم که عقل مشهودی ما در مجازهای امروزی آنقدر کند حرکت می کند که اگر خدا وعده نداده بود که ما حافظ آن هستیم , می گفتم آن تعالی اندیشی ما ، باز ایستاده است .

    درک گستره طولی و عرضی بیشتر در ذهن آزاد نوعی ایمان روشنمند را هم می توان در این طبقات شناخت آورد .

    یعنی ایمانی می شود که می شناسیم ، و بدنبال درک متنابهی آن هستیم .

    و می توان کفت : نهایت زیبایی ، ایمان است و نهایت جبر ، زیبایی .

    ( یعنی در مقوله جبر و زیبایی ، نمی دانیم از کجا آغاز کنیم اما سبب میل فطری آن را مورد بررسی قرار داده و به تعاریفی می رسیم ، هنگامی که در آن نفوذ کردیم دیگر زیبایی در اختیار نداریم ، بلکه ایمان ما را در اختیار دارد .

    ) ارتباط ایمان و جبر هم برای کارکردهای اختیاری ماست یعنی در روش تعیین زندگی .

    فلسفه آزادی عمل می دهد و حال آنکه منطق و امید دارد تا در اعمالی منظم غوطه ور شویم .

    شخصی که آزاد است گستره طولی و و عرضی بیشتری را در ذهن خویش درک می کند و این آزادی عمل بعد از تحصیل منطق او را هدایت می کند به موجودی دیگر بودن ، و یا بقول مولوی : چیز دگرم خواهی ، چیز دگرم آمد ...

    و می توان چیزی دیگر شد ...

    اگرچه گاه ضرورت های اجتماعی و خانوادگی و ...

    ما را به سوی ایدئولوژی های متععد و مسئولیت ها نیز می برد .

    تمدن های تاریخی جوانانی هستند که برخی عاقل اند و برخی دیندار و برخی مدرن و برخی سنتی و برخی در تجربه دستی دارند و برخی در عقل نظری .

    اگر تمدن ما جوانی شد زار و نزار و هم ردیف فقر و بیماری ، خونریزی و ...

    دیگر نیازی به امداد الهی و اقتدار الهی برای از بین انسان ها نخواهد بود نباید فراموش کرد که ما در این صورت جوانی را به گور می سپاریم که پیش از این بارها مرده بود .

    مطالب درباره تحلیل منطق چه با ربط ، و چه بی ربط و چه بامعنی یا شاید هم بی معنی ...

    تمام شد .

    استفاده ای که می شد از این شماره ها برد امیدوارم نصیب آنکه دوستدار فلسفه است شده باشد .

    در جایی اگر منطق آورده ام می شود جای آن قانون هم گذاشت و با منطق و قانون به عوالمی از درون و برون دست پیدا کرد که تخیل رها و آزاد در چرخش خود به وسوسه ها بپردازد و یا صاحبدلی به نعمتی برسد و یا بی خبری آگاه شود و عاشقی بر مجاز حقیقتی متمرکز شود و چشمان خیره اش را پلکی به هوشیاری حقیقی بدل کند و یا ادیبی در آزادگی خویش بنویسد آنگونه که جان وی مطلوب را می پسندد و یا دانشمندی حال رعیت نگه دارد و یا سیاستمداری دست لطفی و مهری از سر عدالت بر نحیفان بکشد و یا مردمی انگیزه کافی و وافی برای پیشبرد اهداف خود و جامعه شناسان را دارا شوند ...

    نمی دانم سخنم به گوش و جان که رسید و در بند این نیز نیستم که شنید و یا که نشنید ...

    در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی .

    آغازی بر تحلیل منطق روزی که دانش لب آب زندگی می کرد انسان در تنبلی رفیع یک مرتع با فلسفه لاجوردی خوش بود « هشت کتاب سهراب سپهری » علم معیاری است که چون به حقیقت متصل است ، خود را حفظ کرده و توانسته است به آشکارگهی برسد ، و در حالیکه اصل آن یکی است ، رنگ می پذیرد و در ظاهر به تکامل می رسد ، و آزادی می بخشد و حتی از خود بیگانه می کند و گاهی هم نابود .

    علم را حتی از شعر هم باید پیشین تر داننست .

    چرا که کلمات و درک معانی تنها در یک طراحی فکر و تکنولوژی آن به بیان می آیند و نمایانده می شود – اگرچه مقوله فلسفه را هم در این کد گذاری سهیم بدانیم و ضمانت و تاییدی بر وجود آن اما باز هم فلسفه ای از کار در می آید که به بیان آمده است و شده است فلسفه علمی و یا شعری فلسفی – علمی ( نمونه های ناب آن افلاطون و فلسفی اش کانت و علمی اش ارنست کاسیریر در دوره رنسانس دنباله رو افلاطون ، گوته و از اینجا به هایدگر می رسیم که می نویسد و بیان می کند چون شناخت را مورد مداقه و تحلیل زبانی قرار می دهد .

    ) احساسات و مدرک معانی لطیف عاطفی همه منوط به آگاهی از خویش است ، آن خویشتنی که اینها را داراست و به جان یا گوش جان ما گوشزد می کند .

    و این امر نیمه انتزاعی در کلیت منطق خود را می نشاند و هستی می دهد و کامل می شود .

    و از طرفی دیگر به بیان می آید و روح های زیبا پسند را نمایش می دهد و البته خرد گرایی نیز گستره ای از این محیط شوق آمیز و معرفت آموزی را در اختیار دارد اندوخته هایی از شناخت ما که به ظاهر فراموش می شوند ، در قالب احساسات تند تر جای می گیرند و گاه لطایف درونی را زنده می کند و این بسته به اندوخته هایی از گذشته در جان حاضر ماست که در چه هستی ای یل مقعیت وجودی بسر می بریم و خلاقیت ها و در فهمی فی البدایه ظاهر می شوند و گاه غریزه ای قوی و هوشیار را پدید می آورد و یا به پدیداری می رساند پس این نتیجه ساده به دست می آید که شناخت سر آغاز حرکت است و سر آغاز فلسفه هم شناخت است .

    اما منطق چه درمانی را ارائه می دهد ؟!

    منطق برای ما حکم است و دلیل قاطع و وافی برای نیل به مقصودی و هدفی و منطق در فهم فی البداهه ما هیچگاره نیست اما دخل و تصرف جدی هم ندارد ، ما با فهم عمیق حقوق بشر و اصول انسانی را درک می کنیم و در تایید منطق به کار می بریم و می گوییم مشارکت عقلی و ابزاری است که اهداف بلند انسانی محقق می شود شناخت گواهی به حقیقتی می دهد که همیشه بوده و یکی است .

    انسان طبیعی ، توانایی خلق این نوع از حقیقت را ندارد مگر اینکه در اتصال با آن حقیقت یافته های انسان غریب و دور افتاده مهم ، پرتویی از آن نور لایزالی را دارا شود .

    این علم فلسفی گونه بر ضد خود هم می اندیشد و در یک بکر زایی هم حتی قرار می گیرد ، اما اصل یگانگی که موجبات حیرت و سوال های فلسفی گونه هم می شود ، در این تناقضلت فراموش نمی شود ، ولذل مورد اعتراض جمعی نیست و یا اعتراض حقیقی گونه به آن نشده است بلکه انسان در طی مراحل شناخت ، نفی می کند ، نقد می کند و آگاهانه و یا نا آگاهانه در پناه آن حقیقت اولی می شناسد .

    تبیین نسبت خویش با دنیا یا ...

    حدوداً یک سال پیش مطلبی را به یکی از جراید گرگان دادم که بعد از وعده ای صرف وقت ، ازچاپ آن منصرف شدم و این حدوداً ده روز به طول کشید و این گذشت تا تقریباً یک ماه پیش که مطلبی را به یکی زا جراید سپردم با وعده ای از چاپ که گرفته بودم هنوز آن مطلب پاپ نشده است .

    مطلب اول در باب نیازمندی به اندیشه های نوین سیاسی بود و مطلب دوم ( که هنوز هم متن را از آن روزنامه نگرفته ام ) در باب دفاع از فکر یا تحلیلی از اندیشه دکتر سروش بود .

    و بر طبق این مقدمه و ضرب المثل که تا سه نشه بازی نشه ، بخت اقبال از پشت سر برایم صوتی زد و صدایم کرد و گفت کیمیای گلستان حاضر است مطالبی را از شما به چاپ برساند .

    خلاصه اینکه یکی از عقل می لافد و یکی طامات می بافد ، و این داوری ها را پیش داور بزرگ انداختم ، البته قبول دارم این چاپ نشدن ضرری بر جان من نداشته است و اگر رنجی است ، هرگز به پای رنج بزرگ مردان جنگ تحمیلی و زندان دیده ها و آنها که صادقانه از حقیقت تلخ دفاع می کنند ، منی ردسد ، و خوشحالم که نمی توانم چنین ادعایی کنم.

    حال که قرار است مطلبی چاپ شود نمی دانم چه بنویسم و آیا اینگونه و از این جا نوشتن صحیح و بر طبق زمان هست یا خیر ، اما گفتم طبق ضرب المثل قدیمی که در یکی از کتاب های دکتر باستانی پاریزی خواندم ( احتمال زیاد حماسه کویر ) « می گویم و اینکه بد شوم بهتر از این است که نگویم و خر شوم » !؟

    به من پیشنهاد شد که اگر شعر و یا نثری و یا تحقیقی درباره اندیشه بزرگ مرد تاریخ اسلام و جهان و اندیشه دینی امام علی ( ع) دارم ، بیاورم اما دست ما کوتاه و خرما بر نخیل .

    و آنچه من دیده ام و شنیده ام و کرده ام کجا و آنچه آن فکور دیده و شنیده و کرده کجا .

    و برای من از عجایب این است که خطی از قلم من سیاه شود در باب کسی که بدرتی او را نمی شناسم و این که حقایق مطلق و محض درک شده ایشان کجا و حقیقت نسبی و ایده آلیم و رئالیسم و ...

    دوران ما کجا .

    اما این را به حساب بخل در تحقیق مگذارید ، چرا که از حقایق است این که ما معصوم نیستیم و ناتوانیم .

    از این هم که بگذریم می توان حدس زد که نوشته جات امثال من به کجا ختم خواهد شد ، مسلماً در جایی که تخصص ندارم یعنی سیاست ، و در نهایت حقیقت طلبی ما این می شود که شعری عمیق بگوییم درباره نسبت خویش با دنیا که آنهم اگر مطلوب روانشناسان باشد مورد نظر جامعه شناسان نیست و خواهان دخالت در امر رشد و تعالی فرهنگی و فکری در جامعه اند .

    پس به نوعی نوشتن منهم بیهوده است ، اگر چه نباید نیمه خالی لیوان را دید .

    یعنی ظرف را ، یعنی مقدار و حجم جایگزینی اندوخته های فکری و فرهنگی در یک شخص و یا جامعه .

    راه مفید نوشتن امثال من این است که خواهان پیدا کردن هویتی هستیم که هستیم و یا می خواهیم باشیم که اگر هردو هدفمند باشد ، نیکوست چرا که بهر حال کوشش است و کوشش بیهوده به از خفتگی .

    و یا شناختن کسانی که هستند و چگونه هستند و یا می خواهند باشند ( به خاطر چگونگی تثبیت شخصیت و نه بودن بحکم تنازع بقا .) خلاصه از این هم با اشاره که شد می گذریم و به مطلب دیگری می پردازیم و آن علم است و تاریخ آن تاریخ نویسی که همان پیدا کردن انسان هوشمند در متن عمر طولانی زمین و کیهان است .

    اگرچه توانایی ام بسیار اندک است اما به حکم انسان بودن آنهم نمودی است از تاریخ نهفته در ضمیر ما .

    پس ما چگونه می اندیشیم .

    اما اینکه خود اندیشه چیست و یا معرفت شناختی چیست ؟

    امر دیگری است که باز هم از توان من خارج است ، که گفته اند : در این وادی برون شو کاروانها – که کس نشنید آوای در آئی – و همینطور که گفته اند راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد – شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد .

    اما همین شاعر بودن و حافظ بودن نیز از توان من خارج است ، اما گفته اند : خدا گر زحکمت ببندد دری – زرحمت گشاید در دیگری – همین که ما می توانیم برخوردهای اجتماعی مربوط به خود را بررسی کنیم و نوعی اخلاق اجتماعی به وجود آوریم ، خود موهبتی است ، نگاه دار سر رشته تا نگه دارد .

    مثلاً این می توانیم نظرات خویش را درباره روزنامه ها و نهاد های سیاسی و اجتماعی و شبکه های تلویزیونی بگوییم ، از نتایج آن سحر است که اندیشیده ایم ، قوانین و اخلاق و عرف در ما و بر ما تاثیر مستقیم و غیر مستقیم دارد .

    لذا بی تفاوت نشسته و بدان می پردازیم .

    یا اینکه می دانیم فوتبال و کشتی و ...

    ( و ورزش های رزمی و ...

    ) به ما روحیه ای نشاط آور می دهد و اینکه پرداختن به معضل اعتیاد در سطح اجتماع می تواند ما را سوق دهد به سوی برخورد صحیح تر با فرزندان و آشنایان و ...

    همینطور است وضعیت آب و هوایی و وضعیت ترافیک و وضعیت تمیزی و یا ناپاکی شهر که خانه ماست ...

    این مسائل که در خط عرف جریان دارد و معمولا حرف آخر را راننده تاکسی می زند بسیار متفاوت است با آن مباحث که حرف آخر را روشنفکر می زند ، اما این دو با هم بیگانه نیستند و این را هم مقداریی از خواص در هر دوره فکری می کنند .

    پس ما می توانیم درباره این مسائل که نیاز به تخصص چندانی ندارد و از پنج حس ما الهام می گیرد ، بیندیشیم و اصلاح کنیم و یا راهکار بیفزاییم ولی آیا باید سیاستمداران و دولتمردان را به حال خویش رها کرد چون در آن مرحله قرارنمی گیریم .

    این هم راه صحیحی نیست و می توان به آسانی از آن انتقاد کرد اما نه در سطح گسترده چنانکه می دانیم و می بینیم .

    ولی فرد انگاریی و اصالت فردی هنگامی است که هر فرد از اجتماع بداند در غم همه شریک است و گفته ها و کردارهایش در میان عقول و قلوب عام و خاص ، جاریست و این از فوائد دموکراسی است که سطح فکر عمومی به درجه ای از آگاهی رسیده باشد که بداند آنچه می اندیشد در جان می پرورد ، و آنچه در جان دارد و بدان برنامه و طرح میی دهد ، خالی از فایده نیست ، چرا که حداقل گره گشایی اش نمودار در وضعیت خانوادگی می شود .

    امییدوارم گفتارهای خسته کننده ام ، صاحبدلی را خرسند کرده باشد .

    واز موهبت نوشتن است که صاحبدلان از انزوای تفکر برون جسته و به مدرسه اجتماع گام می گذارند ، باشد که خرسندیهایمان میان ما تقسم شود و رنجهایمان گفتارهای خرسند کننده مان را پوششی باشد برای جلب حواس .

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

پیشگفتار: هنر ایران به لحاظ قدمت و زیبایی همیشه مورد توجه محققان بوده است. هنر ایرانی هنری اصیل و سنتی است که از دیرباز مورد توجه منتقدان و پژوهشگران قرار گرفته است و در این راستا آثار هنری به جای مانده از جمله نقاشیهای دیواری و سفالها و کاشیها و نقاشیهای مینیاتور که عموماَ برای زینت بخشیدن به نسخ خطی کاربرد داشته است مهمترین نقش را بازی کرده اند و به راحتی اندیشه ها و تفکرات ...

پیشگفتار: هنر ایران به لحاظ قدمت و زیبایی همیشه مورد توجه محققان بوده است. هنر ایرانی هنری اصیل و سنتی است که از دیرباز مورد توجه منتقدان و پژوهشگران قرار گرفته است و در این راستا آثار هنری به جای مانده از جمله نقاشیهای دیواری و سفالها و کاشیها و نقاشیهای مینیاتور که عموماَ برای زینت بخشیدن به نسخ خطی کاربرد داشته است مهمترین نقش را بازی کرده اند و به راحتی اندیشه ها و تفکرات ...

سالوادور فليب دالي نقاش بزرگ و مشهور اسپانيايي در 11 ماه مه سال 1904 ميلادي در روستاي نزديکي شه ر مادريد به نام ميگرز چشم به جهان گشود. در سال 1903 برادر بزرگ‌تر او در سن هفت سالگي دقيقاً نه ماه و ده روز قبل از تولد دالي درگذشت و مرگ او تأثير بدي رو

مقدمه: اسطوره همان واژه ای است که در زبان فرنگی به دو شکل S torg (قصه ) و H i storg (تاریخ )دیده می شود از این جا می توان دریافت که در مورد اسطوره دو نوع تلقی وجود دارد از طرفی آن را افسانه و دروغ و از طرف دیگر حقیقت و تاریخ می دانند .مطالب تاریخی و مذهبی و واقعی با گذشت ایام ظاهر افسانه یافته است . پس اسطوره بیانی است که ژرف ساخت آن حقیقت و تاریخ (در نبرد مردمان باستان )و رو ...

اقدامات امیر کبیر در هر صورت گویند که علم زمانی پدید آمد که ان واقعه رخ داد و بشر دانا اگر هم از واقعه ایی سخن رانده بر اساس داده های ناقصی است که فقط می خواهد پیش بینی کنند و اجتماعی انسانی را هوشیار نمایند که برای جلوگیری از آن واقعه خطرناک پادزهری براساس دستور العملی تجربی و عینی و براساس معرفت شناختی آن جامعه اجرا نمایند . به هر صورت باید در علم جامعه شناسی ماکس وبر ، کارل ...

درباه ی زندگی عطار: درمیان بزرگان شعر عرفانی فارسی ، زندگی هیچ شاعری به اندازۀ زندگی عطار دراَبر ابهام نهفته نمانده است. اطلاعات ما در باب مولانا صد برابر چیزی است که در باب عطار می دانیم . حتی آگاهی ما دربارۀ سنایی ،که یک قرن قبل از عطار می زیسته ، بسی بیشتراز آن چیزی است که در باب عطار می دانیم . نه سال تولد ونه سال وفات او را به درستی نمی دانیم .این قدر می دانیم که او در نیمه ...

مقدمه هنر قدیم است به قدمت بشریت- تاریخ هنر ملت ها نموداری از استعداد ها و تواناییها و اندیشه ها و پشتکار و پایداری و استقامت آنها می باشد... آثار مکشوف از طبقات مختلف زمین گویای تمدنهای گوناگون و اوضاع جغرافیایی و تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد و سیستم حکومت اجتماعی و وضع زندگی ویژه ملت هاست. کتاب حاضر که از ماقبل تاریخ آغاز شده و مطالب آن به وجهی فشرده به اوایل قرون وسطی پایان ...

چکیده: وجه مشخص آثار بهرام بیضایی به عنوان نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس، محقق، کارگردان متاتروینی، نگرش فلسفی در فضای تئاتر آیینی است. بدین معنا که بیضایی مفاهیم و مضمون های مورد نظر و اغلب امروزی خویش را با بهره گیری از قالب‌های تئاتر سنتی ایران بیان می کند. بیضایی خود می گوید که من در جستجوی زبانی هستم که از مینیاتورها، اساطیر و تهران ایرانی، تغزیه و تماشا (نمایش رو حوضی و ...

«مقدمه» در قرن حاضر که قرن پيشرفت در علم و فن آوري است. کمتر کسي احساس نياز به گذشته خود مي کند. گذشته اي که ثمره آن امروز است. براي انسان امروز اسطوره هنوز واژه اي نا آشناست. زيرا احساس خلأ آنرا درک نکرده است. احساسي که با هيچ علم و انديشه اي حبرا

نقش رنگ در معماری یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد ، بررسی تأثیرمتقابل رنگ ها است . جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر می کند هر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را می نمایاند . یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد ، بررسی تأثیرمتقابل رنگ ها است . جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر می کند هر رنگ ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول