مقدمه :
کدام دوره زندگی جالب توجه تر از بلوغ و نوجوانی است؟ قطعا بخشی از پاسخ به تغییر چشمگیر از ناباروری به باروری بر می گردد/. خصوصا این موضوع برای افرادی که با تغییرات زیستی ، روان شناختی و اجتماعی سروکار دارند . جالب توجه تر است اما بخشی دیگر مربوط به دوران بلوغ و نوجوانی است ، ولی متاسفانه اغلب تصویری از این دوران ارائه می شود که چندان جالب نیست . مثلا این دوران رامجموعه ای از کمبودها ، تنبلی ، عدم مشارکت ، بی ادبی ، نفرت و حتی خطرناک و دارای نگرش منفی تلقی می کنند . در صورتی که می دانیم نوجوانی روح فعالیت و بخش جالب توجه زندگی است واز این طریق می توانیم اهمیت زندگی را بهتر درک کنیم . بنابراین باید راههای مناسب درک این دوران را بدانیم که یکی مراجعه به پژوهشهای کتابخانه ای و دیدگاههای نظری در این خصوص است و دیگری که مهمتر تلقی می شود زندگی با نوجوان و تجربه زیسته با آنهاست . در این صورت متوجه خواهیم شد که چقدر باهوش ، مهربان ، بذله گو ، نکته سنج و جز آن هستند .
بر این اساس تلاش خواهد شد تا اثر پیوندهای عمیق بین اعضای خانواده و نیز علل عدم ارتباط و اطمینان بین والدین و نوجوانان مورد تبیین واقع شود ، گرچه عدم توجه به تفاوتهای فردی همواره کار را با ناکامی مواجه خواهد کرد ، اما سعی می شود تا به جنبه های فردی ، جنسیت و تفاوتهای فرهنگی توجه شود . ازسوی دیگر به یافته هایی پرداخته خواهد شد که برای دوره نوجوانی کارایی لازم را داشته باشند .
تاریخچه مختصری از مطالعات مربوط به نوجوانی
همان گونه که در بسیاری از علوم قدیمی ترین نظریه ها از آن ارسطوست ، وی در مورد پدیده نوجوانی نیز صاحب نظر است . ارسطو تغییرات مربوط به بلوغ جنسی و تاریخ تقریبی آن را در دختران و پسران یونان ، حدود چهارده سالگی تعیین کرده است . او تغییرات جسمانی پسران رامعلول فعالیت های غده های جنسی می دانست . در خصوص تغییرات روانی همزمان با تغییرات جسمانی ، ارسطو معتقد بود می بایست از دختران به علت فعالیت شدید جنسی ، حفاظت و حراست بیشتری شود. افزون بر این ارسطو از صفات و خصوصیاتی نام می برد که نوجوانان را از بزرگسالان متمایز می کند . این صفات و خصوصیات اگرچه همزمان با بلوغ هستند اما ارتباط مستقیمی با آن ندارند و بیشتر ناشی از کمبود تجربه در نوجوانان اند تا ساختمان بدنی و فیزیولوژیک آنان. برای نمونه از آنجا که نوجوانان نیاز را تجربه نکرده اند تمایلی به پول ندارند ، یا چون هنوز فریب نخورده اند زود باورند و نبود بدبینی در آنان بدین علت است که هنوز طعم تلخیها و محرومیتها را نچشیده اند. ( احدی ، 1380، 12)
تقریبا تا قرن نوزدهم تعریفی بهتر از تعریف ارسطو در مورد نوجوانی دیده نمی شود . در حدود سالهای 1800 پزشکان به معالجه بلوغ جنسی و تغییرات ، همزمان با آن توجه خاصی پیدا کردند. اما برای اولین بار ‹‹ استانلی هال ›› نوجوانی را به حیطه روان شناسی جدید وارد . او توجه خود را بر خصوصیات روانی نوجوانان متمرکز کرد و اهمیت مطالعه این دوران را یادآور شد . نظریه ی هال نظریه ای تکوینی یا تحولی است که تحولات فرد را تکراری از تحولات نوع می داند . در این نظریه به طبع نوجوانی به علت نزدیک بودن به بالاترین مرحله تحول نوع ، مقام ممتازی را می یابد . حال آنکه کودکی مربوط به مرحله ابتدایی تحولات نوعی است .( همان منبع 1380، 13)
گرچه نظریه تحولی ها امروزه صد در صد پذیریفتنی نیست ، پژوهشهای وی در خصوص بلوغ و نوجوانی همچنان ارزشمندند . این پژوهشهای گسترده ، موضوعات و مطالب متعددی از قبیل رشد قسمتهای مختلف بدن ، رشد جنسی و تغییرات ناشی از بلوغ در صدا و غرایز ، نقش بلوغ در اختلالات رفتاری و بزهکاری نوجوانان و جزاینها را در بر می گیرد . هال همچنین به مطالعه مسائل روانی همزمان با بلوغ پرداخته و در زمینه بحران مذهبی ، احساسات نوجوانان نسبت به طبیعت ، مراسم عمومی در قبایل بدوی برای پذیرش رسمی نوجوان در اجتماع و همچنین مسائل تربیتی آنان صاحب نظرات و مطالبی است . ( همان منبع ، 1380، 13)
بررسیهای هال انگیزه ای شد برای پژوهشهای آتی ؛ در این راستا به خصوص شاگردان او روشهای جالبی برای پژوهش به کار بردند که می توان از روش پرسشنامه و استفاده از شرح تجربیات شخصی و همچنین زندگینامه شخصیتهای برجسته به قلم خودشان از دوران نوجوانی و بلوغ نام برد. درپی این پژوهشها ، استفاده از زندگینامه و دفتر خاطرات شخصی در مطالعه دوران بلوغ رواج یافت. ( همان منبع ، 1380 13)
مکتب فکری دیگری که ذکر آن در تاریخچه روانشانسی بلوغ ضروری به نظر می رسد ، دیدگاهی است که بلوغ را امری اجتماعی می داند . به دیگر سخن ، این دیدگاه ، تمامی نمودها و ویژگیهای نوجوانی را مولد شرایط اجتماعی دانسته ، از همین رو بلوغ را واقعیتی اجتمناعی به شمار می آورد . ( همان منبع 1380، 13)
به طور خلاصه از مطالب بالا می توان چنین استنباط کرد که در ابتدا توجه آنها به تغییرات فیزیولوژیست و جسمانی بوده است و بلوغ را پدیده ای منحصرا فیزیولوژیکی و جسمانی می دانستند ، اما به تدریج مسائل روانی و اجتماعی نیز مد نظر قرار گرفته است .( همان منبع 1380،13)
نوجوانان و مقوله تصمیم گیری
نوجوانان اوقات زیادی را بیرون از خانه صرف می کنند ، مسئوولیتهای جدیدی را بر عهده می گیرند و کیفیت ونحوه قضاوت و تصمیم گیری آنان نیز اهمیت مضاعف برخوردار می شود. تصمیم گیری درباره رفتن به دانشگاه ، انتخاب شغل و انجام تعهدات بین فردی اهمیت بسزایی دارند .( آقا محمدیان ، 1386، 153)
والدین نمی توانند دائما مراقب برنامه های نوجوانان خود باشند و آنان را برای انجام هر کاری راهنمایی کنند . نوجوانانی که مهارتهای تصمیم گیری در آنان به خوبی تحول یافته است بهتر قادر می باشند تا در زندگی به اهداف خود نائل شوند. اکنون تواناییهای شناختی نظیر ، اندیشیدن درباره مسئوولیتها ، تشخیص بین آنچه واقعی و آنچه ممکن است آزمودن فرضیه ها و بازگو کردن نظرات برای استفاده از افکار واستدلالهای دیگران را در نوجوانان شاهد هستیم . از عوامل شناختی دیگر که در تصمیم گیری دخالت دارند می توان به تفکر عینی در برابر تفکرصوری ، جهت گیری حال در برابر آینده وتوجه به جنبه هایی از مطلب در برابر توجه به تمام ابعاد موضوع اشاره کرد . علاوه بر این نوجوانان قادر هستند تا مقادیر زیاد اطلاعات به خاطر بسپارند وبین این اطلاعات ارتباط برقرار کنند و این اطلاعات دانش و آگاهی آنان را افزایش می دهد . این در حالی است که دانش وبازیابی آن معمولا با افزایش میزان تحصیلات و سن بهبود می یابد . همان طور که ویگونسکی بیان کرده است کودکان سبکهای تفسیری و راهبردهای تصمیم گیری برای اجتماعی شدن را با کمک اعضای خانواده همسالان خودقرار می گیرند . ( همان منبع ، 1386، 153)
نوجوانی
پسران و دخترانی که بین کودکی و بزرگسالی قرار گرفته اند دوره نوجوانی را می گذرانند . در زندگی هر فرد زمانی فرا می رسد که بدنش از حالت کودکی به بزرگسالی تغییر شکل می یابد . در نظر اول شاید این دگرگونی چندان قابل ملاحظه نباشد اما اختلاف آشکار آن با دوره های کودکی از لحاظ وضع ظاه ، رفتار و حالتهای روانی کاملا محصوص است . (پارسا ، 1380، 214)
احساس نوجوان این است که او دیگر آن کودک دیروز نیست . اینک چیزهایی را احساس می کند که در گذشته هیچ احساسی از آنها نداشت ، یا قادر به انجام دادن اموری است که قبلا از انجام آنان ناتوان بود .خلاصه در تن و روان خود دگرگونیهایی را می بیند که برایش تازگی دارند و این دگرگونیها آن قدر ادامه می یابد تا برای نوجوان رفتاری همانند بزرگسالان به وجود آورند ( همان منبع 1380، 214)
با توجه به تفاوتهای فردی ممکن نیست برای آغاز و پایان نوجوانی زمان مشخصی تعیین نمود . نوجوانی با رشد بدنی و رشد اجتماعی ارتباط دارد . زیرا الگوهای رفتاری برای افراد آدمی در خانواده ها و جامعه های مختلف تفاوت دارد . اعمال جنسی ممکن است در یک نقطه از جهان در سن 12 سالگی مجاز باشند ، در صورتی که در جای دیگر حتی در سن 15 سالگی هم ناروان و غیرقانونی محسوب می شوند . ( همان منبع 1380، 214)
گروهی از روان شناسان معتقدند که نوجوانی از هنگام ظهور بلوغ جنسی آغاز می شود و با خاتمه نگرانیها و ناراحتیهای آن پایان می یابد . گروهی دیگر نوجوانی را برزخی میان نیاز و وابستگی به بزرگسالان و بی نیازی و وابستگی به خویشتن تعریف کرده اند. بعضی از روان شناسان نوجوانی را از دیدگاه عقلی و هوشی بررسی کرده اند و آن را دوره پیدایش ادراک مفاهیم و افکار انتزاعی دانسته اند. به هر حال طول زمان این دوره در هر جامعه ای فرق می کند . طرززندگی ، آداب و رسوم و انتظارهای مردم شاخص اصلی آن به شمار می روند . در یک جامعه ممکن است طول دوره نوجوانی بسیار کوتاه باشد ، در صورتی که در جامعه دیگر به 7 تا 8 سال برسد . ( همان منبع 1380 ، 215)
درایران وبیشتر کشورهای اروپایی و آمریکایی معمولا نوجوانی از 12-13 سالگی آغاز می گردد و در 18-19 سالگی پایان می یابد . ( همان منبع 1380 ، 215)
با توجه به موارد بالا مشاهده می گردد که نوجوانی به عوامل مختلفی بستگی دارد . اما به اعتقاد روان شناسان دو عامل زیستی و اجتماعی بیش از همه در تکوین نوجوانی دخالت دارند .عامل زیستی یا زیست شناسی شرایط عضوی زندگی فکری و عامل اجتماعی یا جامعه شناسی شرایط اجتماعی آن را فراهم می آورند .
هاروکس یکی از روان شناسان معروف در کتاب نوجوانی خود ویژگیهای نوجوان را به قرار زیر مشخص کرده است .( همان منبع 1380 ، 215)
نوجوان موجودی است :
از نظر بدنی در حال دگرگونی و تحول ، از لحاظ عاطفی نابالغ ، از جهت تجربه محدود ، از دیدگاه فرهنگ تابع محیط .
همه چیز می خواهد ، اما نمی داندچه چیز باید بخواهد .
فکر می کند همه چیز می داند اما چیزی نمی داند.
تصور می کند همه چیز دارد ، ولی در واقع چیزی ندارد.
نه از مزایای کودکی بهره می برد نه از امتیازات بزرگسالی
در رویا و تخیل زندگی می کند اما با واقعیت روبه روست .
مستی است هشیار و خوابیده ای است بیدار . ( همان منبع 1380، 215)
تعبیر اجتماعی نوجوانی
از دیدگاه جامعه شناسی نیز بلوغ و نوجوانی به صورت تغییر تندیس غیرمستقل و غیرمسئول کودک به تندیس مسئول و مستقل بزرگسالان تعریف می شود . ( احدی 1380، 61)
این تعریف منحصرا اجتماعی است . همان گونه که تعریف بلوغ جنسی نیز منحصرا مبتنی بر تغییرات بدنی و فیزیولوژیکی است . ( همان منبع 1380، 61)
در تغییرات اجتماعی ، تغییرات رفتاری دوران بلوغ به علتهای درونی مانند تغییرات هورمونی و یا تغییرات ناشی از تشدید فشارهای غریزی نسبت داده نمی شوند ، بلکه تاکید بر علت بیرونی ، یعنی علت خارجی و محیطی است . ( همان منبع 1380، 61)
در عامل اجتماعی دو جهت یا دو سورا می توان از یکدیگر تمیز داد . یکی جهت تحلیلی تر ، یا شاید بتوان گفت تحلیل ظریف تر که بر تعاملهای میان افراد نظر دارد و تاثیر آنان را از لحاظ رفتار و شخصیت نوجوان بررسی می کند و دیگری جهت کلی تر که به ساخت جامعه و فرهنگ می نگرد ، و در حقیقت به شیوه تاثیرگذاری جامعه برای تغییر موقعیت غیرمسئول کودک به موقعیت مسئول مستقل بزرگسال توجه دارد . اگر چه این دو سو یا دو جهت در یکدیگر تداخل دارند . از دیدگاه نظری . تنها برای روش ساختن تجزیه و تحلیلها ، آنها را از یکدیگر جدا بررسی می کنیم . ( همان منبع 1380،62)
جامعه و نوجوان
طرح نوجوانی از دیدگاه جامعه شناسی را می توان به صورت این پرسش مطرح ساخت که یک جامعه چه استنباطی از نوجوانان خود دارد ، چه نقشی برای آنان می شناسد و شیوه تاثیرگذاری آن برای سهولت تحول نوجوانان ازکودکی به زندگی بزرگسالی چگونه است . ( احدی 1380 ، 69)
اولین وساده ترین موضوع مطرح در رابطه با این پرسش ، طول دوره نوجوانی است که براساس آنچه ذکر شده طول دوران نوجوانی در گذشته کوتاه تر بوده است اما د رتمدن معاصر با مخطط شدن و پیچیده تر شدن ساختهای جوامع ، این دوران گرایش به طولانی تر شدن دارد . ( همان منبع 1380، 69)
‹‹ اریمان ›› در یک پژوهش قدیمی به تحلیل و بررسی گروه های مهاجری پرداخته است که در یکی از کشورهای خاورمیانه سکنا گزیده اند . این گروههای مهاجر از جهت شرایط زندگی ؛ فرهنگ اولیه یا مبدا و همچنین تاریخ استقرار در کشور مقصد ، با یکدیگر تفاوت داشتند . بر مبنای این بررسی اریمان چهار سنخ یا چهار نوع نوجوانی را تمیز داد :
سنخ یا نوع بدوی
سنخ یا نوع انتقالی
نوجوانی ساده
نوجوانی طولانی
سنخ بدوی : این سنخ که معادل آن در تمدن مغرب زمین وجود ندارد ، در گروههای ْآسیایی دیده شده است که در حوالی سال 1948 از نواحی مختلف به کشور مورد نظر مهاجرت کرده اند . در سنخ بدوی با پشت سر گذاشتن کودکی ، یعنی پس از سیزده سالگی کودکان موقعیت اجتماعی بزرگسالان را می یابند و دوره انتقالی از کودکی به بزرگسالی فوق العاده کوتاه است . در این گونه موارد طغیان علیه والدین دیده نمی شود و سیزده سالگی پسر می تواند رئیس خانواده باشد . سنخ بدوی اریمان شباهت زیادی با سنخهای بدوی مشخص شده توسط ‹‹ مارگات مید›› دارد . اما با این تفاوت که به دلیل باورهای مذهبی ، تجربه های جنسی پیش رس نزد دختران و پسران مجرد دیده نمی شود .( همان منبع ، 70)
سنخ انتقالی : این سنخ در مهاجرانی دیده می شود که پیش از 1948 مهاجرت کرده اند .این نوجوانان از خانواده هایی هستند که که به ناچار برای کارکردن خیلی زود از یکدیگر پراکنده شده اند . رشد فیزیولوژیک و تجربیات جنسی در این سنخ پیش رس است ، اما کمال فیزیولوژیک آنان با رشد فکریشان هماهنگ نیست و طغیان و بزهکاری میان آنها رواج بسیار دارد .( همان منبع ، 1380 ، 70)
نوجوانی ساده : در این سنخ پس از شروغ بلوغ ، که نسبت به سنخ انتقالی تاخیر بیشتری دارد نوجوان در زندگی دخالت می کند و فعالیت تولیدی دارد . این موقعیت معادل موقعیت نوجوان کارگر در تمدن مغرب زمین است . در چنین گروههای معمولا حالت عناد و طغیان با والدین دیده نمی شود. به نظر نگارندگان این موقعیت شبیه به موقعیت نوجوانان کارگر و به خصوص کشاورز ایرانی است .( همان منبع ، 1380 ، 70)
نوجوانی طولانی : این سنخ بر حسب محیط اجتماعی دو شکل پیدا می کند .
الف: در محیطهای شهری که موقعیتشان شبیه موقعیت نوجوانان اروپایی است که دور تحصیلات متوسطه را تمام کرده اند .اما به نظر می آید که رفتار این نوجوانان نسبت به نوجوانان اروپایی به نسبت سالمتر باشد . مشکلات جنسی درآنان دیده نمی شود. اما روابط میان و الدین و نوجوانان به آسانی دچار اختلال می شود. .( همان منبع ، 1380 ، 70)