دانلود مقاله واقعیت‌درمانی

Word 40 KB 9441 19
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • تعریف نظریه واقعیت درمانی مجموعه‌ای از اصول نظری و عملی است که در دهه 1950 میلادی توسط روانپزشکی به نام ویلیام کلاسر مطرح شد و در سال 1965 میلادی مبانی آن در کتاب واقعیت درمانی به طور منظم و سازمان یافته‌ای انتشار یافت.

    واقعیت درمانی نوعی روان درمانی است که در آن سعی می‌شود با توجه به مفاهیم واقعیت، مسئولیت، امور درست و نادرست در زندگی فرد، به رفع مشکلات او کمک شود.

    در این نظریه از طریق تعیین طبیعت انسان، تعیین قوانین رفتاری و طرح چگونگی فرایند درمان، به افرادی که نیازمند کمک و روان‌یاری هستند کمک می‌شود.

    تاریخچه نظریه گلاسر در سال 1925 میلادی در ایالت اوهایو امریکا متولد شد و تحصیلات خود را از آنجا شروع کرد.

    (شهر کلیولند) در سال 1953 در دانشکده پزشکی دانشگاه رزرو غرب به پایان رسانید و در سن 19 سالگی موفق به اخذ درجه مهندسی شیمی شد.

    در 23 سالگی یک درجه روانشناسی بالینی گرفت.

    در 28 سالگی پزشک شد.

    پس از اتمام تحصیلات پزشکی به فراگیری روانپزشکی در مرکز مدیریت بازنشستگان ارتش و دانشگاه کالیفرنیا واقع در شهر لوس‌آنجلس پرداخت.

    گلاس در سال 1975 میلادی رئیس مرکز تربیت معلم شد که با کالج لاورن روی هم بیش از 25 هزار کارآموز داشت که فعالانه سرگرم کار و مطالعه و تحقیق در زمینه پیاده کردن مبانی واقعیت درمان بودند و می‌کوشیدند تا مدارس بوجود آورند که در آنها شکست و مردودی به حداقل ممکن کاهش یابد همین طور افکار و عقایدش را از طریق تلویزیونهای آموزشی پخش می‌کرد و در مؤسسات اصلاح، کلینیک‌های روان‌پزشکی، بیمارستانهای دولتی، مراکز بازآموزی به کارهای عملی اشتغال داشت.

    گلاسر از ترویج عقاید خود در بین عوام فروگذار نمی‌کرد و در مؤسسه واقعیت درمانی واقع در لوس‌آنجلس غربی به کسانی که علاقه‌مند به فراگیری شیوه‌های درمانی و تربیتی او بودند آموزشهای لازم را برای استفاده در کار و زندگی روزمره‌شان ارائه می‌داد.

    و با آنها به مشورت می‌پرداخت.

    مهمترین مؤسسه‌ای که در گلاسر در آنجا به آزمایش اصول نظریات خود پرداخت و به اعتبار و سودمندی آنها پی‌برد مدرسه دخترانه ونتورا بود که برای کمک به دختران بزهکار تأسیس شده بود.

    او ماحصل فعالیت‌های ذهنی و عملی خود را در دو کتاب بسیار ارزنده و ساده و عملی با عناوین مدارس بدون شکست و واقعیت درمانی به چاپ رسانده است.

    گلاسر، براثر تجربیاتی که طی سالهای 1956 تا 1961 در مدرسه دخترانه ونتورا بدست آورده بود کتابی با عنوان سلامت روانی یا بیماری روانی نوشت؟

    که اولین اثر او بود و پایه و اساس واقعیت درمانی قرار گرفت.

    گلاسر واژه واقعیت درمانی را برای اولین‌بار در سال 1964 در مقاله‌ای با عنوان «واقعیت درمانی یک شیوه واقع‌بینانه برای تبهکاران جوان به کار برد.

    گلاسر در سال 1965 کتاب واقعیت درمانی را نوشت و بعد از آن به تصحیح اصول واقعیت درمانی و موارد کاربرد آن پرداخت و سرانجام نحوه استفاده از آن را در زمینه تعلیم و تربیت در کتاب مدارس بدون شکست تدوین کرد.

    در کتاب مدارس بدون شکست او بر این اعتقاد است که ما هرگز در اصلاح جوانان و مردم موفق نخواهیم شد، مگر آنکه از مجرای تعلیم و تربیت وارد شویم و بچه‌ها را از ابتدای کودکی با نظام تعلیم و تربیت درگیر کنیم که به قدر کافی امکان چشیدن طعم موفقیت را بر ایشان فراهم آورد و شکست را به حداقل ممکن برساند تا اینکه بتواند در سایه کسب یک هویت موفق در اجتماع به نحو موفقیت‌آمیزی ایقای نقش کند.

    مرکز آموزشی و کارورزی مربیان هم نهادی بود که به دنبال عقاید مطرح شده در این کتاب برای تربیت معلمان ورزیده مکاروان تأسیس شد.

    گلاسر در سال 1975 کتاب دیگری با عنوان جامعه در حال تکوین هویت به رشته تحریر درآورد و در آن عقاید خود را با توجه به هویت جامعه تشریح کرد.

    او در این کتاب از دو هویت توفیق و شکست سخن می‌گوید و چگونگی به وجود آمدن هویت توفیق و نحوه کمک به فرد را در کسب چنین هویتی مورد بحث قرار داد.

    (از دیگر آثار او اعتیاد مثبت (1973) ایستگاههای مغز (1981)) مهمترین فردی که افکارش مقدمه‌ای بر پیدایش واقعیت درمانی منظور می‌شود یک روانپزشک سوییسی به نام دکتر پل‌دوبوا متکبر تعبیر اخلاقی طلب است.

    در حالیکه در آن زمان سایر پزشکان بیماران را صرفاً از نظر بیماری جسمانی مداوا می‌کردند دوبرا معتقد بود که پزشک با بیمار باید همانند یک دوست رفتار کند و صادقانه در بهبود کلی بیمار بکوشد.

    او مکالمات طولانی با بیماران داشت و به آنها فلسفه جدید زندگی را می‌آموخت.

    دوبوا در نوشته‌های خود برستاوی انسانها و احساس مسؤلیت و انسانیت در قبال دیگران تأکید می‌کرد و به رابطه حسنه بین پزشک و بیمار اهمیت زیادی می‌داد.

    همین نگرش صمیمی بودن با بیمار و توجه به عقل سلیم و درگیری عاطفی از مواردی است که در نظریه واقعیت درمانی به نحو روشن‌تری متجلی شده است.

    گلاسر دوره تخصصی روانپزشکی دانشگاه کالیفرنیا در لوس‌آنجلس را زیرنظر دکتر هارینگتن گذراند.

    هسته اساسی عقاید دکتر هارینگتن هم به وسیله هلموت کایزر پی‌ریزی شده بود.

    کایزر از عقاید و قوانین جزی روان‌تحلیلی سنتی روی برتافته بود و عقاید نوتری در باب روان درمانی داشت که با ایستارهای رایج آن زمان همخوانی نداشت.

    گلاسر به طور غیرمستقیم تحت تأثیر افکار آدلف مایر، آدلر، آبراهام‌لا، مورر، توماس زاس، نورمن وینسنت پیل در حال حاضر گلاسر به فعالیت‌های وسیعی در زمینه‌های روانپزشکی و تعلیم و تربیت مشغول است و همواره می‌کوشد تا اصول و مفاهیم واقعیت درمانی را که ابداع خود اوست در تعلیم و تربیت و درمان اختلالات روانی به خصوص در کمک به نوجوانان بزهکار به کار ببرد.

    نظریه شخصیت: در واقعیت درمانی واژه محبت و هویت تقریباً مترادف به حساب آمده‌اند.

    واقعیت درمانی هویت را جزء متصور تمام انسانها در همه فرهنگ‌ها می‌داند که از لحظه تولد تا مرگ ادامه پیدا می‌کند.

    گلاسر معتقد است که هر فردی یک هویت متصور دارد که بدان وسیله احساس موفقیت یا عدم موفقیت نسبی می‌کند.

    او هویت را آن تصوری می‌داند که فرد از خودش دارد و این تصور ممکن است با تصوراتی که دیگران از او دارند هماهنگ و یکسان و یا اینکه با آنها کاملاً متفاوت باشد.

    (هویت وحدت تمام رفتارهای آموخته شده و نیاموخته است که به صورت من تجلی می‌کند) راههای تشکیل و رشد هویت: داشتن ارتباط و درگیری عاطفی با خود و دیگران رشد هویت براساس آن چیزهایی که دوست داریم و ما را ارضاء می‌کند.

    اساس تشکیل هویت تلاشها و فعالیت‌هایی است که علاقه‌مند به تعقیب آنها هستیم و براثر تلاشها و فعالیت‌های خود در می‌یابیم که هستیم و چگونه عمل می‌کنیم.

    چگونگی برداشت‌های دیگران نسبت به ما در روشن کردن هویت‌ها نقش عمده‌ای دارد.

    ارزشیابی‌های ما از خودمان در ارتباط با شرایط زندگی، اوضاع اجتماعی و اقتصادی نیز بین هویت ماست.

    تصورات، درباره وضع جسمانی و شیوه لباس پوشیدن نوع هویت ما را در مقایسه با دیگران نشان می‌دهد.

    گلاسر هویت را به دو دسته تقسیم می‌کند: توفیق، شکست.

    در آغاز هویت تمام کودکان هویت توفیق است ولی بعد از سنین 4 یا 5 سالگی هویت شکست هم ظاهر می‌شود.

    یعنی سنی که کودک مدرسه رفتن را آغاز می‌کند.

    در این سن و سال کودک به ایجاد و توسعه مهارتهای اجتماعی گویای عقلانی و تفکر می‌پردازد که همین پدیده‌ها به او امکان می‌دهد که هویت خود را از دو بعد توفیق یا شکست مورد ارزیابی قرار دهد.

    گلاسر معتقد است که افرادی که هویت یکسانی دارند یکدیگر را جذب می‌کنند و آنهایی که هویت‌های ناهمگنی دارند یکدیگر را دفع می‌کنند.

    به عبارت دیگر، افرادی که هویت توفیق دارند با هم آنهایی هم که هویت شکست دارند با هم معاشرت و ارتباط نزدیکتری دارند و هویت یکدیگر را تقویت می‌کنند.

    به عقیده گلاسر هر گروه از این افراد دارای صفات و خصایص خاص به خود هستند.

    خصایص افراد دارای هویت شکست: 1 تنهایی و بی‌کسی را به شدیدترین وجه ممکن احساس می‌کنند.

    (از خصایص بارز آنها).

    2 در حل مشکلات و دشواریهای زندگی خود دشواریهایی دارند.

    3 از مواجه شدن با واقعیت ناراحت، مضطرب و اندوهگین می‌شوند.

    خصایص افراد با هویت موفق: 1 یا اصلاً احساس تنهایی نمی‌کنند و یا اینکه آن را به حداقل احساس می‌کنند.

    2 به نحو سازنده‌ای با واقعیت و مشکلات خود درگیری شوند.

    و احساس ارزشمندی و عشق می‌کنند.

    افراد موفق دارای دو خصیصه بارزند یکی آنکه، مطمئن هستند که شخص دیگری در این دنیا آنها را آن طوری که هستند و به دلیل خصوصیاتی که دارند دوست می‌دارد و آنها نیز متقابلاً فرد دیگری را در زندگی خود دارند که نسبت به او عشق و محب می‌ورزند.

    یعنی آنکه آنها به خوبی می‌توانند حداقل با یک فرد دیگر عشق و محب مبادله کنند.

    دوم اینکه: آنها یک درک و احساس را دارند که آنها انسان با ارزشی هستند و حداقل یک فرد دیگر در این دنیا آنها را با ارزش می‌انگارد.

    در واقعیت درمانی ارزشمندی و عشق و دوستی دو جزء متفاوت هستند و وجود یکی دال بر دیگری نیست.

    ارزشمندی از طریق انجام کارهای توأم با موفقیت حاصل می‌شود.

    و کسی در انجام آموزش موفق نسبت به چنین احساسی دست نمی‌یابد.

    از طرف دیگر کسی زیاد مورد عشق و محبت است به احتمال زیاد احساس ارزشمندی نخواهند کرد.

    برخلاف سایر مکاتب که در آنها انواع مختلف غرایز و کششها به مثابه اجزای اصلی تشکیل دهنده شخصیت مورد بحث قرار می‌گیرند در واقعیت درمانی اعتقاد بر آن است که انسان فقط دارای یک نیاز اساسی به هویت است و این نیاز که همان نیاز به هویت فردی است که با هویت اجتماعی فرد ارتباط نزدیک دارد نیاز به درگیری عاطفی نیز جزء لایتجزای ‌ارگانیزم به حساب می‌آید که نیروی کشش درونی اولیه برای هویت تمام رفتار است.

    عواملی که در تکوین هویت مؤثرند عبارتند از: 1 مبادله عشق و محبت 2 قبول مسئولیت 3 داشتن هدف 4 یادگیری مفاهیم 5 پذیرش واقعیت هویت وحدت همه رفتارهای آموخته شده و نیاموخته شده است که به صورت من تجلی می‌کند.

    تغییر هویت به دنبال تغییر رفتار حاصل می‌شود در این مکتب انسان تا حد زیادی همان چیزی است که انجام می‌دهد و اگر بخواهیم در او تغییری ایجاد کنیم باید در رفتارش و آنچه که انجام می‌دهد تغییراتی به وجود آوریک.

    ماهیت انسان: متخصصان این مکتب در زمینه ماهیت انسان کم و بیش با پیروان مکتب اصالت وجود هم عقیده هستند و انسان را مسئول اعمال و رفتار خویش می‌دانند و دیدگاه جبری درباره انسان را مردود می‌دانند و فرد را قربانی تأثیر محیط وراثت نمی‌دانند اما در عین حال به تأثیر محیط و وراثت بر روی فرد عقیده دارند.

    چون مسئولیت اعمال و رفتار انسان را به عهده خودش می‌دانند، از این رو فرد را در نهایت مسئول تحقق تنفس خویش و تعیین کننده نوع هویتش می‌داند.

    به عقیده پیروان این مکتب هر انسانی این استعداد را بالقوه دارد که مسئول و یا غیر مسئول باشد اما اینکه او به چه شیوه‌ای رفتار خواهد کرد بستگی به تصمیمات او دارد و به شرایط موجود مربوط نیست.

    علی‌رغم نظر فروید و پیروان او که نابسامانیهای روانی را زاییده تعارض و تضاد بین نیازهای جسمانی و عوامل فرهنگی (فراخود) می‌دانند، گلاسر و پیروانش پیدایش این نابسامانیهای روانی را نتیجه عدم توانایی فرد در تحقق نیازهایش (نیاز به عشق و محبت و احساس ارزشمندی) می‌دانند این دو نیاز در تشکیل هویت فرد نقش عمده‌ای دارند عقاید واقعیت درمانگران همچنین با مازلو نیز ارتباط نزدیکی دارد.

    روان درمانی در واقعیت درمانی مواجهه با واقعیت، قبول مسئولیت و قضاوت اخلاقی درباره ‌درست و نادرست بودن رفتار و در نتیجه نیل به هویت توفیق مورد تأکید است.

    واقعیت درمانی با دیگر مکاتب درمانی تفاوتهایی دارد مثلاً در مقایسه با روانکاوی فروید دارای تفاوتهای زیر می‌باشد: 1 واقعیت بیماری روانی: در روان درمانی کلاسیک: بیماری روانی تشخیص طبقه‌بندی واقعیت درمانی مفهوم بیماری روانی مورد استفاده قرار نمی‌گیرد.

    اختلالات روانی با رفتار غیر مسؤلانه یکی است و درمانگر راه درمان را بدون توجه به علایم طبقه‌بندی خاص بیماری به شیوه خاص خود دنبال می‌کند.

    او بیمار را در جریان غیرمسؤلانه بودن و غیرواقعی بودن رفتارش قرار می‌دهد و راههای به او می‌آموزد تا بتواند بدان وسیله نیازهای خودش را به بهترین وجه ممکن بیاموزد.

    2 تجسس و تفحص بازسازنده در گذشته بیماری: گلاسر گذشته را مردود می‌داند و تأکید بر زمان حال و آینده دارد.

    3 انتقال: در واقعیت درمانی درمانگر پذیرای حالت انتقال نیست و به منزله یک شخص واقعی دارد جریان درمان می‌شود.

    از تقویت انتقال خودداری می‌کند و در صورت مشاهده هرگونه حالت انتقال با توجه به واقعیت‌هایی مسئله را حل می‌کند.

    4 اعتقاد به ناخودآگاهی: در روانکاوی برای تغییر فرد کسب آگاهی و بصیرت نسبت به محتویات ذهن ناخودآگاه لازم است که این امر از طریق تعبیر رؤیا، تفسیر موارد انتقالی و تداعی آزاد عملی می‌شود.

    در واقعیت درمانی برعکس به بیمار اجازه داده نمی‌شود تا از انگیزش‌های ناخودآگاه به منزله عذر و بهانه‌ای برای مشکل کنونی‌اش استفاده کند.

    5 تأکید بر تعبیر و تفسیر رفتار به جای تأکید بر ارزشیابی آن: در روان درمانی سنتی از قضاوت‌های ارزش خاص خودداری می‌شود.

    و با موضوع درست یا نادرست بودن عملکرد بیمار سروکار ندارد.

    رفتار منحرف را ماحصل بیماری روانی می‌دانند و معتقدند که بیمار را اخلاقاً نباید مسؤل آن دانست.

    زیرا کاری در این زمینه بیمار ساخته نبوده است.

    در واقعیت درمانی عکس این حالت است بدین معنی که مشکل بیمار از ناتوانی او در فهم و کاربرد اصول اخلاقی و ارزشهای روزمره زندگی ناشی می‌شود.

    بیمار را با رفتارش مواجهه می‌کنند.

    و یادآور می‌شوند که او مسئول رفتارش است و تا خود مسئولیت تغییر رفتارش را به عهده نگیرد، تغییری هم صورت نخواهد گرفت.

    6 اهمیت بصیرت در روان درمانی سنتی اعتقاد بر آن است که اگر بیمار به علل ناخودآگاه رفتارش پی‌ببرد، خود به خود رفتارهای صحیح را می‌آموزد و جانشین می‌کند.

    بصیرت نسبت به امور گذشته در این نوع درمان از اهمیت خاص برخوردار است.

    درمانگران سنتی روشهای بهتر عمل کردن را به بیمار نمی‌آموزند و طرحهای برای آموزش مراجعان ندارند.

    در حالیکه در واقعیت درمانی تعلیم و تربیت مجدد و نشان دادن راههای صحیح‌تر رفتار به مراجع مدنظر است تا بدان وسیله بتواند نیازهایش را بهتر ارضا کند و در نتیجه به هویت موفق و شخصیت سالم دست یابد.

    مفهوم اضطراب و بیماری روانی: در واقعیت درمانی واژه بیماری روانی اصولاً به کار نمی‌رود و در نتیجه تشخیص و طبقه‌بندی اختلالات روانی به آن صورتی که در مکاتب سنتی رایج است در این مکتب جای ندارد.

    کسی بیمار به حساب می‌آید که نتواند دو نیاز اساسی (ارزشمندی و عشق) خود را در حیطه واقعیت، پذیرش مسئولیت و تشخیص موارد درست و نادرست ارضا کند.

    شدت بیماری هم به درجه عدم توانایی فرد در ارضای نیازهایش بستگی دارد بیماران روانی کسانی هستند که دارای هویت ناموفق می‌باشند و از احساس تنهایی و بی‌ارزشی رنج می‌برند آنها از نظر تشخیص به دو صورت با دنیای خارج مواجهه می‌شوند یا واقعیت را انکار می‌کنند و یا واقعیت را نادیده می‌گیرند.

    افرادی که واقعیت را نادیده می‌گیرند از آن آگاهند ولی برای فرار از درد و رنج ناشی از احساس بی‌ارزشی و مهم نبودن بدان متوسل می‌شوند، کسانی که منحرف، بزهکار، جانی، ضداجتماعی و مبتلا به اختلالات شخصیتی هستند از جمله افرادی هستند که واقعیت را نادیده می‌گیرند.

    درباره مسئله مسئولیت و ارتباط آن با زندگی بیمار گلاسر معتقد است که رفتار غیر مسئولانه افراد باعث بروز اضطراب و ناراحتی روانی می‌شود نه اینکه اضطراب و ناراحتی باعث غیر مسئول بودن فرد شود.

    فرد غیر مسئول نه برای خود ارزش قائل است و نه برای دیگران و در نتیجه خود را رنج می‌دهد و یا دیگران را رنج می‌دهد.

    تمرکز بر بعد مسئولیت هسته اساسی کار تعلیم و تربیت و روان درمانی است.

    پذیرش مسئولیت به مثابه نشانه بارز سلامت روانی است.

    فرآیند درمان: هدف واقعیت درمانی به روش قبول مسئولیت در فرد و ایجاد هویتی موفق است بنابراین درمانگر باید در اولین مرحله رفتاری را که در صدد اصلاح آن است شناسایی کند و تمام توجهات خود و مراجع را بدان عطوف بدارد، به گذشته او توجه نکند و هیچ‌گونه عذر و بهانه‌ای را برای رد مسئولیت نپذیرد و همین‌طور از پذیرش هرگونه حالت انتقال برحذر باشد.

    تشخیص همان رفتار غیر مسؤلانه است و هیچ‌گونه تشخیص خاصی مدنظر نخواهد بود.

    در واقعیت درمانی تلاش می شود فرد اهداف کوتاه مدت و دراز مدت زندگی خود را بشناسد و با صراحت آنها را تعریف و توصیف کند.

    در واقعیت درمانی از فرد خواسته می شود که کلیه راههای احتمالی را بدون اظهار نظر و قضاوت فقط روی کاغذ یادداشت کند پس مراجع و درمانگر به اظهارنظر و قضاوت درباره راه و روش‌های ارائه شده می‌پردازند و هر یک از جهات متعدد مورد بررسی قرار می‌دهند و در نتیجه مراجع می‌توانند از بین آنها ره و روشهایی را که به نتایج مطلوب‌تری خواهند انجامید انتخاب کند.

    1ـ در واقعیت درمانی از نظریه‌های یادگیری بمیزان وسیعی استفاده می‌شود.

    یادگیری در تمام فعالیت‌های زندگی رخ می‌دهد و روی همین اصل یادگیری یکی از اجزای اصلی درمان است انسان چیزی جزء ماحصل یادگیری هایش نیست و هویت همانا ترکیبی است از رفتارهای یادگرفته شده و یاد گرفته نشده.

    2ـ ارتباط و درگیری عاطفی نیز از اجزای اساسی درمان است.

    اگر فرد نتواند به طور موفقیت‌آمیزی درگیر شود و شکست خواهد رود، درگیری و ارتباط عاطفی حداقل با یک فرد موفق برای رشد موفقیت‌آمیز، تداوم حالت موفق و یا تغییر از حالت شکست به حالت موفق یک شرط لازم است.

    یکی از دلایلی که واقعیت درمانی یعنی مواقع موفق نیست این است که درمانگر نتوانسته است به نحو موفقیت‌آمیزیبا مراجع درگیری و ارتباط عاطفی داشته باشد.

    در فرایند درمان درمانگر اصولی را به کار می‌برد تا به هدف درمان برسد.

    که دارای ترتیب خاصی است این ترتیب یادگیری اصول را آسان می‌کند ولی خیلی هم ثابت نیست و در مواردی می‌توان آن را براساس نیازهای بیمار با انعطاف بیشتری انتخاب کرد و حتی تغییر داد.

    اصل اول: ارتباط و درگیری عاطفی مشکل‌ترین مرحله درمان این مرحله می‌باشد که مراجع شدیداً به آن نیاز دارد.

    تا زمانی که چنین ارتباطی بین مراجع غیرمسئول و درمانگر مسؤل برقرار نشود، درمانی هم حاصل نخواهد شد.

    مهمترین اصل واقعیت درمانی ایجاد رابطه حسنه، انسانی، واقع‌بینانه و خالص بین دو طرف است.

    میزان مقاومت مراجع معیاری برای سنجش میزان مسئولیت و خلوص درمانگر است.

    عنوان درمانگر به تنهایی برای جلب اعتماد مراجع کافی نیست.

    درمانگر باید فرد خیلی مسئول باشد و بتواند نیازهایش را به طریق درستی ارضا کند و به طور مسئولانه‌ای عمل کند و تحمل انتقاد را داشته باشد و همچنین درمانگر باید اطلاعاتی درباره خصوصیات مراجعان (نداشتن دوست و جدایی از جامعه) داشته باشد.

    درمانگر باید مراجع را در آغاز، به همان ترتیبی که هست بپذیرد و از رفتار خاص او به وحشت نیافتد و در مقابل رفتار غیر عادی او ایستادگی کند.

    معمولاً هر درمانگر موفقی باید در زمینه حل مشکلات رفتاری حداقل 3 سال آموزش دیده باشد.

    معلول زمان ایجاد و ارتباط عاطفی با مراجع تابعی از میزان احساس مسئولیت در مراجع است بدین معنی که هر چه سطح پذیرش مسئولیت مراجع پائین‌تر باشد زمان طولانی‌تری برای برقراری رابطه عاطفی لازم خواهد بود و بلعکس.

    گرمی و تفاهم و درک لازم است تا دو فرد با هم درگیری و ارتباط عاطفی برقرار کنند.

    درمانگر نباید بیش از وقتی که برایش امکان دارد با درمانجو وعده ملاقات بگذارد.

    در جریان رابطه انتخاب هرچیزی به عنوان موضوع بحث آزاد است و درمانگر مجبور نیست که همواره، به طور مفصل، درباره رفتار غیرعادی مراجع صحبت بکند در بسیاری از جلسات مصاحبه ممکن است از مسائلی غیر از مسئله اصلی بیمار صحبت شود.

    و این کار را برای ایجاد درگیری و ارتباط عاطفی و تداوم آن لازم است.

    توجه کردن به شکایات مراجع ممکن است برای مدتی او را تسکین دهد ولی توجه ممتد و مداوم ممکن است او را به رفتار غیرمسئولانه بکشاند، روی این اصل مراجع نباید بیش از حد به شکایات مراجع گوش دهد و پذیرای آنها باشد تا بدین صورت رفتار غیرمسئولانه را در آنها هرچه زودتر به وجود آورد.

    ایجاد رابطه عاطفی ممکن است از یک تا چند جلسه را به خود اختصاص دهد که این خود به 1ـ مهارت درمانگر 2ـ میزان کنترل درمانگر بر زندگی مراجع 3ـ مقاومت مراجع بستگی دارد.

    اصل دوم: توجه و تأکید بر رفتار کنونی و نه براحساسات: نیل به هویت توفیق بدون دستیابی به رفتار کنونی امکان پذیرفت درمانگر پس از ایجاد ارتباط درگیری عاطفی می‌کوشد تا مراجع را به رفتار کنونی‌اش آگاه کند.

    واقعیت درمانی اهمیت عواطف را انکار می‌کند ولی درمانگر موفق این مطلب را در نظر دارد که تا بر رفتار کنونی تأکید نکند نمی‌تواند مراجع را یاری دهد.

    همچنین اعتقاد بر آن است که انسان فقط به میزان بسیار محدودی بر افکار و احساساتش کنترل دارد و در حالی که به طریق ساده‌تری می‌تواند رفتارش را کنترل کند.

    از این رو درمانگر باید بر رفتار مراجع تأکید کند.

    برای اینکه به مراجع کمک کنیم تا به رفتار کنونی‌اش توجه کند و رفتار جدیدی در پیش گیرد که به درگیری و ارتباط با دیگران بیانجامد، پیوسته از او می‌پرسیم: چه کار می‌کنید؟

    ـ الان دارید چکار می‌کنید؟

    دیروز چه کار می‌کردید؟

    ـ پریروز چکار کردید؟

    ـ هفته پیش چکار می‌کردید.

    اگر فرد را هفته‌ای یکبار می‌بینیم یک هفته حداکثر مدتی است که می‌توانیم به عقب برگردیم.

    اصل سوم: تأکید بر زمان حال: ارضای نیازها به زندگی کنونی فرد مربوط است و به گذشته حزن‌آور او ارتباطی ندارد.

    گذشته ثابت است و قابل تغییر نیست و آن چیزی که قابل تغییر است زمان حال و آینده است.

    در مواردی که بحث به گذشته کشیده می‌شود درمانگر فقط آن را به زمان حال و آینده مربوط می‌کند و همبستگی گذشته را با رفتار کنونی مورد بررسی قرار می‌دهد.

    در واقعیت درمانی هرگاه گذشته مورد بحث قرار گیرد هدف‌های زیر مورد نظر است: 1ـ بررسی تجاربی که گذشته باعث منش خاصی شده‌اند و ارتباط آن با رفتار کنونی فرد.

    2ـ انتخاب روشهای احتمالی و موفقیت‌آمیزی که فرد می‌توانسته در گذشته در پیش گیرد و هم اکنون بهتر است بدانها توسل جوید.

    اصل چهارم: قضاوت ارزشی مراجع باید به رفتارش با دید انتقادی بگذرد و ببیند که آیا آن رفتار بهترین انتخاب او هست یا نیست.

    درمانگر از او می‌پرسد که ایا آن رفتار برای خودش و دیگران مطلوب و از نظر اجتماعی در جامعه مورد قبول هست یا نه درمانگر در مورد رفتار قضاوت نمی‌کند بلکه مراجع را هدایت می‌کند تا رفتار خودش را از طریق ارتباط و درگیری با درمانگر ارزشیابی کند.

    وقتی که مراجع به قضاوت ارزش خود می‌رسد مبنای برای تغییر رفتار خود بدست می‌آورد.

    وقتی که مراجع به قضاوتی می‌رسد بهتر است درمانگر به او کمک کند تا برای عملی کردن قضاوت خود نقشه‌ای بکشد مراجع برای ارضای نیازهای اساسی خود معیارهای رفتاری قابل قبول تعیین کند و اگر به ارزشیابی رفتارش در این زمینه اقدام نکند در ارضای نیازها با مشکل مواجه خواهد شد.

    اصل پنجم: طرح‌ریزی وقتی که فرد یک قضاوت ارزشی می‌کند باید به او کمک شود که تا برای عملی کردن آن نقشه‌های واقعی بریزد و آن را به مرحله عمل درآورد.

    در طرح‌ریزی درمانگر باید اطلاعات لازم را در اختیار درمانجو قرار دهد.

    چنانچه درمانگر از نظر اطلاعات و تخصص طرح‌ریزی در زمینه‌ای خاص ضعیف باشد باید درمانجو را به افراد شایسته‌تری ارجاع دهد.

    در طرح‌ریزی هرگز نباید طرحی ریخته شود که امکان شکست آن زیاد باشد زیرا اگر طرح به شکست منجر شود.

    موجب تقویت شکست‌های پیشین و هویت ناموفق می‌شود.

    او باید بداند که یک فرد ناموفق نیاز مبرمی به موفقیت دارد و برای رسیدن به این موفقیت باید گامهای کوچکی بردارد که از نظر شخصی موفقیت‌آمیز باشد.

    طرحی باید طوری تدوین شود که از مراحل کوچکتر و موفقیت‌های جزئی‌تر به موفقیت های بزرگتر پیش‌روند و به اندازه کافی مراجع را به مبارزه و فعالیت دعوت کند.

    برای حل یک مسئله می‌توان طرحهای زیادی ریخت و طرح ریخته شده تنها طرح برای حل مسئله نیست.

    اگر یک طرح مؤثر نیفتد می‌توان طرح دیگری پیش کشید تا اینکه بالاخره به طرحی برسیم که مؤثر و مفید بیفتد در عینحال پافشاری بر طرح تا حد معقولی لازم است اگر با مختصر رفتاری از طرحی به طرح دیگر بپردازیم، عیب بزرگی خواهد بود و موفقیتی بدنبال نخواهد آورد.

    اصل ششم: تعهد نسبت به طرح تهیه شده: بعد از آنکه طرح معقولی تدوین شد باید به مرحله عمل درآید.

    برای آنکه به شخص انگیزه قویتری بدهیم که طرح را تکمیل کند باید از او بخواهیم که متعهد شود که طرح را تکمیل خواهد کرد.

    تعهد در واقعیت درمانی ممکن است نسبت به خود یا دیگران باشد.

    تعهد به این معنی است که مراجع به دیگری و رابطه خودش با دیگری ارج می‌نهد و بنابراین خود را در قبال درمانگر ملزم به اجرای طرح می‌کند زیرا او خود و درمانگر را توأماً درگیر با مسئله می‌داند.

    تعهد ممکن است به صورتی کتبی یا شفاهی باد.

    معمولاً تعهد کتبی محکمتر و از نظر شدت انگیزه عمل قویتر است.

    گریز از یک تعهد کتبی غالبا مشکلتر از گریز از یک تعهد شفاهی است چهار اصل بر تعهد مقدم هستند و درمانگر سپس از اجرای این چهار اصل می تواند انتظار داشته باشد تعهد به مرحله عمل درآید(در واقع این چهار اصل مقدم بر مرحله تعهد می‌باشند).

    بوجود آوردن درگیری و ارتباط عاطفی بررسی و تاکید بر رفتار کنونی قضاوت ارزشی ریختن یک طرح مناسب اصل هفتم: نپذیرفتن هیچگونه عذر و بهانه: موقعی که مراجع به تعهد خود عمل نمی کند قضاوت ارزشی او که قبل از طرح ریزی صورت گرفته است باید دو مرتبه مورد بررسی قرار گیرد اگر قضاوت ارزشی هنوز معتبر باشد آنگاه طرح ریخته شده باید مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد.

    اگر طرح، طرح مناسبی باشد مراجع یا باید خود را دو مرتبه نسبت به آن متعهد کند و یا اینکه بگویید که از انجام آن صرف نظر می کند اگر بگویید که دیگر او خود را نسبت طرح متعهد نمی کند دیگر مسئول هم نیست.

    اما اگر نسبت به تعهد خود وفادار بماند درمانگر باید از او بخواهد که این تعهد را محترم بشمارد.

    درمانگر نمی‌تواند مراجع را از راه قانونی یا با تنبیه متعهد نگهدارد و نیز نمی‌تواند از آن عقب نشینی کند.

    هرگونه اظهار نظر و گفته‌منفی و خفت‌آور از طرف درمانگر در حکم تنبیه‌است از این رو درمانگر نباید مراجع را با کلمات انتقادی خطاب قرار دهد.

    بنابراین تنها راه عمل که باقدرت‌ترین نیز هست آن است که درمانگر هرگز فردی را که به کمک نیاز دارد و معذور ندارد و از او هیچ گونه عذر و بهانه‌ای نپذیرد.

    چون در واقعیت درمانی هیچ نوع عذر و بهانه‌ای قبول نمی‌شود لذا به ندرت از بیمار می‌پرسیم که چرا چنین یا چنان نکردی.

    گرچه عذر و بهانه موقتا درد و رنج را کاهش می دهد ولی به موفقیت نمی انجامد و ارزش درمانی ندارد.

    درمانگر همواره در برابر عذر و بهانه مقاومت نشان می‌دهد و مراجع را کراراً تشویق به ارزیابی، ارزشیابی، طرح‌ریزی، تعهد مجدد می‌کند و این جریان وقت چندان مسئله مهمی نیست.

    عدم قبول عذر و بهانه برای بسیاری از بیماران نشانه توجه و دلسوزی درمانگر نسبت به آنهاست.

    اصل هشتم: امتناع از تنبیه: تنبیه نکردن به اندازه نپذیرفتن عذر و بهانه اهمیت دارد.

    تنبیه به رابطه حسنه لطمه می‌زند و تعهد و مسؤلیت را از فرد سلب می‌کند و موجب تقویت هویت ناموفق می شود.

    وقتی که به تنبیه متوسل می‌شویم در واقع به نوعی قضاوت ارزشی دست زده‌ایم.

    وقتی که تنبیه می‌کنیم به فرد اجازه می‌دهیم که رفتارش را خودش مورد ارزشیابی قراردهد.

    و بنابراین فرد تجربه قضاوت کردن ارزشیابی را نمی‌آموزد.

    راهبردهای واقعیت درمانی واقعیت درمانی، یک نظام روان درمانی فن گرا نیست.

    گلاسر (1965) معتقد است رونوشت برداری، ضبط کردن صدا مشاهده جلسات از پشت آینه یکطرفه به درمانگرهای تازه کار کمک چندانی نمی کند مگر اینکه تجربه هایی در زمینه روان درمانی داشته باشند.

    با این وجود واقعیت درمانگرها از بعضی از فنون روان درمانی بیشتر استفاده می کنند.

    این فنون عبارتند از: 1ـ سوال کردن 2ـ مثبت بودن 3ـ شوخی 4ـ رویارویی یا مواجهه 5ـ قصد متناقص کاربرد: این شیوه درمان را فقط در مورد اکثر رفتارهای غیرمادی به کار نمی‌برند بلکه مورد عام افراد عادی وسائل مورد علاقه آنها و تدوین شیوه صحیح تعلیم و تربیت نیز از آن استفاده می‌کنند.

    و همچنین مشکلاتی از جمله اضطراب، ناسازگاری، تضادهای زناشویی، انحراف، روان پرشی‌ها و بزهکاری همگی از طریق واقعیت درمانی با موفقیت معالجه شده‌اند.

    از طرف دیگر از آنجا که این رویکرد بسیار عقلانی و کلامی است لذا از این روش برای اشخاص در خود فرومانده و یا کسانی که به شدت عقب مانده هستند مؤثر نیست.

    اصول واقعیت درمانی می تواند جدای از درمان به طور مؤثری توسط والدین با فرزندانشان، معلمان با دانش‌آموزانشان، کشیشان با مردم، کارفرمایان به کار رود.

    ارزیابی = انتقاد 1ـ موفقیت واقعیت درمانی احتمالاً بر توانایی کلامی و شناختی مراجع استوار است.

    2ـ گلاسر بیشتر بر رفتار تأکید می‌کند تا بدانجا که احساس را کنار می‌گذارد.

    در حالیکه نمی‌توان ارتباط توأم با همدلی و تفاهم را بدون واکنش نشان دادن به احساسات مراجع برقرار کرد.

    بدون یک همدلی عمیق چگونه یک مشاور می‌تواند با مراجع درگیر شده و این درگیری را حفظ کند؟

    مهمترین نقطه قوت واقعیت درمانی تأکید بر نقاط قوت به جای از بین نقاط ضعف است.

    منابع نظریه‌های مشاوره و روان درمانی لویس شیلینگ ترجمه دکتر خدیجه آرین نظریه‌های مشاوره و روان درمانی دکتر ناصری دکتر شفیع آبادی نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی شارف ترجمه مهرداد فیروزبخت نظریه‌های مشاوره و روان درمانی (پروچاسکا) ترجمه یحیی سید محمدی مدارس بدون شکست ویلیام گلاسر نظریه های مشاوره و روان درمانی حوریه بانو رحیمیان Current Psychotherapies Raymond Corsini www.Amazon.com(choice therapy)

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

     

    نظریه‌های مشاوره و روان درمانی لویس شیلینگ ترجمه دکتر خدیجه آرین

    نظریه‌های مشاوره و روان درمانی دکتر ناصری دکتر شفیع آبادی

    نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی شارف ترجمه مهرداد فیروزبخت

    نظریه‌های مشاوره و روان درمانی (پروچاسکا) ترجمه یحیی سید محمدی

    مدارس بدون شکست ویلیام گلاسر

    نظریه های مشاوره و روان درمانی حوریه بانو رحیمیان

    Current Psychotherapies Raymond Corsini

    www.Amazon.com(choice therapy)

کوشش هایی که به منظور مجزا کردن مشاوره از روان درمانی به عمل می آید در جهان مورد تأیید همگان قرار نگرفته است گروهی را عقیده بر آن است که باید دو اصطلاح مشاوره و روان درمانی را به صورت مترادف مورد استفاده قرار داد و از فکر جدا سازی آنها احتراز جست. صاحب نظران دیگر و مخصوصا کسانی که کارشان تربیت مشاوران دبیرستان است با این طرز فکر موافق نبوده و معتقدند که حتما باید دو واژه مذکور ...

جايگاه روانکاوي در تاريخ روان شناسي روانکاوي يا روان تحليل گري و نام زيگموند فرويد در سرتاسر دنياي نوين براي بيشتر مردم آشناست. گر چه ساير چهره هاي پيشرو در تاريخ روان شناسي، مانند فخنر، وونت و تيچنر خارج از روان شناسي حرفه اي کمتر شناخته شده ا

مقدمه و تاريخچه عقب ماندگي ذهني يا باصطلاحخ ديگر نارسايي رشد قواي ذهني موضوع تازه و جديدي نيست بلکه در هرد دوره و زمان افرادي در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعاليت هاي ذهني در حد طبيعي نبوده اند. بخصوص از روزي که بشر زندگي اجتماعي را شروع ک

مقدمه: امروزه پدیده وابستگی دارویی یکی از معضلات بزرگ جوامع بشری است که توجه روانپزشکان، جامعه شناسان و حقوقدانان، روانشانسان و علمای تعلیم و تربیت را به خود اختصاص داده است این موضوع نشان می دهد که پدیده اعتیاد یا سوء مصرف مواد دارای ابعاد چندگانه است که در بروز شیوع آن دخیلنه، ناجراین در مبارزه با اعتیاد چنانچه یکی از عوامل مد نظر قرار گیرد و از سایر عوامل چشم پوشی شود فرض بر ...

کاربرد هنردرمانی به ویژه روی کودکان استثنائی ، مارا واداشت تا به جستجو و کنجکاوی در این زمینه بپردازیم . هنر درمانی جنبه های مختلفی دارد : موسیقی درمانی ، نقاشی درمانی ، دراماتراپی ، قصه درمانی ، شعر درمانی و ... که دراینجا ، به تمام جنبه های هنر درمانی نپرداخته ایم ، بلکه تنها روی شاخه هایی از آن که احتمال می رفت قابل فهم تر و کاربردی تر باشد ، کار نموده و مطالبی بسیار مختصر ...

یکی از شاخه های روانشناسی، بهداشت روانی یا سلامت روانی است که از مباحث پر طرفدار، به روز و پر رونق روانشناسی به حساب می آید. بهداشت روانی که تعاریف گوناگون آن در ادامه خواهد آمد در مقولات زیادی کاربرد دارد و در زمینه های مختلفی از قبیل: بهداشت روانی و کودک، بهداشت روانی و نوجوان، بهداشت روانی و نوجوان، بزرگسال، سالمند، ازدواج و ... بسیاری از مقولات دیگر مطرح است. یکی از شاخه های ...

تاریخچه مشاوره : فرآیند مشاوره ارتباط نزدیکی با راهنمایی دارد. هرچند راهنمایی فرآیندی گسترده‌تر را شامل می‌شود که تمام امور زندگی فردی و اجتماعی فرد را دربر می‌گیرد، مشاوره قلب برنامه راهنمایی به شمار می‌رود و از خدمات اساسی آن است. با این وصف در تاریخ روان شناسی مشاوره دیده می‌شود که این شاحه از روان شناسی ، با راهنمایی به منزله فعالیتی منظم و سازمان یافته ، در سال 1908 میلادی ...

تاریخ راهنمایی و مشاوره ایران تاریخ راهنمایی و مشاوره را با توجه به تغییرات حاصل و مراحل اجرایی می توان به سه بخش تقسیم کرد: بخش اول: برنامه ریزی و تمهید مقدمات بخش دوم: تشکیل و گسترش برنامه راهنمایی تا انقلاب اسلامی بخش سوم: برنامه راهنمایی و مشاوره بعد از انقلاب اسلامی بخش اول از سال 1332 تا 1350 یعنی 18 سال را شامل می شود که اقدامات برنامه راهنمایی فراز و نشیب های زیادی را طی ...

مقدمه هیچ مجرمی از مادر خود مجرم و تبهکار زاده نشده است، همه انسانها، فطرتی پاک خلق شده و پس از تولد در دوران اولیه زندگی، پاک و معصومند و این تا زمانی است که توسط شرایط خاص محیط خانوادگی، اجتماعی و پرورش به گناه آلوده نشوند زیرا چگونگی رفتار و شخصیت افراد بیشتر به چگونگی محیط اجتماعی و اقتصادی و تربیتی آنها بستگی دارد، بنابراین توجه به این واقعیت ضروری بنظر می رسد که جرم و ...

مقدمه و تاریخچه عقب ماندگی ذهنی یا باصطلاحخ دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هرد دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعالیت های ذهنی در حد طبیعی نبوده اند. بخصوص از روزی که بشر زندگی اجتماعی را شروع کرده موضوع کسانی که به عللی قادر نبودند خود را با اجتماع هماهنگ سازند مطرح بوده است. اجتماع برای مصلحت، تعصب یا سالم سازی بعضی از این ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول