تاریخچه 1- پیشینه تاریخی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشوراز ادغام دو سازمان امور اداری و استخدامی کشور(سابق) و سازمان برنامه و بودجه (سابق) به وجود آمده است.
الف- سازمان برنامه و بودجه به منظور هماهنگ نمودن فعالیت های عمرانی و لزوم تهیه برنامه هایی برای رشد اقتصادی و اجتماعی کشوردر سال 1316 هجری شمسی شورای اقتصادی تشکیل شد.
در 17 فروردین سال 1325 به موجب تصویب نامه هیات وزیران هیاتی به نام هیات تهیه نقشه اصلاحی و عمرانی کشور تشکیل شد.
هیات دولت پس از دریافت گزارشات ارائه شده از سوی این هیات در مرداد ماه سال 1325 تصویب کرد؛ برای رسیدگی به برنامه های ارائه شده از سوی وزارتخانه ها هیات جدیدی به نام هیات عالی برنامه تشکیل شود.
هیات عالی برنامه در سال 1327 لایحه قانون برنامه هفت ساله عمرانی کشوررا تهیه و به مجلس وقت ارائه کرد.
در این لایحه برای نخستین بار باتوجه به لزوم جلوگیری از ایجاد اصطکاک بین سازمان هایی که عملیات مشابه انجام می دهند از سویی و لزوم تحول اقتصادی کشور از سوی دیگر پیشنهاد می شود اجرای برنامه از طریق همکاری بین دوایر دولتی و سازمان های وابسته به دولت از یک طرف و سازمانی خاص به نام سازمان برنامه از طرف دیگر انجام گیرد.
به این ترتیب در مهر ماه 1327 اداره ای به نام اداره دفتر کل برنامه تاسیس می شود که بعدا این اداره سازمان موقت برنامه نامیده می شود.
درنهایت طبق قانون مصوب 26 بهمن 1327 سازمان برنامه به وجود می آید.
با تصویب قانون برنامه و بودجه در 15 اسفند 1351 سازمان برنامه به دلیل انتقال وظیفه تهیه و تدوین تمامی بودجه به آن 'سازمان برنامه و بودجه ' نامیده می شود.
ب- سازمان امور اداری و استخدامی کشور در سال 1334 شمسی اداره کل طبقه بندی مشاغل وابسته به وزارت دارایی به وجودآمد که هدف آن برقراری هماهنگی در حقوق و مزایای مستخدمان کشوری و به طور کلی اجرای اصل حقوق مساوی برای کار مساوی در محدوده نظام طبقه بندی مشاغل بود.
در سال 1337 اداره کل مذکور به سازمان خدمات کشوری تغییر نام یافت و ازوزارت دارایی منتزع و تحت نظر نخست وزیر قرار گرفت.
فکر تجدید نظر در مقررات استخدامی و ایجاد مرکزی برای نظارت امور استخدامی کشور روزبه روز قوت بیشتری می گرفت تا اینکه در سال1340شورای عالی اداری کشور به وجود آمد و کار تدوین قانون استخدام کشوری را از سر گرفت.
شورای عالی اداری با بررسی کلیه قوانین و مقررات استخدامی کشور و بررسی ومقایسه مقررات استخدامی کشور با چندین کشور پیشرفته و در حال توسعه و بحث و مذاکره با صاحب نظران طرح مقدماتی لایحه استخدام کشوری را تهیه کرد.
این لایحه پس از بررسی و تجدید نظر در هیات رئیسه شورای عالی اداری کشور و کمیسیون منتخب در هیات دولت و کمیسیون استخدام مجلس شورای ملی در تاریخ 31/3/1345 در یازده فصل به تصویب رسید.
به موجب این قانون شورای عالی اداری جای خود را به سازمانی تحت عنوان سازمان امور اداری و استخدامی کشور داد.
2- تشکیل سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور پیشینه : سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور براساس مصوبه هشتاد و ششمین جلسه شورای اداری (در تاریخ 11/12/1378 ) به منظور تحقق مطلوب و ظایف و اختیارات رئیس محترم جمهوری موضوع اصل 126 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تامین یک پارچگی در مدیریت کلان و فراهم کردن زمینه تحقق مطلوب برنامه توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی کشور از ادغام دو سازمان برنامه و بودجه و امور اداری و استخدامی کشور تشکیل شد و فعالیت های خود را از تیر ماه سال 1379 آغاز کرد.
ساختار تشکیلاتی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور متشکل از رئیس(که سمت معاونت رئیس محترم جمهور را نیز بر عهده دارد) 5 دفتر و اداره مستقل تحت پوشش ریاست سازمان 2 شورای عالی اداری و شورای اقتصاد 9 معاونت( شامل دفاتر و دوایر مختلف) 8 شورا و هیات وابسته 5 مرکز سازمان و واحد تابع و 28 سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان ها است: الف- معاونت ها 1- معاونت امور اقتصادی و هماهنگی برنامه و بودجه 2- معاونت امور تولیدی 3- معاونت امور مدیریت و منابع انسانی 4- معاونت امور زیربنایی 5- معاونت امور اجتماعی 6- معاونت امور فرهنگی ؛ آموزشی و پژوهشی 7- معاونت امور فنی 8- معاونت امور مجلس و استان ها 9- معاونت امور پشتیبانی.
ب- شورا ها و هیات های وابسته 1- شورای عالی اشتغال 2- شورای امور اداری و استخدامی کشور 3- شورای حقوق و دستمزد 4- شورای عالی آمار 5- شورای عالی انفورماتیک 6- هیات عالی نظارت و 7- شورای عالی نقشه برداری 8- شورای عالی فنی.
ج- سازمان ها مراکز و واحدهای وابسته 1- مرکز آمار ایران 2- موسسه آموزش وپژوهش مدیریت و برنامه ریزی 3- سازمان بازنشستگی کشوری 4- سازمان نقشه برداری کشور 5 - سازمان ملی بهره وری ایران .
مروری بر تحولات نظام بودجه ریزی مقدمه با توجه به خصوصیات متفاوت اقتصادی، اجتماعی کشورهای صنعتی پیشرفته و کشورهای کمتر توسعه یافته، در ادبیات مربوط به بودجهریزی به این دو گروه از کشورها جداگانه اشاره شده است.
کاربرد سیاست مالی در کشورهای صنعتی با کاهش بیکاری به وسیله ایجاد تحرک در تقاضا از طریق کسری بودجه بوده است.
در دورههایی که تقاضا در سطح پایینی قرار دارد.
کشورهای صنعتی با منابع تولیدی عاطل از جمله تجهیزات سرمایهای و نیروی انسانی روبرو هستند.
در این گونه مواقع سیاست مالی با ایجاد تحرک لازم در تقاضا میتواند اثرات دوری را به حداقل برساند.
در کشورهای در حال توسعه مشکل حادتر است.
در این کشورها بیکاری دوری نبوده بلکه ساختاری است، و استفاده از سیاستهای مالی برای ایجاد قدرت خرید بیشتر موجب افزایش قیمت و واردات خواهد شد.
علاوه بر این کشورهای در حال توسعه با مشکل عدم ثبات کوتاه مدت ناشی از عواملی چون کشت نامطلوب در بخش کشاورزی، کاهش قیمت کالاهای صادراتی و نظایر آن روبرو هستند.
لذا، نقش سیاست مالی در این کشورها علاوه بر نقش متعارف آن، ایجاد رشد اقتصادی و افزایش نرخ بهرهبرداری از ظرفیتهای موجود تولیدی است.
در این کشورها به دلیل ضعف بازارهای مالی، وجود بخشهای غیرپولی در اقتصاد و همچنین نقش عمده دولت در فرآیند تولید، از سیاستهای پولی استفاده کمتری میشود.
تفاوتهای مربوط به کاربرد سیاستهای مالی لزوماً ارتباطی با کاربرد نظامهای بودجهریزی ندارد.
شمار زیادی از کشورهای در حال توسعه از نظام بودجهریزی کشورهای استعماری سابق (انگلیس و فرانسه) و همچنین نظامهای بودجهریزی کشورهای آمریکای لاتین (که مخلوطی از نظام بودجهریزی فرانسه و انگلیس است) استفاده میکنند.
به همین دلیل است که بررسیهای بعمل آمده در زمینه نظام بودجهریزی به جای اشکالهای فنی، بیشتر اشاره به عوامل اداری- تشکیلاتی داشتهاند.
"کایدن و وایلدافسکی" در بررسی که در این زمینه کردهاند، کشورهای فقیر را کشورهایی با مشکلات بودجهای خاص تلقی کردهاند.
آنها کشورهای فقیر را کشورهای با درآمد سرانه کمتر از 900 دلار، سطح پایین تجهیز منابع، بدون حساب بودن هزینهها و نظام اداری ضعیف دانستهاند.
بررسیهای تجربی که در این زمینه بعمل آمده است، نشان داده که تفکیک فوق در بسیاری موارد قابل تعمیم نیست و شمار زیادی از کشورها علیرغم داشتن درآمد سرانه کمتر از 900 دلار، از نظر بودجهای ضعیف نیستند و حتی بعضی از آنها با مازاد بودجه مواجه هستند.
از دیدگاه تجهیز منابع نیز در بعضی از کشورهای موسوم به فقیر، نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی بیشتر از 20 درصد میباشد.
تجزیه شوکهای اول و دوم نفتی نیز نشان داده است که تورم، وابستگی و افزایش مستمر کسری بودجه مشکلاتی است که در بین تمامی کشورها مشترک میباشد و اختصاص به گروه خاصی از کشورها ندارد.
لذا، برای قایل شدن تفکیک بین کشورها باید به دنبال ضوابط دیگری بود.
یکی از ضوابطی که در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است، نوع هزینههای بودجه و برخی از وجوه نهادی آنها است.
بدین منظور هزینهها به 4 گروه تقسیم شده است: (1) فعالیتهای عمومی سنتی و برخی امور حاکمیتی (دفاع، آموزش، بهداشت و...)، (2) فعالیتهای صنعتی و بازرگانی دولت، (3) پرداختهای انتفاعی به بخشهای تولیدی (صنایع و کشاورزی و...) و (4) پرداختهای انتقالی به خانوارها و افراد، نقش هر یک از اقلام فوق بستگی به بینش سیاسی دولت و جایگاه ساز و کار بازار در اقتصاد دارد.
ویژگیهای خاص زیر را میتوان برای کشورهای مختلف در ارتباط با معیارهای فوق بیان کرد: · به دلیل وجود نظام مستقر تأمین اجتماعی، در کشورهای صنعتی و بعضی از کشورهای در حال توسعه آمریکای لاتین، سهم هزینههای انتقالی به خانوارها و افراد بیشتر از سایر کشورها است.
· نسبت مخارج مربوط به فعالیتهای بازرگانی و صنعتی به کل هزینهها در کشورهای در حال توسعه بیشتر است، زیرا در این کشورها دولت نقش عمده را در توسعه اقتصادی دارد.
· به دلیل دخالت مستقیم دولت در ارایه خدمات اجتماعی، سهم هزینههای آموزشی و بهداشتی در کشورهای در حال توسعه بیشتر است.
· در مورد هزینههای دفاعی، با توجه به ماهیت آن تفکیک خاصی را نمیتوان بین کشورها قایل شد.
تفاوتهای نهادی بین کشورها عمدتاً در ارتباط با تدوین برنامههای توسعه است.
بیشتر کشورهای در حال توسعه اقدام به تهیه برنامههای میان مدتی کردهاند که سیاستهای مالی آنها در چارچوب این برنامه تهیه میگردد.
کشورهای صنعتی عموماً دارای برنامههای عمرانی نیستند، ولی هزینههای خود را از طریق روشهای پیشرفته بودجهبندی و استفاده از الگوهای خاص هزینهای برآورد میکنند.
تحولات نظام بودجهریزی بعد از سال 1980 اصلاحات به عمل آمده طی دوره پنج ساله 1980-1930 به دلیل نارساییهایی که داشتند مورد انتقاد فراوان قرار گرفتند.
بخش عمدهای از ادبیات مربوط به اصول سیاسی و تشکیلات دولتی اشاره به این موضوع دارند که در نظامهای بودجهبندی به کار گرفته شده، به رویکرد های بودجه ای سیاسی و سنتی توجهی نشده است.
براساس ادبیات مزبور بیشتر راهحلهای اقتصادی، در واقع مشکل سیاسی هستند در حالی که راهحلهای سیاسی ممکن است به مشکلات اقتصادی منجر شوند.
برخی از تحلیلگران نیز معتقد بودند که اصلاحات انجام گرفته نباید از دیدگاه عدم موفقیت در تحقق هدفهای موردنظر، بلکه از دیدگاه مسایلی که با استفاده از آنها مطرح شده و مسایلی که در آینده پیش روی بودجهریزان قرار میگیرد، مورد توجه قرار گیرند.
بررسیهای تجربی در مورد این اصلاحات نشان داد که کاربرد این اصلاحات و نوآوریهای نهادی ذیربط منجر به ایجاد دو دسته مشکلات شد.
در کشورهای صنعتی، مشکل اساسی در ارتباط با روشهای بکار گرفته شده و برنامهریزی مالی میانمدت و نوع بحثهای میان دستگاههای نظارتکننده و مصرفکننده اعتبارات بود.
دستگاههای مصرفکننده، اعتبار متقاضی افزایش اعتبار در سطحی بالا بودند که تأمین آنها منجر به افزایش تورم و در نتیجه کاهش رقم واقعی هزینهها شد.
مشکل تعدیل کوتاهمدت هزینهها نیز منجر به بروز مسایل سیاسی و کاهش انعطاف سیاسی تصمیمگیران شد.
هماهنگی بین تغییرات بودجهای کوتاهمدت و استراتژی میان مدت اقتصادی مشکلی بود که لاینحل باقی ماند.
در کشورهای در حال توسعه فرآیندهای بودجهبندی و برنامهریزی که توسط دستگاههای مستقل انجام میگرفتند، منجر به مشکل دوگانگی شده که اثرات آن به تمامی ساختار و طبقهبندی های مختلف بودجه سرایت کرد.
مسائل مربوط به تمرکز و عدم تمرکز نیز اگرچه در بعضی مقاطع مورد توجه قرار گرفت، لیکن هیچگاه به عنوان یک وجه مهم بودجهبندی با آن برخورد نشد.
تحولات نظام بودجهریزی از سال 1980 بیشتر حول محور اساسی مسائل اساسی فوق بود.
تلاشهای بهعمل آمده طی این دوره را میتوان تحت شش فصل اساسی جمعبندی کرد: الف) جنبههای سیاسی و ایدئولوژیک بودجه بندی ب) عدم تمرکز و فدرالیسم مالی ج) ارتقای مدیریت و شفافسازی حساب های مالی د) بودجه ریزی بر مبنای عملکرد ه) نظام کنترل و ارزشیابی مبتنی بر نتایج و ) نظام چارچوب میان مدت هزینه های بودجه و ) نظام چارچوب میان مدت هزینه های بودجه تجربه برخی از کشورهای منتخب در اجرای نظام بودجه ریزی بر مبنای عملکرد انگلیس الف- زمان و چگونگی شروع اجرای نظام · بعد از انتخابات سال 1997، دولت مجموعهای از اصلاحات مخارج دولتی را در قالب "برنامه بررسی جامع مخارج" در سال 1998 ارائه نمود.
این مجموعه شامل یک برنامه 3 سالانه مخارج به منظور مدیریت خدمات عمومی برای دستگاههای اجرایی، داشتن بودجههای جاری و سرمایهگذاری مجزا به منظور جلوگیری از تحت فشار قرار گرفتن طرحهای سرمایهگذاری ضروری، ارائه نظام حسابداری جدید برای کنترل روند مخارج است.
· حرکت به سوی هدفهای بلند مدتتر برای تخصیص منابع بودجه · در برنامه یاد شده جدید 600 هدف عملکرد در 35 موضوع مختلف پیشبینی شده است.
بیشترین این هدفها در خصوص دادهها و فرآیندها است.
· هدفهای مزبور مجموعاً 18 دستگاه اجرایی را در بر میگیرد.
رویکرد این اهداف بیشتر معطوف به عملکرد و نتایج میباشد.
· دستگاههای اجرایی سالانه دوبار گزارش عملکرد اهداف خود را ارائه نمودهاند.
ب- تلاشهای به عمل آمده در جهت فرهنگ سازی بودجه ریزی بر مبنای عملکرد · اجرای برنامه مخارج موجب پاسخگویی بهتر دولت و مجلس شده است، کیفیت و کمیت گزارشهای عملکرد ارتقاء یافته و در چارچوب برنامه میان مدت مخارج تخصیص منابع با اثر بخشی مهمتری صورت گرفته است.
· هیچگونه تنبیهی برای مدیرانی که اهداف مورد نظر را محقق نکردهاند وجود ندارد.
· عملکرد برنامه دوبار در سال انجام میگیرد و روسای دستگاههای اجرایی در مقابل وظایف خود پاسخگو بودهآند.
· عملکرد دوره گذشته دستگاههای اجرای ملاک تخصیص اعتبارات قرار گرفته است.
ج- موانع اصلی بر سر راه توسعه بیشتر نظام بودجهریزی بر مبنای عملکرد · بعد از گذشت 7 سال از برنامه اصلاحات، تنها مانع بر سر راه اجرای آن مخالفتهای حزب مخالف دولت بوده است.
· گزارشهای ارزشیابی حاکی از بهبود ارتباط بین دولت مرکزی، دولتهای منطقهای و سازمانهای ناحیهای بوده است.
· نظام حسابداری برنامه نیاز به بازبینی دارد.
د- درس یا درسهای مهم حاصل از نظام · قبل از هدفگذاری مشورتهای لازم باید به عمل آید.
· هدفگذاری باید برای دوره میان مدت و بلند مدت انجام گیرد.
استراتژیهای بلند مدت و کوتاه مدت به دستگاهها امکان میدهد بر نتایج عملکرد متمرکز شوند و از عکسالعمل کوتاه مدت جلوگیری مینماید.
· اهمیت اندازهگیری نباید دست کم گرفته شود.
اندازهگیری برخی از نتایج مشکل است.
با این وجود باید کوشش شود این نتایج اندازهگیری شوند و از محاسبه محصولات واسطه باید خودداری نمود.
· از تعداد شاخصهای عملکرد باید خودداری کرد.
آمریکا الف- زمان و چگونگی شروع اجرای نظام · قانون عملکرد و نتایج دولت از سال 1993 مبنای چارچوب بودجهریزی بر مبنای عملکرد دولت و دستگاههای اجرایی میباشد.
· مهمترین فرازهای قانون یاد شده در قانون بودجه سال 1990 مورد عمل قرار گرفته بود.
دفتر مدیریت و بودجه در گزارش خود نیاز به برنامهریزی استراتژیک، کنترل و ارزشیابی عملکرد و انعطافپذیری و پاسخگویی را مورد تاکید قرار داد.
ب- تلاشهای به عمل آمده در جهت فرهنگ سازی بودجه ریزی بر مبنای عملکرد · برنامهریزی استراتژیک - در این برنامه وظایف و ماموریتهای دستگاههای اجرایی مشخص شده و اهداف بلند مدت این دستگاهها تعیین شده است.
در شروع دهه 1990 تعداد کمی از دستگاهها فاقد این برنامه بودند.
ولی در حال حاضر برنامهریزی استراتژیک نه تنها مسئولیت تمامی دستگاههای اجرایی به شمار میآید بلکه در هر دفتر و واحد اجرایی مبنای فعالیتها به شمار میآید.
· اندازهگیری عملکرد - بودجه سالانه دستگاههای اجرایی باید همراه با برنامههای عملکرد سالانه پیشنهاد شوند.
این برنامهها ابتدا به دفتر مدیریت و بودجه پیشنهاد میشود و پس از بررسی این دفتر به کنگره ارسال میشود.
· تلفیق بودجه و عملکرد - تلفیق عملکرد یکی از پنج نوآوری دولت میباشد که در بودجه دو سال اخیر (2004 و 2005) مورد تاکید بوده است.
ج - موانع اصلی بر سر راه توسعه بیشتر نظام بودجهریزی بر مبنای عملکرد · ارزشیابی برنامه - به رغم تلاشهای به عمل آمده در این زمینه عرضه و تقاضای این ارزشیابی هر دو ضعیف بوده است.
در بلندمدت، پایداری و اعتبار بودجهریزی مبتنی بر عملکرد نیازمند بهبود ظرفیتهای ارزشیابی است.
· تشخیص هزینههای برنامههای اجرایی بودجه - به منظور درک بهتر هزینههای برنامههای اجرایی، حسابداری فعالیتهای بودجه باید بر اساس برآورد دقیق منابع مورد استفاده انجام شود.
این امر گام مهمی به سوی بودجهریزی بر مبنای نتیجه و افزایش شفافیت مالی میباشد.
در حال حاضر چنین چیزی وجود ندارد.
· استقرار نظام گزارشگیری مناسب- تعداد کمی از دستگاههای اجرایی مجهز به نظام خودکار به هم پیوسته اطلاعات هزینه و اهداف برای گزارشگیری عملکرد میباشند.
د- درس یا درسهای حاصل از نظام · لزوم استفاده از تجربه کشورهای دیگر در زمینه اجرای این نظام.
در کاربرد این نظام در آمریکا از تجربیات کشورهای استرالیا، کانادا، نیوزیلند و انگلیس استفاده شده است.
· بودجهریزی بر مبنای عملکرد باید هماهنگی با سایر برنامههای توسعه کشور به اجرا درآید.
· اجرای این نظام نیازمند ارتباط بیشتری بین منابع و نتایج است.
بودجه بندی عملیاتی در ایران علی رغم توسعه روزافزون وظایف و برنامه های دولت و ضرورت استقرار یک سیستم اطلاعاتی موثر و مفید در مدیریت مالی سازمانهای دولتی، حسابداری دولتی تحول و دگرگونی اساسی و قابل ملاحظه ای نداشته است و باتوجه به ارتباط مستقیم مدیریت مالی سازمانهای دولتی با بودجه مصوب سالانه دولت و اهمیت کنترل بودجه ای در حسابداری دولتی، لذا جهت گیری هدفهای دولت در بعد اقتصادی با توجه به موارد ذیل حائزاهمیت است: 1 - ارتقاء کیفیت ارائه خدمات به مردم؛ 2 - استفاده بهینه از منابع و ظرفیتهای موجود؛ 3 - فراهم آوردن زمینه های استاندارد کردن خدمات دستگاههای دولتی؛ 4 - افزایش انگیزه کارکنان و مدیران و اعطای اختیارات لازم به آنان؛ 5 - جایگزینی کنترل نتایج فعالیتها به جای کنترل مراحل انجام کار.
عملیات سازمان درصورتی کارآمد و اقتصادی است که به تولید کالاها و یا ارائه خدمات مفید و موردانتظار منجر شود، زیرا کارآمدترین تولیدکننده هر محصول که تقاضایی برای آن وجود ندارد، ناگزیر از تعطیل کار خود است.
با وجود این، بسیاری از شرکتهای دولتی هنوز برمبنای اصل چگونگی انجام عملیات به جای تعیین نوع عملیات و دلایل انجام کار می کنند.
در سازمانهای دولتی، معمولاً قوانین و مقررات، استانداردهای کنترل کننده برای کارکنان محسوب می شوند و لازم است باتوجه به حرکت جدی دولت به سمت آزادسازی اقتصــاد و ایجاد بازارهای رقابت، توجه به هزینه ها و نحوه تهیه بودجه و عملیاتی تر شدن آن هرچه بیشتر موردتوجه قرار گیرد.
در بودجه بندی عملیاتی (PERFORMANCE BUDGETING) علاوه بر تفکیک اعتبارات به وظایف، برنامه ها، فعالیتها و طرحها، حجم عملیات و هزینه های اجرای عملیات دولت و دستگاههای ذیربط براساس روشهای حسابداری بهای تمام شده، محاسبه و تعیین می گردد.
لذا ارقام پیش بینی شده در بودجه عملیاتی متکی به تجزیه و تحلیل تفصیلی برنامه ها، فعالیتها، عملیات و قیمت تمام شده آنان برپایه اهداف و مقاصد دولت است، که در آن بخشی از هزینه های عمومی و استهلاک دارائیهای سرمایه ای به واحدهای عملیاتی برنامه ها و فعالیتها تخصیص می یابد.
تدوین و اجرای بودجه عملیاتی در دستگاههای دولتی مستلزم کاربرد حسابداری تعهدی، به منظور تعیین هزینه های واقعی برنامه ها و فعالیتهاست.
هماهنگی و یکنواختی طبقه بندیهای بودجه ای و حسابداری و تطبیق آنها با ترکیب سازمانی دستگاههای دولتی از یک طرف و ارتباط وظایف برنامه ریزی، بودجه ریزی و حسابداری دولتی از طرف دیگر نیز از ضروریات بودجه عملیاتی و ایجاد اطلاعات کافی برای مدیریت منابع و وجوه عمومی است.
در بودجه عملیاتی از طبقه بندی عملیاتی جهت اعتبارات استفاده می شود.
در طبقه بندی عملیاتی کالا و خدمات خریداری شده، به جای طبقه بندی برحسب نوع و ماهیت به عنوان عوامل و اجــــزای فعالیتها تلقی و طبق بندی می گردند.
برای نمونه مواد و مصالح ساختمانی مصرف شده توسط سازمان دولتی، بخشی از بهای تمام شده، جاده، پل یا ساختمان ساخته شده محسوب و طبقه بندی می گردد.
زیرا مواد و مصالح مذکور در ترکیب با سایر تجهیزات و خدمات استفاده شده حاصل نهایی خاصی را که جزئی از وظایف و اهداف و برنامه های سازمان دولتی است، ایجاد می کند.
به عبارت دیگر، مواد، کالا و خدمات خریداری شده با محصول و تولید نهایی (END-PRODUCT) ارتباط داده می شود.
طبقه بندی عملیاتی مدارک و اسناد قابل قبول و واقعی را که ممکن است در تشخیص کارایی&، سطوح مختلف مدیریت مفید باشــــد، ایجاد می کند و بیان می دارد که علت افزایش هزینه های بهای تمام شده برنامه ها، افزایش حجم عملیات است یا افزایش هزینه ها برای حجم ثابت است.
شکل شماره یک طبقه بندی در بودجه عملیاتی را نشان می دهد.
گرچه طبقه بندی عملیاتی برحسب فعالیتها توجه مدیریت را به برنامه ها و هزینه های تمام شده آنها جلب می کند ولی باید توجه داشت که هزینه های تمام شده همه فعالیتها به خودی خود، ارزش واقعی آنها را نشان نمی دهد.
لذا در اکثر برنامه های دولت، فعالیتها به عنوان واحــــــدهای اندازه گیری عملیات به کار می روند، زیرا، دارای قابلیت انعطاف و متناسب با ساختارهای سازمانی موجود هستند.
دوران گذار از بودجـــه بندی برنامه ای به سوی بودجه بندی عملیاتی سرآغازی است برای: عبور از حسابداری نقدی به طرف حسابداری تعهدی؛ گامی موثر و مفید درجهت شفافیت سازی هرچه بیشتر هزینه ها؛ زمینه ای برای انجام اصلاحات ساختاری و عقلانی تر کردن نقش دولت در فعالیتهای اقتصادی.
پیشنهاد روشی برای بودجهریزی عملیاتی مقدمه بودجهریزی عملیاتی عوامل "صرفهجویی" و "اثربخشی" را به ابعاد سنتی بودجهریزی اضافه میکند.
نظام بودجهریزی عملیاتی بین "کارآیی" و "اثربخشی" تمایر قائل میشود.
در"کارآیی" استفاده مفید از منابع مورد نظر است، در حالیکه "اثربخشی" با عملکرد مرتبط است.
در بودجهریزی عملیاتی طبقهبندی عملیات بهنحوی است که هدفها شفافتر بیان میشوند، ارزیابی بودجه سهلتر بوده و در روش هزینهبندی آن ارتباط بین داده و ستانده مورد توجه قرار میگیرد.
مهمترین هدف بودجهریزی عملیاتی اصلاح مدیریت بخش عمومی و افزایش اثربخشی مخارج این بخش است.
ویژگیهای اساسی این اصلاح عبارتند از: ارزیابی پاسخگویی مسئولین دستگاههای اجرایی براساس معیار دستاوردهای فعالیتهای آنان، دامنه تاثیرگذاری آنها جهت نیل به دستاوردها و بودجه و امکاناتی که برای تحقق دستاوردها به مصرف رسیده است.
ارزیابی پاسخگویی مدیران دستگاههای اجرایی به مسئولین ذیربط براساس محصولاتی که باید تولیدکنند و بودجه و سایر امکاناتی که برای تولید این محصولات بکار میگیرند.
تضمین و تحکیم پاسخگویی از طریق مبادله موافقتنامه بین مدیران و مسئولین دستگاههای اجرایی و بین مسئولین دستگاههای اجرایی و سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور (به نمایندگی از طرف دولت).
استقرار نظام بودجهریزی ستانده محور دادن اختیارات لازم به مدیران در انتخاب نهادههای لازم برای تولید محصولات مورد نظر ارزیابی مستمر عملکرد مدیران و مبنا قراردادن نتایج عملکرد به عنوان یکی از معیارهای تخصیص اعتبارات.
برای اجرای نظام فوق اقدامات اساسی زیر باید انجام گیرد: 1- برنامههای عملیاتی دستگاههای اجرایی جهت تحقق اهداف بخش ذیربط بازبینی، اصلاح و نهایی شود.
2- در چارچوب وظایف مصوب دستگاههای اجرایی، فعالیتهای کمیتپذیر ذیل هر یک از برنامههای نهایی شده تعیین گردد.
3- هزینه تمام شده هر یک از فعالیتها برای دستیابی به هدف تعیین شده محاسبه گردد.
4- یک نظام نظارتی و گزارشگیری مستمر تمامی مراحل کار استقرار یابد.
انجام اقدامات فوق مستلزم استقرار یک نظام هزینهیابی محصول در دستگاههای اجرایی با ویژگیهای یاد شده میباشد.
اصول و مفاهیم هزینهیابی محصول هزینهیابی محصول چیست؟
محصول، کالا یا خدمات نهایی است که منعکس کننده خواست دولت، به عنوان خریدار، از دستگاههای اجرایی برای ارائه آن به متقاضیان است.
دراین خصوص میتوان به مثالهایی مانند ارایه خدمات ثبتی، آموزشی، بهداشتی و یا تولید برخی محصولات کشاورزی یا صنعتی اشاره کرد.
هزینهیابی محصول فرآیندی است که به وسیله آن هزینه نهادهها (مانند حقوق و دستمزد) به محصولات تعلق میگیرد.
در این فرآیند هزینههای کل هر دستگاه اجرایی برای تولید محصولات آن به نحوی اختصاص مییابد که پاسخگوی هزینه واقعی ارایه یا تولید هر محصول باشد.
به طور مثال اگر یک دستگاه اجرایی خدمات متنوعی ارائه دهد یا کالاهای متنوعی تولید کند ممکن است بخواهد کل هزینه تولید هر واحد خدمات یا محصول را برآورد نماید.
این اطلاع به دستگاه اجرایی کمک میکند که اولاً بهای ارائه هر واحد از محصول را تعیین کند و همچنین نسبت به حدود پرداختهای پرسنلی یا اداری تصمیم مناسب را اتخاذ نماید.
هزینهیابی در دو مرحله انجام میگیرد: مرحله اول: جمعآوری اطلاعات هزینهای مرحله دوم: استفاده از اطلاعات جمعآوری شده در هزینهیابی فعالیتهای مربوط به تولید محصولات هدف و منافع حاصل از هزینهیابی محصول در فرآیند نظام پیشنهادی دستگاههای اجرایی در چارچوب قرارداد یا موافقتنامهای با دولت خدماتی را ارایه یا کالایی را تولید میکنند.
در هزینهیابی محصولات موضوع قرارداد، دستگاه اجرایی باید هزینه هر یک از محصولات تولیدی مورد توافق را تعیین نماید.
برای تمامی محصولات مزبور اطلاعات زیر باید ارائه گردد: عنوان هر یک از فعالیتهایی که منجر به تولید کالا یا خدمات میگردد.
شرح عملیات هر یک از فعالیتها اهداف کمی فعالیتها و شاخص قابل اندازهگیری کمیت و کیفیت کالا یا خدمت هزینه تمام شده هر قلم از کالا یا خدمت محصول فعالیتها در فرآیند هزینهیابی محصول باید هزینه تولید هر قلم از محصول بطور آشکار مشخص شود، بهطوریکه برای دولت و مسئولین ارزش افزوده کالا یا خدمت مزبور مشخص باشد.
بنابراین، یک نظام کارآمد هزینهیابی فقط شامل مجموعهای از هزینههای بالاسری محصولات نیست.
نظام مطلوب فرآیند ایجاد ارزش افزوده را به نحوی سامان میدهد که : مسئولین دستگاههای اجرایی با سهولت بیشتری بتوانند فعالیتهای مورد نظر برای تحقق اهداف خود را انتخاب کنند.
روشهای بهبود عملکرد و کارآیی بهتر تشخیص داده شود.
عملیات پیشبینی شده هر یک از فعالیتها امکان شبیهسازی و پیشبینی برای آینده را در قالب الگوهای مشخص فراهم سازد.
در نظام پیشنهادی سقف بودجه هر یک از دستگاههای اجرایی مانند گذشته توسط دولت تعیین میگردد، در تعیین این سقف باید عواملی چون ارزیابی هزینه تولید کالا و خدمات، قیمتهای بازار و افزایش کیفیت مورد توجه قرار گیرد.
طبیعی است سقف پیشنهادی دولت برای بودجه دستگاه اجرایی با محاسباتی که توسط دستگاه اجرایی در چارچوب هزینهیابی فعالیتها انجام میگیرد ممکن است مطابقت نداشته باشد.
بنابراین برای کمک به رسیدن به تفاهم، دستگاههای اجرایی باید ضمن هزینهیابی هر یک از فعالیتها، آنها را بر حسب اولویت طبقهبندی کنند به نحوی که در هر سطحی از بودجه فعالیتهای مشخصی قابل انجام باشد.
در این زمینه راهکارهای زیر میتواند مورد نظر قرار گیرد: تجدیدنظر در کمیت و کیفیت محصولات برای ایجاد تعادل بین هزینه تولید آنها با بودجه اختصاص یافته اتخاذ سیاستهایی برای کاهش هزینه تولید محصولات، مانند تغییر فرآیندها، مهندسی مجدد، حذف فعالیتهای دارای اولویت کمتر تجهیز منابع درآمدی جدید روش هزینهیابی فعالیت اساس تعیین بودجه دستگاههای اجرایی و تخصیص اعتبارات خواهد بود.
مشکل اساسی هزینهیابی فعالیتها در اولین سال اجرا خواهد بود، بدیهی است در سالهای بعد با استفاده از شاخصهای تعدیل، هزینه تمام شده سال مبنا مورد اصلاح قرار خواهد گرفت.
روش هزینهیابی بر مبنای فعالیت[1] فرهنگ فعلی تعیین بودجه دستگاهها که "بودجهریزی افزایشی" (Incremental) است دگرگون خواهد ساخت.
در روش فعلی بودجه سال یا سالهای گذشته هر دستگاه اجرایی مبنای اصلی است که همه ساله براساس شاخصهای تعدیل نامشخص و یا افزایش فعالیتها یا پرسنل جدید و بدون توجه به محصول تولید شده دستگاه، انجام میگیرد.
در واقع قدرت چانهزنی دستگاه اجرایی اساس تعیین بودجه را تشکیل میدهد و در غالب مواقع که بودجه پیشنهادی دستگاه با سقف تعیین شده هماهنگی و مطابقت ندارد، با کاهش همه جانبه و با درصدی خاص، اجرای تمامی فعالیتهای دستگاه با مشکل مواجه میشود.
ضمن اینکه نظارت بر اجرای بودجه دستگاه نیز بر پایه اصول علمی میسر نخواهد بود.
در روش هزینهیابی بر مبنای فعالیت تشخیص رفتارهای هزینهای محصولات ارایه شده دستگاههای اجرایی همراه با آگاهی از شقوق دیگری که میتوانند مورد استفاده قرار گیرند، ابزار مدیریتی قدرتمندی در اختیار مدیران قرار میدهد که: تهیه بودجه توسط دستگاههای اجرایی را ضابطهمند میسازد.
کل هزینه هر فعالیت توسط دستگاه اجرایی مشخص میشود و امکان مقایسه هزینه مزبور با سایر شقوق فراهم میگردد.
هزینهیابی دقیق فعالیتها، معیار خوبی را در تعیین تعرفه کالاها و خدمات در اختیار مسئولان دستگاههای اجرایی قرار میدهد.
ناکارآییهای موجود در تولید کالا و خدمت با سهولت بیشتری مشخص میگردد و مسئولان میتوانند اقدامات لازم را در افزایش ارزش یا کاهش هزینه محصولات خود بعمل آورند.
مسئولین دستگاه اجرایی درک بهتری از عوامل موثر در هزینه پیدا میکنند و شقوق موجود برای کاهش هزینه فعالیتها از طریق تغییر فرآیند و بکارگیری فناوری جدید را بهتر تشخیص میدهند.
اطلاعات بدست آمده در فرآیند پیشنهادی، گزارشگیری و نظارت بر اجرای فعالیتهای دستگاه را تسهیل میکند.
مبانی تعیین فعالیتها در قوانین مالی و محاسباتی ایران مبانی و پایههای لازم برای تعیین فعالیتها و در نتیجه اجرای بودجه عملیاتی پیشبینی شده است.
طبق مفاد بند (4) ماده (1) قانون برنامه و بودجه، "برنامه سالانه" عملیات اجرایی دولت است که سالانه تنظیم و همراه بودجه کل کشور تقدیم مجلس میگردد و ضمن آن در قالب هدفها و سیاستهای مندرج در برنامه پنجساله، هدفهای مشخص و عملیات اجرایی سالانه هر دستگاه اجرایی با اعتبار مربوطه تعیین میشود.
در بند (8) ماده (1) قانون برنامه و بودجه نیز "عملیات اجرایی" به صورت مجموعه فعالیتهای جاری (هزینهای) و طرحهای عمرانی (تملک داراییهای ثابت) دستگاههای اجرایی تعریف شده است.
در بند (9) همین قانون "فعالیتهای جاری" (هزینهای) به سلسله عملیات و خدمات مشخص اتلاق شده است که برای تحقق هدفهای برنامه سالانه طی یک سال اجرا میشود و هزینه آن از محل اعتبارات جاری (هزینهای) تأمین میگردد.
همچنین در ماده (19) قانون برنامه و بودجه دستگاههای اجرایی مکلف شده اند براساس شرح فعالیتها و طرحهایی که بین دستگاه اجرایی و سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور مورد توافق واقع شده است در حدود اعتبارات مصوب عمل کنند.
با توجه به احکام فوق، برنامههای عملیاتی ذیل دستگاههای اجرایی باید شامل فعالیتهای کمیتپذیر مشخص باشد که برای تحقق هدفهای برنامه مزبور اجرا میشوند.
به بیان دیگر هر یک از فعالیتهای دستگاهها باید دارای هدف و برنامه کار مشخص باشد.
برنامه کار مزبور برای دستگاه اجرایی، سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور و سایر دستگاههای ذینفع بهترین راهنما برای عملیاتی است که در سال مالی انجام میگیرد و این برنامه اساس کار گزارشگیری و نظارت میباشد.
بنابراین تعیین فعالیتهای ذیل برنامهها باید بهگونهای انجام گیرد که گزارشگیری از آنها را ساده سازد.
در گزارشگیری اصل "مسئولیت" است و مسئولیت در قالب شرح وظایف دستگاه شکل می گیرد و واقعیت مییابد.
برای برقراری ارتباط متقابل میان طبقهبندی عملیات و واحدهای اجرایی، باید سعی شود برنامهها و فعالیتها به واحدهای اجرایی مشخص در درون هر دستگاه مرتبط شوند.
ایجاد ارتباط بین طبقهبندی عملیات و واحدهای اجرایی موجب میشود که کار تهیه و تنظیم و اجراء نظارت بر اجرای بودجه به نحو بهتری انجام شود و عامل مسئولیت در داخل هر دستگاه مشخصتر گردد.
بنابراین در تشخیص و تعیین فعالیتها باید گروههای عملیاتی در داخل هر یک از برنامههای هزینه دستگاه در قالب فعالیت گنجانده شوند به نحویکه مسئولیت اجرای هر یک فعالیتها و واحد اجرایی آن از هر حیث مشخص و با وظایف و تشکیلات منطبق باشد.
طبقهبندی هزینهها طبقهبندی هزینهها به روشهای مختلفی امکانپذیر است.
تجزیه و تحلیل رفتار هزینههای مختلف نهادههای مورد استفاده در تولید کالا و خدمات اطلاعات مفیدی را برای برآورد هزینهها فراهم میآورد.
چارچوبی که معمولاً در این زمینه مورد استفاده قرار میگیرد.
طبقهبندی هزینهها به: "هزینههای متغیر" ، "هزینههای شبه متغیر" و "هزینههای ثابت" است.
در این طبقهبندی اساس تغییرات هزینه واحد (Unit Cost) تولید کالا و خدمت است که از تغییر حجم محصول نتیجه میگردد.
"هزینههای متغیر" ارتباط مستقیمی با تغییرات حجم محصول دارند.
برای مثال، هزینه کپی کردن مدارک دانشآموران در یک موسسه آموزشی با نسبت مستقیمی از ساعات مراجعه دانشآموزان تغییر میکند.