پیشرفت کلی در ابعاد بیولوژی ، روانی – اجتماعی ، شناختی ، معنوی و اجتماعی در این دوره
(5-3 سال) آنان را برای تغییر اساسی در سبک زندگی ( ورود به مدرسه ) آماده می کند . کنترل روی سیستم های بدن ، تجربه اوقات جدایی کوتاه مدت و بلند مدت ، توانایی داشتن همکاری با سایر کودکان و افراد بالغ ، استفاده از زبان برای ایجاد نمادهای فکری و افزایش دامنه توجه و حافظه ، آنها را برای آینده ( سالیان مدرسه ) آماده می سازد . پیشرفت موفقیت آمیز مراحل قبلی رشد و تکامل امر اساسی برای خردسالان بوده تا بتوانند در وظایف یاد گرفته شده دوره نوپایی مهارت پیدا کنند .
تکامل بیولوژی
سرعت رشد فیزیکی کاسته شده و در سالیان خردسالی تثبیت می شود . وزن متوسط 5/14 کیلوگرم (32 پوند) و در 3 سالگی ، 5/16 کیلوگرم ( 5/36 پوند) در 4 سالگی و 5/18 کیلوگرم (41 پوند ) در 5 سالگی می باشد . افزایش سالیانه وزن تقریباً 3-2 کیلوگرم (5/6-5/4 پوند )
می باشد .
رشد قد همچنین یکنواخت بوده و سالیانه 9-5/6 سانتی متر (5/3-5/2 اینچ) است و معمولاً طول ساق ها بیشتر از تنه افزایش می یابد . قد متوسط 95 سانتی متر (5/37 اینچ) در 3 سالگی ، 103 سانتی متر (5/40 اینچ) در 4 سالگی و 110 سانتی متر (5/43 اینچ) در 5 سالگی می باشد .
تناسب جسمی مشابه دوره نوپایی ( شکم برآمده ) نیست .
کودک خردسال خوش بنیه ، ظریف و کشیده می باشد . به جز در ارتباط با پوشاک و موها ، تفاوت کمی در مشخصات فیزیکی با توجه به جنس مطرح است .
اکثر سیستم های بدن می توانند با استرس و تغییر به طور متوسط سازگاری یابند . در این مرحله اکثر کودکان از نظر دفع تعلیم یافته اند . تکامل حرکتی شامل افزایش قدرت و تهذیب در
مهارت های یادگیری شده قبلی مثل راه رفتن ، دویدن و جهیدن می باشد .
به هر حال تکامل عضلات و رشد استخوان کماکان باید ادامه پیدا کند . فعالیت زیاد و خستگی می تواند به بافت های ظریف صدمه بزند . وضعیت مناسب بدنی ، ورزش مناسب و تغذیه کافی و استراحت امر اساسی برای رشد مناسب سیستم عضلات و استخوان ها است .
رفتار حرکتی عمده و ظریف
راه رفتن ، دویدن، بالا رفتن از چیزی و جهیدن در 36 ماهگی برقرار شده است . تهذیب هماهنگی چشم – دست و عضلات در ابعاد مختلفی مشهود است . در 3 سالگی می تواند سه چرخه سواری کند ، روی انگشتان پا راه برود و روی یک پا به مدت چند ثانیه می تواند تعادل خود را حفظ کرده و با فاصله ی زیاد بپرد . در 4 سالگی بخوبی روی یک پا لی لی می کند و توپ را به خوبی می گیرد . در 5 سالگی به طور متناوب با هر دو پا لی لی می کند طناب بازی می کند و اسکیت و شنا را شروع می کند .
پیشرفت در تکامل حرکتی ظریف در دستکاری اشیاءمشهود است . نقاشی نشان دهنده تکامل در هماهنگی عضلات ظریف است . کودک 3 ساله یک دایره را کپی کرده و خطوط متقاطع ، افقی و عمودی را تقلید می کند . وسیله نوشتن را می تواند با انگشتان ( نه در مشت ) بگیرد .
کودک خطوط نامنظمی را می کشد ولی می تواند بگوید چه چیزی را کشیده است . کودک 3 ساله قادر به کشیدن کامل آدمک نیست ، ولی می تواند یک دایره را کشیده و سپس مشخصات صورت را به آن اضافه کند و در 5 یا 6 سالگی می تواند بخش های مختلف ( سر ، بازوها ،
ساق ها ، بدن و صورت ) را بکشد . بین 5-4 سالگی می تواند یک خط متقاطع کشیده و یک مربع را کپی کند . مثلث و لوزی آخرین شکل های هندسی است که معمولاً بین 6-5 سالگی انجام
می دهد .
کودکان در طی پیشرفت از کشیدن خطوط نامنظم به کشیدن تصویر چندین مرحله را سپری
می کنند . در 15 ماهگی کودکان نخستین خطوط خودبخودی را روی کاغذ می کشند که مشخصات خاصی دارد . تقریباً 17 مشخصه را می تواند در 2 سالگی بکشد .
در 3 سالگی کودکان می توانند اشکال چهارگوش ، دایره ، بیضی ، متقاطع و اشکال عجیب و غریب دیگر بکشند . سپس بلافاصله اشکال ساده را توام با یکدیگر کشیده و طرح های مشخصی را ارائه می دهد در 4 و 5 سالگی طرح های مشخص بوده و به صورت اشیاء شناخته شده
می باشد. خط خطی کردن و نقاشی می تواند در رشد مهارت های ظریف عضلانی و هماهنگی چشم – دست تاثیر داشته که در نهایت ضروری برای نوشتن دقیق حروف و ارقام می باشد .
همچنین کشیدن عکس ابزاری است که در بررسی هوش ، تکامل شخصیت و سازش روانی – اجتماعی به کار می رود . به هر حال کودکان ( به خصوص سن مدرسه ) با نقاشی کردن افکار خود را نشان می دهند .
هشیاری و توجه به ایما و اشاره کلامی و غیر کلامی امر اساسی در درک پیغام کودکان ( چگونه و چه چیزی ) می باشد .
تکامل در بّعد روانی – اجتماعی
پیدایش حس ابتکار[1] (اریکسون)
چنانچه این کودکان وظایف دوره ی نوپایی را با موفقیت طی کرده باشند ، آماده برخورد با وظایف دوره خردسالی خواهند بود . نظر اریکسون این است که وظیفه مهم روانی – اجتماعی کودک در این مرحله دستیابی به حس ابتکار است . آنها در مرحله یادگیری جدی هستند .
آنها به طور فعال بازی و همچنین کار می کنند و به طور واقعی حس موفقیت و رضایت از
فعالیت های خود دارند . هنگامی که کودکان از حدود توانایی و انضباط تجاوز کرده و تجربه گناه را پیدا می کنند ، کشمکش ها شروع می شود ، چون نتوانسته اند رفتار مناسب داشته باشند . احساس گناه ، ترس و اضطراب زمانی پیدا می شود که رفتار مطلوب نمی توانند ارائه دهند .
به خصوص یک فکر استرس زا میل به فوت یکی از والدین است . همزمان با حس حسادت و رقابتی که بین کودک و والد هم جنس پیدا می شود کودک ممکن است فکر کند تنها راه از بین بردن والد مداخله گر مُردن وی می باشد . در اکثر موقعیت ها هنگامی که کودک با والد هم جنس و هم سالان خود در مدرسه همانندی پیدا می کند این کشمکش برطرف می شود . به هر حال اگر پیش از اینکه جریان همانند سازی کامل شود همان والد فوت کند ، کودک خردسال ممکن است احساس گناه طاقت فرسا پیدا کند .
بازگو کردن به کودکان که امیال نمی تواند سبب رویداد شود امر اساسی در کمک به آنها برای غلبه برگناه و اضطراب است .
ظهور وجدان در انتهای دوره ی خردسالی بوده و یک وظیفه مهم در دوره خردسالی محسوب می شود . یادگیری صحیح و غلط ، خوب و بد شروع اخلاقیات است . کودکان در این گروه سنی معمولاً قادر به درک دلیل اینکه چیزی قابل پذیرش یا غیر قابل پذیرش می باشد ، نیستند . آنها به طور عمده رفتار مناسب را از طریق تنبیه یا پاداش فرا می گیرند و تقریباً به طور کامل از نظر رشد قضاوت اخلاقی به اصول والدینی متکی هستند . تذکر کلامی محدودیت ها موثرتر است ، به این معنی که برای پیشگیری از صدمات ، والدین نیاز به نظارت دائم کودکان کوچک تر دارند ، در حالی که این کودکان نسبتاً از این خطرات آگاه بوده و در اکثر موارد اطاعت می کنند .
مرحله ادیپال[2] ( فروید )
به محض اینکه کودکان به موجودیت خود به عنوان شخص پی می برند ، شروع به درک طبقه بندی چیزها نظیر مردم ، مونث ، کودکان ، اشیاء افراد بالغ می کنند . یکی از اهداف اصلی در افتراق مجدد خود از دیگران ، تفاوت های جنسی و رفتار مناسب در این زمینه است .
فروید از بعد روانی – جنسی این مرحله را ادیپال یا فالیک[3] نام نهاد . هنگامی که کودک مذکر درک می کند که پدرش از خودش قوی تر است کشمکش رخ می دهد . به طور ناخوداگاه او مایل است که پدر فوت کند که با مادر خود ازدواج کند ( عقده ادیپ [4]) . همزمان او متوجه تفاوت های جنسی فیزیکی می شود از اینکه پسران دارای آلت بوده و دختران فاقد آن هستند . تصورش این است که دختران آلت خود را به دلیل انجام کار غلط از دست داده اند . احساس گناه در ارتباط با افکار خود نسبت به پدر سبب ترس از تنبیه به صورت آسیب رسانی به آلت می شود که به اصطلاح عقده ی اخته کردن [5] گویند . دختران دارای امیال مشابه از نظر ازدواج با پدر و از بین بردن مادر دارند ( عقده الکترا[6]) . به هرحال دختران از اخته کردن نمی ترسند ، بلکه آنها تمایل به داشتن آلت دارند . حل و فصل عقده ادیپ یا الکترا در واقع همانند سازی با والد همجنس
می باشد .
تکامل شناختی
یکی از وظایف مربوط به مرحله ی خردسالی برای مدرسه و یادگیری دقیق است . اکثر جریانات فکری این مرحله ی حیاتی است و این مسئله منطقی است که کودک مدرسه را بین 5 تا 6 سالگی شروع کند ( نه زودتر )
مرحله پیش عملکردی ( پیاژه )
تئوری شناختی پیازه اختصاص به کودک 5 تا 3 سال ندارد مرحله پیش عملکردی [7] مربوط به
7-2 سالگی بوده و شامل دو مرحله است . مرحله پیش درکی [8] (4-2 سالگی ) و مرحله ی شهودی [9] (7-4 سالگی ) یکی از تغییرات مهم در این دو مرحله ی انتقال از افکار خود مداری کامل به آگاهی اجتماعی و توانایی در نظر گرفتن نظر دیگران است به هرحال خود مداری کماکان مشهود است کودکان فقادر به فکر و اظهار جریانات فکری خود بدون عمل می باشند . آنها در هر زمانی فقط در مورد یک ایده فکر می کنند و قادر به تفکر در مورد تمامی ابعاد نیستند .
رشد زبان در این مرحله ادامه دارد . صحبت کردن به طور عمده یک وسیله برای بیان خودمداری است . خردسالان تصور می کنند که دیگران مثل خودشان فکر می کنند لذا با ارائه توضیح
کوتاه ، انتظار دارند که افکارشان توسط دیگران درک شود . به دلیل ارتباط کلامی خودمدار اغلب ضرورت دارد که افکار کودکان خردسال را به روش غیر کلامی جستجو و درک نمود . برای کودکان در این گروه سنی تنها وسیله ای که می تواند موثر واقع شود ، بازی است که شیوه درک کودک ، سازش با مشکلات و تمرین تجربیات زندگی را امکان پذیر می کند .
به دلیل تصورات غنی و توانایی نامحدود برای اختراع و تقلید ، تمام انواع بازی ها ارزش درمانی و ارتباطی دارد .
خردسالان به طور قابل توجهی از زبان استفاده کرده بدون اینکه مفهوم لغات به خصوص راست و چپ ، علت و معلول و زمان را درک کنند . ممکن است مفاهیم را به طور صحیح استفاده کنند ، ولی تنها در همان شرایطی که یادگیری رخ داده است . برای مثال آنها ممکن است با به خاطر آوردن اینکه سگگ همواره بیرون از کفش است بتوانند کفش را بپوشند . لذا اگر کفش های متفاوت بدون سگگ استفاده شود آنها ممکن است قادر به استدلال نباشند کدام کفش مال کدام پا است .
در ظاهر رابطه بین علت و معلول [10] همانند افکار منطقی است . خردسالان یک مفهوم را همان طوری که از دیگران شنیده اند توضیح می دهند ، ولی درک آنها محدود است . یک مثال مفهوم زمان است . به دلیل اینکه پدیده ی زمان را به طور ناقص درک می کنند ، آنان با توجه به چهار چوب فکری خود تفسیر می کنند . برای مثال مفهوم زمان طولانی به معنی فرا رسیدن عید است . بنابراین بهتر است زمان را در ارتباط با یک رویداد توضیح داد مثلاً مادرت پس از خوردن نهار به ملاقات شما خواهد آمد ، از گفتن عبارتی مثل (( دیروز )) ، (( فردا )) یا هفته دیگر باید خودداری کرد . ارتباط دادن زمان با وقایع روزمره کمک می کند که کودکان در مورد ارتباطات زمانی یاد گرفته و اعتماد آنها به پیشگویی دیگران بیشتر می شود .
تفکر خردسالان اغلب جادویی [11] است . به دلیل استدلال خودمداری و تمثیلی [12] تصور می کنند که افکار قدرت جادویی دارند . در صورتی که به طور اتفاقی تفکرات منفی آنها به حقیقت بپیوندد ، موجب بروز احساس گناه در آنها شده و خود را به دلیل داشتن آن تفکر منفی مسئول می دانند. یک مثال مشخص آرزوی فوت خواهر یا برادر جددی است . اگر او بمیرد کودک خردسال تصور خواهد کرد که خودش عامل مرگ بوده است . عدم توانای آنها برای استدلال علت و معلول بیماری یا آسیب درک چنین رویدادها را سخت می سازد .
تکامل اخلاقی
سطح پیش قراردادی یا پیش اخلاقی
قضاوت اخلاقی در سطح خیلی اولیه است . حداقل اهمیت یا هیچ گونه اهمیتی به غلط بودن چیزی ندارد . رفتار آنان بر اساس آزادی یا محدودیت هایی است که بر کارهای آنان اعمال می شود . در سطح تنبیه و اطاعت ( تقریباً 4-2 سالگی ) کودکان خوب یا بد بودن رفتار را براساس نتیجه نهایی تنبیه یا پاداش قضاوت می کنند . اگر آنها تنبیه نشوند آن عمل علی رغم مفهوم آن خوب تلقی می شود .
تقریباً از 4 الی 7 سالگی کودکان د مرحله instrumental orientation Native می باشند که در آن اعمال و رفتار در جهت ارضای نیازهای خودشان بوده و به ندرت به نیازهای دیگران فکر می کنند . احساس ملموس ( ابتدایی ) در مورد عدالت دارند .
تکامل معنوی
آگاهی کودک در مورد ایمان و مذهب از افراد حول و حوش در محیط مثل والدین و عادات مذهبی کسب می شود . به هر حال درک کودکان از معنویات تحت تاثیر سطح شناختی آنان
است . کودکان خردسال مفهوم ملموسی از خدا با مشخصات فیزیکی دارند که اغلب مثل یک دوست خیالی است . آنها داستان های ساده را درک می کنند و دعا یا نماز کوتاه مدت را به خاطر می سپارند ، ولی درک مفهوم اینگونه تشریفات محدود است . آنها از نمایش های ملموس عادات مذهبی بهره می گیرند .
ظهور وجدان به طور تنگاتنگ به موازات تکامل معنویات پیش می رود . در این سن ، کودکان صحیح و غلط را یاد می گیرند و سعی می کنند رفتار صحیح داشته باشند که از تنبیه جلوگیری شود .
تکامل تصویر ذهنی از بدن
سالیان خردسالی نقش مهمی در تکامل تصویر ذهنی از بدن دارد . با درک زیاد زبان ، خردسالان تشخیص می دهند که افراد دارای ظاهر مطلوب و نامطلوب هستند . آنها به تفاوت رنگ و پوست و هویت نژادی پی برده ونسبت به یادگیری پیش داوری ها و تبعیض ها حساس می باشند . آنها نسبت به مفهوم واژه هایی مثل خوشگل یا زشت آگاه هستند و به عقیده دیگران در مورد ظاهر خود واکنش نشان می دهند . در 5 سالگی کودکان جثه خود را با همسالان مقایسه می کنند و می توانند از بلندی یا کوتاهی آگاه شوند ، به خصوص اگر دیگران او را به عنوان ( خیلی بزرگ ) یا ( خیلی کوچک) نسبت به سن اشاره کنند .
علی رغم پیشرفت در تکامل تصویر ذهنی ، درک خردسالان از سرحد بدنی ( مرزهای بدن ) و آناتومی درونی ضعیف می باشد . تجربیات غیر منتظره ترسناک است ، به خصوص آنهایی که می توانند آسیبی به پوست وارد کنند ( مثلاً ترزیقات و جراحی ) . آنها از اینکه پس از آسیب به پوست ، خونشان به بیرون نشت خواهد کرد ، هراس دارند . بنابراین استفاده از بانداژ امر حیاتی در مراقبت از خردسالان می باشد .