مقدمه :
همه انسان ها از توانایی های بسیاری برخوردارند و بسته به این که چقدر خود را باور دارند از این توانایی ها بهره می برند . اعتماد بنفس نسبت به هوش و ذکاوت در آینده نقش موثری دارد . در واقع اعتماد به نفس کلید و راز پنهان موفقیت در بزرگسالی به شمار می آید .
تغییرات و تحولات دنیای امروز ایجاب میکند تا انسانها بیش از گذشته به توانایی های باطنی شان تکیه کنند . ما باید نوجوانان را یاری کنیم تا هنگام یاس و ناامیدی راهنمایی را برای احترام گذاشتن به خود و مراقبت از دیگران بیابند .
امروزه بیکاری در جوامع مختلف یکی از معضلات اجتماعی است و انتظار می رود وضعیت کار در اینده از آنچه هست بحرانی تر شود. به همین دلیل تعداد معدودی از نوجوانان امروز در آینده از شغل و حرفه تمام وقت برخوردار خواهند بود.
بعلاوه مهارتها و کارهای مربوط به هر شغل و حرفه هر روز علمی تر و پیشرفته تر می شود ، در نتیجه افراد بالغ جامعه تنها در پرتو اعتماد به نفس و انعطاف پذیری می توانند این بحران ها و تحولات دایمی را تاب آورند .
ازدیاد جمعیت ، بحران اقتصادی فزاینده و کاهش منابع حیاتی روز به روز به این وضعیت ناهنجار دامن می زند و وضعیت را از آنچه هست دشوارتر می سازد . در نتیجه نوجوانان برای مقابله با چالش ها و نارسایی های فزاینده به اعتماد به نفس و انعطاف پذیری بیشتری نیاز دارند .
ما باید به نوجوانان یاد بدهیم که در انجام هر کار و پیگیری هر هدف از اصول کار پیروی کنند و بدون مطالعه و تحقیق و مشورت منطقی و اصولی به انجام کاری مبادرت نورزند .
برای نگارش این مقاله از سه منبع استفاده کرده ام . من پس از مرور و بررسی این سه منبع متقاعد شدم که چه اصول اخلاقی ، نقش عمده ای در شکل گیری اعتماد به نفس به عهده دارد.
فصولی را که ارائه می کنم می توان هنگام برخورد با چالشها و موانع ، در جهت ارتقاء اصول اخلاقی نوجوان مورد استفاده قرار داد.
فصل اول
کمک به ایجاد امنیت بیشتر در نوجوانان
علائم فشار روانی مذکور برای نوجوان می تواند فرصتی باشد که از رهگذر آن توانمندی ها و اطمینان درونی بیشتری کسب می کند . برای انجام این کار سه اصل اساسی وجود دارد.
با زیرکی به نیازهای پرورشی نوجوان رسیدگی کنید.
در دوره نوجوانی نیز باید همچنان به رسیدگی به فرزندتان ادامه دهید، هر چند او ادعا کند که نیازی به آن ندارد . همان طور که قبلا گفتیم شما در عین حال که باید به خورد و خوراک و دیگر نیازهای اولیه او توجه کنید ، باید برای استقلال و خودمختاری و قدرت او هم ارزش و احترام زیادی قائل شوید . یکی از شکایت های همیشگی دختران و پسران نوجوان این است که ‹‹ والدینم برای من ارزش و احترام قائل نمی شوند ›› و والدین می گویند ‹‹ خوب برای چه چیزی ارزش قائم شویم ، در مدرسه همه از او ناراضی اند ›› ( استنلی گرین اسپن ، 1387،171).
حدود خود را بشناسید.
به طور کلی می توان گفت که والدین و جامعه معمولا حدود خود را نمی شناسند . درست است که شما نسبت به فرزندتان در موضع قدرت نشسته اید ، اما این موضع محدود است. شما می توانید به او پول توجیبی بدهید یا آن را قطع کنید ، ماشین را به او بدهید یا بگیرید یا حتی احترام و حمایت خود را کم و زیاد کنید . اما اگرکودک به هر دلیلی طغیان کند هیچ کاری نمی توانید انجام دهید . شما نمی توانید هر لحظه و هردقیقه در کنار او باشید . آنها اوقات بیکاری زیادی دارند و در این اوقات هر کاری از قبیل استفاده از مواد مخدر یا مشروبات الکلی می توانند بکنند. از آنجا که قدرت کنترل شما محدود است باید بر همکاری با نوجوان و متقاعد کردنش تکیه کنید . از این پس روابط قدرت مدار ما با فرزندانتان باید بر پایه احترام وهمکاری متقابل پیش برود . بدانید فرزندانتان تنها زمانی با شما موافقت می کنند و نظرتان را می پذیرند که رابطه ای مستمر واستوار همراه با احترام و تامین نیازهای پرورشی بین شما برقرار باشد . اگر چه چنین رابطه ای وجود داشته باشد و با زور بخواهید نظر خود را به نوجوانتان تحمیل کنید ، او به پیام شما توجه چندانی نخواهد کرد . اما اگر صمیمیت و نزدیکی و احترام باشد بسیاری از نوجوانان به استدلال و منطق والدین توجه می کنند . بنابراین اگر حدود قدرت خود را بشناسید، در دام خشم و صدور فرمانهای غیرممکن اسیر نخواهید شد. معمولا توصیه هایی که به والدین نوجوان می شود در دو قطب مخالف قرار دارند یعنی یا به نازپروری توصیه می شود و یا به شدت عمل و البته ترکیب این کار دشواری است . حمایت ، احترام ، قاطعیت و راهنمایی .همه و همه باید در کنار هم اعمال شوند . ( استنلی گرین اسپن ، 1378،ص172)
3- اندیشه و تامل
همواره بکوشید تا نوجوان قدرت تامل و مشاهده خود را بیشتر کند . همه روزه هزاران فرصت برای چنین کاری پیش می آید . مثلا فرزندتان اتومبیل شما را می خواهد به جای ‹‹ بله ›› یا ‹‹ خیر›› ببینید آن را برای چه کاری و چه مدت می خواهد ، و بپرسی آیا تکالیف درسی اش را انجام داده است . این گونه صحبت کردن هر کسی را وادار می کند تا درباره خواسته های خود فکر کند . تفکر درباره خود ، هدیه ای است که به فرزند خود می دهید و او را راهی دانشگاه یا محیط کاری می کنید ونیز هدیه ای است که جامعه می تواند به نوجوانان خود بدهد تا در مسیر رشد به سوی بزرگسالی آن را به کار گیرند و شهروندانی مسئول بار آیند. اشخاصی که درباره خود فکر می کنند ، می توانند مشکلات را حل و انگیزه های آتی و خواسته های خود را ارزیابی کنند و مورد چند و چون قرار دهند . اما کسانی که از این توان بی بهره اند اغلب در دام وسوسه های گاه و بی گاه خود می افتند و معمولا در مقابل حوادث گوناگون واکنشهای آتی و نسنجیده نشان می دهند.( استنلی گرین اسپن، 1387، 173)
فصل دوم
حفظ انگیزش در سال های نوجوانی
بعضی اوقات یک بچه مشتقا و ماجراجو به نوجوانی تبدیل می شود که هیچ نقطه روشنی در مسیر زندگی اش نمی بینید. به طور کلی در دوره نوجوانی مرحله انتقال از بچگی به بزرگسالی است . او در این مرحله آماده می شود تا با عمق مسایل زندگی آشنا شود . ممکن است در این رهگذر بر تمام فرضیه ها و تصورات پیشین خود خط بطلان بکشد . آنچه را که در گذشته آسان به نظر می رسید دشوار حس کند و آنچه را که زمانی دست یافتنی می نمود دور از دسترسی می بیند. بسیاری از جونان هنگام مواجه شدن با مشکلات امتحانی و مسائل و موانع ورود به دانشگاه یکباره اشتیاق خود را از دست می دهند و بر احساس گناه و یا نگرانی خود از بابت برآورده نساخن توقعات والدین شان سرپوش گذارند. متاسفانه والدین اغلب به فرزندشان تاکید می کنند که با تلاش فراوان موقعیت شان را به عنوان شاگرد ممتاز کلاس ثبت کنند و ندانسته از این طریق فشار روحی سنگینی را به آنان تحمیل می کنند . بچه هایی که نمی توانند توقعات والدین شان را براورده سازند در پرتگاه یاس و ناامیدی فرو می افتند و برای اینکه از ملامت و شماتت والدین خویش مصون و در امان بمانند ، برای احساسات زمینگیر کننده سرپوش می گذارند و موقعیت خود را مناسب و رضایت بخش جلوه می دهند . یاس و فرمان ناشی از عدم تامین انتظارات والدین سبب می شود که حس کننده در مسیر زندگی به بن بست رسیده اند و کار و تلاش شان را در حد یک نوجوان بی انگیزه و عاطل و باطل کاهش دهند . پیشرفت درسی ، نمرات خوب و نتایج عالی در امتحانات مدرسه و تحقق اهداف آموزشی بلند مدت فشار سنگینی را به آنان تحمیل می کند . طی یک سری تحقیقات در مدارس ایالت کالیفرنیا آمریکا معلوم شد که 85% دانش آموزان قصد دارند پس از پایان دوره دبیرستان به دانشگاه بروند اما به خاطر نگرانی از بابت نمرات امتحانی و عدم برآورده ساختن انتظارات والدین شان از ادامه تحصیلات و تحقق اهداف و آرمان هایشان مایوس و ناامیدند .( پرتس اپتر،1381، 235)