توجه به مشکلات روحی و جسمی و تربیتی فرزندان همواره وجهه همت انجمن ملی اولیا و مربیان است و این انجمن می کوشد تا خانواده ها و مربیان را با این مشکلات آشنا سازد و آنان را در مقابله با چنین مشکلاتی یاری دهد.
چپ دستی پدیده ییست که در همه زمان ها و همه جوامع دیده می شود و برخی از ما نیز با آن مواجه بوده ایم و بسا که به خاطر آن از پدر قفا خورده و از استاد جفا برده ایم، بدون آنکه علاج چپ دستی ما شده باشد.
« چپ دستی که به ظاهر پدیده نادری به نظر می رسد در 5 تا 10 درصد افراد هر جامعه دیده می شود و بدین ترتیب مثلاً در حال حاظر 250 تا 500 هزار از دانش آموزان ایران چپ دستند، بنابراین نمی توان مشکل چنین گروه عظیمی را نادیده گرفت، به آن بی اعتنایی کرد، یا چنین پنداشت که با اصرار، تهدید و اعمال فشارهای گوناگون می توان چپ دستی را برطرف ساخت. »
این کتاب ثابت می کند که « چپ دستی به خودی خود نقیصه یا بیماری نیست و به هیچ روی نباید با آن به صورت منفی روبرو شد، بلکه باید سعی کرد برای کودک چپ دست شرایط و امکانات مساعد با چپ دستی او فراهم ساخت. در عین حال، ما می بینیم که گاه چپ دستی با عوارض دیگری، خاصه عقب ماندگی یا ضعف گویا همراه است، که در این موارد نیز درصدد معالجه آن عوارض باید بود، نه خود چپ دستی. »
جای خوش وقتیست که این کتاب به وسیله یک دانشمند متخصص نوشته شده و ترجمه فارسی آن نیز به وسیله یکی از استادان فن صورت گرفته است.
« ما امیدواریم خانواده ها و مربیان که با موارد چپ دستی کودکان مواجه می شوند، این کتاب را مورد مطالعه قرار دهند و به راهنماییهای آن، هم در موارد رفتار با کودک چپ دست، و هم در موارد لزوم مشاوره های پزشکی و روانی توجه کافی مبذول دارند. خاصه آنکه انجمن ملی اولیا و مربیان، برای هر گونه مشاوره و راهنمایی در اختیار آنان است و افراد علاقمند می توانند چه از طریق نوشتن نامه به مجله مکتب مام، و چه از راه مراجعه مستقیم به دفتر انجمن یا شعبات آن در شهرستانها، مشکلات خود را با کارشناسان مطرح سازند.
آصفه آصفی
فهرست مطالب
مقدمه – به چپ دستان چگونه می نگرند؟
بخش اول – چپ دستی و نارسایی های آن
بخش دوم – راهنمایی های مربوط به آموزش
نقش خانواده
نقش مدرسه
مقدمه
به چپ دستان چگونه می نگرند؟
کلمات راست و چپ، راست دست و چپ دست، با ارزش اخلاقی و بار عاطفی بسیاری به کار برده می شوند.
راستی، معمولا مظهر خوبیها و زیبائی هاست، در حالی که کلمه چپ بیشتر بدی و بدیمنی را می رساند. این نکته درخور توجه است که در زبان لاتین کلمه بدیمن به صورت معادل کلمه چپ به کار برده شده است.
به کسی که می تواند با مهارت کار کند معمولا « Adroit » می گویند و کسی را که ناشی است، ولو اینکه کارها را با دست راست خود انجام دهد، معمولاً « Gauche » می نامند. به همین ترتیب ملاحظه می کنیم مثلاً به کسی که راه ستیز پیش گرفته می گویند با من چپ افتاده است یا کسی را که بدخلقی می کند می گویند از دنده چپ برخاسته است. با ارزش تحقیر کننده ای که به کلمه چپ داده می شود و این اصطلاحات را سابقه ای کهن است، قدیمی ها پیش گویی ها یا الهام هایی را که از سوی چپ به گوش می رسید به فال بد و آنهایی را که از جانب راست شنیده می شدند به فال نیک می گرفتند.
ملاحظه می شود که مفاهیم چپ و راست خیلی زود با مفاهیم سعد و نحس نزدیک و حتی یکی می شوند.
در صحنه های مذهبی که نمایشگر روز قیامت هستند و در اکثر پرده های نقاشی کلیساها، دو گروه مشخص وجود دارند :
گروهی که مورد محبت و لطف خدا قرار می گیرند و به بهشت خواهند رفت در جانب راست پیغمبران واقع شده اند (اصحاب الیمین)، در حالی که اهل دوزخ در سمت چپ پیغمبران هستند (اصحاب الشمال).
می توان این نمونه ها را با شرح و تفصیل بیشتر مطرح کرد و موارد زیادی را شمرد که در آن راست مورد مدح و ثنا واقع شده و چپ مورد ملامت و سرزنش قرار گرفته است، مدح و ثنا و نفرین و دشنامی که از تمدن غرب سرچشمه می گیرد، تمدنی که در حقیقت خود تمدن راست دستان است. به دسته ساعت خود نگاه کنید، می بینید که طوری تنظیم شده است که کوک کردن ساعت را برای افراد راست دست آسان می کند.
همین فرد به راحتی می تواند از جیب کوچک خود که معمولا در طرف چپ او قرار دارد استفاده کند، در حالی که چپ دست باید پیچ و خم بسیار به خود بدهد تا دستش به این جیب برسد.
اکثر وسایل و ماشین هایی که در زندگی روزانه مورد استفاده قرار می گیرند طوری ساخته شده اند که حرکات افراد راست دست را ساده می کنند. در چنین شرایطی و تحت فشار پیشداوری های مداوم و مزایای آشکاری که برای بکار بردن دست راست وجود دارد به آسانی می توان درک کرد که پدران و مادران دوست دارند که کودکان خود را با همین دید تربیت کنند، و به آنان بفهمانند که باید دست راست خود را به کار برند.
به همین لحاظ است که می بینیم موقعی که کودک دست چپ خود را به سوی مادر دراز می کند، مادر دست او را کنار می زند و می گوید : « دست خوبت را به من بده. » کودک به زحمت می تواند بفهمد که چرا دست چپ خوب نیست، ولی به هر حال دست راست خود را دراز می کند، و دست چپ را با شرمگینی پشت سر مخفی می سازد.
نظریه های دیگر
با وجود این برخی نظریات وجود دارد که این اتفاق نظر کلی را نادیده می گیرد و موجب بی اعتباری آن می شود.
بی آنکه خواسته باشیم از لحاظ تاریخی تا عهد سوفسطاییان یونانی و یا زمان افلاطون پیش برویم به بنیامین فرانکلین اشاره می کنیم که در سال 1787 طوماری به نفع چپ دستان نوشت.
در این طومار کوشش شده بود تا نشان داده شود که به کار بردن دست راست یا دست چپ مسئله ای خارق العاده نیست، بلکه جامعه است که این نوع عقاید نابجا و خنده دار را در مورد چپ دستان انتشار می دهد. در همین طومار است که نشان داده می شود که دست چپ به اندازه دست راست واجد ارزش است و بایستی به دست چپ افتخار از دست رفته آن را بازگردانید و برای این کار باید فرصتهای کار و عمل را برای آن فراهم کرد.
به این ترتیب است که عقیده مربوط به استفاده از هر دو دست به وجود آمده است. بر اساس این عقیده باید بتوان هر دو دست را بطور مساوی و کامل بکار برد. پیروان این عقیده چنین می پنداشتند که استفاده از هر دو دست قدرت عمل انسان را افزایش خواهد داد.
چپ دستان مشهور
نمونه های کاملا شناخته شده ای وجود دارد که نشان می دهد فرد چپ دست الزاماً فرد متوسط یا پایین تر از متوسطی نیست. کافی است یادآوری شود که تابلوهای نقاشی لئوناردو داوینچی با دست چپ کشیده شده اند و میکل آنژ و پاگانی نی افراد چپ دستی بوده اند، و یا در یک فیلم قدیمی از چارلی چاپلین ملاحظه می کنیم که چارلی برای بر زدن ورق بازی و تقسیم آنها بین بازیکنان دست چپ خود را با همان مهارت دست راست به کار می برد.
در عصر و دوره ای نزدیکتر به ما روبرت شومان، که او را پدر اروپا نامیده اند، فرد چپ دستی بود.
بدیهی است که ارائه این چند نمونه از مشاهیر، مبین چیزی نیست؛ ولی می تواند برای آن دسته از افراد که در گروه چپ دست ها قرار می گیرند تا حدی اطمینان بخش باشد.
چپ دستی، مسئله پدران و مادران و مربیان
موضوع چپ دستی در سال های اخیر بیشتر از گذشته ذهن بسیاری از پدران و مادران و مربیان را به خود مشغول داشته است و حتی به صورت مسئله روز درآمده است و کنجکاوی افراد را برانگیخته است.
در بعضی موارد و از لحاظ برخی از پدران و مادران، چپ دستی کودک برای توجیه عقب ماندگی های درسی او وسیله مناسبی است. در مواجهه با این قبیل پدران و مادران غالبا می شنویم که می گویند : « چه کنیم طفلکی چپ دستی دارد! » این نوع توجیهات بسیار ساده و سطحی هستند، ولی آیا نمی توان این سوال را مطرح کرد که آیا واقعاً پدران و مادران و آموزگارانی که این اصطلاح را به کار می برند می دانند که این بیماری چیست؟ هدف اصلی ما نیز از این بحث آگاه کردن افراد عادی از ماهیت و طبیعت چپ دستی و اختلالات وابسته به آن است.
می خواهیم به این طریق به تمام افراد فرصت دهیم تا در برابر این مسئله و نارسایی های همراه با آن قضاوت عینی تری داشته باشند. می خواهیم پدران و مادران و مربیان را یاری کنیم تا بتوانند برای رشد صحیح کودک، رفتارهای متناسب تری از خود نشان دهند. بطوری که از ظاهر مسئله نیز برمی آید این موضوع پیچیده است و بحث از عوامل متعدد دیگری را به میان می کشد، عواملی که به فعالیت ذهنی، به تشریح ارگانیسم، به ساختمان اعصاب، به خصوصیات خلقی و به مسائل اجتاعی و آموزشی ارتباط پیدا می کنند. ما در بحث و گفتگوی متناقض و متخصصین وارد نمی شویم و مسئله را تنها در حد خطوط کلی و مهم آن مطرح می کنیم و کوشش خواهیم کرد که مخصوصاً بحث را در حد ساده و با توجه به نتایج عملی آن آغاز کنیم. بدین طریق که در بخش اول به نقیصه ها و نارسایی هایی که زاییده چپ دستی هستند اشاره می کنیم و در بخش دوم کوشش می کنیم تا برخی راهنمایی های عملی را که استفاده از آنها در زندگی روزانه به راهنمایی های عملی را که استفاده از آنها در زندگی روزانه به سهولت انجام می گیرد در اختیار پدران و مادران و مربیان بگذاریم.
بخش اول
چپ دستی و نارسایی های آن
آیا تعداد چپ دست ها زیاد است؟
با آنکه ممکن است این مسئله از لحاظ یک فرد ناآشنا موجب شگفتی شود، نسبت درصد و تعداد افراد چپ دست در جمعیت عمومی از یک تحقیق یا تحقیق دیگر تغییر می کند.
مثلاً از لحاظ برخی از محققین این نسبت برابر 1 تا 2 درصد است، در حالی که برخی دیگر این نسبت را بین 25 تا 30 درصد تخمین می زنند.
این تفاوتها را چگونه می توان توجیه نمود؟ در وهله اول از این نظر که برخلاف آنچه ظاهر امر نشان می دهد نمی توان بین چپ دستان و راست دستان مرز مشخصی رسم کرد.
گروهی از مردم هستند که وضع کاملاً مشخصی دارند یا راست دست هستند و یا کاملا چپ دست، ولی بین این دو حد انتهایی، گروه زیادی از مردم قرار می گیرند که وضع کم یا بیش نامشخصی دارند و هر دو دست را به کار می برند : گاهی دست چپ را و گاهی دست راست را. مثلا ملاحظه می کنیم که بسیاری از افراد لیوان آب را هم با دست راست برمی دارند و هم با دست چپ و یا برای برگرداندن صفحات کتاب، بر حسب امکانات موجود و وضع کتاب، هم دست چپ را به کار می برند وهم دست راست را. ولی اگر از این فعالیت های ساده بگذریم، به این نتیجه می رسیم که هر قدر فعالیت مورد نظر به دقت بیشتر نیازمند باشد دست مسلط بیشتر به کار گرفته می شود، در نتیجه نسبت درصد افراد چپ دست بر حسب درجه پیچیدگی فعالیت تغییر می کند.
این نسبت درصدها از لحاظ محققان نیز متفاوت است. علت این است که همه آنها معیار اندازه گیری واحدی را به کار نمی برند. بنابراین به همان اندازه که وسایل مورد استفاده آنها دقیق تر باشد، تعداد موارد چپ دست ها بیشتر آشکار می شود.
بالاخره مسئله مهم این است که تعداد افراد چپ دست بر حسب سن افراد مورد بررسی و مشاهده تقلیل می یابد و هر قدر کودکان کم سن تر باشند، تعداد افراد چپ دست در بین آنها زیادتر است، در حالی که در نوجوانان و بزرگسالان بعلت تأثیر تقلید و یادگیری و فشارهای خانوادگی و اجتماعی تا اندازه ای چپ دستی از بین رفته است.
بدیهی است که فشارهای اجتماعی نیز به صورت واحدی روی همه ی کودکان تأثیر نمی گذارد.
آن دسته از کودکان که کاملا وضع شخصی دارند و چپ دستی در آنان بارز است معمولاً چپ دست باقی می مانند، ولی آنها که وضع نامشخصی دارند، بعد از مدتی تردید و تزلزل، در به کار گرفتن یک دست دیگر رفته فته به طرف راست دستی سوق داده می شوند.
با همه ی این احوال و علی رغم فقدان معیارهای سنجش مطلق و دقیق می توان پذیرفت که نسبت درصد کودکان و افراد چپ دست بین 5 تا 10 درصد باشد.
چپ دستی در کودکان
از همان سال های نخستین زندگی بعضی از کودکان به طور کاملا بارز برتری یک نیمه از بدن را بر نیمه دیگر آشکار می سازند. اینان کسانی هستند که از آغاز می توانند در گروه چپ دستان یا راست دستان قرار بگیرند. مثلاً بعضی از کودکان شیرخوار ترجیح می دهند که انگشت بزرگ دست چپ خود را بمکند، ولی بسیاری از کودکان ترجیحی به این صراحت از خود نشان نمی دهند.
ملاحظه می کنیم که کودکان دسته اخیر سالهای متمادی در انتخاب بین دست راست و دست چپ مردد باقی می مانند. ولی رفته رفته این تردید از بین می رود و غالباً به علت تأثیر عوامل آموزشی و گاه به خاطر وضع ارثی اعصاب، تحول به سوی راست دستی انجام می گیرد.
از این گذشته موارد نسبتاً زیادی وجود دارد که در آنها باید 8 تا 10 سال منتظر ماند تا برتری یک طرف بدن بر طرف دیگر به روشنی شکل ثابتی به خود بگیرد. بنابراین مشاهدات، باید پذیرفت که راست دستی یا چپ دوستی از آغاز تولد و یک بار برای همیشه حاصل نمی شود، بلکه به آرامی به وجود می آید.
ابتدا دوره تردید و تزلزلی وجود دارد و پس از این دوره است که ارگانیسم وضع ثابتی به خود می گیرد. این وضع ثابت معمولا تابع شرایط طبیعی کودک و فشارهای خانوادگی و اجتماعی است که بر او تحمیل می شوند.
انواع چپی ها
معمولاً وقتی صحبت از چپ بودن می شود فکر ما بخصوص متوجه دست می گردد. زیرا چپ دستی بارزترین نوع چپی ها است. ولی همه می دانند که بسیاری از بازیکنان فوتبال هستند که با پای چپ بازی می کنند و معمولا فورواردهایی که چپ پا هستند در دسته های بازی فوتبال ارزش زیادتری دارند. معمولا چپ بودن به همه ی اعضای متقارن بدن ما مانند چشم، گوش، دست و پا تعمیم داده می شود.
1- چپ دستی : میزان چپ دستی به راحتی در مجموعه فعالیت هایی که روان شناسان در تست های مخصوص سنجش چپ دستی گنجانیده اند قابل مشاهده و اندازه گیری است.
از میان این فعالیت های مختلف چند تایی را ذکر می کنیم.
پیچاندن نخ به دور قرقره
رسم یک دایره روی کاغذ و بریدن آن با قیچی
نخ کردن سوزن
بر زدن ورق بازی و تقسیم آنها بین چند بازیکن
به نخ کشیدن دانه های تسبیح
انداختن چند گلوله کوچک در یک بطری
مچاله کردن یک صفحه کاغذ به صورت گلوله و سپس باز کردن آن
برای سنجش چپ دستی از کودک مورد آزمایش می خواهیم تا هر یک از فعالیت های مورد بحث را ابتدا با دست چپ و سپس با دست راست انجام دهد. در طول عمل رفتار او را ارزشیابی می کنیم و نتیجه کار او را می سنجیم. برای این کار لازم است به حالات انقباض، تنش عضلانی حرکات بیهوده یا نرمی حرکات او توجه داشته باشیم.
بسیاری از کارهای دیگر مربوط به زندگی روزانه نیز می توانند چپ دستی کودک را آشکار سازند. بدیهی است که نوشتن از جمله این کارهاست. نقاشی کردن نیز فعالیتی است که غالبا به ما فرصت می دهد تا مشاهده کنیم که کودک به خودی خود کدام دست را بکار می برد، زیرا در حین نقاشی، کودک کمتر تحت تأثر فشارهای خانوادگی و آموزشگاهی قرار می گیرد.
در مورد بزرگسالان نیز بازی پینگ پونگ یا تنیس، اصلاح صورت، مسواک زدن دندان ها، شانه کردن موی سر، تراشیدن مداد با قلم تراش، کشیدن کبریت روی قوطی کبریت، خوردن غذا با کارد و چنگال (معمولا کارد را با دست مسلط می گیریم)، حمل دو چمدان (معمولا چمدان سنگین تر را با دست مسلط بلند می کنیم)، جارو کردن با جاروی دسته بلند (معمولاً دست مسلط را در بالای دسته جارو قرار می دهیم)، باز کردن در بطری و غیره از جمله فعالیت های روزانه ای هستند که تسلط یک دست را بر دست دیگر نشان می دهند.
2- چپ پایی : چپ پایی نیز در فعالیت های زندگی روزمره قابل مشاهده است. از جمله این فعالیت های مختلف مواردی را در زیر نام می بریم :
روی یک پا جهیدن یا خط بازی کردن (معمولا کودک روی پای مسلط می جهد و حرکت می کند).
با پا به توپ فوتبال ضربه وارد آوردن
رکاب دوچرخه را با پا به حرکت درآوردن
پوشیدن شلوار ( پایی که ابتدا داخل شلوار می شود پای مسلط است).
بالا رفتن یا پایین آمدن از پلکان در تاریکی (پایی که از راه کورمال کومال کردن در جستجوی پله می باشد پای مسلط است)
بالا رفتن از نردبان (پایی که ابتدا روی پله نردبان گذاشته می شود پای مسلط است)
3- چپ گوشی : چپ گوشی و چپ چشمی کمتر قابل تشخیص هستند.
برای پیدا کردن چپ گوشی می توان از فعالیت های مانند :
گوش کردن به صدای ساعت، صدای دریا، گفتگویی که در داخل اتاقی انجام می گیرد و یا متوجه ساختن گوش به سوی صدایی که نامشخص است و خوب درک نمی شود، استفاده کرد.
در همه این موارد گوش مسلط را به سوی صدا متوجه می کنیم.
همین فعالیت را می توان در به دست گرفتن گوشی تلفن مشاهده کرد، زیرا گوشی تلفن را معمولاً روی گوش گوشی تلفن مشاهده کرد، زیرا گوشی تلفن را معمولا روی گوش مسلط قرار می دهیم.
باید توجه داشت که وجود گوشی راهنما هیچ گونه ارتباطی با میزان قدرت شنوایی ندارد. این مسئله را بخصوص دکتر توماتیس Tomatis مورد بررسی قرار می دهد و روی مفهوم شنوایی و گوش راهنما تأکید زیاد می کند. به عقیده همین دانشمند مبدأ و منشأ لکنت زبان را باید در اختلالات موجود در گوش راهنما و تسلط یک گوش بر گوش دیگر جستجو کرد.
4- چپ چشمی : موقعی که به چیزی نگاه می کنیم چشمان خود را حرکت می دهیم. در این حرکت معمولا یکی از دو چشم نقش راهنما را دارد، در حالی که دیگری، به علت وضع ساختمانی عضلات دو چشم، از حرکات چشم راهنما پیروی می کند. برای اینکه بتوانیم این مسئله را بهتر درک کنیم کافی است تکه کاغذ یا مقوایی را که در وسط آن سوراخی ایجاد کرده ایم به فرد مورد آزمایش بدهیم و از او بخواهیم تا از پشت سوراخ به چیز یا نقطه معینی نگاه کند. ابتدا از وی می خواهیم تا این کار را با دست و از راه دور انجام دهد.
سپس به او می گوییم آهسته آهسته و بی آنکه آن شیء را از نظر دور نگه دارد، مقوا یا کاغذ سوراخ شده را به چشم خود نزدیک کند. در این حالت است که می بینیم سوراخ کاغذ جلو چشم مسلط قرار می گیرد. استفاده از ریزبینی های یک چشمی و یا ذره بین های معمولی نیز نشان می دهد که کدام یک از دو چشم مسلط هستند. باید توجه داشت که چشم مسلط از لحاظ بینایی الزاماً قدرت بیشتر ندارد. اگر به جای اینکه به طور ثابت به چیزی نگاه کنیم، خواسته باشیم اشیائی را که در برابر ما قرار گرفته اند اعم از منظره یا قفسه های یک کتابخانه و یا هر چیز دیگر که باشد، ببینیم، غالبا این تمایل وجود دارد که یا نگاه خود را از طرف چپ به طرف راست هدایت کنیم و یا برعکس جهت حرکت چشمان ما از طرف راست به طرف چپ باشد. بدیهی است که نگاه ما در اینجا افقی خواهد بود. در این آزمایش مسئله چشم مسلط مطرح نیست، بلکه مسئله جهتی که نگاه ما در دید افقی انتخاب می کند مطرح است.
این نوع جهت دادن به نگاه تا حد بسیار زیادی تحت تأثیر یادگیری خواندن و نوشتن قرار می گیرد. زیرا در اینجا ما به کودک اجازه نمی دهیم که به خودی خود جهتی را که مایل است انتخاب کند. مثلا در زبان های اروپایی نوشتن و خواندن از چپ به راست انجام می گیرد و تمام کودکان و کسانی که تحت چنین شرایطی قرار می گیرند، باید از این اجبار فرهنگی تبعیت کنند. این اجبار کاملا قراردادی است، زیرا کودک ایرانی یا کودک عرب تحت فشار کاملا عکسی قرار می گیرد و باید اجبارا خواندن را از سمت راست به چپ یاد بگیرد. برای مشاهده و پی بردن به جهت نگاه یک کودک از او می خواهیم تا در یک رشته نقاشی هایی که از اشیاء مختلف کشیده شده اند اولین، آخرین، دومین و ماقبل آخرین شیء را با مداد علامت بگذارد. مشاهده می کنیم که بعضی از کودکان آن شیء را که در انتهای چپ سلسله تصاویر قرار دارد به عنوان آخرین شیء تلقی می کنند و روی آن خط می کشند. باید در نظر داشت که در آغاز اولین سال تحصیلات ابتدایی بسیاری از کودکان به این نحو عمل می کنند.
دکتر بوه Bovet برای تمیز و تشخیص این حالت آزمایش دیگری را به روانشناسان پیشنهاد می کند. آزمایش او عبارت از یک تصویر مبهم است که معمولا در مجلات مصور، مشابه آن دیده می شود. این تصویر مبهم بر حسب اینکه از راست مورد رویت واقع شود یا از چپ، شکل سر یک خرگوش یا سر یک مرغابی را نشان می دهد. خانم ژادول Jadoule ، مدیر آزمایشگاه آنگلور Angleur در لیژ، هزار و ششصد کودک را با این تست مورد آزمایش قرار داد و مشاهده کرد که در آغاز سال تحصیلی و تحصیلات ابتدایی جهت نگاه 50 تا 60 درصد کودکان از چپ به راست است و جهت نگاه 40 تا 50 درصد بقیه از راست به چپ. اما این نسبتها ثابت نیستند و تحت تأثیر آموزش دبستانی اکثر کودکان به تدریج نگاه خود را در جهت چپ به راست تغییر می دهند، به نحوی که در حدود 11-12 سالگی 80 درصد پسرها و 64 درصد دخترها در گوه کسانی قرار می یگرند که نگاه آنها از طرف چپ به طرف راست می باشد. به این ترتیب ملاحظه می کنیم که اهمیت جهت نگاه برای یادگیری بهتر خواندن و نوشتن تا چه حد زیاد است.
چپ بودن مفهومی پیچیده است
مفهوم چپی یا چپ بودن آن طور هم که به نظر می رسد مفهوم ساده ای نیست. از این گذشته همه این چپ بودن ها، یعنی چپی دست، پا، گوش، چشم و نگاه در داخل خود نیز ترکیبهای تازه ای به وجود می آورند که می توانند تصویر نهایی چپ بودن را پیچیده تر کنند. بار دیگر به تحقیقات خانم ژادول اشاره می کنیم که بر اساس این تحقیقات 61 درصد کودکانی که در ناحیه آنگلور مورد تحقیق قرار گرفتند از لحاظ جهت حرکات اندام های مختلف یکنواختی داشته اند. منظور این است که در مورد این دسته از کودکان یا کاملا در همه زمینه ها تسلط نیمه راست مطرح بوده است و یا تسلط نیمه چپ.
در مورد 39 درصد بقیه کودکان وضع به نحوی دیگر بوده است. مثلاً برخی از آنها در بعضی از اندام ها راستی و در برخی دیگر چپی از خود نشان داده اند. بعداً به این نوع چپی های ناهمسان اشاره خواهیم کرد و خواهیم دید که برخی از آنها مسائل زیادی را به وجود نمی آورند، ولی برخی دیگر موجب دشواری های بزرگ می شوند.
تعیین میزان تسلط جانبی
روان شناسان کوشیده اند تا با استفاده از وسیله ساده ای درجه تسلط جانبی افراد مورد آزمایش را تعیین کنند. از آن جمله کوشش هیلدرات Hilderath است که مسئله استفاده از فرمول تسلط جانبی یا ضریب جانبی بودن را پیشنهاد می کند.
فرمول پیشنهادی او چنین است :
در این فرمول کافی است که تعداد فعالیت هایی را که توسط قسمت چپ بدن انجام می گیرد تعیین کنیم و در فرمول بگذاریم.
کسی که در همه زمینه ها از جانب راست استفاده می کند ضریبی خواهد داشت که مساوی
خواهد بود.
کسی که چپی مطلق دارد، یعنی در همه زمینه ها از فعالیت های قسمت چپی بدن استفاده می کند، ضریبی به دست می آورد که برابر
خواهد داشت.
مطابق این فرمول ملاحظه می کنیم که مقدار ضریب تسلط جانبی از (1+ ) در مورد راست جهتی مطلق و صددرصد تا (1- ) در مورد چپ جهتی مطلق و صددرصد تغییر می کند. این ضریب در مورد کسانی که کاملاً راست جهت و یا کاملا چپ جهت نیستند بین این دو مقدار و در اطراف مقدار صفر قرار می گیرد.
استفاده از این ضریب این فایده را دارد که در زمینه اهمیت تسلط جانبی دیدی کلی به ما می دهد. بدیهی است که این نوع ساده سازی جنبه های متعدد دیگری را که مربوط به تسلط یک سمت بر سمت دیگر است روشن نمی سازد و در ابهام باقی می گذارد. نکته مهم این است که آن جنبه هایی در ابهام می مانند که شناخت آنها باید به ما فرصت دهد تا خطرات آینده را پیش بینی کنیم و در آموزش مجدد و بازپروری کودکان توفیق یابیم.