مقدمه:
معلم بزرگترین نعمت و سرمایهی جوامع بشری، انسان یعنی عالیترین تجلیگاه خلقت الهی است. انسان مستعد و متصف به همهی صفات و کمالات الهی است و آفریده شده تا به مقام خلیفهی الهی برسد و این سیر بدون تعلیم و تربیت او میسر نمی شود.
انبیاء بعنوان اسوهی معلمین بشر آمده اند تا در سایهی کتاب مقدس الهی او را به این مقام برسانند. بنابراین معلمی که ادامه دهندهی راه تعلیم و تربیت انبیاء است چنین مسئولیت مهمی را به عهده دارد و این ممکن نیست مگر به نیت قرب الهی و اخلاص طریقت او.
پس از آن راه و روش تعلیم و تربیت است و هر آن کس که بی شناخت و از روش و راه در هر کار عمل نماید جزء در طریق بیهودگی نکوشیده است. چه آن که در تعلیم و تربیت این مسئله مهم تر و اساسی تر است. زیرا سروکار او با انسان است و انسان دارای قوای فطری و تفاوت استعدادی است و در اهمیت روش امام صادق (ع) فرمودند: «عمل کننده بی بصیرت به رهنوردی ماند که بیراهه رود. سرعت حرکت او را به هدف نمی رساند جزء آن که دورش میکند.»
امروزه روشها همراه با تحولات و رشد بشری رو به تکامل و پیشرفتگی است و معلم نیازمند است که به ابزار و روشهای نوین پا به عرصه تعلیم و تربیت گذارد.
وقتی سخن از تعلیم و تربیت به زبان می آید، لازم است ابتدا مفهوم روشنی از هر یک از این دو واژه بیان شود. تربیت، عبارتست از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب در حالی که تعلیم عبارتست از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای این که متعلم دانشی را واجد شود نکته حائز اهمیت در این تعریف آن است که معلم فقط زمینه را جهت فراگیری متعلم آماده می کند و این متعلم است که خود، فعالانه به یادگیری می پردازد.
بنابراین با توجه به واژه و تعریف تربیت نکات مهم زیر قابل توجه است:
1. از آن جایی که انسان دارای استعدادهای نهفته است تا تربیت صحیح نباشد این استعدادها هم مورد بهره برداری قرار نمی گیرد. 2. عبارت فراهم کردن زمینه ها و عوامل حاکی از این است که مربی فقط زمینهی شکوفایی استعدادهای متربی را فراهم می کند و این متربی است که باید فعالانه در جهت مطلوب حرکت نماید. 3. کلمه انسان نشان می دهد که موضوع تربیت، انسان است نه حیوان 4. متربی یا اثرپذیر در تعریف فوق فقط انسان است اما مربی و اثرگذار می تواند خداوند متعال، انسان باشد.
5. عبارت در جهت مطلوب نشان می دهد که اولاً تربیت دارای قصد و هدف است و یک عمل غیرعمدی و تصادفی نیست. 6. در ابتدا تعریف تربیت عبارت شناخت استعدادها ذکر نشده است. زیرا با این که شناخت استعدادها و قابلیت های متربی برای ت. ت لازم است اما این شناخت متن تربیت نیست بلکه مقدمهی آن است که از آن در علوم دیگری همچون روان شناسی بحث می شود.
افلاطون می گوید: در اثر تبیت، جسم و روح انسان به بلندترین پایه جمال و کمال می رسد بنابراین عالی و مقدس تر از تربیت، فنی نیست.»
تعلیم و تربیت به ویژه تربیت دینی می تواند ارتباط آفریده با آفریدگار را مستحکم تر نماید و او را به پذیرش تعهد و قبول مسئولیت وادارد. اساساً بعثت انبیاء امامت معصومین (ع)، و ولایت فقها نیز بر همین هدف استوار است. تعلیم و تربیت می تواند به رشد و ارتقاء جسمانی و روحانی انسان مدد نماید و نیازهای فردی، اجتماعی، اقتصادی انسان را تأمین کند. اساساً باید دانست که تمام امور زندگی بشر چه در حال فردی و چه اجتماعی، بطور مستقیم یا غیرمستقیم با امر تعلیم و تربیت ارتباط دارد، زیرا انسان موجودی صاحب اختیار و دارای ارادهی آزاد است و این اراده و اختیار تحت تأثیر حالات درونی و گرایشهای روحی اوست. در حدیثی از رسول خدا (ص) در اهمیت تربیت انسانها می فرماید: اگر خداوند به وسیلهی تو یک فرد را هدایت کند برای تو بهتر است از دنیا و آنچه که در دنیاست.
انسانیت انسان وابسته به قدرت عقلانی است. انسان با استفاده از نیروی تعقل خود امور را می شناسد مشکلات خود را تشخیص میدهد، ارزشها را مشخص می سازد، مناسبات خود را با دیگران بهبود می بخشد و راه را برای تکامل و رشد خود آماده می سازد. هر نظامی که به این نیرو بیشتر تکیه کند بهتر می تواند در راه پیشرفت و تکامل انسان قدم بردارد. بزرگی فرد وابسته به قدرت عقلانی اوست.
تربیت اخلاقی: در این دوره، کودک پذیرش مقررات اجتماعی و قضاوت در مورد خوبی و بدی رفتار اطرافیان را آغاز می کند. کودک به هماهنگ شدن با معیارهای اخلاقی دیگران علاقمند است زیرا بدان وسیله می خواهد رضایت آنان را به دست آورد و دختر یا پسر خوبی قلمداد شود و خانواده و مدرسه در این دوره رشد اخلاقی کودک سهم مهمی دارند. البته ناگفته نماند که بین نگرشهای والدین و مدرسه اگر تضادی باشد کودک نمی تواند درباره رعایت کردن و انجام دادن یکی از آنها تصمیم مناسبی بگیرد بنابراین باید بین مدرسه و خانواده ارتباط منظم و دائمی وجود داشته باشد و ارتباط آنها با کودک به طور هماهنگ انجام پذیرد.
به قول روان شناس معروف «پیاژه» بازی و تعامل کودکان با همسالان در رشد و تربیت اخلاقی کودک اهمیت بسیار دارد. کودک در هفت سالگی مفاهیم اخلاقی را دریافته و برای قواعد و مقررات بازیها اهمیت قائل می شود و اعمال دیگران را به صورت خوب یا بد بررسی و ارزیابی می کند.
تربیت و رشد ذهنی کودک
تجربیات وسیعی که کودک به مرور در این مرحله کسب می کند به او امکان می دهد تا بتواند رابطه بین پدیده ها را بهتر از سالهای قبلش درک کند. رشد ذهنی و عقلانی کودک در مرحله ای قرار دارد که در فعالیت کودک با محیط عینی و محسوس است. کودک توانایی انجام دادن اعمال منطقی را کسب می کند و می تواند دربارهی امکان اعمال مختلف و نتایج حاصل از آنها بیندیشد، و نیازی به انجام دادن اعمال از طریق کوشش و خطا ندارد. رشد اندیشه و استدلال کودک در این دوره رو به پیشرفت می گذارد و کودکانی که تجربیات عینی بیشتر دارند میتوانند معلومات خود را بهتر و دقیق تر سازمان دهند و در نتیجه خوب و بد را بهتر تشخیص داده و سعی در انجام کارهایی دارد که مورد تشویق و تمجید اطرافیانش گردد.
حدیثی از رسول اکرم (ص) که فرموده اند «خدای رحمت کند کسی را که در نیکی و نیکوکاری به فرزند خود کمک کند.» راوی حدیث پرسید و چگونه فرزند خود را در نیکی یاری دهد حضرت در جواب 4 دستور دادند: 1. آنچه را که کودک در قوه و قدرت داشته و انجام داده است از او قبول کند. 2. آنچه انجام آن برای کودک سنگین و طاقت فرسات، از او نخواهد. 3. او را به گناه و طغیان وادار نکند. 4. به او دروغ نگوید و در برابر او مرتکب اعمال احمقانه نشود. روش تربیتی اسلام بر تمام ابعاد وجودی انسان، اعم از جسمی و روحی و به تبع آن زندگی مادی و معنوی او اشراف و عنایت دارد.
تعالیم اسلامی همهی پیروان خود را موظف به نگاهبانی دقیق از جسم و بدن می داند و به هیچ فردی اجازه نمی دهد به بدن و تن خود لطمه و خدشه ای وارد سازد. در تربیت اسلامی انسانها باید مراقب و نگاهبان سلامت و تندرستی خویش باشند وگرنه مورد بازخواست الهی قرار می گیرند. اسلام آیین فطرت و تربیت است بر همین اساس ارضای تمامی نیازهای فطری انسانها در خلال تعالیم عالیهی آن مسطور و موجود است. روش تربیتی اسلام بر تمام ابعاد و اعمال از قبیل روزه، حج، جهاد، وضو و نماز و امثال آنها دستوراتی را برای مسلمانان مشخص کرده در صورتی که به سلامتی جسم و اندام انسان لطمه وارد نسازد و شخص از نظر جسمانی قادر بر انجام آنها باشد.
هدف تربیت و آگاهی های دینی از ابتدا باید به صورت مستقیم به کودک آموزش داده شده و با نرمی و ملایمت از او خواسته شود تا اعمال مذهبی را انجام دهد و در اواخر این دوره مجبور به انجام تکالیف دینی و مذهبی گردد البته تشویق به انجام تکالیف دینی از مرحله سیادت آغاز می شود اما در این مرحله تکالیف مذهبی برای کودک به صورت یک امر جدّی و حیاتی مطرح شده کودک ملزم به یادگیری و به کار بستن آن است.
باید انسان از کودکی به انجام عبادات و تکالیف دینی عادات کند تا درس بلوغ به آنها رغبت داشته باشد. خوشبختانه کودکی که در یک خانوادهی دیندار زندگی می کند، غالباً از سن سه سالگی پارهای از مراسم دینی را از پدر و مادر تقلید می نماید. مانند پدر و مادر به سجده و رکوع می رود و بعضی از نکات مانند الله اکبر و لا اله الا الله و الحمدالله و صلوات را از پدر و مادر یا خواهر و برادر خود یاد می گیرد و بر زبان جاری می سازد. اشعار و سرودهای مذهبی را حفظ می کند و از خواندن آن لذت می برد. پدران و مادران مسئول و آگاه از این حرکات ساده و بی آلایش کودک که ریشه درونی دارند استفادهی صحیح نموده و با تبسم و اظهار سرور و گاهی ما زبان کودک را تشویق می کند. این عمل بسیار سودمند و موثر است و کودکان را برای قبول تکالیف دینی آماده می گرداند. کودک غالباً از سن 5 سالگی و شاید قدری هم زودتر می تواند سوره حمد و توحید را تدریجاً یاد بگیرد. بر پدر و مادر لازم است خودشان یا به وسیله یکی از فرزندان بزرگتر تدریجاً به صورت تفریح سوره حمد و توحید را به او یاد بدهند سپس بقیه نماز را به همین منوال به او بیاموزند.