دانلود تحقیق تمایز های بین مشاوره و روان درمانی

Word 50 KB 9532 18
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • کوشش هایی که به منظور مجزا کردن مشاوره از روان درمانی به عمل می آید در جهان مورد تأیید همگان قرار نگرفته است گروهی را عقیده بر آن است که باید دو اصطلاح مشاوره و روان درمانی را به صورت مترادف مورد استفاده قرار داد و از فکر جدا سازی آنها احتراز جست.

    صاحب نظران دیگر و مخصوصا کسانی که کارشان تربیت مشاوران دبیرستان است با این طرز فکر موافق نبوده و معتقدند که حتما باید دو واژه مذکور را از هم جدا دانست .

    به عقیده این گروه، حتی در صورت عدم تفاوت در ماهیت مشاوره و روان درمانی، لازم است میان آنها تفاوتی هرچند مصنوعی به وجود آورد.

    بر اساس استدلال این دسته از صاحب نظران اگر مجزا کردن مشاوره از روان درمانی امکان پذیر نباشد، قطعا همه برنامه های مربوط به تربیت مشاور در سطح فوق لیسانس متوقف مانده و بیست هزار از کارکنان دبیرستانها که به عنوان مشاور استخدام شده اند بیکار خواهند ماند، زیرا تنها عده معدودی از مردم به چشم روان-درمانگر[1] به آنها نگاه خواهند کرد .

    بنابراین باید در صدد پیدا کردن فرقی میان مشاوره و روان درمانی بر آمد، هر چند که ممکن است حد فاصل این دو نا محسوس و توافق درباره همه جزئیات آن غیر ممکن باشد .

    “ هاهن”[2] از زمره کسانی است که مشکل جدا سازی مشاوره از روان درمانی را مورد بررسی قرار داده و می نویسد : “ من بعضی از مشاوران و روان شناسان را می شناسم که به جهت تفاوتی که میان مشاوره و روان درمانی پیدا کرده اند کاملا راضی بنظر می رسند ...

    شاید توافق های عمده آنها بر سر آن است که : مشاوره و روان درمانی را نمی توان کاملا از هم جدا ساخت .

    مشاوران کارهایی انجام می دهند که روان درمانگران آنها را وظیفه خود می دانند.

    روان درمانگران کارهایی انجام می دهند که مشاوران آنها را وظیفه خود می دانند.

    علیرغم مطالب فوق مشاوره و روان درمانی با یکدیگر فرق دارند .

    مشکل بودن تمیز مشاوره از روان درمانی بوسیله نویسندگان دیگری چون “انگلیش‌ها”[3] نیز شناخته شده بود .

    آنها پس از تعریف مشاوره به رابطه آن با روان درمانی اشاره کرده و می نویسند : “ هر چند مشاوره برای کمک به مراجعان بهنجار مورد استفاده قرار می گیرد، با این همه به میزان غیر قابل تصوری با روان درمانی درهم می آمیزد .” پیش از اینکه سعی خود را مصروف پیدا کردن تفاوت میان مشاوره و روان درمانی سازیم احتمالا مفید خواهد بود که درنگ کرده و ابتدا خود روان درمانی را تعریف کنیم .

    “ ولبرگ”[4] روان درمانی را نوعی درمان تعریف می کند که هدف آن معالجه مشکلاتی است که طبیعت عاطفی دارند .

    در این درمان شخصی تربیت یافته آگاهانه یک ارتباط حرفه ای با بیمار بر قرار می سازد .

    هدف وی از ایجاد چنین ارتباطی بر طرف کردن ، تعدیل کردن و یا کند ساختن نشانه ها و الگوهای آشفته رفتار و کمک به رشد و نمو مثبت و تعالی بخشیدن شخصیت بیمار است .

    “آیزنک”[5] در تعریف طنز آمیزی که از روان درمانی نقل می کند می نویسد :“ روان درمانی تکنیک بدون هویتی است که برای درمان مشکلاتی نا معین به کار رفته و دارای نتایجی غیر قابل پیشگویی است .

    برای چنین تکنیکی ما برنامه های تربیتی و آموزشی سختی را توصیه می کنیم ” .

    آیزنک پس از آن ، تعریف جدی تری به عمل آورده و می گوید که روان درمانی شامل عناصر زیر است : 1.ارتباط طولانی میان اشخاص 2.درگیری متخصص تربیت یافته 3.خود – ناخشنودی[6] مراجع از نظر عاطفی و یا از جهت سازگاری میان اشخاص 4.کاربرد روش های روان شناسی 5.

    فعالیتی مبتنی بر یک نظریه درباره اختلالات روانی 6.هدف از ایجاد ارتباط بهبود بخشیدن خود-ناخشنودی مراجع است .

    برای درک پاره ای از تفاوتهای موجود میان مشاوره و روان درمانی، بهتر است هدف ها ، مراجعان ، متخصصان ، موقعیت ها و روش های خاص هر کدام را مورد مطالعه قرار دهیم .

    با این همه ، هرگز نباید انتظار تفاوت کاملا روشن ، رضایت بخش و قابل دفاعی را داشته باشیم .

    احتمالا بر حسب هر یک از عناصر فوق الذکر ( هدف ها، مراجعان، متخصصان ، موقعیت ها و روش‌ها)پیوستی[7] از یک فعالیت تا فعالیت دیگر وجود دارد .

    درست مانند کمک های اولیه که ممکن است نحوه عمل پزشکی را تحت تأثیر قرار دهد، مشاوره نیز ممکن است نحوه عمل روان درمانی را دگرگون سازد ولی ، هرگز کسی به این فکر نمی افتد که جراحی مغز و به کار بردن باند کمک های اولیه با هم فرقی ندارند .

    بطوری که “ گولدمن ”[8] می نویسد “ بعضی اوقات نزدیکی های غروب انسان واقعا نمی داند که آیا وقت روشن کردن چراغ رسیده یا نه ...

    ولی آیا این اشکال در اخذ تصمیم بدان معنی است که تفکیک شب و روز از هم ارزشی ندارد، ...؟

    این نظریه پیوست از مشاوره به روان درمانی توسط “ برامر”[9] و “شوستروم”[10] بخوبی تشریح شده است .

    بعقیده آنها دو فعالیت مذکور ممکن است با هم تداخل حاصل کنند ، اما بطور کلی مشاوره با واژه هایی از قبیل “ تربیتی ، کمکی، موقعیتی ، حل مسئله، آگاهی شعوری و تأکید روی عادی ” مشخص می شود .و واژه هایی همچون “ بازسازی، تأکید روی عمق، تحلیل تمرکز روی ناخودآگاه و تأکید روی مشکلات عصبی یا عاطفی ” نیز روان درمانی را مشخص می سازند .

    “پاترسون”[11] پس از بررسی کتب و مقالات مربوط به مشاوره خاطر نشان می سازد که انتهای مشاوره ای پیوست مشاوره- روان درمانی بوسیله واژه هایی همچون “ عادی، پیش گیری ، رشدی، نه چندان شدید، سطح در مقابل مجموع، واقعیت گرایی، مثبت بودن و آسان گرفتن “ مشخص می شود .

    این تأکید روی تشخیص مشاوره از روان درمانی بر اساس وضع آنها در پیوست های مختلف، چهارچوبه سودمندی را فراهم می آورد که به موجب آن می توان تفاوت های ویژه مشاوره و روان درمانی را بر اساس هدف ها، مراجعان، متخصصان، موقعیت ها و روش های هر کدام تعیین کرد .

    1-هدف ها چنین به نظر می رسد که در مطالعه هدف های مشاوره و روان درمانی به گونه جداگانه، هدف مشاوره عبارتست از کمک به فرد تا مشکلاتی را که در جریان رشد خود با آنها مواجه می شود بهتر بتواند از میان بر دارد .

    ن.جوانی که در مشکلات جنسی، استقلال عاطفی نسبت با والدین، آمادگی برای شغل و موضوعات مهمی از قبیل (که با سن او و فرهنگ او مطلبقت دارند) کمک می گیرد از مشاوره برخوردار می شود .

    از طرف دیگر، شخص میان سالی که با همین مشکلات دست به گریبان است احتمالا طرف توجه روان درمانگران قرار خواهد گرفت .

    در یکی از گزارش های بخش 17 (بخش روان شناسی مشاوره) انجمن روان شناسی آمریکا[12] چنین آمده است : “ وقتی این گفتگوها را به دقت بررسی کرده و کمک هایی را که روان شناسان مشاوره برای جامعه انجام می دهند (و یا می توانند انجام دهند) در نظر می گیریم می توانیم هدف اصلی مشاوره را خلاصه کرده و بگوییم که مشاوره توجه خود را به برنامه هایی معطوف می دارد که فرد برای ایفای مؤثر نقش خویش در محیط اجتماعی بدانها احتیاج دارد.

    بنابراین، بحث بر سر این است که اشخاص یاری شونده مریض، سالم، نابهنجار و یا بهنجار هستند واقعا بیمعنی است .

    توجه مشاوره روی قابلیتها، مهارتها، قدرتها و امکانات موجود برای رشد یسشتر متمرکز است .

    مشکلات شخصیت تنها موقعی مورد مطالعه قرار می گیرند که در سر راه پیشرفت فرد موانعی ایجاد کنند ”.

    “ هاهن ” و “ مکلین ”[13] نیز درباره تفاوت هدف های مشاوره و روان درمانی اظهار عقیده کرده اند.

    بنظر آنها مشاور بیشتر روی پیشگیری از انحراف های شگننده تأکید می کند، در صورتیکه درمانگران توجه اساسی خود را روی انحراف های موجود متمرکز کرده و یشگیری آن انحراف ها را هدف ثانوی خویش محسوب می دارد .

    به طور کلی ، به عقیده این دو نفر هدف مشاوره پیشگیری بیماری های روانی و هدف روان درمانی درمان آنها است.

    وجه تمایز دیگری نیز بر اساس هدف های مشاوره و روان درمانی میان این دو فعالیت قائل می ش.ند : بدین معنا که مشاوره را متوجه موضوعات مربوط به موقعیتهای باریک دانشته و تغییر ارگانیزم را هدف روان درمانی تلقی می کنند(هدف از تغییر ارگانیزم آنست که مراجع قدرت مواجه شدن با مشکلات کنونی و آینده را بدست آورد.

    ) به عبارت دیگر، گاهی در تعریف مشاوره و روان درمانی گفته می شود که اولی بیشتر پیرامونی و دومی اغلب مرکزی است.

    “ شا” معتقد است که کمک های مربوط به خلاقیت، مورد توجه مشاوران بوده و معالجه بیماری های روانی هدف درمانگران را تشکیل می دهد.

    به دیگر سخن، مشاوره آن اندازه که در نشان دادن فرصتهای منسب مؤثر است در امور مربوط به درمان و معالجه دخالت نمی کند.

    “ مور“ امکان تمیز مشاوره را از روان درمانی بر اساس دو نوع اضطراب می داند.

    به عقیده او مطالعه درباره اضطراب بهنجار وظیفه مشاوران و بررسی درباره اضطراب عصبی بر عهده روان درمانگران است.

    به نظر “ تیلور” مشاوره عبارتست از جریان کمک به مراجع به منظور کسب مفهوم روشنی از هویت خویش، اما روان درمانی می کوشد تا در شالوده رشد فرد دگرگونی به عمل آورد .

    وی در جای دیگر می گوید که روان درمانی متوجه دگرگونی شخصیت فرد است، ولی مشاوره می کوشد تا از منبع موجود بهره برداری کند .

    روان درمانی درباره تعارضات درونی اشخاص و مشاوره راجع به مشکلات افراد برای ایفای هر چه بهتر نقش خویش مطالعه به عمل می آورند .

    بنا به عقیده “ ونس” و “ ولسکی” هدف مشترک بسیاری از مشاوره ها و روان درمانی ها عبارتست از کاهش دادن عدم تطابق روانی افراد .

    هنگامی که این عدم تطابق با مقدار قابل ملاحظه ای از روان شناسی مرضی همراه باشد مناسب تر آنست که آن را جزو قلمرو روان درمانی بدانیم ولی اگر این عدم تطابق مبتنی بر واقعیت باشد، کاهش آن به مهارتهای مشاوره ای احتیاج دارد (مثل مراجعی که هدفهای وی مستلزم پرورش توانائیهای است که او فاقد آنها است .)معهذا نویسندگان مذکور معتقدند که ابعاد عدم تطابق و روان شناسی مرضی با هم بستگی داشته و بنابراین همه روان شناسانی که خدمت درمانی شخصی عرضه می دارند هم به روان درمانی و هم به کاهش عدم تطابق روانی اشتغال خواهند ورزید.

    عظیم ترین تلاش برای تمیز مشاوره از روان درمانی، توسط ” ولبرگ ” به عمل آمده است.

    برای حل مسائل موجود در این زمینه وی سه راه حل پیشنهاد می کند : حمایتی، بازپرور بینشی، و باز سازنده بینشی .

    روان درمانی حمایتی می کوشد تا علائم و نشانه های مرضی را به حداقل رسانیده و بدینوسیله در فرد تعادل عاطفی به وجود آورد .

    در نتیجه کسب تعادل عاطفی، فرد خواهد توانست در حدود مرز رفتار عادی زندگی کند .

    مثالهائی چند از این روش درمانی عبارتند از راهنمائی مستقیم، درستکاری محیطی، برونی ساختن عایق و متقاعد ساختن، این قبیل درمان ها و نیز سایر درمان های حمایتی را ممکن است مشاوران انجام دهند .

    به عقیده “ ولبرگ “ موارد مقتضی برای کاربرد این روش درمانی عبارتند از : هنگامی که “خود“ توسط یک سلسله مشکلات موقتی احاطه می شود.

    هنگامی که حتی روان درمانی به علت ضعف شدید “ خود” سودمند واقع نمی شود.

    “ ولبرگ” می گوید روان درمانی بینشی با هدف های نو پروری خویش می کوشد تا نگرشهای رفتاری فرد را تعدیل کرده و آنها را به رفتارهای سازنده تبدیل سازد .

    بنابراین هدف این نوع روان درمانی آنست که بینش فرد را افزایش دهد بحدی که فرآیندهای وجدان خودآگاه رفتار فرد و یا هدف های او را تغییر دهند .

    “ ولبرگ “ مشاوره و مدد کاری اجتماعی را جزئ لا ینفک این روان درمانی می داند.

    بطوریکه استنباط می شود این نوع درمان راه علاج مشکلات خفیف و با مشکلات موجود در زمینه های مشخص و محدودی را نشان می دهد.

    بالاخره “ ولبرگ ” دراره روان درمانی بینشی که هدف های بازسازنده دارد قلمفرسائی می کند .

    بنظر وی هدف این روان درمانی بازسازی است.

    برای این منظور متخصص در جهت آگاهی از تعارض های ناخودآگاه فرد کار می کند و امیدوار است تا در ساختمان منش مراجع دگرگونی های گسترده ای به وجود آورد .

    تعیین وجوه تمایز بین این سه شیوه درمان امری مهم و ضروری است، زیرا در غیر این صورت ممکن است روان درمانی حمایتی و روان درمانی بازپرور بینشی با روان درمانی بازسازنده بینشی اشتباه شوند.

    روان درمانی بازسازنده مخصوصا به صورت تحلیل روانی در مورد کسانی بکبار می رود که نوروزهای شدیدی مبتلا هستندکه درمان آن مستلزم صرف وقت و هزینه گزاف می باشد .

    ضمنا این اشخاص علاوه بر برخورداری از هوشی نسبتا سرشار، نه چندان جوان هستند که “ عاقلانه “ رفتار کنند و نه چندان مسن که انعطاف پذیر باشند .

    آثار استفاده سوء از این درمان مشتمل است بر : پیدایش علائم مرضی شدیدی که نیاز به توجه فوری دارند، پسیکوز، موقعیت های غیر قابل علاج زندگی که موجب بیداری دفاع های عصبی می شوند.

    اگر ما فرقی را که “ ولبرگ ” میان سه نوع درمان قائل شده است بپذیریم.

    در آنصورت نیل به هدف های بازپروری وظیفه مشاوران خواهد بود.

    با اینهمه در بعضی موارد روان درمانگران هدف های کمکی و یا بازپروری را وجهه همت خویش قرار داده و مشاور نیز خود را ناگزیر از انجام دادن روان درمانی بازسازنده می بیند.

    بطور خلاصه، معمولا نیل به هدف های روان درمانی مستلزم ایجاد دگرگونی اساسی در ساختمان منش است.

    ولی هدف های مشاوره نا گزیر محدود تر بوده، متوجه کمک به رشد فرد است، به وضع فعلی می پردازد و بالاخره علاقمند است به فرد کمک کند تا او برای ایفای نقشهای راستینی که در زندگی به عهده دارد با لیاقت بیشتری گام بردارد.

    2-مراجعان کششهایی به عمل آمده است تا تمیز مشاوره از روان درمانی بر اساس نوع خدماتی که هر یک برای مراجعان خود انجام می دهند صورت گیرد.

    پیش از این گفته شد که مشاوران با مردم بهنجار و درمانگران با افراد نوروتیک و پسیکوتیک سرو کار دارند.

    منطقی ترین تشریح موجود در این زمینه بوسیله “ هاهن ” و “ مکلین “ به عمل آمده است .

    بنا به عقیده آنها مردم عادی یا بهنجار اکثریت مراجعان مشاوران و افراد غیر عادی یا نا بهنجار اکثریت مراجعان روان درمانی را تشکیل می دهند .

    مشاوران تنها در موتقع اضطراری و یا به عنوان رایزنی با سایر متخصصان به مطالعه افراد نوروتیک می پردازند، در حالیکه نوروتیک ها مراجعان معمولی درمانگران به شمار می روند.

    از طرفی روان پریش می تواند تنها در موارد اضطراری توسط یک مشاور مصاحبه شود و یا در این مورد مشاور طرف مشورت قرار گیرد و حال آن که درمان او باید احتمالا توسط درمانگری که از همکاری یک پزشک برخوردار است، صورت گیرد .

    این قبیل فرق گذاری های میان مشاوره و روان درمانی که زمانی بطور گسترده مورد قبول واقع شده بود، اکنون مورد حمله قرار گرفته شده است .

    “ تیلور ” هرگونه تمایزی را بین مشاوره و روان درمانی که مبتنی بر نوع مراجعان یاشد مخصوصا مطرود می شناسد.

    دیگران نیز در این زمینه شکوه سر داده و می گویند هر چند تمیز افراد بهنجار از نوروتیک ها آسان است ولی در این مورد، احتمالا هنگام عمل با مشکلات مواجه خواهیم شد .

    با همه این تفاصیل عده زیادی معتقدند که بهترین راه تمیز مشاوره از روان درمانی آن است که علی الاصول مشاوران را عبارت از اشخاصی بدانیم که برای کار کردن با افراد عادی تربیت شده اند و درمانگران علی القاعده برای پرداختن به مردم آشفته حال .

    متخصصان : تمایز بین مشاوره وروان درمانی مستلزم بررسی پاره ای موضوعات درباره متخصص این رشته ها نیز می شود .

    “ بلک ” می گوید : “ امروز قسمت اعظم روان درمانی ها به دست کسانی انجام می شود که حتی درمانگر خوانده نمی شوند ” .

    گزارش انجمن روان شناسی آمریکا (1961) تحت عنوان مقام فعلی روان شناسی مشاوره حاکی از این واقعیت است که بین عضویت در بخش 17 این انجمن ( ر.ان شناسی مشاوره) .

    یخش 12 آن ( روان شناسی بالینی) همپوشی زیادی وجود دارد.

    در سال 1975 قریب 25% اعضای بخش 17 به بخش 12 نیز متعلق بوده اند .

    معهذا شواهد نشان می دهد که این مطابقت در میان اعضای جدید کمتر به چشم می خورد.

    باید به خاطر داشت که هرچند بر اساس این گزارش نحوه تربیت و هویت حرفه ای روان شناسی درمانگر و روان شناسی مشاوره، خیلی شبیه یکدیگر است ولی ما در اینجا تنها از مشاورانی صحبت می کنیم که در حد عالی تربیت یافته اند .

    تخمین زده می شود که 10000 نفر مشاور به گونه تمام وقت و شاید هم10000 نفر دیگر به گونه پاره وقت در مدارس آمریکا بکار مشغول می باشند.

    متوسط تربیت تخصصی برای این مشاوران احتمالا کمتر از میزان آموزشی است که در دوره فوق لیسانس رشته های مساوره و راهنمائی در دانشکده های علوم تربیتی به آنها داده می شود .

    اغلب مشاوره ها توسط کسانی انجام می شود که تربیت حرفه ای آنها بطور قابل ملاحظه ای از درمانگران کمتر است.

    با وجود این لازم است اذعان کنیم که پاره ای روان درمانی ها نیز توسط کسانی انجام می شود که تربیت حرفه ای نا چیزی داشته اند.

    شاید بتوان گفت که مشاوران و روان درمانگرانی که خوب تربیت شده اند به سختی از یکدیگر قابل تمایزند .

    هر دو گروه آموزش های اساسی درباره نظریه های شخصیت، فنون مصاحبه، و روش های تحقیق دیده، از علوم زیستی و فیزیکی، جامعه شناسی، ریاضیات، و سازمان های اجتماعی اطلاعات وسیعی داشته اند .

    هر دو گروه مدت دو سال و یا بیشتر دوره رسمی کارورزی را گذرانیده و برای دریافت درجه دکتری آمادگی دارند.

    معهذا، برای کسی که مایل است تخصص روان درمانی پیدا کند شایسته است که فوق لیسانس در مددکاری اجتماعی و یا روان شناسی بالینی داشته باشد، در حالی کهداوطلب مشاوره می تواند تقریبا با هر نوع زمینه قبلی، اما بطور کلی با داشتن سوابق آموزشی و داشتن چند درس در راهنمائی، متخصص مشاوره شود .

    پاره ای نیز فوق لیسانس در مشاوره دارند، اما اکثر داوطلبان حتی این اندازه آمادگی را نخواهند داشت.

    بنابراین، تفاوتهای موجود میان متخصصان فوق الذکر ممکن است زیاد یا کم باشد .

    این تفاوت ها احتمال دارد که گاهی اوقات درست باشد ولی، محققا همیشه اینطور نیست که یک ناظر خارجی قادر باشد با نگاه کردن به کار متخصص بگوید که در آن هنگام مشاوره در حال وقوع است و یا روان درمانی.

    “ تامسون“ و “ سوپر” نتیجه مذاکرات کنفرانس مهمی را که اخیرا برای تربیت روان شناسان مشاوره برپا شده بود ذکر کرده و خاطر نشان می سازند که گروههای آموزشی روان شناسی یا علوم تربیتی هر دو می توانند عهده دار تربیت مشاور و روان درمانگر بشوند و درجاتی در این دو تخصص به فارق التحصیلان خود اعطا نمایند .

    4-موقعیت ها : برای تمیز مشاوره از روان درمانی بر حسب مکانهائی که این اعمال در آنها انجام می گیرند نیز اقدامات جندی به عمل آمده است .

    وچنین مشاهده می شود که درمانگران غالبا در موقعیت های بیمارستانی و یا به گونه خصوصی بکار می پردازند و مشاوران اکثرا در موقعیت های تربیتی نقش خویش را ایفا می کنند .

    هر چند این موضوع تا اندازه ای صحت دارد با وجود این، به آن به عنوان یک سیمای ممتاز آنطور که در گذشته رواج داشت فعلا اهمیت داده نمی شود .

    زیرا تنها محل کار نمی تواند مشاوران و درمانگران را از یکدیگر جدا کند .

    کما اینکه سازمان نظامیان مستمری بگیر آمریکا مشاورانی استخدام می کند تا در بیمارستانهای وابسته به این سازمان با معلولین جنگی مشاوره شغلی به عمل آورند .

    از طرف دیگر مدارس ودانشکده ها نیز به استخدام روان‌شناسان بالینی و متخصصانی که گرایش درمانی دارند مبادرت می ورزند .

    بنابراین، هرچند که مشاوران اکثرا در مؤسسات آموزشی و روان درمانی در موقعیت های پزشکی مورد استفاده قرار می گیرند، معذلک تنها با توجه کردن به محل کار نمی توان تعیین کرد که کدام یک از دو فعالیت مشاوره و روان درمانی در حال وقوع است .

    5-روش ها هنگامی که مشاوره و روان درمانی بر اساس تفاوت روش های آنها مورد بررسی قرار داده و می خواهیم وجوه تمایز آن دو را بیان کنیم .

    با اندرز “ پاترسون ” مواجه می شویم که گفت هیچگونه تفاوتی میان روش های مشاوره و روان درمانی وجود ندارد البته این اعتقاد عمومی اغلب مشاوران طرفدار روش خود درمانی مراجع است .

    مسلما وجه اشتراک روش ها مهم و عظیم است .

    هنگامی که قواعد کلی و اساسی روش روان درمانی و مشاوره را بصورت فهرست در می آوریم، ملاحظه می کنیم که این دو فهرست،در بسیاری از موارد با یکدیگر مطابقت و وجه اشتراک دارند .

    “ بلک ” معتقد است که کلیه روان درمانگران در روش خود تکنیک های عمومی را که مورد توافق همگان است بکار می برند : برقراری ارتباط میان بیمار و درمانگر 2-پذیرش و درک ارزش انسانی فرد ( هرچند که مانند تئوری راجرز منکر هر نوع ارزشیلبی احتمالی از رفتار انسانی نیستند).

    3-ارتباط حمایتی روان درمانی نسبت به بیمار 4-مقام و اهمیت ضمنی و صریح درمانگر 5-اعمال کنترل روی روابط و محدود ساختن آنها این قوائد کلی روان درمانی می توانند بطور یکسان در مشاوره نیز اعمال شوند.

    مشاوره نیز مانند روان درمانی مستلزم توافق، پذیرش، قدر، کنترل و محدود کردن است.

    “ تیلور ” آنچه را که در هر ارتباط مشاوره ای اساسی می شناسد به صورت فهرستی در آورده است که موارد آن بهمانگونه، قابل اعمال در روان درمانی می باشد، مانند : علاقه مشاور نسبت به مراجع 2-اعتماد مراجع نسبت به مشاور 3-محدودیت های ارتباطی بین مشاور و مراجع 4-استفاده از اطلاعات به عنوان منبع در موارد مقتضی 5-تشکیل ارتباطی که هدف آن تسهیل رشد مراجع است.

    بطور کلی، بعقیده “ بلک ” و “ تیلور” روش های روان درمانی و مشاوره گوناگون می باشند و گاهی اوقات تفاوتهای چند روش روان درمانی بیش از تفاوتهای موجود میان روان درمانی و مشاوره است و بهمین نسبت تفاوت های موجود میان چند روش مشاوره بیش از تفاوت های میان مشاوره و روان درمانی است .

    “ ولبرگ ” معتقد است که توجه به سطح وجدان خود آگاه از ویژگیهای مشاور و توجه به سطح وجدان از ویژگی های روان درمانی است.

    به اعتقاد وی وجوه تمایز دیگری نیز میان مشاوره (یا روان درمانی بازپرور) و درمان (یا روان درمانی بازساختی) وجود دارد که عبارتند از : 1-مشاوره معمولا زمان کمتری نسبت به روان درمانی لازم دارد.

    2-جلسات مشاوره کمتر نیاز دارد که بطور مکرر تشکیل شوند.

    3-مشاوره به تاریخ مورد کمتر و به معاینه روانی او بیشتر توجه دارد.

    4-رایزنی بیشتر و انتقال کمتر از ویژگیهای مشاوره است.

    5-یک درمانگر بیشتر آمادگی دارد ارزیابی و تشخیص فردی خود را اغلب ضمن مصاحبه بالینی انجام دهد، در حالی که مشاور احتمالا در اکثر موارد از ابزارهای روان‌سنجی استفاده می کند.

    “ بوردین” در بحث از روش های مشاوره و روان درمانی معتقد است که باید تمیز بین این دو اصولا از لحاظ کمی باشد و نه از لحاظ کیفی.

    ( او می گوید هم مشاوره و هم روان درمانی باید پس از انجام یا معاینه پزشکی انجام شوند .) مشاوره کمتر به موضوعات عاطفی حاد می پردازد و عموما بیشتر از روان درمانیگرایش مثبت دارد.

    مشاوره بیش از روان درمانی به شناخت می پردازد و روان درمانی بیش از مشاوره به سیماهای کرداری توجه دارد.

    “ بوردین ” که در رفع مشکل تعریف مشاوره و روان درمانی سهم عمده ای دارد درباره ابهام سه به بحث پرداخته و معتقد است که تعاریف مربوط به این دو مفهوم می توانند از جهت موضوع مورد مطالعه، ارتباط بین مشاور و مراجعان و هدف های مشاوره مبهم باشند.

    به همان اندازه که مشاور در مشاوره خود به جانب یک شالوده مبهم تر پیش می رود به همان اندازه او به روان درمانی نزدیک تر می شود .

    ابهام موجب نگرانی است و شدت نگرانی به ارتباط درمانی بیشتری منجر مییشود.

    بنابراین، روش مشاوره خواهان کاهش دادن ابهام و روش روان درمانی برای افزایش دادن آن است .

    برای خلاصه کردن پاره ای از تفاوت های موجود بین مشاوره و روان درمانی می توان گفت که مشاوره دارای ویژگی های زیر است : 1-مدت معالجه کوتاه 2-ملاقات های نا مکرر 3-استفاده بیشتر از معاینه هاب روانی 4-توجه بیشتر به مشکلات روزانه و کنونی مراجع 5-تمرکز بیشتر روی فعالیت های وجدان خود آگاه مراجع 6-رایزنی بیشتر 7-توجه کمتر به انتقال 8-تأکید بیشتر روی وضعیت واقعی 9-شناخت بیشتر و شدت عاطفی کمتر 10-روشنی بیشتر و ابهام کمتر فهرست منابع : 1-دکتر گیلانی (و دیگران) ، بیماریهای روانی کودک ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1349 .

    2-کارن هورنای ، روشهای نو در روانکاوی ، ترجمه دکتر سعید شاملو ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، 1343 .

    3-دکتر مهدی جلالی ، «نظریات فروید و انتقاداتی که از آنها شده در «مجله دانشکده ادبیات» سال دوم شماره اول .

    4-اریک فروم ، روانکاوی از فروید ، ترجمه دکتر عزالدین معنوی ، انتشارات دانشگاه 1349 .

    5-دکتر پریور «فروید و بشریت» در مجله روانپزشکی ، سال پنجم 1352 ، شماره 30 .

    6-ارنست جونز و دالبی نیز ، اصول روانکاوی ، ترجمه هاشم رضی ، انتشارات کاوه ، چاپ دوم ، 1342 .

    7-دکتر سیروس ایزدی ، روانشناسی شخصیت ، دهخدا ، 1351 .

    8-تقریرات ریموند گیل مستخرج از منابع مختلف ترجمه دکتر قاضی (چاپ نشده) ، 1970 .

    9-آریش فروم ، هنر عشق ورزیدن ، ترجمه پوری سلطانی ،‌انتشارات مروارید چاپ سوم ، 1351 .

    10-شوستروم ، روان شناسی انسان سلطه‌جو ، ترجمه دکتر قاضی و غلامعلی سرمد مرکز نشر سپهر ، چاپ چهارم ، 1369 .

    11.Bischof , L.J.

    Interpereting Personality Theories , Harper & Row , 1964.

    12.

    Patterson , C.H.

    Theories of Connseling and Psychotherapt , Harper and Row , 1966 .

    13.Evans , Richard I,Skinner , B.

    F.

    , The Man and His Ideas , A Dutton Paperback , 1968 .

    14.Drever , James , A Dictionary , of Psychology , Penguin Book 1958 15.Woody , H, British Behavioral Counselling , in : Personality Growth and Learning Longman , 1971.

    16.Buhler & Allen , Introduction to Humanistic Psychology , , Brooks COLE Pub Co.

    1972 .

    17.Klausmeier H.and Goodwin W.

    Learning and Human Abilities , 2nd .

    Harper & Row , 1966 .

    18.Rogers , C.R.

    A Theory of Therapy , Personality , and Interpersonal Relationships .

    in S.

    Kock (Ed.) , Psychology Vol.

    3, New York : Mc Graw _Hill , 1959 .

    19-Rogers , C.R.

    Client Cebtered Therapy , Houghton & Mifflin .

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    : 1-دکتر گیلانی (و دیگران) ، بیماری های روانی کودک ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1349 .    2-کارن هورنای ، روشهای نو در روانکاوی ، ترجمه دکتر سعید شاملو ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، 1343 .  3-دکتر مهدی جلالی ، «نظریات فروید و انتقاداتی که از آنها شده در «مجله دانشکده ادبیات» سال دوم شماره اول .  4-اریک فروم ، روانکاوی از فروید ، ترجمه دکتر عزالدین معنوی ، انتشارات دانشگاه 1349 . 5-دکتر پریور «فروید و بشریت» در مجله روانپزشکی ، سال پنجم 1352 ، شماره 30 .  6-ارنست جونز و دالبی نیز ، اصول روانکاوی ، ترجمه هاشم رضی ، انتشارات کاوه ، چاپ دوم ، 1342 .  7-دکتر سیروس ایزدی ، روانشناسی شخصیت ، دهخدا ، 1351 . 8-تقریرات ریموند گیل مستخرج از منابع مختلف ترجمه دکتر قاضی (چاپ نشده) ، 1970 . 9-آریش فروم ، هنر عشق ورزیدن ، ترجمه پوری سلطانی ،‌انتشارات مروارید چاپ سوم ، 1351 . 10-شوستروم ، روان شناسی انسان سلطه‌جو ، ترجمه دکتر قاضی و غلامعلی سرمد مرکز نشر سپهر ، چاپ چهارم ، 1369 .

    11.Bischof , L.J. Interpereting Personality Theories , Harper & Row , 1964.            12. Patterson , C.H. Theories of Connseling and Psychotherapt , Harper and Row , 1966 .    13.Evans , Richard I,Skinner , B. F. , The Man and His Ideas , A Dutton Paperback , 1968 .    14.Drever , James , A Dictionary , of Psychology , Penguin Book 1958    15.Woody , H, British Behavioral Counselling , in : Personality Growth and Learning Longman , 1971. 16.Buhler & Allen , Introduction to Humanistic  Psychology , , Brooks COLE Pub Co. 1972 .   17.Klausmeier H.and Goodwin W. Learning and Human Abilities , 2nd . Harper & Row , 1966 .  18.Rogers , C.R. A Theory of Therapy , Personality , and Interpersonal Relationships . in S. Kock (Ed.) , Psychology Vol. 3, New York : Mc Graw _Hill , 1959 .    19-Rogers , C.R. Client Cebtered Therapy , Houghton & Mifflin .

کاربرد هنردرمانی به ویژه روی کودکان استثنائی ، مارا واداشت تا به جستجو و کنجکاوی در این زمینه بپردازیم . هنر درمانی جنبه های مختلفی دارد : موسیقی درمانی ، نقاشی درمانی ، دراماتراپی ، قصه درمانی ، شعر درمانی و ... که دراینجا ، به تمام جنبه های هنر درمانی نپرداخته ایم ، بلکه تنها روی شاخه هایی از آن که احتمال می رفت قابل فهم تر و کاربردی تر باشد ، کار نموده و مطالبی بسیار مختصر ...

مقدمه روان شناسان در دهه هاي اخير در بررسي اختلالات رفتاري و انحرافات به اين نتيجه رسيده اند که بسياري از اختلالات و آسيب ها در ناتواني افراد در تحليل صحيح و مناسب از خود و موقعيت خويش ، عدم احساس کنترل ، و کفايت شخصي جهت رويارويي با موقعيت هاي دشو

-عنوان پژوهش : تاثیر الگوهای مشاوره ای در کاهش میزان‌ آسیب های اجتماعی و روانی دانش آموزان مقطع راهنمای استان همدان در سال تحصیلی 83-1382 . 2-مقدمه : قرن بیستم ، قرن شگفتی هاست . اختراعات ، اکتشافات بی شمار و پیشرفت علم و صنعت برای افراد چند قرن پیش قابل تصور نبوده است . در آغاز قرن مذکور ، پیشرفت حیرت انگیز علم و صنعت که همزمان با پژوهشهای متعدد در رشته های مختلف علوم رفتاری ...

مقدمه: خانواده، مهمترین واحد اجتماعی هر جامعه است که با بستن پیمان زناشویی بین زن و مرد تشکیل می شود. خداوند در سوره نساء آیه 20 می فرماید: «و زنان از شما میثاق محکمی گرفته اند» این آیه می رساند که پیمان ازدواج میان زن و مرد در قرآن میثاق محکمی است. در قرآن کلمه میثاق به معنی پیمان میان خدا و بندگان درباره توحید و احکام است و در هر جای قرآن کلمه میثاق با فعل «گرفتن» به کار رفته، ...

مقدمه و تاريخچه عقب ماندگي ذهني يا باصطلاحخ ديگر نارسايي رشد قواي ذهني موضوع تازه و جديدي نيست بلکه در هرد دوره و زمان افرادي در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعاليت هاي ذهني در حد طبيعي نبوده اند. بخصوص از روزي که بشر زندگي اجتماعي را شروع ک

پیشگفتار: به نام آن خدای، که نام او راحت روح است و پیغام او مفتاح فتوح است و سلام او در وقت صباح مومنان را صبوح است و ذکر او مرهم دل مجروح است. الهی، در دلهای ما جز تخم محبت خود مکار و برتن و جانهای ما جز الطاف و مرهمت خود منگار و بر کشته های ما جز باران رحمت خود مبار. خانواده این رکن مهم اجتماع، نهادی که در طول زمان دچار تغییر و تحولات کمی و کیفی گردیده و به تبع همین تغییرات ...

گروه درماني انسانها در گروههاي اجتماعي متنوعي زندگي مي‌کنند و فعال هستند. در اين شرايط عجيب نيست که بسياري از مسائل احساسي و عاطفي آنها از روابط مخدوش شده اين گروهها ناشي مي‌شود. با پي بردن به اهميت روز افزون روابط اجتماعي و ميان فردي در سالهاي

خانواده، واحدي‌اجتماعي و نظامي سازمان يافته است که در بقا و رشد نوع بشر نقش بسيار با اهميتي را داراست و بنيادي‌ترين نهاد جامعه محسوب مي‌شود. خانواده‌هاي با کارکرد سالم، به‌سالم سازي فضاي جامعه ياري رسانده و زمينه رشد و شکوفايي اعضاي خود را فراهم مي‌

مقدمه : در فصل حاضر فهرستی از ابعاد گوناگون کاربرد دانش روانشناسی در کار و در حیطه زمانی برای دانشجویان رشته های مختلف و به ویژه برای مدیران آینده و کنونی سازمانها معرفی شده است . دلیل اینکه مدیران را مخاطب قرار داده ایم آن است که به نظر می رسد جوانه هر گونه تغییر و تحول سازمانی باید در تفکر منطقی , باور داشتها و در عقل سلیم مدیران , خاصه مدیران سطوح بالای سازمانهای دولتی و بخش ...

گروه درمانی انسانها در گروه های اجتماعی متنوعی زندگی می‌کنند و فعال هستند. در این شرایط عجیب نیست که بسیاری از مسائل احساسی و عاطفی آنها از روابط مخدوش شده این گروهها ناشی می‌شود. با پی بردن به اهمیت روز افزون روابط اجتماعی و میان فردی در سالهای اخیر بجای توجه به عوامل درون شخصی توجه به عوامل حاکم میان افراد گروههای اجتماعی از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. و بر این اساس در محیط ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول