فاطمه دختری 11 ساله و ضعیف الجثه و دارای نگاه های بی روح و ناامید بود. در کلاس یا پاهایش را مرتب تکان می داد و یا ناخنش را می خورد; نه تنها از نظر درسی ضعیف بود، تکالیفش را نیز انجام نمی داد. هم چنین با دانش آموزان مدرسه سازگار نبوده و با آن ها مرتب در خارج از کلاس جروبحث می کرد. بنابراین وظیفه خود دانستم که با مادرش درباره وی صحبت کنم متوجه شدم فاطمه دچار افسردگی است و بیماری وی موجب شده که غیبت های مکرر نیز داشته باشد.
علت یابی
علل افسردگی ژنتیکی و محیطی است. به محض این که افراد افسرده می شوند، رفتارشان، آن ها را کمتر دوست داشتنی می سازد. بنابراین نوعی چرخه مصوب به وجود می آید و ارتباط افراد افسرده با دیگران کمتر می شود و به دنبال عدم ارتباط با دیگران افسردگی در فرد باقی می ماند. (نجاریان ، 1371
) طبق بررسی های به عمل آمده برادر دوقلوی فاطمه در تصادف کشته می شود( 10 ساله) از همان زمان فاطمه دچار ناراحتی روحی می گردد به طوری که موهای سرش را می کند، ناخن هایش را می جود. البته طی ارتباطی که با خواهرانش داشتم، تصور می کنم ناراحتی فاطمه ژنتیکی نیز بوده است و تصادف برادرش ناراحتی وی را تشدید کرده بود.
چاره جویی
به وسیله پرسشنامه اخلاقی worth wood علاوه بر تمایلات وی از جمله افسردگی به رفتارهای تهاجمی و پارانوئیدی وی پی بردم و از طریق پرسشنامه از طبع سوداوی، وی اطمینان حاصل کردم، ولی از آن جایی که وی سرکلاس فوق العاده محجوب و آرام بود، باید رفتارهایی که از طریق پرسشنامه به آن رسیده بودم را در بیرون از کلاس جست جو می کردم و طی پرس و جو متوجه شدم در حیاط با بچه ها دعوا و جروبحث می کند و معاون مدرسه نیز از وی شاکی بود.
از نظر من فاطمه دختری دوست داشتنی، با جنبه و مستعدی بود. بنابراین می توانستم با وی ارتباط برقرار کنم و درصدد رفع مشکلش برآیم. اما در جهت رفع مشکلات فاطمه، موانعی سد راه من بود. تعدد معلمان و شیوه های مختلف تدریس، دانش آموزان دوره راهنمایی با ویژگی های اخلاقی که مقتضای سن آنان ایجاب می کرد و مهم تر از همه جلوگیری از ایجاد اختلال در مشاوره های بیرون از مدرسه بود، پس باید با احتیاط بیش تری عمل می کردم. با او ارتباط دوستانه برقرار کردم. با صبر و حوصله به حرف هایش گوش دادم و نکاتی از صحبت هایش و همچنین پرسش های پاسخ داده شده در پرسشنامه را، استخراج کردم که عبارتند از:
1 ، عدم حس اعتماد به نفس .
2 ، نیاز به تشویق .
3 ، تایید حضور وی در جمع .
4 ، عدم احساس مسئولیت .
5 ، نیاز به دوستی خوب و داشتن ارتباط با دیگران .
در آن لحظه حس کردم من نه به عنوان یک همراه، دوست، باید باوی باشم تا بتوانم روح پرتلاطم و سردرگم وی را در جثه ضعیفش آرام کنم.
چگونگی مقابله با مشکلات
1 ، ایجاد حس مسئولیت و اعتماد به نفس: از آن جا که به ورزش علاقه مند بود با تشویق های مکرر در مسابقات بسکتبال شرکت کرده و مقام آورد و به این طریق به او قبولاندم که توانایی بسیار زیادی دارد زیرا مقام آوردن در فعالیت های مثبت کار هرکس نیست.
2 ، احترام به او و دادن شخصیت به وی: با این عمل رفتارهای تهاجمی او کاهش یافت.
3 ، تشویق و تمجید وی مخصوصا درحضور دیگران . عوامل ذکر شده موجب سازگاری نسبتا خوب وی با دیگران شد و در جمع با بچه ها بودن نشانه ای از سازگاری وی بود.
با رعایت موارد مذکور او به دانش آموزان فعال و منضبط و علاقه مند تبدیل شد.
در روزهای آخر اردیبهشت طی صحبت با مادرش متوجه شدم که در خانه هم درس خوان، منظم تر و ملایم تر شده است.
راهبردهای مقابله با افسردگی از دیدگاه آلن:
این یافته ها به صورت راه بردی مخصوص به منظور اصلاح و تفسیر شناخت های منفی طرح ریزی شده اند. افراد افسرده برای تشخیص ارتباط بین افکار و احساس رفتارهایشان تربیت می شوند تا برافکار منفی خود نظارت کنند و این افکار منفی برخورد کنند در این حالت در تفسیرهایشان حقایق را بیش تر جانشین می کنند و می توانند روی رفتارهای جدید منعکس شوند.
دیدگاه رفتاری: طرح های رفتاری به دست آمده به منظور افزایش فعالیت های خوشایند شامل چندین ترکیب مانند خود تنظیمی فعالیت ها و خلق است. فعالیت های تقویتی مثبت مشخص که در ارتباط با احساس مثبت باعث افزایش فعالیت های مثبت و کاهش فعالیت های منفی می شوند.
مهارت های اجتماعی: این مهارت ها شامل آموزش به کودکان در به کارگیری مهارت های چندگانه رفتاری مرتبط با دیگران است. شروع محبت، عکس العمل به دیگران، رد کردن درخواست ها، ایجاد درخواست.
کودکان توسط الگوسازی فردی یا در غالب گروه آموزش داده می شوند و به آن ها فرصت برای ایفای نقش و گرفتن باز خورد داده می شود.
دیدگاه خودکنترلی: این یافته ها به منظور ایجاد راه بردهای خود کنترلی که شامل خود تنظیمی و خود ارزیابی و خود تقویتی است، طرح ریزی شده است. به طوری که این افراد بیش تر به زمینه های منفی دقت می کنند و مجموعه ای از ملاک های نامعقول برای ارزیابی عملکرد خود دارند. و یک سری انتظارات غیر واقعی از خود دارند. این افراد به خود، تقویت کمی می دهند در حالی که خود تنبیهی، خود را بیش تر می کنند.
روابط بین فردی: این یافته ها روی ارتباطات، سازگاری اجتماعی، تسلط آموزی، نقش اجتماعی منعکس شده اند و درمان معمولا شامل فعال بودن، شنونده خوب بودن، توسعه بینش، نصیحت، جست و جو و کشف هیجانات زیاد است.