مقدمه:
بررسی و مطالعه دقیق مبانی نظری و تئوریکی هر موضوع تحقیق به محقق اجازه میدهد که با دیدی روشن و بدون ابهام و کنترل متغیرهای مختلف که ممکن است به پدیده یا پدیدههای مورد تحقیق تأثیرگذار باشد اقدام کرده و به نتایجی که بدانها دست مییابد. اطمینان و اعتماد بیشتری داشته باشد..
الف: پیشینه نظری تحقیق
عزت نفس برای روانشناسان مهمترین موضوع از جنبه نظر فردی، اجتماعی و روان شناختی است. موضوع عزت نفس سالهاست که ذهن روانشناسان را مشغول کرده است یکی از این روانشناسان «آلفرد آدلر» میباشد وی از سه منبع عمده که عزت نفس را کاهش میدهد که عبارتند از:
1- حقارت عضوی: با پدید آمدن نقص جسمانی و احساس کهتری حاصل از آن عزت نفس تحت تأثیر قرار میگیرد. آدلر با گسترش این مفهوم اصطلاح عقده حقارت در رابطه با احساس ضعف و بیکفایتی که هر کس با آن زاده میشود و باید بر آن تسلط یابد را عنوان مینماید.
2- احساس حقارت: تجربه و پیامد این حقارت که دربردارنده احساس اتکایی و انتظار حمایت دیگران یا برعکس نوعی پرخاشگری را به همراه دارد.
3- نازپروردگی: به نظر آدلر کودکان نازپرورده، نیز دستخوش احساس کهتری میباشند و مستبد و خودرأی میباشند، از نظر اجتماعی پرورش نایافتهاند و از بلوغ لازم روانی برخوردار نیستند .
به نظر آدلر، محیط عامل اصلی در احساس کهتری میشود. که محیط خانوادگی از مهمترین محیطهایی است که شخصیت کودک در آن شکل میگیرد و تأثیر زیادی در میزان عزت نفس کودکان دارد. در این محیط پدر و مادر در رأس قرار میگیرند که در صورت عدم رفتار صحیح و اعمال رفتار مستبدانه کودک از عزت نفس مناسب و بالایی برخوردار نخواهد شد.
در واقع هر چه میزان ارتباطات و تعاملات کودک با والدینش بیشتر و صمیمانهتر باشد، به آسانی شیوههای کنترل رفتار خود را فرامیگیرد و از سویی دیگر پذیرفته شده در بین همسالان و ارتباطات اجتماعی مداوم موجب عزت نفس مثبت میگردد [1]عدم نشان دادن محبت و مورد تأیید قرار ندادن حرفهایی که باید والدین آنها را قبول کند، احساس ضعف و ناتوانی و کمبود عزت نفس را در وجود آنها میگذراند، که این کار خود باعث میشود که نوجوان به سمت بزهکاری گرایش پیدا کند.
عزت نفس بالا و عزت نفس پایین
عزت نفس بالا به عنوان یک دیدگاه سالم از خود مورد بررسی قرار گرفته است. بطور واقعگرایانه کمبودها و نکات ضعف را دربرمیگیرد و نه ؟؟ که منجر به انتقاد شدید از فرد شود. شخصی که عزت نفس مثبت دارد. خودش را به طریق مثبتی ارزشیابی میکند و نظر مناسبی در مورد نکته نظرات مثبت خود و دیگران دارد. در مقابل کسی که به عزت نفس پایین مبتلا است، اغلب یک نگرش مثبت مصنوعی نسبت به دنیا از خود نشان میدهد و در ناامیدی تلاش میکند تا به دیگران و خودش نشان دهد که او شخص لایقی است و یا ممکن است در درون خودش انزوا گزیند و از ارتباط با دیگرانی که از آنها میترسد اجتناب نماید. شخص مبتلا به عزت نفس پایین فردی است که احساس غرور کمی در خودش ادراک نموده است.
کارل راجرز: هسته مرکزی شخصیت به نظر راجرز «خود» است که مفاهیم دیگر پیرامون آن قرار میگیرد. خود یا خویشتن شامل تمام افکار، ادراکات و ارزشهایی است که من را تشکیل میدهد. من شامل آنچه هستم و آنچه میتوانم انجام دهم میشود و این خویشتن ادراک شده به نوبه خود بر ادراک فرد از جهان و هم بر رفتار او تأثیر میگذارد. فردی که از یک خودپنداره قوی و مثبت برخوردار باشد در مقایسه با فردی که خودپنداره ضعیف دارد، نظرگاه کاملاً متفاوتی نسبت به جهان خواهد داشت.
تحقیقات انجام شده در ایران
خادمیان (1372) در تحقیق خود اظهار میدارد که بین نگرش تربیتی والدین و عزت نفس کودکانشان رابطه معنیداری وجود دارد وی ابراز میدارد که رابطه نگرش تربیتی والدین با عزت نفس پسران بیشتر و قویتر از رابطه تربیتی والدین با دختران است وی در بررسی فوق دریافت که در مناطقی که وضعیت اجتماعی خانوادهها متوسط و بالا بوده است رابطه بین نگرش تربیتی والدین و عزت نفس دخترها معنیدار است و در مناطقی دیگر که خانوادهها از وضعیت اجتماعی پایین برخوردار بودهاند، رابطه معنیداری بین عزت نفس کودکان و نگرش تربیتی والدین آنها مشاهده نشد. تحلیل میانگین نمرات دو گروه نشان داد که میانگین نمرات عزت نفس پسران بیشتر از دختران است و میانگین و میانگین نمرات عزت نفس در مناطقی که از وضعیت اجتماعی اقتصادی بالاتری برخوردارند از مناطق سطح پایین بیشتر بوده است.
معماریان، بابایی، زندهطلب (1377) گزارش دادند که در بسیاری از موارد عدم آگاهی والدین از نحوه (صحیح) رفتار با کودک علت اصلی پایین بودن میزان عزت نفس کودکان است. در این تحقیق، نگرش منفی و مثبت والدین در زمینه عزت نفس نوجوانان قبل و بعد از برنامه مشارکت والدین مقایسه شده، نشان داد که نگرش منفی والدین بعد از شرکت در برنامه مشارکت به صفر رسید و نگرش مثبت والدین نیز چند برابر شد. در نتیجه بعد از شرکت والدین در برنامه آموزش مهارتهای رفتاری عزت نفس فرزندان آنان افزایش یافت.
تحقیقات انجام شده در خارج از ایران
هیگنز و مارینا (1998) یک نمونه پنجاه نفری والدین کودکان بین سنین 12-5 سال را مورد بررسی قرار دادند. این والدین رفتارهایی از قبیل خشونت و بدرفتاری با کودکان مرتکب شه بودند این تحقیق نشان داد که بدرفتاری والدین تأثیر بسزایی بر ابعاد مختلف شخصیت کودکان از جمله عزت نفس آنان گذاشته و باعث کاهش عزت نفس در کودکان شده است.
لوز، ماری و دیگران (1997) بدرفتاری والدین از قبیل سوء استفاده جسمی آنها و سوء استفاده گفتاری، غفلت احساس و دیگر گونههای بدرفتاری را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که سوء استفاده جسمی والدین و سوء استفاده گفتاری آنان، موجب خشم و غفلت احساسی موجب تنهایی و انزواطلبی اجتماعی میشود. که این فراتر و ماوراء دیگر گونههای تأثیر بدرفتاری جلوه کرد. این محققان بیان کردند که بین بدرفتاری والدین و عزت نفس کودکان رابطه منفی وجود دارد و این رابطه در پسرها قویتر است.
واریا، ریچارد، واس (1996) در پژوهش خود به بررسی ادراک از سوء استفاده «روانی،جسمانی و جنسی» میپردازند و همچنین تأثیر روانی و سازگاری اجتماعی را در یک گروه نمونه مورد بررسی قرار میدهند. در این میان دیگر موارد بدرفتاری عزت نفس و مسائل جمعیتشناسی مورد بررسی قرار گرفت، تحلیلها نشان داد که افرادی که مورد سوء استفاده و بهرهکشی قرار گرفته بودند مشکلات زیاد سازگاری روانی و اجتماعی داشتند که به مراتب پیش از گروهی بود که مورد سوء استفاده قرار نگرفته بودند که این افراد «سوء استفاده شدگان» نسبت به دیگر موارد بررسی شده مشکلات بیشتری داشتند از جمله عزت نفس بسیار پایینی داشتند.
کوپر اسمیت (1967) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که کودکان با عزت نفس بالا افرادی هستند که احساس عزت نفس، استعداد، خلاقیت و ابراز وجود میکنند و به راحتی تحت تأثیر عوامل محیطی قرار نمیگیرند. وی اظهار نمود در بررسیهای خود دریافتم که عزت نفس قابل تعریف و اثبات شدنی است. او عزت نفس را به عنوان بازخوردهای ازیابی کنندهای که فرد نسبت به خود دارد تعریف نمود که حوزهای از باورهای فرد را پیرامون توانمندیها، ارزشمندیها، تأیید، عدم تأیید و مؤثر بودن را دربرمیگیرد بنابر دیدگاه وی عزت نفس قضاوت شخص پیرامون و ارزشمندی خود است این تجربه ذهنی است که موجب افتراق گزارشهای کلامی و رفتار آشکار افراد از یکدیگر است.