محیط نامساعد و تشنج آفرین خانواده ، طلاق و اعتیاد والدین به خصوص پدر ، ارتباط با دوستان ناباب ، روابط کنترل نشده خانواده ها با یکدیگر ، اختلاف والدین و فرزندان ، کنترل و سخت گیری افراطی و غیر منطقی والدین ، مشکلات حاد اقتصادی ، احساس ناامنی در خانه ، اختلالات شخصیت و روابط دختران فراری دختران فراری معمولا در گروه سنی 14 تا 25 سال قرار دارند موقعیت سنی این افراد نشان دهنده ی میزان آسیب پذیری ، احتمال بزهکاری ، بزه دیدگی و یا قربانی شدن در برابر سوء استفاده های جنسی مختلف و دیگر سوء استفاده ها می باشد در این مرحله اهمیت مداخله سریع همه جانبه خانواده و مسئولین ذیربط بسیار حائز اهمیت است .
باید توجه داشت که خطر فقط خانواده های طبقات پایین از نظر اقتصادی واجتماعی را تهدید نمی کند ، بلکه بنابر تحقیقات در صد قابل توجهی از دختران فراری ، متعلق به خانوا ده های مرفه و متوسط به بالا هستند .
مخاطراتی که پس از فرار دختران جوان بی پناه و آسیب پذیر را تهدید می کند معمولا عبارتند از : 1- ( گرفتار شدن در دام شبکه های قاچاق دختران و زنان جوان : قاچاقیان ، ایادی خود را در مناطقی مانند پارکها ، مقابل مدارس راهنمایی و دبیرستانها و اماکن عمومی می گمارند تا با پرسه زدن در این اماکن و شناسایی دخترانی که از منازل خود فرار کرده اند ، آنها را با وعده ها یی ، به دام اندازند .
گاهی فرار ، پس از طرح دوستی و آشنایی از سوی دلالان شبکه های قاچاق و دادن وعده های مختلف چون خروج آسان از کشور و درآمد خوب و زندگی بهتر، اتفاق می افتد .
2 ( تجاوز و تحمیل : معمولا دختران فراری که آسیب پذیرنیز هستند، گرفتار مشکل تجاوز ، اجبار و تحمیل می شوند قاچاقچیان ، دختران جوانی را که به هر انگیزه از خانه خود گریخته اند ، وسیله درآمد خود قرار می دهند .
آنها را به برقراری ارتباط جنسی و انجام کارهای خلاف مجبور می کنند .
در سالهای اخیر نوع جدیدی از فریب و قاچاق دختران و زنان از طریق اینترنت مشاهده می شود که بیشتر حاصل گسترش شبکه های ارتباطی مجازی است.
3 ( انگ اجتماعی و عدم امکان بازگشت به شرایط گذشته ، از دیگر مباحث تامل برانگیز در مورد دختران فرار است .
چرا فرار از خانه فرار از خانه از جمله رفتارهای ناسازگار نه ای است که بیشتر از نو جوانان و جونان سر می زند .
با توجه به پیامد های سوء آن یکی از آسیب های خانوادگی و اجتماعی جامعه ، شناخته می شود .
آسیبی که می تواند بهداشت روانی فرد و جامعه را تحت تاثیر قرار دهد .
مسئله فرار زنان و دختران همراه با سایر معضلات وآسیب های اجتماعی مرتبط با آن درسالهای اخیر با رشد روز افزون در شهرهای بزرگ بالاخص شهر تهران مورد توجه کار شناسان ، متخصصان علوم انسانی قرار گرفته است .
فرار از خانه در واقع زیر پا گذاشتن مقررات خانوادگی و هنجارهای اجتماعی است که اغلب به علت ترس ، خشم ، یا انتقام جویی در مقابل عوامل مخرب و آشفته خانوادگی و اجتماعی رخ می دهد .
دختران بیشتر برای مدت کوتاهی حضوردر مکانهای دیگر را به جای ماندن در خانه خود ترجیح می دهند .
ساخت و روابط متزلزل افراد در درون خانواده ، اعضای معترض وناخشنود از این وضعیت نابسامان را به طرف جامعه پرتاب می کند با این اتفاق فرد را به فراری تبدیل کرده و به سوی بزهکاری و ارتکاب سایر جرائم سوق می دهد .
گزارش سازمان بهداشت جهانی حاکی است که سالانه بیش از یک میلیون نوجوان 13تا19 ساله از خانه فرار می کنند که 60 تا 70 درصد این افراد ، شامل دختران و 30 تا 40 درصد از انان در بین پسران رخ میدهد .
در پژوهشی که عوامل مختلف خانوادگی ، اقتصادی ، همسالان ، فرهنگ آموزش ، اوقات فراغت و ارتباطات در دو بخش درونی و بیرونی را مورد بررسی قرار داده است نتایج زیر در مورد خانواده و همسالان حاصل گردیده که نسبت به شاخصهای دیگر از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است ، به همین دلیل فقط نتایج این دو بخش در این نشریه آورده شده است .
خانواده به میزان 7/77 درصد از بیشترین تاثیر بر فرار دختران برخوردار است .
زیرا فرد از بدو تولد ارزشها و هنجارها را در خانواده می آموزد و به تدریج با دنیای وسیع تر جامعه آشنا می شود .
به گونه ای که خانواده و کارکردهای آن در پذیرش نقشهای اجتماعی از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد .
میزان محبت ، صمیمیت ، حمایت عاطفی و وابستگی از جمله مسائل مهمی است که در دوران اولیه زندگی می تواند در بروز رفتارهای بهنجار و یا نا بهنجار موثر باشد .
نتایج تحقیقات نشان داده است که هر چه از میزان وابستگی والدین به فرزندان کاسته شده ، بر فرار آنان از خانه افزوده شده است .
از دگر سو با توجه به دگرگونی در ساختار خانواده برخی از کارکردهای اساسی آن کاهش یافته یا اساسا از دست رفته و برخی دیگر جابجا شده اند .
با دگر گونی جامعه روابط خانوادگی نیز دستخوش تغییر شده است .
نیاز به آزادی های فردی بر محدوده زندگی خانوادگی نیز تاثیر گذاشته است .
اینک نمی توان بر الگوهای گذشته که در زمان خود شاید بهترین بوده است پای فشرد ، بلکه با توجه به تحولات اجتماعی و تغییر در شکل و روابط حاکم بر خانواده باید تلاش کرد تا الگوهای متناسب با شرایط امروز جامعه ارائه نمود .
چنین برنامه ریزی نیاز به توجه به تحولات و پدیده های جدید اجتماعی و جهانی دارد .
گروه همسالان دیگر شاخصی بود که به میزان 5/67 درصد تاثیر زیادی بر فرار دختران داشته است .
گروه همسالان ؛ به عنوان دومین عامل بعد از خانواده در جامعه پذیری جوانان و نوجوانان نقش مهمی بر عهده دارد .
ارتباط با گروه های سنی در شکل گیری رفتار فردی و اجتماعی نوجوانان و جوانان بسیار مهم است .
این گروه ممکن است تاثیر خانواده را نیز دگرگون و یا حتی خنثی نمایند .
انسان به دلایل مختلف خود را با دیگران ارزیابی و مقایسه می کند .
در این فرآیند انسان ارزشها و استانداردهای افراد و یا گروه های دیگر را به عنوان یک قالب مقایسه ای و مرجع در نظر می گیرد .
این گروه می تواند در پیشرفت .
و تکامل شخصیتی و رفتارهای اجتماعی نوجوانان و جوانان نقش مهمی ایفا نماید .
همچنین می تواند زمینه یادگیری بسیاری از مهارتها و فعالیتهای اجتماعی را فراهم کند .بنابراین حضور در محیط های نامناسب و داشتن دوستان ناباب و ارتباط با معیارهای اخلاقی غیر متعارف اجتماعی می تواند زمینه رفتارهای نامناسب را ایجاد نماید و گروه همسالان می تواند به عنوان گروه مرجع مورد توجه قرار گیرد .
* بحث و نتیجه گیری : هنگامی که فرد در خانه و خانواده محیط نامناسب ، منطبق با روحیات شخصی اش را نمی یابد ، فکر می کند که با فرار از خانه می تواند تمام مشکلات را پشت سر گذاشته و وارد دنیای متفاوت شود .
فرد به اشتباه فکر می کند جامعه محیط امن برای رفع نیازهای او است او به گونه ای از مشکلات درونی و خانوادگی در رنج است که کوچکترین فکری به پیامدهای بعد از فرار نمی کند .
آیا کسانی که به دلیل و انگیزه ای خانه و کاشانه خود را هر چند نامطلوب به قصد دستیابی به وضعیت مطلوب تر ترک می کنند ، به مقصود خود نائل می شوند و به ساحل نجات دست پیدا می کنند ؟
یا در یک منجلاب غیر پیش بینی گرفتار می آیند و گاهی تا مرز نابودی و رسوایی تمام پیش می روند ؟
پس باید جوانان و نوجوانان را دریابیم و به نیازهای آنان پاسخ منطقی و در خور شرایط روز اجتماعی و جهانی بدهیم .
چگونه با فرزندم مدارا کنم همه کودکان برای والدینشان عزیز و گرامی هستند و سعی در تامین مسائل عاطفی و آماده نمودن آنان در صحنه های مختلف زندگی هستند وهمانگونه که اکثر قریب به اتفاق روانشناسان و جامعه شناسان معتقدند که انسان سالم می بایست در محیطی امن و سالم و آرام زندگی کند بنابراین جهت رسیدن به این مسئله مهم نکاتی ضروری است : 1- ایجاد ارتباط دوستانه و تفاهم آمیز والدین با این مسئله موجب آسایش خاطر واطمینان فرزند می شود ، بر خوردهای صمیمانه و محترمانه والدین ومراعات حرمت و شئونات هر یک از آنها از طرف دیگری در ردیدایش حس احترام نسبت به والدین بسیار موثر است.
2- مشکلات و مسائلتان را نزد فرزندان اشکار نکنید و یکی به غیاب دیگری به انتقاد و بدگویی از طرف مقابل نپردازد .
3- تفریح و ورزش الدین با کودکان و نوجوانان همیشه لذت بخش و شادی افرین است و در عین حال فرصتی را برای فرزند ایجاد می کند تا احساسات ، عواطف و مشکلات خود را مطرح کند .
4- رقابت والدین برای جلب محبت کودک کار صحیحی نیست و فرزند را نسبت به طرفین بی اعتماد می کند .
5- وجود رابطه صمیمانه والدین فرزندان باعث می شود که آنها رازهای خود را قبل از هر کسی با والدین در میان بگذارند .
برخورد ها تحکم آمیز و امر و نهی های لجاجت برانگیز و رفتارهای تحقیر آمیز باعث می شود که فرزندان دچار مشکلات روحی و رفتارهای عمیق شوند و در انتخاب الگوی زندگی که می بایست والدین فعالانه و قوی نقش داشته باشند دچار ضعف و دودلی شود و به الگوی ناپسند و نامقبول هدایت شود .
6- وجود محیطی که والدین ناسازگاری داشته باشند منجر به ایجاد حس انتقامجویی کودک و یا نوجوان از یکی از والدینها یا هر دوی آنها می شود در نتیجه امکان لغزش و خطا به میزان قابل توجهی بالا می رود .
7- برخوردهای تند و ملامت بار والدین نسبت به یکدیگر و یا نسبت به فرزندان ، کودک و یا نوجوان را از خانواده فراری و ناراضی می کند ویا در محیط خانواده منزوی می گردند .
8- پرورش حس اعتماد به نفس یکی از هدفهای موثر در پیشرفت اطفال و نوجوانان می باشد و به جای پرداختن به نقاط ضعف بیشتر به نقاط مثبت و امتیازات او توجه شود .
9- حفظ شخصیت فرزندان را مورد توجه قرار دهیم .
از بکار بردن الفاظ طعن آلود و نیش دار و سرکوفت زدن و به رخ کشیدن زخمها و شکستهای او در حضور خود و دیگران حتی غریبه ها برحذر باشید .
10- برای اصلاح و معایب آنان از روشهای غیر مستقیم استفاده کنید و حتی الامکان از مورد خطاب قرار دادن مستقیم آنان خودداری کنید در این روش فرد معمولا پیام را بدون مقاومت می پذیرد .
11- با فرزندان بالاخص نوجوانان مشورت کنید زیرا این مسئله باعث می شود که آنها احساس کنند که در خانواده به حساب می آیند و مورد توجه هستند و در ضمن به تدریج راه و روش فکر کردن و تصمیم گیری را به آنان بیاموزیم .
نقش خانواده در یادگیری فرزندان از میان نهادهای موجود در جامعه ، خانواده از نظر تعداد کوچکترین ولی از نظر اثر بخشی مهم ترین نهاد اجتماعی است .
رشد و تعالی ، فرهنگ پذیری ثبات شخصیت و تعادل روانی انسان در درون خانواده شکل می گیرد .
هیچ جامعه ای نیست که ادعای سلامت کند اما از خانواده های ناسالم تشکیل شده باشد .
مهمترین نقش خانواده ارائه دانسته های متفاوتی است که از روزهای اول زندگی به کودکان خود آموزش می دهد .
اساس آموزشهای مدرسه ای کودک نیز در 6 سال اول زندگی در محیط خانه و در تعامل با والدین و دیگر افراد خانواده در قالب همین آموزشها شکل می گیرد .
در این رابطه توجه خانواده ها به نکات کلیدی زیر از اهمیت ویژ ه ای برخوردار است : 1- والدین برای کودکان خود سرمشق به شمار می روند و این سرمشقها تعیین می کند که کودکان به چه چیزهایی اهمیت می دهند .
بررسی ها نشان می دهد که کودکان زمانی در مدرسه عملکرد خوبی دارند که والدین آنها ملاکهای الگوی رفتارهای جدیت را از خود بروز دهند و این ویژگی را تا پایان دوره تحصیل فرزند خود حفظ نمایند البته این نکته شامل سخت گیری و دخالت های مکرر در روند آموزشی دانش آموز نمی شود .
وجود اخلاق منطقی والدین درکارها ، احساس مسئولیت نسبت به قوانین اجتماع و مشارکت در فعالیتهای مناسب اجتماعی الگوی موثری جهت یادگیری احساس مسئولیت در کودکان است .
لازم است به والدین یادآوری شود که تنوع فعالیتها در زمینه های اجتماعی ، آموزشی و تفریحی برای کودکان مفید است و کار مدرسه نباید لزوما جایگزین این فعالیتها شود ولی در این رابطه والدین می بایست برنامه منظمی را برای خود و فرزندانش در قالب برنامه هفتگی طراحی کنند .
2- کودکان از رابطه بیشتری بهره را می برند که از لحاظ کلامی غنی و از نظر عاطفی حمایت گرانه باشد .
آیا همه خانواده ها درباره رویدادهای روزمره گفتگو می کنند ؟
آیا لحن گفتگو مثبت و حمایت گرانه است ؟
آیا جریان گفتگو بین والدین و فرزند دو طرفه است ؟
آیا هر دو طرف هم گوش می دهند و هم صحبت می کنند ؟
معمولا هر چه کودکان بزرگتر می شوند مدت زمانی که با والدین گفتگو می کنند کاهش می یابد .
برنامه های روزمره همراه صرف شام همراه با آرامش می تواند فرصت مناسبی برای گفتگوی اعضای خانواده باشد .
وابستگی عاطفی پایدار و منسجم میان والدین و فرزندان که با ابراز محبت جلوه می کند به مناسبات کودک با محیط خارج استحکام بیشتری می بخشد و باعث ایجاد نگرشهای مثبت در مدرسه و در امر یادگیری می شود .
والدین بهتر است شنوندگان خوبی باشند و گفتگوی ناچیز روزمره را به مکالمه ای غنی و میان افراد خانواده مبدل سازند .
خانواده های پرمشغله ممکن است عادت گفتگو را از دست بدهند .
می توان از والدین خواست که هر روز حد اقل دقایقی را به گفتگوی خصوص با فرزند خود اختصاص دهند و بدون حضور دیگر اعضای خانواده یا روشن بودن تلویزیون به دقت به حرفهای فرزند خود گوش کنند .
باید به آنها نشان داد که این لحظات ارزشمند و گرانبها است .
3- الگوهای معین زندگی خانوادگی در توانایی یادگیری کودک در مدرسه موثر است .
برنامه آموزشی خانه از جمله روابط ، رفتارها و الگوهای خانواده اش از وضعیت اقتصادی خانوادگی زمینه ساز موفقیت تحصیلی دانش اموز است .
خانواده هایی که محیطی تشویق آمیز و حمایت گرایانه همراه با کنترل منطقی در پیش می گیرند ناسازگاریهای دوران متفاوت رشد فرزند خود را به نحو قابل ملاحظه ای کاهش می دهند .
دیدارهای خانوادگی از کتابخانه ها ، موزه ها ، باغ وحش ها ، مکان های تاریخی ، فعالیتهای فرهنگی ، توجه به بازیهای سنتی ، مطالعه گروهی در خانه ، توجه به استفاده درست و موثر از زبان ، نظارت بر تماشای تلویزیون و تحلیل مشترک برنامه های آنان ، مطالعه روزنامه ، نظارت بر گروه هم بازیها و همسالان فرزند و شرکت در بازیها و گروههای دوستانه از جمله الگوهای چگونگی استفاده از زمان در منزل برای دانش آموزان مسئله مهمی است والدین درحالیکه فرزندان خود را به داشتن استقلال تشویق می کنند بر نحوه استفاده مثبت فرزندان خود از این آزادی ها نیز نظارت داشته باشند .
کودکان این والدین با جدول زمان بندی شده تکالیف فهرست لوازمی که در اختیارشان است ، فهرست وسایل در منزل ، وقت مطالعه ، وقت بازی و ...
مواجه هستند .
همه اینها تحت یک برنامه مشخص است بنابراین فرزندان به این روش خو می گیرند .
وقتی خانواده ها این موارد را جزئی از ارزشهای خود تعیین می کند فرزندان ازهمان ابتدا متوجه می شوند که این ارزشها از اهمیت زیادی برخوردارند .
ارتباط دو سویه بین معلمان و والدین به نفع کودکان است .
دانش آموزان وقتی نتایج بهتری به دست می آورند که والدین و آموزگاران انتظارات یکدیگر را درک کنند و در زمینه عادتهای درس خواندن کودک ، نگرش او نسبت به مدرسه ، تعامل با دوستان و پیشرفت تحصیلی او ، پیوسته با یکدگر در تماس باشند .
مدرسه نیز می تواند از طریق سیستم اجرا فضای مناسبی را برای برقراری این ارتباط ایجاد کند .
معلمان وقتی بیشترین تمایل را به برقراری ارتباط با والدین نشان میدهند که در یابند مدیران به این ارتباط اهمیت می دهند و همکارانشان از مشارکت والدین پشتیبانی می کنند و والدین نیز قدر این ارتباط را می دانند .
نشستهای کاری والدین دانش آموزان و معلمان در این رابطه اثر گذار است .
6- دانش آموزان هنگامی بهتر می آموزند که در معرض تکالیف و ارزشهای مستمر باشند به آنها نمره داده شود و ضعفهای آنها مشخص گردد .
تکالیف درسی در صورتی که معلمان از انها به صورت تخصصی استفاده نمایند اثر زیادی در امر یادگیری دارد این تکالیف ها در تسلط دانش آموز بر واقعیت مفاهیم درسی ، بر تفکر نقادانه و شکل گیری نگرشها و عادتهای موثر او نقش دارد به نحوی که دانش آموز کم توان می تواند با این تکالیف نقاط ضعف خود را جبران کند و دانش آموز توانمند مهارت خود را افزایش میدهند .
توصیه هایی برای دوستی بهتر و رابطه نزدیک و مطلوب والدین با فرزندان تحکیم رابطه بین مادر و دختران ، پدر و پسران از مهمترین و پرشور ترین نکات تربیتی است که از خلال آن پدر و مادر می توانند بذر خصوصیات رفتاری و اعتقادی را در فرزندان بکارند .
که بعضی از این نکات را در این جا ذکر می نماییم : 1- توجه به فرزندان از همان دوران خردسالی 2- شوخی و مزاح و خوشرفتاری با انها 3- شناختن مشکلات فرزندان و کمک به آنها برای حل مشکلات 4- به کودک اطمینان بدهند که با ناراحتی و بی پرده با والدین دردل کند و ناگفته های درونش را به آنها بازگو نماید .
5- از خشونت و سختی بی مورد پرهیز شود .
6- گوش کردن به حرفهای انها و تشویقشان به اظهار نکردن در مسائل مختلف 7- رعایت عدالت در میان آنها و عدم تبعیض در رابطه با یکایک فرزندان 8- فراهم آوردن زمینه برای مشارکت انها در بعضی از مشکلات و معضلاتی که برای خانواده پیش می آید .
9- اشباع فرزندان از لحاظ عاطفی به طوری که دلسوزی پدرانه و مهربانی و مهرورزی مادرانه را احساس کنند .
10- دعای خیر برای آنها و نیز تلاش در جهت تقویت رابطه فرزندان با خداوند عزو جل توسعه فضایی مفهوم : توسعه قضایی از واژه های نو و جدیدی است که به نظر می رسد تا کنون تعریف خاصی از آن ارائه نشده است .
اگر چه توسعه در تشکیلات و امکانات مادی یا شعب و کادر قضایی ممکن است در توسعه قضایی نقش داشته باشد .
اما منظور از توسعه قضایی لزوما این نیست همچنین منظور از این توسعه رفع محدودیتها و ممنوعیت های قانونی لجام گسیختگی و بی بندوباری و نیز الگو قرار دادن شعارهای مطرح در غرب نمی باشد .
توسعه قضایی باید در یک نظام قضایی اسلامی مد نظر قرار گیرد چرا که توسعه هر نظامی باید با توجه به دیدگاهی مبتنی بر مبانی و ارزشهای مورد قبول آن نظام باشد .
توسعه قضایی به معنای پذیرش الگو نیست بلکه معیار در این توسعه اسلام است که بر مبنای حقوق فردی اجتماعی و الهی ثابت تنظیم شده است .
توسعه فضایی به معنای این است که نظام قضایی بتواند به اهداف و آرمانهایی که در حقیقت ، فلسفه وجودی نظام قضایی را در جامعه مشخص می کند به حد مطلوبی برسد .
برای یک نظام قضایی منسجم ، ترسیم اهداف و آرمانها مختص آن نظام از ضروریات اصل است .
اصول قانون اساسی که مبتنی بر مکتب اسلامی است چند هدف اصلی برای قوه قضائیه در نظر گرفته است که این اهداف را می توان به عنوان اندیشه ها و اهداف اصلی دستگاه قضایی در یک جامعه قلمداد کرد : 1- گسترش عدالت در جامعه و حل و فصل منازعات بر اساس حق و عدل اسلامی 2- تامین آزادی های مشروع ، حمایت از حقوق عمومی و خصوصی 3- ایجاد امنیت قضایی در جامعه ، تعقیب و مجازات بزهکاران ، پیشگیری از وقوع جرم ، جرم زدایی و پالایش جامعه از جرایم و مفاسد 4- نظارت بر حسن اجرای قوانین و حدود الهی در جامعه 5- تصمیم گیری و تصدی امور حسبیه 6- حفظ استقلال و اقتدار قوه ی قضائیه به طوری که یک قاضی بتواند بر اساس قانون و احکام الهی وبا حفظ استقلال تصمیم گیری نماید .
7- توسعه و روش دانش و فن قضاوت 8- رشد و توسعه ی رویه های قضایی مناسب ، تشربفات و آئین دادرسی و اجرای دقیق آنها با حفظ امنیت قضایی برای طرفین دعوی مخصوصا برای متهم یا محکوم علیه که مسئله بسیار مهمی است .
به هر میزان که این اهداف به طور بهتر دقیق تر ، گسترده تر به وسیله ی دستگاه قضایی در جامعه شکل بگیرد و احیا شود ، به همان نسبت نظام قضایی ما موفق تر و توسعه یافته تر خواهد بود .
قوه قضائیه قوه قضائیه به عنوان یکی از قوای سه گانه حاکم در جمهوری اسلامی ایران برای اعمال وظایف و اختیارات خود از ساختار خاصی برخوردار است و مسئولیتهای مختلفی را نیز بر عهده دارد .
بر اساس اصل 156 قانون اساسی قوه قضائیه قوه ای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده دار وظایف زیر است : 1- رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات ، تعدیات ، شکایات ، حل و فصل دعاوی و رفع خصومات و اخذ تصمیم و اقدام لازم در آن قسمت از امور حسبیه که قانون معین می کند .
این بند ناظر به آشکار ترین و در عین حال اصلی ترین وظیفه قوه قضائیه است که اکثر مردم با آن آشنایی دارند .
این امر به معنی اصلی ترین وظیفه ی قوه ی قضائیه بخش اعظم توان و امکانات این قوه را به خود معطوف می سازد در عین حال دامنه ی گسترده و آشکار این وظیفه ، شاید در ذهن بسیاری از مردم این تصور را ایجاد نماید که قوه قضائیه صرفا عهده دار انجام این وظیفه است در حالی که قوه ی قضائیه وظایف گسترده و در عین حال متنوع دیگری را نیز بر عهده دارد .
2- احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی های مشروع در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، حقوق مختلفی برای مردم در نظر گرفته شده است و فصل سوم قانون اساسی نیز تحت عنوان حقوق ملت تنظیم شده است و لذا یکی از اصلی ترین وظایف قوه ی قضائیه این است که با توسل به اقدامات مقتضی و ایجاد تشکیلات لازم و ضروری در جهت احیای حقوق پیش بینی شده برای مردم و گسترش عدالت و آزادی های مشروع تلاش نماید .
3- نظارت بر حسن اجرای قوانین قانون اساسی چارچوب اصلی قدرت و رابطه میان دولت و مردم را مشخص می کند قوانین عادی نیز برای اداره مناسب امور جامعه از سوی مجلس شورای وضع می شوند .
طبیعی است به منظور تحقق قانون اولا همه افراد ، سازمانها و نهادهای دولتی و خصوصی باید فعالیتهای خود را به حدود قانونی محدود سازند و ثانیا قوانین مصوب مورد اجرا قرار گیرند و احیانا قوانینی که به منظور تامین حقوق مردم و جامعه وضع شده اند بر اساس اهمال یا فراوانی مشغله های اجرایی مسئولان مرتبط ، مغفول واقع نشوند .
حال وظیفه نظارت بر این امر مهم بر عهده قوه قضائیه نهاده شده است .
قوه ی قضائیه نیز برای نیل به این هدف ، برخوردار از سه سازمان می باشد که از ارکان اصلی تشکیل دهنده آن محسوب می شوند و عبارتند از : 1- دیوان عالی کشور 2- دیوان عدالت اداری 3- سازمان بازرسی کل کشور 4- کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزایی اسلام قوانین حاکم بر هر جامعه باید از سوی تمام افراد مورد رعایت قرار گیرد با این حال در میان مجموعه قوانین هر کشور ، پاره ای از انها برای تامین امنیت و سلامت فرد و جامعه از چنان اهمیتی برخوردار می باشند که سرپیچی از آنها موجب سلب آسایش و هرج و مرج و زیانهای شدید نسبت به جان و مال و حیثیت افراد می شود و به همین سبب تخلف از آنها و رعایت ننمودن آنها جرم نامیده می شود .
قوه قضائیه با ارائه لایحه احیای پلیس قضایی در صدد استفاده از ضابطین متخصص و کارآمد می باشدکه ان شاء الله به زودی محقق خواهد شد .
وظیفه کشف موارد جرم و تعقیب و مجازات مرتکبان جرایم بر اساس قانون اساسی بر عهده قوه ی قضائیه نهاده شده است این قوه به منظور انجام این وظیفه مهم ، نیروی انتظامی تحت امر خود دارد تا وظایف مربوط به ضابطین قضایی را انجام دهند .
5- اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین بر اساس این بند ، دو وظیفه متفاوت بر عهده قوه قضائیه نهاده شده است .
نخست انجام اقدامات مناسب ، برای پیشگیری از وقوع جرم و دوم انجام اقدامات مناسب برای اصلاح مجرمین .
الف – پیشگیری از وقوع جرم : پیشگیری از جرم ممکن است گاهی جنبه موقتی داشته باشد و در شرایط خاصی با استفاده از تهدیدات نظامی یا انتظامی ، مراقبتهای ویژه و اتخاذ تدابیر مناسب ، تلاش شود تا از وقوع برخی جرایم در جامعه پیشگیری شود اما مفهوم اصلی پیشگیری از جرم این است که سیاستها و برنامه های اجتماعی ، اقتصادی فرهنگی و تربیتی جامعه ، باید به گونه ای باشد که زمینه های ارتکاب جرم در جامعه کم شود یا از بین برود .
هر چند به صراحت قانون اساسی ، قوه قضائیه نقش اساسی در پیشگیری از جرم بر عهده دارد اما طبیعی است که انجام آن