بحث دیگری که در زمینه فوق پیش می آید و تضادهای موجود در خانواده را می توان تا حدودی معلول آن دانست، وجود پاره ای قیود خانوادگی است که مورد توجه جرم شناسان نیز قرار دارد.
بی تفاوتی، بی توجهی به نظم خانواده، عدم رعات نظم در خانواده به لحاظ عینیت والدین یا سرپرست اطفال و یا اشتغال والدین به کار، سخت گیری زیاد، نظم شدید و عدم توافق والدین جهت مراقبت از اطفال ممکن است با عواقب ناگواری همراه باشد که اینک پاره ای از این قیود اشاره می شود.
1- دیدگاه فرهنگی: خانواده ای که از سلامت بر خوردار است که پدر و مادر در خانواده رفتاری متناسب داشته باشند، بدین معنی که هیچکدام از |آنها از وظایف خود نسبت به فرزندانشان رویگردان نباشند.
خانواده نماینده روانی جامعه می باشد، هم معلول و هم علت پیدایش منش و رفتار می باشد.
2- اشتغال به کار مادر: 3- عدم حضور پدر در خانواده د) فقدان والدین: به محض متلاشی شدن خانواده، بزهکاری شروع می شود چه وجود خانواده عاملی است علیه بزهکاری .
بدترین خانواده ها بهتر از نبودن آن است.
1- فوت والدین 2-طلاق و جدایی والدین فرار فرزندان از خانه، سرقت، قتل، ضرب و جرح، گرایش به مسائل جنسی، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر، خودکشی، ترک تحصیل و افت تحصیلی، عدم موفقیت در کسب مدارج عالی تحصیلیف سوء نیت و بد بینی، تنگدستی، ولگردی، فحشا و اعمال منافی عفت خصوصیات شخصیتی افراد بزهکار : زمینه شخصیتی وابسته ، ناایمنی ، تنهایی و انزوا عوامل روانی در بزهکاری : نوجوانان بزهکار خویشتن را افرادی نا مطلوب می دانند و گرایش و تمایلی برای دوست داشتن ، ارزش گذاری و احترام بخود ندارند عموماَ افرادی آشفته ، درهم ، نامطمئن و متغیر هستند .
روانشناسان می توانند افراد بزهکار آینده را در کودکی پیش بینی کنند اینان از مشکلات رفتاری ، مشکل در تمرکز و مشکلات تحصیلی برخوردار بودند و اینگونه مشکلات در واقع بازتاب مشکلات عاطفی آنان است .
عوامل اجتماعی: جامعهشناسان و به معنای گستردهتر متخصصان علوم اجتماعی به عوامل مستقیم و غیرمستقیم محیط (تراکم جمعیت، وضع سکونت، آلودگی هوا، ...) توجه کردهاند.
نقش شرایط اجتماعی و تعارضاتی که در چارچوب آن به وقوع میپیوندد ، انکارناپذیر است.
معذالک نه میتوان بزهکاری را تنها بر اساس عوامل اجتماعی بررسی کرد و نه یافتههای مستقل این زمینه با زمینههای قبلی همواره هماهنگ است.
بررسیها نشان میدهد وقتی که در جامعهای ثبات و پایداری اجتماعی وجود نداشته باشد، بیکاری، فقر یا پارهای از شرایط غیرعادی و ناسازگاری عمومی در جامعه رواج داشته باشد، میزان بزهکاری رو به افزایش میگذارد.
به عکس، هر قدر جامعه به سوی پایداری سوق داده شود، میزان بزهکاری کاهش مییابد.
در حقیقت مجموعه مطالعات اجتماعی نشان میدهد که بسیاری از بزهکاران، در واقع آسیبدیدگان بهنجار یک جامعه نابهنجارند.
یعنی افرادی هستند که از نظر روانی ،طبیعی و بهنجارند ولی بدین علت که جامعه وضع نابهنجار دارد دست به بزهکاری میزنند احتمال میرود مهمترین عامل مؤثر در بزهکاری، روش تربیتی نارسا یا اختلال در شبکه ارتباطی خانواده باشد.
تقریباً تمام پژوهشها نشان دادهاند والدینی که با کودکان خود مهربان نیستند یا آنهایی که از نظر روانی یا فیزیکی از فرزندان خود سوءاستفاده میکنند، بیشتر احتمال دارد که فرزندانی بزهکار داشته باشند (آندرو، ۱۹۸۸، پاپرنی و ریشر، ۱۹۸۹).
افزایش احتمال بزهکاری در خانوادههایی وجود دارد که: ۱)- والدین از روشهای انضباطی بسیار سختگیرانه یا بسیار بیبندوبار و فریبنده استفاده میکنند.
۲- شیوه انضباطی به جای آنکه مبتنی بر استدلال باشد مبتنی بر تنبیه بدنی است.
والدین نسبت به فرزندان خود به جای آنکه گرم و صمیمی و عاطفی باشند، بیتوجه، غافل و تمسخرکننده هستند (لوبر، دیشین ۱۹۸۸).
آشکار شده است که کودکان بزهکار رابطه بسیار ضعیفی با پدران خود داشته و آنها را به عنوان الگوهای غیرقابل پذیرش ارزیابی میکنند.
خانوادههای کودکان بزهکار اغلب فاقد پدر بوده یا پدر از خانه غیبت داشته و این در حالی است که بزهکاری با جدایی و طلاق در خانواده همبستگی دارد، با این حال باید توجه داشت که حداقل یک مطالعه نشان داده است بروز بزهکاری در خانواده های سالم [سالم از این نظر که هم پدر و هم مادر حضور دارند] که کشمکش عاطفی شدیدی بین والدین وجود دارد، بالاتر از خانوادههای تک والدین است که روابط گرم و صمیمانهای بین والد و کودک وجود دارد عوامل خانوادگی: عوامل خانوادگی که باعث بزهکاری نوجوانان می شود شامل موارد ذیل می باشد: 1- تبعیض: تبعیض در خانواده و توجه بیشتر والدین به برخی از فرزندان و توجه کمتر نسبت به برخی دیگر سبب ایجاد عقده کسری و احساس نفرت و بدبینی در کودک میشود.
2- خشونت: پارهای از روانشناسان معتقدند که ریشه اصلی جنایات و خشونتها در جامعه اعمال خشونت و تنبهات بدنی است که باعث ایجاد عقدههای روانی در آنان میشود.
3- ننری ولوسی: محبت بیش از اندازه همان اثر و نتیجه را دارد که بیمهری و بیتوجهی 4- سن والدین: بالا بودن سن والدین و عدم انطباق آنان با کودک و نوجوانان و ندیده گرفتن نیازها و تمایلات کودک و نوجوانشان میتواند از عوامل بزهکاری باشد.
5- عقبماندگی والدین: خانوادههایی که با زمان پیش نمیروند.
فرزند آنان نیز با راه و رسم قدیمی و کهنه زندگی را ادامه میدهند و موجبات ناسازگاری روانی فرزندان با جامعه را فراهم میآورند.
کودک و خانواده میباید فعالانه در امور اجتماعی سهیم باشند.
6- یتیمی: یتیمی ناشی از مرگ پدر یا مادر یکی از مهمترین علل ناکامی، ولگردی عقبافتادگی در مدرسه و اجتماع و ارتکاب بزه و تبهکاری و سایر بیماریهای روانی است.
7- طلاق و کشمکش: گسستگی خانواده تأثیری مسلم و قطعی در بروز رفتارهای ضداجتماعی در کودکان دارد.
بالبی (bowlby ) معتقد است جدایی کودک از والدین بخصوص مادر موجب ناتوانی در برقراری رابطه عاطفی سالم و صحیح به هنگام بلوغ میشود.
طلاق و گسیخته شدن خانواده خیلی بیش از نزاع میان زن و شوهر موجب ناراحتی اطفال و بزهکاری آنان میشود و از علل استثنایی ارتکاب جرم بشمار میآید.
8- غیبت والدین از خانواده: وجود والدین در منزل، بخصوص مادر نقش مؤثری در تربیت عاطفی، روانی کودکان دارد و عدم حضور هر یک از والدین باعث ایجاد مشکلات تربیتی و اختلالات عاطفی در کودک میشود.
9- انحراف والدین: انحراف والدین یا یکی از اعضای خانواده و زوال اخلاقی آنان، ارتباط مسلمی با انحراف کودکان و نوجوانان دارد.
10- بیسوادی: پائین بودن سطح فرهنگ و عدم آگاهی به مسائل پرورشی و علمی کودکان و نوجوانان زمینه ساز ارتکاب جرم و انحراف به شمار میرود.
11-بازداشتگاه: نگهداری کودکان و نوجوانانی که برای اولین بار دچار انحراف از مقررات اجتماعی میشوند با مجرمان و سازمان سابقهدار در زندانها و دارالتادیها موجب تشویق و بد آموزیهای بیشتر آنان میشود.
12- انحراف جنسی: تربیت نادرست و کمبودهای عاطفی و علل اجتماعی دیگر باعث انحراف جنسی میشود.
اعتیاد اعضای خانواده: اعتیاد تمام و یا بعضی از افراد خانواده به مواد مخدر و الکل می تواند به طور مستقیم و یا غیر مستقیم در رفتار اطفال و نوجوانان تأثیر پذیر باشد.
اساسا به لحاظ آموزش و علایقی که بین اعضاء خانواده وجود دراد خواه و ناخواه چنانچه بعضی از آنها دارای آلودگیهایی باشند به طور نسبی در سایرین نیز اثر گذاشته و احتمالا باعث آلودگی آنها نیز خواهد شد و بر فرض که موجب آلودگی آنها نشود به احتمال زیاد وضع خانوادگی را تحت تاثیر قرار خواهد داد و چه بسا آنان را با عواقب ناگوار و غیر قابل جبران مواجه خواهد ساخت.
بررسیهای دانشمندان آسیب شناسی نشان داده که حاصل اعتیاد والدین، سردی کانون، سستی پیوند عاطفی، ویرانی کانون و عوارض ناشی از تبهکاری و آلودگی والدین، بدآموزی و تقلید ناروا، احساس شرمساری، نابسامانی زندگی، استمرار انحراف و سرانجام منجر شدن به ارتکاب جرم می شود.
معمولا والدین و اعضاء معتاد خانواده تنها فقط به فکر تهیه مواد جهت رفع خماری خود بوده و نسبت به فرزندان و سایر اعضای خانواده خود احساس مسئولیتی نمی کنند.
چه تعداد زیادی در این خانواده ها سرپرست و نان آور خود را که محکوم به اعدام شده و یا به مجازات زندان طویل المدت محکوم شده اند، از دست داده و همین امر باعث متلاشی شدن خانواده و بی سرپرستی کودک گردیده است.
ب) ناسازگار و نابسامانیهای موجود در خانواده: 1- تقلیدپذیری: پدر و مادر اولین و نزدیکترین کسانی هستند که مورد تقلید کودکان خود قرار می گیرند و در واقع سرمشقی برای فرزندان خود می شوند.
افراد خانواده غالبا برای کودک الگویی مناسب و نامناسب بوده او سعی می نماید اعمال و کردار خویش را با اعمال و کردار آنان مطابقت دهد.
2-کمبود محبت: وجود محبت والدین برای کودک در رشد عاطفی او ضروری است همانطور که برای رشد جسمانی، کودک به انواع و اقسام مواد غذایی و پروتین، به همین ترتیب نیز برای رشد عاطفی خود و ورود به اجتماع احتیاج به محبت و احساسات عاطفی دارد.
مسأله نیازهای اسای روانی بویژه نیاز به محبت از مباحث اصولی در روانشناسی تربیتی و حتی روانکاوی است.
از جمله « کارن هورنای» محور اساسی مطالعات خود را نیازهای اساسی قرار داده و بر محبت و برخورداری از آن در سالهای اولیه زندگی تأکید میورزد.
کودک در محیط خانوادگی میآموزد که چگونه محبت والدین را با براداران و خواهران خود تقسیم نماید.
و از پدر و مادر سرمشق زندگی می گیرد.
کمبود محبت غالبا یکی از عوامل بسیار قوی است که نوجوانان را به سوی ارتکاب بزهکاری سوق می ده.
گاهی دیده شده که بعضی از گودکان بر اثر بی توجهی و بی مهری والدین خود به راه دزدی و زورگویی و کتک زدن دیگران کشیده شدند.
نوجوانی که محبت کافی از پدر و مادر دریافت نکرده، برای پذیرش انواع اختلافات رفتاری و انحرافات اخلاقی امادگی بسیار دارد.
محبتی که فرزندان در خانواده دریافت می کنند موجب آرامش روانی انها می شود و همین آرامش روانی، آنها را از تمایل به بسیاری از لغزشهای اخلاقی باز می دارد.
۳- اختلافات خانوادگی: موضوع دیگی که ممکن است باعث ارتکاب جرائم اطفال و نوجوانان گردد، اختلاف والدین و سرزنش و خرده گیری دائمی، پرخاش و اصطکاک بین انها است که آثار آنان متوجه سایر اعضاء خانواده و حتی بستگان آنها خواهد شد.
آنچه که مورد اختلاف والدین بیشتر جلب توجه می کند، علت اختلاف آنهاست که بین نابسامانیها و نارساییهای موجود در خانواده می باشد.
گاهی مشکلات خانواده ها منجر به قهر و حتی ترک یکی از والدین خانواده از محیط خانواده می شود.
بنابر این ملاحظه می شود که اختلاف خانوادگی و ناسازگاری زن و شوهر با هم تاثیر مستقیم و نامطلوبی بر روی فرزندان گذاشته و غالبا انها را به سوی ارتکاب جرم و یا خودکشی سوق می دهد.
خانواده عبارت است از یک واحد اجتماعی است که از ازدواج زن و مردی به وجود می آید و فرزندان آنها کامل کننده آن خواهند بود.
خانواده از نخستین نظام نهادی، عمومی و جهانی است که برای رفع نیازمندیهای حیاتی انسان و بقای جامعه ضرورت تام دارد.خانواده در عین حال کوچکترین واحد اجتماعی ، هسته اصلی جامعه و پایه و مبنای هر اجتماع بزرگ بوده و از مهمترین نهادهای اجتماعی موجود در جامعه انسانی است.
خانواده، مدرسه و جامعه سه عامل مهم تکامل زندگی اجتماعی را تشکیل می دهند و توجه پدر و مادر در دوران نوزادی و کودکی ارزش مهم حیاتی در سلامت فکر و رشد مراحل شخصیت طفل دارد.ناسازگاری و مشاجره دائمی پدر و مادر و اطرافیان و رفتار خشونت آمیز آنان با کودکان اثرات ناگواری در روح روان اطفال باقی می گذارد.
الف) آلودگیهای خانواده 1-بزهکاری یکی از افراد خانواده خانواده عبارت از یک واحد اجتماعی این واحد غنی که کوچکترین و احد اجتماعی است ولی مهمترین و حساسترین آنهاست که وجود آن برای نیازمندیهای اسای انسان و بقای جامعه ضرزورت تام دارد.
در هر دوره و جامعه ای که این نهاد دستخوش ضعف و عدم استواری گردید، بنیانهای اخلاقی و اجتماعی کل جامعه متزلزل شده و آن جامعه به سوی اضمحلال سوق داده شده است.
نمونه بارز آن وضیعت کنونی جوامع غربی است که در اثر بی توجهی به نهاد خانواده و تشکیل آن و رواج فساد اخلاقی و پدیده هایی چون معاشرت دختران و پسران در خارج از چهار چوب نظم خانواده، بنیانهای اخلاقی جامعه یکسره ویران شده و علیرغم پیشرفت و گسترش روزافزو ن علم و تکنولوژی، بحران اجتماعی بی سابقه ای را ایجاد نموده است.
والدین اولین کسانی هستند که شخصیت فرزندان خود را فرم می بخشند و وضع و موقیعت اطفال در خانواده یکی از عوامل مهم در رشد شخصیت آنان است.
کودکان نگرشهای اجتماعی را از خانواده می آموزند و چنانچه یکی از والدین آلودگی داشته باشد، فرزندان آنها بیش از هر کس در معرض خطر آلودگی قرار خواهند گرفت.
به عنوان مثال اگر مادری که پایبند مسائل و عفت اخلاقی نیست، رفت و آمدها و معاشرتهای نابابی دارد، همین امر باعث می گردد که فرزندان از بین رفته و در صورت بروز شرایط مساعد، انجام و تکرار اعمال قبیح سهل تر توسط فرزندان صورت گیرد.
به طور کلی، بزهکاران دارای والدینی هستند که بسیار خشن و سخت گیر بوده و یا بر عکس بی توجه نسبت به فرزندان خود می باشند.
اکثر والدین بزهکار کم سواد یا بی سواد بوده و عده بی شماری از آنان بیکار و از لحاظ مالی و رفاهی در وضع نامطلوبی به سر می برند.
فرزندان یک خانواده معمولا از لحاظ استعدادهای گوناگون یکسان نیستند.
برخی از لحاظ زمینه روانی روحیه ای آرام و مطیع دارند و بعضی دیگر سرکش و نا آرامند.
برخی از آنان از نظر عاطفی بسیار قوی هستند و روحیه ای اجتماعی دارند و برخی دیگر به آن اندازه قوی نیستند.
بعد از والدین، بزهکاری سایر افراد خانواده ممکن است در وضع خانواده اثرات زیادی داشته باشد.
چه فرزندان در خانواده معمولا ناگزیر هستند با اعضای خانواده ارتباط داشته باشند از طرفی علاوه بر رابطه نسبی که بین افراد خانواده وجود د دارد ممکن است افراد دیگر نیز با خانواده رابطه سببی پیدا کنند و جزء اعضای خانواده در آمده و مشکلاتی را نظیر مشکلات بالا ایجاد کنند.
عوامل موثر بر بزهکاری نوجوانان: عوامل متعددی در بزهکاری نوجوانان نقش دارند اما در این حال سه عامل اساسی بیشترین نقش را داشته که به ترتیب ذیل میباشند: 1- عوامل خانوادگی 2- عوامل اجتماعی 3- عوامل شخصیتی این سه عامل مانند مثلثی بوده که از هم جدایی ناپذیرند.
به دلیل آنکه شخصیت فرد نوجوان تکامل نیافته و یا به عبارتی به پختگی نرسیده عوامل خانوادگی و اجتماعی نقشی پررنگ تر داشته اما در عین حال ما بر آن نیستیم اراده و یا اختیار را از نوجوان سلب کنیم.
پس در ابتدا عوامل خانوادگی و اجتماعی و در بحث های آینده عوامل شخصیتی را مد نظر قرار خواهیم داد.
تاریخچه بزهکاری: تاریخ آدمی پر از انواع جرمها و یا بزهکاریهاست حتی در گذشته از بزهکاری نوجوانان صحبت شده است لکن شاید در جهان کنونی است که مطالعه علمی بزهکاری نوجوانان مطرح است در واقع میتوانیم بگویم که تاریخ جرم و جنایت متاسفأنه تاریخ بشر است و پدیدهای نیست که به زمان و مکان خاص بستگی داشته باشد.
(دکتر علی اکبر شعاری نژاد ص141) نظریه هگن هگن (1985) هم پژوهشهای بسیار زیادی در مورد انحراف بزهکاری انجام داده او با استفاده از سه متغیر جرایم را تقسیمبندی کرد 1- میزان توافق میان مردم درباره نادرستی رفتار چقدر است؟
2- شدت عکسالعمل مردم در برابر رفتار چقدر است؟
3- میزان زیادی آن رفتار برای جامعه چقدر است ؟
زیان برخی انحرافات بیشتر متوجه خود فرد است مانند اعتیاد و قمار در حالیکه زیان قتل دزدی و ضرب و جرع بیشتر متوجه دیگران میشود و بنابراین میزان زیان اجتماعی آن بیشتر است این سه متغیر در مورد بسیاری جرایم که جنایت خوانده میشود نظیر قتل و دزدی و...
بسیار به هم نزدیک است اما در بسیاری انحرافات تضاد مردم درباره نادرستی رفتار شدت عکسالعمل مردم و زیانهای اجتماعی رفتار به یک اندازه نیست مثلاً سقط جنین تقلب در مواد غذایی و تبلیغات دروغین به یک اندازه نادرست تلقی نمیشوند و زیان آنها برای جامعه یکسان نیست هگن با استفاده از این سه متغیر جرایم را تقسیم بندی می کند او انواع جرم و انحراف را در قالب یک هرم نشان میدهد که در رأس آن انحرافات شدید نظیر سرقت و قتل قرار میگیرد و در قاعده آن انحرافاتی است که کمتر عنوان جرم پیدا میکند در فاصله میان این دو جرایم میانی قرار میگیرد که هریک از ابعاد این هرم یک جنبه از انحراف را نشان میدهد .
( دکتر جعفر سخاوت ص 26و ص 27) نظریه ادوین لمرت نظر ادوین لمرت این است که انحراف در مرحله نخستین خواه جنبه آزمایشی داشته باشد یا از روی کنجکاوی باشد و یا با محاسبه انجام شده باشد اثر چندانی بر خود شخص به عنوان فردی درست رفتار نمیگذارد .
فرد آنرا یک تخلف جزیی میداند که در موقعیت خاص قابل توجیه است این گونه تخلفها گاهی به عنوان بخشی از نقش طبیعی افراد نگریسته میشود .
موجب تعادل رفتار و راستکرداری و عدم تعادل میان آنها سبب انواع کژرفتاری است شیخ طوسی حتی به نمونهبندی انواع مردم راستکردار و کژرفتار پرداخته است و آنها را به پنج نمونه تقسیم میکند .
نمونه پنج ذاتاً کژرفتار است و تنها کاری که میتوان کرد استفاده از انواع مجازاتهاست تا جامعه از شر او در امان ماند.
سعدی نیز در باب سنت گلستان سرشت آدمی را تعیین کننده رفتار او میداند بدین گونه افراد انسانی با ذاتاً نیکوسیرتند یا بدسیرتند البته باید توجه داشته که گر چه سعدی بر سرشت آدمی تأکید روا داشته لیکن از تأثیر تربیت بر رفتار آدمی نیز غافل نبوده است منبع بزهکاری اطفال و نوجوانان-دکتر هوشنگ شامبیاتی