ساخت بهشت، موضوعات جاذبه دار
امیدوارم که بتوانم همانند معلم اقتصادم باشم، کسیکه تقربیاً ( تاحدی ) برای من جدی بود و می گفت این دختر ارزش آنرا دارد و اجازه داد تا وارد مسیری در دانشکده شوم که واقعاً معلم انگلیسی من در سطح GCSE از عهده تحریک اشتیاق من برای یادگیری با احساساتی شدن خودش درباره شخصیت های " wuthering Heights " برآمد. به طریقی به این ربط دارم که به او احترام می گذاشتم و به نصیحت آینده اش گوش می کردم. سپس او نصیحت کرد. من خواندن را شروع کردم بیش از داستانهای تخیلی نوجوان در خانه و بتدریج به دیگر موضوعات تشویق شدم.
معلمانی وجود دارد که اشتیاقشان برای موضوعات مسری می باشد. این همان نوع معلمی است که من می خواهم باشم. برخی معلمان به طریقی به نظر می رسد احترام را دستور می دهند، آنها هرگز فریاد نمی زنند یا تهدید نمی کنند، اما فقط حضورشان برای ایجاد سکوت و فرمان در کلاس کافی می باشد. معلم مورد علاقه من هرگز چیزی را توسط کتاب انجام نمی دهد. او فقط ما را از طریق نیروی مطلق شخصیت اش درگیر می کند ( مشغول می کند.
مقدمه:
Havingestabl shed آنچه که توسط کلام منظورم است و اینکه چگونه کلام های غالب ( مسلط ) تمرین کلاسی و علم معلم را ایجاد می کند و بر آن اثر می گذارد بنا شده است، این به سه کلام آموزشی است که من برحسب تعیین و توصیف آموزش خوب ، مسلط برچسب زده ام که می خواهم در این بخش و دو بخش بعدی بدان بپردازم.
اولین از این کلام های غالب یکی است که بیش از یک پایگاه در دنیای تدریس مردمان و اسطوره شناسی فرهنگی به نسبت زمینه های اداری بیشتر از سیاست دولت و برنامه های آموزشی معلم دارد از موضوع جاذبه دار می باشد.
موضوع جاذبه دار
نکته این است که حتی قبل از اینکه دانشجویان تعلیم و تربیت ( student teacher ) به واحدهای قبل خدمت می آیند ایده های واضحی درباره اینکه زندگی کلاسی چیست و بایدشبیه چه باشد و درباره اینکه منظور از علم موفق چیست دارند.
من همچنین اشاره کردم که برای برخی مفسران این موضوع مشکل عمده ای هم برای دانشجویان تعلیم و تربیت و هم برای teacher educaters بوجود می آورد. بعنوان مثال، Afonso ، خاطر نشان کرده که دانشجویان تعلیم و تربیت، از آغاز شدیداً توسط تصاویر مثبت یا منفی از معلمان و توسط تصاویر جزئی و عادی ، کار معلم مشخص شده اند. هنگامیکه Afonso اعتصاب کرد، این تصاویر می توانند سرانجام به کلیشه کاهش یابند یا همانگونه که Brit Zman وانمود می کند برای تصاویر کاملاً خراب شده و درست قالب ارجاع برای معلمان احتمالی (آینده) خود تصویری است.
هنگامیکه شکل گرفت، ترس Afonso به این تصاویر اغلب برای تغییر خیلی سخت می باشند و بعنوان حفاظ های درون یاب از طریق آنچه که اطلاعات عبور کردند و از طریق آنچه که رفتار شکل گرفته عمل می کنند.
درگیری من با این دانشجویان تعلیم و تربیت – در آموزش ام و از طریق بررسی- پیشنهاد می کند که در مثالهای بسیاری این تصاویر و کلیشه ها از تجربیات دانشجویان آمده است که خودشان بعنوان دانش آموزان معلمان داشته اند کسانیکه مخصوصاً فراموش نشدنی یافت شده اند. قطعاً هنگامیکه از دانشجویان تعلیم و تربیت چنین سؤالی پرسیده می شود چه معلمان خوبی از روزهای مدرسه به یاد دارید؟ چه چیزی باعث شده که آنها معلم خوب باشند؟ آنها بطور کلی مشکل خیلی کمی در انتصاب معلم انتصاب انگیز تجربه کرده اند در جزئیات شان از اینکه چه چیزی آنها را معلمان عبرت انگیز کرده است اغلب طراحی کردن کیفیت های مشخصی تعریف شده از قبل الهام بخش بودن و داشتن علاقه مسری گرایش به تأکید دارند. ذکر کردن دانش اموزان در پروژه تمرین انعکاسی ما، به طور مختصر بعد از اعطای مکانی در واحد قبل خدمت شان مصاحبه شده اند.
درسها باید هیجان انگیز باشند و اشتیاق و انگیزه دانش آموزان را تحریک کنند...
درسها باید با اشتیاق ارائه شوند.... معلم خوب جو مثبت و آرامی ترتیب می دهد... جسور، مصمم و با شعور است... معلم خوب به یاد دارد که او قادر است بر آینده دانش آموزانش اثر بگذارد موسسات قوی برپا کند.
معلم خوب باید صبور، مشتاق، ترغیب کننده و بالاتر از همه علاقمند باشد در موضوعاتشان و هم به دانش آموزانی که تدریس می کند.
به نظر من این علاقه و هیجان است که بهترین نتایج را در دانش آموزان بدست می آورد. هنگامیکه در افکارم به روزهای مدرسه و به موضوعاتی که دوست داشتم یا متنفر بودم برمی گردم، آنچه که بیشتر آشکار می شود معلمانی هستند که مشتاق و علاقمند بوده اند.
در نتیجه اینها موضوعاتی هستند که من بیشتر لذت می بردم. بنابراین فکر می کنم که معلم دو وظیفه عمده دارد.
اول بعنوان شخص صبور و علاقمند در نظر گرفته می شود طوریکه دانش آموزان بخواهند موضوع ارائه شده شان را مطالعه کنند. ثانیاً برای پیشبرد این هدف و داشتن علاقه برای ارائه بهترینها به دانش آموزان بنابر این در بهترین نتایج ممکن برای آن دانش آموزان ریشه دارد. برای بسیاری از این معلمها تصویر معلم ایده آل که آنها با خودشان به واحد قبل خدمت حمل می کنند کسی بود که بآسانی در مفهوم مهارتهای تحریکی دانش و حقایق تدریس نمی کرد، اما کسیکه تفاوت ایجاد می کند در زندگی ها دخالت می کند توسعه شناختی و عاطفی مهمترین بود، اما برای هر کسی که چنین توسعه ای مورد نیاز است تا درون آنچه ممکن است حالت اساساً معنوی تدریس باشد رخ می دهد.
برای این معلمان مبتدی معلمی که آنها تصور می کنند پرستار، تربیت دهنده و مدل نقش به اندازه یک معلم در محدودترین مفهوم کلمه می باشد، کسیکه روش مؤثرش توسط عملکرد شخصی مشخص شده باشد و تحسین دانش آموز در طول خطوط توسط Harris و Jarvis توصیف شده دریافته هایشان از تحقیق خودشان با student teacher که تصاویر فرهنگی بر ذهن معلمان آینده چیره می شوند افراد جاذبه ای هستند که زندگی کسانی را که با آنها زندگی می کنند را تغییر داده اند.
البته، موضوع اشتباهی درباره معلمان وجود ندارد که یادآوری شود یا درباره معلمان جدید که می خواهند روش ها و شیوه های معلمانی را که قبلاً تجربه کرده اند را تقلید کنند ( سرمشق قرار دهند ) .
نه مدرک دلیلهای معلمان و دانشجویان تعلیم و تربیت در گیر در پروژه ها که این کتاب بر اساس آن می باشد بسیاری مفهوم الهامی ، جاذبه و علاقمند معلم خوب را به وسعت نادیده گرفتن یا اثبات کردن دیگران اولویت بندی کرده اند مهارتها و کیفیتهای نامشخص که یک معلم موفق ممکن است بدان نیاز داشته باشد. ما همچنین باید موافق باشیم که در زمانیکه مدلهای تخصصی آموزش مرحله مرکزی ظاهر می شوند، جنبه های حدسی، ذاتی و گروهی آموزش نیاز به ستایش دارد. هنگامیکه Hartley به طور تأثر انگیزی می پرسد: برای معلم در این ناحیه بدون جاذبه که کلاس قابل قبول نامیده می شد لذت کجاست؟ ...اکنون رابطه آموزشی چیست هنگامیکه قرارداد جایگزین اعتماد می شود؟
اگرچه، مشکلاتی با مفهوم موضوع جاذبه دارد وجود دارد یکی قبلاً اشاره کردم و هنگامیکه دانشجویان تعلیم و تربیت پرسیده می شوند تا در جمع آوری مجدد آموزش خوب توضیح دهند ظاهر می شود. در حالیکه برای آنها کیفیت های حفظ کردن از قبل خلق و خو تقبل انصاف مهارتهای ارتباطی خوب یا اشتیاق مسری برای ناحیه موضوع اینها اغلب در مبهم ترین واژه ها بیان شده اند یادآور بیش از اندازه فراوان بودن مفاهیم از شخصیت و در موضوعات تکنیک موفقیت کمتری دارد. چیزی که بتواند خیلی خطرناک و خیلی غیر کمکی را به پزشکان اثبات کند. قطعاً به ندرت ارجاع در این روایت ها از قبیل طراحی، آمادگی مهارتهای مدیریت کلاس یا ارزیابی پیشرفت دانش آموزان وجود دارد.
اغلب داستانهایی که ما بخاطر داریم و درباره آموزش خودمان گفته می شود چندان درباره آنچه که یاد گرفتیم نمی باشند، اما درباره این است که چگونه و با چه کسی یاد گرفتیم. داستانهایی درباره معلمانی که دوست داریم معلمانی که از آنها متنفریم و معلمانی که از آنها می ترسیدیم وجود دارد.
همیشه در چنین داستانهایی تأکید بر معلم بعنوان شخصیت است و همیشه مفهوم این است که معلمان خوب به نسبت ساخته شدن متولد شده اند، که کیفیت هایشان به نحوی ذاتی می باشند و شاید حتی به ارث برده باشند.
مشکل اضافی بلافاصله آشکار می باشد: اگر کیفیت های مشخص شده آموزش خوب ذاتی باشند چه امیدی دانشجوی تعلیم و تربیت از کسب آنها بعنوان درک ناقص دارد، یا حتی از دانستن اینکه چگونه آنها را کسب کرده اند؟ و چگونه ممکن است معلمان دانشجویان تعلیم و تربیت در دستیابی به چنین هدف مشکلی مشارکت کنند؟ همانگونه که دالتون مشاهده می کند، کابوس معلم پر جذبه اغلب اثر نامناسبی از ایجاد زندگی خیلی مشکل برای معلمان دارد هنگامیکه در موقعیت کلاس آنها را کشف می کنند که نمی توانند رقابت کنند یا بلافاصله به شیوه تنها معلم مؤثر آنها می توانند از روزهای مدرسه شان به یاد آورند مد نظر داشته باشند.
یک دلیل برای این پیشنهاد خواهم کرد این است که رقابت ناموفق ( بی حاصل ) از چنین مدلهای نقش معمولاً براساس برداشت غلط (سوء تفاهم) ساده می باشد: برداشت غلطی که اگر چه موهبت (جذبه) معلم شکل گرفته ظاهر می شود و از معلم نشئت می گیرد در اصل خصیصه ای است که بخاطر معلم توسط دانش آموزشان تبادل نظر شده است.
این برداشت غلط خاص حداقل تا حدودی توضیح می دهد که چرا دانشجویان تعلیم و تربیت اغلب به هزینه شان کشف شده اند در حالیکه ممکن است برای طراحی درسها از معلمان قبلی شان برای کنترل دانش آموزان مشکل امکان پذیر است، چگونه کار جالب وقابل دسترسی ایجاد کنند یا چگونه اعتماد به نفس و انگیزه را از طریق ارزیابی حساس و سازنده افزایش دهند، اغلب وظیفه مخرب و بیهوده ای که رفتارشان را از ارائه خود جستجو کنند.