چکیده: هر یک از ما شیوههای خاصی برای تربیت فرزندانمان داریم که در واقع بازتاب شخصیت ماست.
این شیوهها از تمام عواملی که ما را منحصر به فرد کردهاند تأثیر میپذیرند.
عواملی مانند نوع تربیت شخصیت و ارزشهایی که به آن پایبندیم هر یک از این عوامل به تناسب نقش تربیتی ما برای فرزندانمان بر دیدگاه ما اثر میگذارد و رفتارمان را در برابر بچهها و انتظاراتمان از آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.
روش ما در تربیت فرزند اثر مستقیمی بر عزت نفس فرزندانمان دارد، زیرا نوع ارتباط روزمره ما با آنها را تعیین میکند بیشتر کنش و واکنشهای ما در ارتباط با فرزندانمان با توجه به تناسب ماهیت و کیفیت واکنشها، اثری بالقوه بر عزت نفس کودکانمان دارد، چه به شکل مثبت و چه به صورت منفی در این تحقیق به جنبههای مختلف شیوههای تربیتی توجه میکنیم این جنبهها شامل ارزشهای مهمی برای خودمان، معیارهایمان، انتظاراتمان و چگونگی انجام نظارت بر فرزندانمان است.
با این بیان که رسول اکرم (ص) مقید بود که با نوجوانان و جوانان بر اساس احترام و شخصیت دادن، مسئولیت سپاری و مشورت خواهی رفتار شود و علاوه بر آن برای نسل نوخاسته تبیین شود که در راه اعتلای اسلام نسل جوان بیشترین مساعدت و همراهی را با آن بزرگوار نمودند و همینطور قرآن کریم میفرماید رسول اکرم (ص) را بهترین سرمشق بیشریت معرفی نموده است و در شخصیت رسول خدا برای شما الگویی الهی وجود دارد.
و ان شاء ا...
جوانان ما با تحصیل ارزشهای الهی و معنوی روز به روز به موفقیتهای چشمگیر برسند.
مقدمه بسیاری از مطالبی که درباره جوانان و نوجوانان نوشته شده است بر عواملی همچون تغییرات فیزیکی روحی، و اجتماعی همراه با پریشانی و سرگردانی در این سنین تأکید دارد نه تنها مرحله بلوغ دورانی دشوار برای نوجوانان است.
بلکه والدین نیز در این دوران دچار فشارهای روانی پریشانی اضطراب و سایر دگرگونیها میشوند.
نوجوانی یا بلوغ یکی از متنوعترین و پیچیدهترین چشماندازها را در این مسیر طولانی به خود اختصاص داده است.
برای همه آنهایی که به نحوی با نوجوانان سر و کار دارند پاسخ به این سؤال مهم است که چه رفتاری را باید با نوجوانان در پیش بگیرند.
در ابتدا اشاره میکنیم به این واقعیت که «نگرشها» و «بینشها» هستند که روشها را میآفرینند و هر شیوه رفتاری «برآیند» چشماندازهای ما نسبت به آن موضوع است.
از این رو برای دستیابی به اصول صحیح رفتار با نوجوانان ابتدا نیازمند شناخت علمی آنها هستیم این مرحله خود کلید حل بسیاری از معضلات دوران نوجوانی است به عنوان مثال بیشتر مربیان تغییر و تحولات روحی نوجوان را امری غیرعادی و نگرانکننده توصیف میکنند و یا اغلب والدین از منفیگرایی فرزندان خود رنج میبرند و آن را یک حادثه بزرگ و صرفا مرتبط با خود تلقی میکنند حال آنکه به اقتضای سن بلوغ بیشتر این امور طبیعی و مرحلهای گذرا و موقت است.
لذا با شناخت ابعاد روحی نوجوان فضای یکه با ابرهای سنگین و تیره بر روابط نوجوان و دیگران سایه افکنده به روشنی میگراید و واقعبینی جایگزین بدبینی شده و حسن تفاهم به جای سوء تفاهم بر این روابط حاکم میشود.
بیتردید شناخت، همدلی میآفریند و در پرتو آن میتوان به دنیای درون نوجوان نفوذ نمود و صبورانه و مسالمتآمیز به ایجاد دگرگونی همت گماشت و شخصیتی متکی بر تفاهم و اطمینان متقابل را بنیان نهاد و استوار ساخت.
شناخت اصولی و علمی این مرحله ما را از درمان به پیشگیری هدایت میکند چه بسا دردها و مشکلاتی که زاییده جهل و عدم شناخت است و کار را به مرحله درمان و مداوا میکشاند حال آن که آگاهی از پیچ و خمهای این مرحله دشوار به مربیان و والدین قدرت پیشبینی برنامهریزی و پیشگیری از مشکلات را میبخشد به طوری که دیگر خود را نیازمند درمان و مداوا نمیبینند.
با توجه به این واقعیت که هم اکنون بیش از 20 میلیون جوان و نوجوان در کشور ما زندگی میکنند و نیروی محرکه و پویای جامعه را همین جمعیت تشکیل میدهد باید نگرشها مشکلات مسایل و خواستهای آنان را شناخت و زبان ارتباطی صحیح با ایشان را پیدا و برقرار کرد.
با امید به آن این مجموعه تحقیق بتواند دورنمایی از دنیای پر رمز و راز نوجوانی را برای ما ترسیم کند و ما را در اتخاذ شیوههای اصولی در برخورد با آیندهسازان و فرداپردازان یاری نماید.
ان شاءا...
من ا...
التوفیق تعریف نوجوانی نوجوانی اغلب به عنوان دورهای بین بچگی و بزرگسالی تعریف میشود گر چه بعضی از مؤلفین نوجوانی را مساوی بلوغ جنسی و دوره تغییرات فیزیکی که اوج آن در تکامل و رسیدگی در تولیدمثل است میدانند ولی اغلب نوجوانی با مفاهیم روانی و اجتماعی تعریف میشود مثلا شروع آن با بلوغ جنسی و خاتمه مبهم و نامشخص آن با بزرگسالی است.
این واژه برچسب مناسبی جهت دورهای از زندگی فرد تقریبا بین سنین 12-20 سالگی میباشد و چنین استعمالی هیچ گونه قید و تعریفی درباره خصوصیات رشد نوجوانها یا علل اختصاصی نوجوانی ندارد.
هر دورهای از زندگی را میتوان بر مبنای پارهای از مسایل رشدی نظیر مسایل بیولوژیکی – روانی و اجتماعی دستهبندی کرد.
از جمله آنها که به طور مشخص ولی نه الزاما در طی دهه دوم زندگی اتفاق میافتد.
ارتباطات با جنس مخالف آگاهیهای شغلی رشد ارزشها و خودمحوریهای مسوولانه و باز شدن گرههایی عاطفی با والدین است.
ویژگیهای نوجوانی به عنوان یک واقعیت دوره نوجوانی را باید یک مرحله بسیار مهم از زندگی تلقی کرد.
دورهای که با ویژگیهایش از سایر دوران زندگی متمایز میشود.
این خصوصیات عبارتند از: 1- نوجوانی یک دوره مهم 2- نوجوانی یک دوره انتقال (برزخی) 3- نوجوانی یک دوره تغییر 4- نوجوانی یک سن مسئله آفرین 5- نوجوانی زمان جستجوی هویت 6- نوجوانی یک سن هراس 7- نوجوانی زمان آرمانگرایی 8- نوجوانی آستانه بزرگسالی ویژگیهای بلوغ بلوغ یک دوره بینظیر و مشخص است و به وسیله تغییرات رشدی مطمئنی توصیف میشود که در هیچ دوره دیگری از زندگی اتفاق نمیافتد مهمترین آنها: 1- بلوغ یک دوره شمول است.
بلوغ باید به عنوان یک دوره در برگیرنده بخشی از دو دوره ملاحظه شود زیرا آن سالهای محدود کودکی و آغاز سالهای نوجوانی را در بر میگیرد، تا زمانی که انسان به بلوغ جنسی برسد کودکان به عنوان کودکان بالغ نامیده میشوند پس از این که به بلوغ جنسی رسیدند آنها را به عنوان نوجوان و یا جوان نورس مینامند.
2- بلوغ یک دوره کوتاه است.
در نظر گرفتن تغییرات متعدد و جامعی که در درون ارگانیزم به میزان تغییرات ظاهری و خارجی اتفاق میافتد بلوغ را نسبتا یک دوره کوتاه جلوهگر میسازد.
این مدت از دو تا چهار سال طول میکشد کودکانی که این مدت را حدودا ظرف دو سال و یا کمتر پشت سر میگذارند به عنوان افرادی که رشد سریعی دارند شناخته میشوند و همچنین آنهایی که به مدتی حدود سه الی چهار سال نیاز تا بتوانند دوره انتقال خود را به بزرگسالی تکمیل نمایند به عنوان کند رشد شناخته میشوند.
دختران به عنوان یک گروه تمایل دارند از پسران به عنوان گروهی دیگر رشد سریعتری را طی کنند اما در هر حال معیارهای مشخصی برای رشد هر جنسیت وجود دارد.
3- بلوغ به مراحلی تقسیم میشود علیرغم این حقیقت که بلوغ نسبتا یک دوره کوتاه از زندگی است به طور متعارف آن را به 3 مرحله تقسیم میکنند: 1- مرحله پیش بلوغ 2- مرحله بلوغ 3- مرحله پس بلوغ 4- بلوغ دوره تغییر و رشد سریع است.
بلوغ یکی از دو دوره زندگی است که به عنوان رشد سریع و تغییرات چشمگیر در اندازههای بدن مشخص شده است.
دوره دیگر مرحله جنینی و اولین نیمه سال اول زندگی است مرحله اخیر معمولا به جهش رشد نوزاد مربوط میشود.
تغییر و رشد سریعی که در طول دوران بلوغ اتفاق میافتد معمولا به جهش رشد نوجوانی ارتباط مییابد به عبارت دقیقتر جهش رشد بلوغ گفته میشود زیرا آن اندکی مقدم واقع میشود و یا با سایر تغییرات بلوغ همزمان اتفاق میافتد.
این جهش رشد به مدت یک یا دو سال قبل از این که کودکان به پختگی جنسی برسند حضور مییابد و به مدت شش ماه تا یک سال پس از آن نیز ادامه پیدا میکند بنابراین مدت کل سرعت رشد حدودا به سه سال میرسد که کمی طولانیتر از جهش رشد نوزاد میباشد که معمولا مدتی حدودا بیش از یک سال و نیم را در بر میگیرد.
تغییرات سریعی که در طول دوران بلوغ واقع میشود به یک نوع اغتشاش و به هم ریختگی احساس عدم کفایت، ناامنی و تزلزل و در خیلی از م وارد به رفتارهای نامطلوب منجر میگردد.
5- بلوغ یک مرحله منفیگرایی است.
خیلی سالها پیش «شارلوت بوهلر» برچسب منفیگرایی را به بلوغ زده است این مرحله را باید دارای بقای اندکی دانست.
مرحلهای که فرد حالت «ضدیت» در مقابل زندگی به خود میگیرد و یا به نظر میرسد که فرد موقعیتها و یا چیزهای خوبی را که قبلا به دست آورده بود از دست د اده است.
روشن و بدیهی است که رفتار و نگرش منفی بخش عمده شخصیت فرد را در اولین مرحله بلوغ وی تشکیل میدهد و بدتر از همه آن که وقتی فرد به رشد جنسی میرسد مرحله منفیگرایی بیشتر میشود همچنین این مطلب وشن و آشکار است که ساختمان رفتاری منفیگرایی بلوغ در دختران بیشتر از پسران بیان و گزارش شده است.
6- بلوغ در سنین متغیری واقع میشود.
بلوغ در هر زمانی بین سنین 15، 16، 19 سالگی میتواند واقع شود اگر چه معدل سنی رشد جنسی دختران در فرهنگ معاصر آمریکایی حدودا 13 سالگی و میانگین سنی پسران یک سال دیرتر یعنی در 14 سالگی واقع میگردد.
همچنین در مدت زمانی که مرحله انتقال فرد به بلوغ و تکمیل آن نیازمند است تغییرات و اختلافاتی وجود دارد این حدود از دو تا چهار سال برای دختران به طور میانگین و کمتر از این میزان تقریبا برای پسران میباشد اختلافاتی که در زمینه سن شروع بلوغ و نیز مدت زمانی که این دوره انتقالی نیاز دارد تا رشد کامل شود به همان اندازه که مسایل و مشکلات مشخصی برای دختران و پسران هر دو به وجود میآورد مشکلات و مسایل اجتماعی نیز برای آنان میآفریند.
انواع بلوغ بلوغ کلیترین کلمهای است که به کار میرود بر حسب عادت مجموعه تغییرات بدنی و روحی که مابین دوران کودکی و دوران جوانی به وجود میآید با این واژه تفسیر میشوند.
به لحاظ این که بلوغ یک پدیده چند بعدی است.
ضروری به نظر میرسد که ابعاد مختلف آن را به ترتیب زیر مورد اشاره قرار دهیم.
1- بلوغ جسمی (فیزیکی) 2- بلوغ جنسی 3- بلوغ روانی 4- بلوغ اقتصادی 5- بلوغ شرعی کلیدهای رفتار با نوجوانان الف) نقش والدین در پیدایش برخی رفتارهای نوجوانان اغلب مواقع از والدین میشنویم که میگویند: دخترم بدخلق و کم حوصله است.
نمیدانم چه اشتباهی مرتکب شدهام؟
- توانایی پسرم از دخترم بیشتر است اما دخترم موفقتر از اوست.
- فرزند کوچک من خیلی شلوغ است و به حرف گوش نمیکند ولی سایر فرزندانم چنین نیستند.
سؤالاتی از این قبیل اغلب موجب میشوند تا والدین از خود بپرسند «چه اشتباهی مرتکب شدهایم؟» بسیاری از رفتارهای دوران بلوغ الزاما با نحوه برخورد والدین با فرزندانشان ارتباط ندارد زیرا برخی از رفتارهای ویژه سنین و نوجوانی هستند.
عوامل محیطی تأثیری مهم در تغییر و یا تعدیل رفتارها دارند اما متأسفانه برخی از کارشناسان رفتار پدر و مادر را تنها عامل مؤثر در رفتار فرزندانشان میشمارند.
طبیعی است که رفتار والدین بر رفتار کودکان تأثیر دارد اما نمیتوان والدین را مسئول رفتار فرزندانشان دانست.
برخی از نوجوانان میتوانند زندگی والدین خود را فلج کنند و همانطور که والدین در رشد و سلامت فرزندان خود تاثیر دارند فرزندان نیز در رفتار و سرنوشت خانواده خود مؤثرند.
وراثت نیز نقشی ارزنده در تعیین شخصیت افراد دارد شرایط محیطی در شکلگیری شخصیت مؤثر است ولی کودکانی وجود دارند که شخصیت خود را در همان سنین کودکی نشان میدهند.
طرز تفکر، احساسات و رفتار همه کودکان یکسان نیست یکی ممکن است بگوید دختر کوچک من خیلی برونگراست و با هر کسی صحبت میکند برعکس پسر بزرگتر من خجالتی و حساس است و کمتر حرف میزند.
رفتار فرزندان از تأثیر متقابل محیط و شخصیت فردی آنها پیروی میکند.
بنابراین اگر فرزند شما رئیس جمهور شود شما نمیتوانید به رفتار خود ببالید و اگر او زندگی موفقی نداشته باشد نیز شما نباید خود را سرزنش کنید و گناهکار بدانید رفتار فرزند شما برآیند شخصیت و نحوه تربیت او است.
اگر روش تربیتی شما در مورد برخی از فرزندتان مؤثر باشد ولی در مورد برخی دیگر موفق نباشد نقص از روش شما نیست بلکه روش شما برای برخی کودکان مناسب و برای برخی دیگر نامناسب است اگر روش شما ایراد داشت در مورد هیچ کدام موفق نمیشد لذا باید متناسب با شخصیت فرزندانتان شیوههای متفاوت به کار ببرید هر چه شیوههای شما متنوعتر باشد امکان موفقیت شما بیشتر خواهد شد.
والدین باید هنگام برخورد با کودکان خود به یاد داشته باشند که آنها دارای ویژگیهای شخصیتی متفاوتی هستند لذا باید از به کار بردن روشی یکسان در برخورد با شخصیتهای مختلف خودداری نمایند روش والدین میتواند نقشی تعیینکننده در تغییر شخصیت فرزندان داشته باشد.
ب) نحوه برخورد با رفتارهای روزمره نوجوانان والدین پیش از هر چیز باید رفتاری را که میخواهید با آن برخورد کنید مورد تحلیل قرار دهید آنگاه قوانین و یا انتظارات و پیامدها و نتایج رفتار را به طور همزمان تدوین نمایید.
قبل از آن که قوانین زیر پا گذارده شوند منظور خود را از هر سخنی که میگویید روشن کنید و در سخن گفتن حد اعتدال را رعایت کنید و در مورد چیزی که میگویید پیگیری و ثبات داشته باشید.
قبل از برخورد با یک رفتار و یا دگرگون ساختن آن نخست باید آن رفتار را به طور صریح و مشخص روشن نمایید اگر چه ممکن است موفق نشوید کاری کنید که پسرتان همیشه با شما زندگی کند ولی میتوانید کاری کنید که رفت و آمد او با شما بیشتر شده و در روابط خانوادگی درگیر شود اگر میگویید فرزند نوجوان شما عصبانی است او دقیقا چه میکند؟
آیا دائما غر میزند یا هنگامی که با او صحبت میکنید شکلک در میآورد یا در را به هم میکوبد یا در مقابل مشکلات کوچک ضعیف و شکننده است و به سرعت افسرده میشود؟
آیا دختر شما به سن 15 سالگی رسیده و هنوز برای لباس پوشیدن خود از شما کمک میخواهد؟
بسیاری از والدین برای مشخص ساختن یک رفتار خاص دچار مشکل میشوند زیرا اغلب در مورد رفتار فرزندشان به طور کلی سخن میگویند به هر حال گام نخست در تغییر رفتار عبارت از این است که سعی کنید جزئینگر باشید نه کلینگر.
از اظهارات مبهم و کلی خودداری کنید و رفتاری را که باعث نگرانی شما شده است به طور دقیق مشخص سازید و برای خود روشن کنید که دقیقا قصد دارید چه چیزی را تغییر دهید «به پیامدها و نتایج رفتارها بیندیشید» پس از این که یک رفتار را به طور دقیق مشخص کردید میتوانید پیامدها و نتایج آن را تحلیل کنید.
در تحلیل یک رفتار باید به میزان تکرار آن نیز توجه داشت یعنی یک رفتار چند بار در روز، ساعت، هفته روی میدهد؟
توجه کردن به میزان تکرار یک رفتار به چند دلیل لازم است .
به طور معمول هنگامی که والدین نگرشی کلی به رفتار فرزندشان دارند نمیتوانند تغییرات تدریجی و جزئی را مشاهده کنند به عنوان مثال والدین ممکن است بگویند «فرزند ما هرگز با ما صحبت نمیکند او با هیچ چیزی ارتباط فعال برقرار نمیکند و ما نمیدانیم چه اتفاقی برای او افتاده است.
اگر والدین نسبت به رفتار فرزندشان کلی نگر باشند پس از چند هفته میگویند تغییری در رفتار فرزندشان ایجاد نشده است.
ولی اگر جزئینگر بوده و به دفعات تکرار آن رفتار خاص توجه کرده باشند تغییر و اصلاح تدریجی را مشاهده خواهند کرد.
بنابراین باید به تغییرات کوچک و تدریجی توجه داشت و دیدگاه خود را به تغییرات بزرگ و جهشی محدود نکرد.
با چنین شیوهای در تحلیل رفتارها میتوان تغییرات مهم رفتاری را مشاهده کرد.
علت این که ما کاری را انجام میدهیم این است که از نتایج و پیامدهای آن آگاه هستیم اگر نتیجه و پیامد رفتارها یکسان بود مثلا رفتن به سر کار یا ماندن در خانه تأثیری در پرداخت حقوق نداشت رفتن به سر کار عاقلانه به نظر نمیرسید.
اشتباه ما در این است که فقط روی تغییر رفتار فرزندمان متمرکز میشویم در حالی که تغییر رفتار او بدون انجام تغییر در رفتار ما امکانپذیر نیست.
تغییر دادن شیوه ارتباط با فرزندان برای والدین بسیار سادهتر است و در پی آن فرزندان نیز شیوه ارتباط خود با والدین و رفتارشان را دگرگون خواهند کرد و البته منظور این نیست والدین علت ایجابی همه رفتارهای فرزندان خود هستند بلکه منظور این است که به همان اندازه که رفتار یک نوجوان میتواند روابط خانوادگی را آشفته سازد رفتار والدین نیز میتواند باعث ناهنجاریهای رفتاری در فرزند آنها شود به هر حال تغییر غیرمستقیم رفتار فرزندان به سبب دگرگونی رفتار والدین بسیار سهلتر از تغییر مستقیم و بدون واسطه رفتار نوجوانان است.
بیشتر رفتارهایی که نزد مردم مشاهده میشود دستاورد آگاهی از پیامد رفتارها و پاسخ افراد به شرایط محیطی است گاهی اوقات تغییر یک رفتار بدون تغییر شرایط محیطی امکانپذیری نیست.
تغییر شرایط باعث آسانتر شدن تغییر رفتار خواهد شد بدیهی است دگرگونی شرایط محیطی یک کودک بسیار سادهتر از تغییر ان در مورد یک نوجوان است.
رفتار والدین و پاسخی که به کودک خود میدهند یکی از عوامل اساسی محیطی است که میتواند تغییر یابد بنابراین به همان اندازه که تحلیل رفتار نوجوانان اهمیت دارد تحلیل رفتار و واکنشهای والدین نیز حائز اهمیت است اگر والدین موفق شدند واکنشهای خود را نسبت به رفتار فرزندشان دگرگون کنند و پیامدها و نتایج تازهای برای درخواستهایشان تصور کنند میتوانند شاهد اصلاح و رفتار فرزندشان باشند.
خلاصه این که برای تغییر یک رفتار باید به اهمیت شرایط توجه داشت.
شرایطی که والدین عامل تعیین کننده در موفقیت آن محسوب میشوند.
ج- همیشه والدین فرزندتان باشید.
رفتار عمومی نوجوانان این است که به حرف والدین خود گوش نمیدهند حرفهای آنها را از یک گوش گرفته و از گوش دیگر بیرون میکنند یک دلیل چنین رفتاری این است که والدین آنها اغلب در گفتارشان جدی و پیگیر نیستند این نکته مهم را باید در برخورد با فرزندتان به خاطر بسپارید که جدی نبودن شما و گفتن سخنان متناقض به فرزندتان علت اصلی گوش نکردن او و یا شکست روشهای اصلاحی شما میباشد.
شما نمیتوانید به حرف کسانی گوش کنید که به حرف خود عمل نمیکنند لذا از کودکان نیز نباید چنین انتظار داشت.
والدین به شکلهای گوناگون تناقضات و بیثباتی گفتارهای خود را نشان داده و موجب گیج شدن فرزندان خود میشوند و رفتارهای خاصی چون گوش نسپردن به گفتههای والدین را در فرزندشان باعث میگردند.
عواملی که باعث پیدایش بیثباتی در خانواده میشود از قبیل: 1- لاف زدن 2- اغراق کردن 3- چرخشی از آری به «نه» و از نه به «آری» 4- پیگیر نبودن 5- نبودن تناقض میان رفتار پدر و مادر 6- واکنشهای مختلف در برابر رفتار واحد 7- ثبات شرایط شاید مهمترین و اساسیترین عامل در مدیریت رفتار محسوب شود در این حالت چون فرزندان قادرند ثبات تصمیمگیری والدین را درک کنند لذا متقابلا واکنشی پایدار نشان میدهند افزون بر این ثبات یا عادت شدن یک سلسله رفتار به کاهش اختلافات رفتاری در یک خانواده منجر میشود به عنوان مثال فرزندی که در مواقعی معین با تلفن صحبت میکند نسبت به فرزندی که به طور نامنظم از تلفن استفاده میکند مسأله کمتری میآفریند همچنین فرزندی که در ساعتی مشخص به خانه باز میگردد کمتر از یک فرزند نامنظم درد سر ایجاد میکند ثبات در نظم از پیدایش بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری جلوگیری میکند ثبات و انسجام را میتوان از اصول مدیریت رفتار به شمار آورد زیرا سایر شیوههای میتوانند بر مبنای این اصول بنا شوند بنابراین هیچ گاه سخنی را که قادر به انجام نیستند یا قصد انجام آن را ندرید به زبان نیاورید تنها سخنی بگویید که به آن عمل خواهید کرد.
و) چگونه میتوان والدینی خوشبین بود برای برخورد با رفتار نوجوانان راههای مختلف وجود دارد اما بسیاری از والدین فقط یکی از آنها را مورد استفاده قرار میدهند تنبیه.
منظور ما از تنبیه عبارت است از برخورد منفی با یک رفتار ناشایست.
این برخورد منفی میتواند از فریاد کشیدن تا کتک زدن را در بر بگیرد والدین اغلب در اثر بدرفتاری اشتباه و کوتاهیهای نوجوانان نگران میشوند.
نشان دادن این نوع واکنش ممکن است به خاطر این باشد که ما بدین صورت رشد کردهایم یا این امر واکنش معمول در جامعه است و یا رفتار نوجوانان عامل ایجاد چنین واکنشی است.
به هر حال این واکنش روی میدهد اغلب کارشناسانی که در زمینه مدیریت رفتارها فعالیت دارند و والدین را در زمینه شیوههای مؤثر برخورد با رفتار نوجوانان راهنمایی میکنند در مورد برخورد مثبت تاکید فراوان دارند.
آنها به والدین میگویند سعی کنید توجه خود را از رفتارهای نادرست فرزندانتان به رفتارهای صحیح آنها معطوف سازید والدین از این طریق میتوانند مراتب واکنشهای نادرست خود در برخورد با رفتارهای غلط فرزندانشان باشند.
این برخورد مثبت و خوشبینانه نخست با استفاده از جایزه تشویق و سایر نتایج مثبت عملی خواهد بود.
تعیین کردن نوع جایزه و تشویق در مورد افراد بالغ بسیار سهلتر از سایر افراد است جایزه و تشویق باید در مورد هر فرد به طور مجزا مشخص شود زیرا مسائل مورد علاقه افراد با یکدیگر متفاوت است .
والدین نباید سلیقه و ارزشهای خود را در تعیین نوع جایزه و تشویق دخالت دهند و صرفا باید به نیازها و علائق نوجوان توجه کنند.
انواع نتایج مثبت (پاداش) جایزه میتواند شامل هر چیزی باشد که برای نوجوان اهمیت دارد به عنوان مثال تشویق یا آزادتر گذاردن نوجوان برای فعالیتهای فیزیکی، فعالیتهای فیزیکی مورد علاقه هر نوجوان باید تعیین گردد.
از جمله: شبها کمی بیشتر بیدار ماندن، اوقاتی با دوستان سپری کردن، استفاده بیشتر از تلفن، رفتن به تئاتر یا سینما، موتورسواری مسافرت تفریحی، کاستن از محدودیتها مثل یک فرد بالغ با او رفتار کردن، استفاده از رایانه و اجاره کردن فیلم ویدئویی.
تشویق یا جوایز مادی این جوایز شامل خریدن وسایلی است که مورد علاقه نوجوان میباشد خرید «لاستیک برای موتورسیکلت، خرید بازی جدید کامپیوتری، خرید آلبوم لباس لوازم ورزشی، قطعات یدکی برای دوچرخه و یا دادن پول توجیبی بیشتر چیزهایی که به طور معمول شما از فرزندتان میخواهید انجام دهد یا به او اجازه میدهید انجام دهد این مورد با موارد یاد شده قبلی ارتباط مستقیم دارد برخی والدین همه چیزها را برای فرزندشان تأمین میکنند.
و در واقع برای نفس کشیدن آنها نیز پاداش میدهند این والدین برای دریافتن پاداش دچار مشکل میشوند زیرا هر چیزی بخواهند برای او فراهم کنند در شرایط عادی آن را انجام دادهاند.
این والدین وظیفه خود میدانند که به نیازهای فرزندشان پاسخ دهند و آن را به داشتن رفتار مناسب و یا ترک کردن یک رفتار ناشایست مشروط نکنند در حال یکه اگر تأمین برخی از خواستههای فرزندشان را به تغییر یک رفتار خاص مشروط نمایند نتیجه بهتری خواهند گرفت.
تشویق یا جوایز اجتماعی: این نوع جایزه قدرتمندترین نوعی است که در اختیار والدین قرار دارد.
این جایزه فاقد ارزش مادی ولی دارای ارزش معنوی است مثل تحسین کردن، احترام گذاردن و تأکید بر رفتارهای شایسته بیش از تأکید بر رفتارهای ناپسند هر چند میزان برد و وسعت جوایز مادی و فعالیت فیزیکی در سنین بلوغ کاهش مییابد اما از اهمیت جوایز معنوی کاسته نمیشود.
جوایز اجتماعی میتواند شامل تحسین کردن خوش برخورد بودن و اختصاص دادن وقت بیشتر به فرزندان باشد به طور کلی جوایز اجتماعی عبارت است از به رسمیت شناختن یک رفتار شایسته مثلا توجه به رفتارهای روزمرهای چون کمک کردن در کار منزل مرتب کردن کمد لباس و به منزل آمدن در موعد مقرر.
شما از طریق جوایز اجتماعی به فرزندتان میفهمانید چقدر از داشتن او خوشحال و راضی هستید.
جوایز اجتماعی میتوانند همراه با جوایز مادی و فیزیکی به کار روند تا برخورد مثبت شما با فرزندتان را تقویت نمایند.
د) مشکلاتی که بر اثر تنبیه کردن ایجاد میشود.
به طور معمول ارتباط متقابل بین والدین و فرزندان در دوران بلوغ کاهش مییابد زیرا یک سلسله تغییرات طبیعی دوری از فعالیتهای خانوادگی کاهش ارتباط با خانواده، سپری کردن بیشتر اوقات با دوستان درخارج از خانه در این سنین اتفاق میافتد.
برخی از والدین، رفتارهای ناشایست و اشتباهات فرزندانشان را بیش از رفتارهای شایسته و موفقیتهای آنان مورد توجه قرار میدهند.
این روحیه در دوران بلوغ فرزندان بیشتر ظاهر میشود و نوجوانان شکایت دارند که هر بار که والدینشان صحبتی با آنها میکنند در حال ایراد گرفتن یا نصیحت کردن آنها هستند این مسأله در اثر کاهش ارتباطات متقابل بین والدین و فرزندان شدیدتر میشود.
منفیبافی و بزرگنمایی نقاط ضعف فرزندتان شرایطی فراهم میآورد که در آن تنها پاداش رفتار نیک فرزندتان این خواهد بود که تنبیه نشود .
دیدن نقاط ضعف و تنبیه کردن بچهها لازم است ولی نباید به گونهای باشد که نقاط قوت و موفقیتهای آنها را از نظر پنهان کند عمده کردن نقاط ضعف نوجوانان موجب پیدایش مشکلاتی میشود که رفتارهای خاص دوران بلوغ را تشدید میکند.
رشد جسمی نوجوانان مانع از مؤثر بودن زور در تربیت آنها میشود.
با وجود آن که همه میدانیم کودکان به مرور زمان بزرگ شده و رشد طبیعی میکنند ولی از این واقعیت عامل شده و سعی میکنیم با استفاده از ترس و ارعاب آنها را تربیت کنیم شما به دلیل این که از کودکان قویتر هستید ممکن است بتوانید با ترس و ارعاب آنها را به انجام کارهایی وادار کنید ولی به تدریج که فرزند شما رشد میکند و به سن بلوغ میرسد برتری جسمی شما کارآیی خود را از دست میدهد و زدو خورد نیز قادر به کنترل یک نوجوان نخواهد بود در حالی که سن بلوغ دورهای است که شما نیاز بیشتری به کنترل فرزندتان دارید.
استفاده از ترس و ارعاب روش خوبی برای کنترل رفتار نوجوانان نیست زیرا آنها به طور معمول ترسی از والدین خود ندارند و با آنها درگیر میشوند.
عصبانیت، کله شقی و تمرد فرزندتان تشدید میشود.
نوجوانان به طور معمول علاقه دارند بیشتر اوقات خود را با دوستان بگذرانند لذا از خانواده خود اندکی فاصله میگیرند حال اگر برخورد مناسبی با آنها صورت نگیرد حالت روحی آنها تشدید شده و فاصلهشان با دیگر افراد خانواده افزایش مییابد به طوری که کمتر با والدین خود حرف میزنند بیشتر اوقات را در اتاق خود میگذرانند و سعی میکنند با والدین خود برخورد نداشته باشند.
فرار از مشکلات و اجتناب از برخورد کردن تقویت میشود: همه ما خواهان آن هستیم که از شرایط ایجادکننده پیامدهای منفی دوری کنیم اگر در بازی همیشه شکست بخوریم یا هر بار که غذایی تهیه میکنیم مورد انتقاد قرار بگیرد ممکن است از بازی کردن یا غذا پختن فرار کنیم.
نوجوانان نیز چنین حالتی دارند و هنگامی که با تنبیه و مجازات مواجه شوند از رفتاری که موجب تنبیه آنها شده است دوری میکنند.
رفتارهایی چون فرار از خانه، دروغگویی و فرار از حقیقت که بسیاری از مواقع در نوجوانان مشاهده میشود اغلب در اثر برخوردهای نادرست یاد شده با آنها به وجود میآید از این رو در صورت مشاهده این رفتارها در فرزند خود برخوردی را که با او داشتهاید بازنگری کنید چنانچه شیوه شما بیشتر بر تنبیه و مجازات متکی باشد چنین واکنشهایی طبیعی خواهد بود.
استفاده از روش تنبیه و مجازات و ترساندن در مورد بسیاری از کودکان کارآیی دارد ولی هنگامی که همین کودکان به سن بلوغ میرسند کارآیی این روشها از میان میرود زیرا شخصیت کودک تغییر کرده است.
رفتار والدین الگویی برای کودکان است به این پدیده تئوری الگوسازی در یادگیری میگویند که موجب میشود تا کودکان رفتاری را که از والدین خود آموختهاند در مورد خود آنها به کار ببرند.
والدینی که برای ارتباط با فرزندشان از روشهایی چون داد زدن، دعوا کردن و ...
استفاده میکنند فرزندان آنها نیز چنین شیوههایی را در برخورد با والدین خواهر، برادر و یا دوستان خود به کار میگیرند.
گاهی اوقات نوجوانان رفتاری خاص از خود ظاهر میسازند تا توجه دیگران را به خود جلب کنند این پدیده ممکن است به طور خودآگاه و یا ناخودآگاه صورت گیرد اما به هر حال برای برانگیختن واکنشهایی خاص در والدین میباشد.
در برخورد با چنین مواردی با ید آنها را نادیده گرفت و از روش تسامح استفاده کرد.
(ل) ایجاد اعتماد بیاعتمادی هنگامی به وجود میآید که کودکی دروغ بگوید.
فاقد حس مسئولیت باشد والدین خود را بازی دهد و یا این که شما نتوانید سخن فرزندتان را باور کنید در هر حال اگر شما به فرزند خود اعتماد ندارید و به او فرصت نمیدهید تا اعتماد شما را جلب کند، این حس بیاعتمادی تا آخر عمر باقی خواهد ماند.
بنابراین وقتی که اعتماد بین والدین و فرزندان از بین رفت باید کاری کرد که این اعتماد دوباره برقرار شود.
نشان دادن رفتاری مسئولانه از سوی یک نوجوان میتواند تا حدودی به ایجاد مجدد اعتماد کمک کند.
ابتدا نوجوان امتیاز کوچکی میخواهد.
والدین مجبورند این امتیار را به او بدهند اما بالاخره نوجوان مجبور است آنچه را قرار است انجام دهد به صورت دقیق اجرا کند.
سه عاملی که در احیای اعتماد تأثیرگذار هستند عبارتند از: اول یک نوجوان باید متوجه شود که نمیتواند درخواستهای خیلی بزرگ و یا غیرمعقول از والدین خود داشته باشد.
مثلا او نمیتواند تقاضا کند مادرش یک میلیون تومان به او قرص بدهد زیرا منطقی نیست بلکه میتواند درخواستهایی کوچک و ممکن مطرح کند تا اعتماد از میان رفته بار دیگر ایجاد شود.
دوم، والدین باید به درخواستهای عمل فرزندشان پاسخ دهند در غیر اینصورت فرصتی برای تجدید اعتماد ایجاد نخواهد شد.
سوم: نوجوانان باید به قولی که میدهند عمل کنند و والدین نیز کنترل کنند که فرزندشان به قولی که داده است عمل کند مثلا اگر فرزندتان کتابی ارزشمند و گرانبها را از شما به امانت گرفت و گفت تا هفته آینده آن را باز خواهد گرداند باید به قول خود عمل کند شما هم باید مراقب باشید و تا لحظه بازپس گرفتن کتاب، قضیه را از یاد نبرید.
ما همیشه به نوجوانان میگوییم که از دروغگویی و بازی د ادن والدین توسط آنها آگاهم ولی هنگامی که میخواهند اعتماد از دست رفته را دوباره ایجاد کنند باید به هر قولی که میدهند عمل کنند بدیهی است با ایجاد اعتماد به امتیازاتی که خواستار آن هستند دست خواهند یافت.
بعضی از نوجوانان به والدین خود گله میکنند که شما به من اعتماد ندارید و حرفهایم را باور نمیکنید.
چرا همیشه مراقب من هستید؟
چرا وقتی میگویم نمره درسم خوب شده است باز از معلمم سؤال کنید؟
به والدین این کودکان توصیه میکنم به فرزندشان بگویند اگر من صحت و سقم حرفهایت را پیگیری نکنم، چطور میتوانم اعتماد از دست رفته را دوباره برقرار سازم؟
لذا برای بازسازی اعتماد باید ببینم که به حرفهایت عمل میکنی یا خیر.
اگر از این روش استفاده کنید فرزند شما مسئول آزادی و امتیازاتی است که به او میدهید او است که با رفتار خود اعتماد شما را جلب کرده است و شما نیز به تبع آن آزادی بیشتری به او دادهاید از طرف دیگر وقتی که او به قول خود عمل نکند، به اعتماد شما آسیب زده و به دلیل همین بیاعتمادی آزادی کمتر و محدودیت بیشتری برای خود ایجاد میکند.
والدین باید مسئولیت تمام امور را به فرزندشان محول کنند تا او بداند که بیاعتمادی و یا اعتماد والدینش به او محصول کردار اوست.