مقدمه : در جلسات گذشته در مورد کنترل بیولوژیک و شیمیایی آفات گلخانه ای صحبت کردیم.
در این جلسه به بحث دیگر تحت عنوان سایر روشهای مبارزه با آفات میپردازیم.
* روشهای کنترل آفات گیاهان زینتی - تولید گیاهان مقاوم به آفات؛ - استفاده از تکنیکهای زراعی؛ - تکنیک رهاسازی نرهای عقیم؛ - استفاده از تلههای فرمونی.
علاوه بر این 4 روش در مبارزه با آفات روشهای دیگری وجود دارد که خیلی به صورت گسترده مورد استفاده قرار نگرفتهاند.
سایر روشهای کنترل آفات - استفاده از ترکیبات شیمیایی دور کننده (Repelents)؛ - استفاده از مواد ضد تغذیه (Antifeedants)؛ - استفاده از عقیمکنندههای شیمیایی (Chemostrilants)؛ - استفاده از تلههای نوری؛ - استفاده از تلههای چسبناک.
در اینجا در مورد تعدادی از مهمترین روشها بصورت فشرده مطالبی ارائه میشود.
* تولید گیاهان مقاوم یکی از روشهای جالب توجه در مبارزه با آفات تولید گیاهان مقاوم است.
اصول اساسی این روش دگرگونی مصنوعی گونههای گیاهی به روش ژنتیکی است به نحوی که گیاه تولید شده میزبان مناسبی برای آفت نباشد.
این تغییرات میتواند به دو روش فیزیکی و شیمیایی باشد.
تغییرات فیزیکی عمدتاً تغییراتی در ظاهر و بافت گیاه است.
بعنوان مثال گیاهانی که با بافت سخت تولید میشوند در مبارزه با آفات مناسبترند.
همچنین گیاهانی که سطح برگ آنها از کرک بیشتری برخوردار است.
قابل توجه است که هر یک از این روشها ممکن است فقط در مبارزه با یک آفت مفید باشد و در مبارزه با گونه دیگر نقش منفی ایفا کند.
لذا در مبارزه با آفات کلاً به مجموع آفاتی که بر روی یک گونه گیاهی فعالیت میکنند، توجه داشته باشید.
تغییرات شیمیایی در برگیرنده تغییر در مواد شیمیایی موجود در گیاهان است، که بصورتهای مختلفی در کنترل آفات نقش دارد.
1)آنتی زنوز(Antixenosis) : مکانیزم شیمیایی و فیزیکی که باعث دفع حشرات و ممانعت از استقرار آنها روی گیاه میشود.
2)آنتی بیوز(Antibiosis) : مکانیزمی که باعث اثرات معکوسی روی ویژگیهای بیولوژیک آفت میشود.
3) تحمل (Tolerance) : مکانیزمی که باعث افزایش تحمل گیاه در مقابل حمله آفت میشود.
در تولید گیاهان مقاوم، وجود ارتباط تنگاتنگ بین متخصصین ژنتیک گیاهی و متخصصین حشرهشناسی مهم است.
این دو گروه از متخصصین الزاماً باید در تولید گیاهان مقاوم با هم همکاری داشته باشند.
تولید هر واریته یا هر گیاه مقاوم به آفت، حداقل حدود 10 تا 15 سال طول میکشد.
مزیت عمده استفاده از گیاهان مقاوم اینست که این روش با سایر روشهای مبارزه با آفات سازگار است.
بعنوان مثال حشراتی که در روی گیاهان مقاوم به آفات تغذیه میکنند عموماً در مقابل شرایط محیطی حساستر و ضعیفترند و سریعتر از بین میروند.
همچنین گیاهان مقاوم به آفات میتوانند کارآیی دشمنان طبیعی را افزایش دهند.
بعنوان مثال گیاه تولید شده با میزان کرک کمتر در سطح برگ، باعث افزایش کارآیی بعدی از پارازیتوئیدها میشود.
تاکنون گیاهان مقاوم برای بیشتر از صد گونه گیاهی تولید شدهاند.
آیا تولید گیاهان مقاوم میتواند بعنوان یک نوع کنترل بیولوژیک باشد؟
تولید گیاه مقاوم اگر صرفاً بر روی جمعیت آفت تاثیر بگذارد کنترل بیولوژیک نیست، در حالیکه اگر باعث افزایش کارآیی دشمنان طبیعی باشد نوعی کنترل بیولوژیک محسوب میشود.
* استفاده از تکنیک های زراعی از دیگر روشهای مبارزه با آفات میتوان به روشهای زارعی اشاره کرد.
کنترل زراعی آفات در برگیرنده تغییرات اَگروتکنیکی به منظور کاهش تولید مثل و بقای آفت است.
روشهای زراعی از قدیمیترین روشهایی هستند که توسط بشر در کنترل آفات مورد استفاده قرار گرفتند.
کنترل زراعی آفات - تغییر در زمان کاشت و برداشت؛ - شخم زدن؛ - تغییر فواصل کشت؛ - آبیاری؛ - تناوب زراعی؛ - کاشت گیاهان تله.
زمان کاشت در مورد بعضی از محصولات در کنترل آفات نقش مهمی دارد.
به عنوان مثال با کشت گیاه در زمان نبود آفت (زودتر یا دیرتر از زمان کشت معمول) گیاه از خسارت آفت فرار داده میشود.
در تناوب زراعی گیاهی که بعنوان گیاه دوم کاشته میشود، نباید در ارتباط سیستماتیک بوتانیکی با گیاه اول باشد.
در واقع اگر آفات گیاه اول با آفات گیاه دوم متفاوت باشد میتوان در بیولوژی آفات ایجاد اختلال کرد و جمعیت آنها را کاهش داد.
* تکنیک رهاسازی نرهای عقیم در این روش با تکثیر جمعیت انبوهی از حشرات نر و قرار دادن آنها تحت تاثیر مواد رادیواکتیو و رهاسازی آنها در طبیعت در تولید مثل آنها اختلال ایجاد میشود.
این یک روش دیگر مبارزه با آفات است.
یکی از تکنیکهای بسیار جالب که حداقل در مورد 10 گونه از آفات توصیه شده است.
در این روش بطور خلاصه، نرها را در اَنسکتاریوم یا محیط پرورش حشرات با جمعیتهای بسیار انبوه تولید میکنند، سپس آنها را تحت تاثیر مواد رادیواکتیو مثل کبالت قرار میدهند، این عمل باعث بوجود آمدن اختلالات ژنتیکی در اسپرم حشرات نر میشود.
بعد از رهاسازی حشرات نر در طبیعت، با حشرات ماده آزاد جفتگیری میکنند.
اما تخمهای تولید شده توسط مادهها عموماً تفریغ نمیشود و از آن نِتاجی بوجود نمیآید.
انواع سبکهای مدیریتی : سبکهای سازمانی و مدیریت در این بخش براساس نتایج حاصله از تحقیق تجربی، برای هر نوع از انواع فرآیند تحقیق و توسعه (طرح غالب، علمی و فناوری سطح بالا)، ماهیت فعالیتهای تحقیق و توسعه تشریح میشود و مفاهیم فناوری، سازماندهی و روش مدیریتی از لحاظ مدیریت راهبردی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
طرح غالب مدیریت راهبردی: فعالیتهای آزمایشی بسیار محدود (حدود 5 درصد از مصارف تحقیق و توسعه) و عمدتاً دارای خصوصیات کاوشی هستند.
در مرحله بهرهبرداری، نرخ توقف یک برنامه تحقیق و توسعه معادل با صفر است.
معمولاً فناوری ثابت است و برخورداری از امتیاز دانش: نسبت به رقبا نمیتواند همواره باقی و پایدار بماند.
از آنجایی که فناوری مورد استفاده معمولاً ثابت و در دسترس است، تقلید و نسخهبرداری آسان است.
موفقیت یک نوآوری و، به طور کلیتر، موفقیت یک رقابت، به عواملی نظیر شناخت بازار، چگونگی زمانبندی نوآوری و پایینبودن هزینههای تولید بستگی دارد.
یک عامل مهم برای این منظور، نوآوری مکرر و معرفی محصولات جدید به بازار است (مثلاً در صنایع پارچهبافی، شرکتها هر ساله محصولات یا خطوط جدیدی را عرضه میکنند).
برای دستیابی به این هدف موارد ذیل حیاتی است: O دستیابی به منابع بازار اطلاعات در مورد کسب طرحهای کاربرد مورد نیاز برای محصولات جدید و تسریع فرآیند بهرهبرداری؛ O تهیه تجهیزات سرمایهای مورد نیاز و توسعه فرآیندهای تولید برای تضمین پایین بودن هزینههای تولید؛ O برخورداری از یک فرآیند کارآ و زمانبندیشده بهرهبرداری و مهندسی.
با فرض این که هیچ احتمال خطر فنی وجود نداشته باشد، احتمال خطر موجود تماماً تجارتی است و در صورتی که فرآیند مورد نظر کاملاً مطابق با نیازهای بازار باشد، میتواند کاهش یابد.
بنابراین، بازاریابی نیازهای بازار را، که پاسخ به آنها هدف شرکت است، تعریف میکند، در حالی که تحقیق و توسعه، بهترین پاسخ فناورانه به چنین نیازهایی را تعیین میکند.
سازمان تفاوت شدیدی مابین ماهیت فعالیت کاوشی و بهرهبرداری از توانمندیهای فناورانه وجود دارد.
معمولاً فعالیتهای کاوشی از فعالیتهای بهرهبرداری تفکیک میگردند.
هسته فعالیت تحقیق و توسعه، شامل مرحله بهرهبرداری است که در آزمایشگاههای بهرهبرداری اجرا میشود.
این هسته مرکزی شامل طراحی محصولات جدید در جایی است که فناوریهای جدیداً به اثبات رسیده و در دسترس، به کار گرفته میشوند و همچنین شامل فرآیند تولید مرتبط است.
آزمایشگاههای بهرهبرداری، بیشتر امور تحقیق و توسعه را اجرا میکنند ( آنها به طور میانگین 95 درصد از کل هزینهها را پوشش میدهند).
از آن جایی که کاهش پیچیدگی تغییرات فناوری سبب کاهش تعداد حوزههای فناوری که باید تحت نظارت قرار گیرند، میشود و هم چنین نیاز به دسترسی به منابع خارجی دانش را کم میکند، فعالیتهای آزمایشی گرایش دارند که در آزمایشگاهها و در مراکز شرکتها متمرکز شوند.
رویکرد مدیریتی: یکی از عوامل مهم اتخاذ تکنیکهای مدیریتی است که ادغام امور تحقیق و توسعه (فعالیتهای بهرهبرداری) با فعالیتهای توسعه فرآیند تولید، تولید و بازاریابی را تسهیل کند.
سبکهای سازمانی و مدیریت در این بخش براساس نتایج حاصله از تحقیق تجربی، برای هر نوع از انواع فرآیند تحقیق و توسعه (طرح غالب، علمی و فناوری سطح بالا)، ماهیت فعالیتهای تحقیق و توسعه تشریح میشود و مفاهیم فناوری، سازماندهی و روش مدیریتی از لحاظ مدیریت راهبردی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
در مرحله بهرهبرداری، نرخ توقف یک برنامه تحقیق و توسعه معادل با صفر است.
برای دستیابی به این هدف موارد ذیل حیاتی است: O دستیابی به منابع بازار اطلاعات در مورد کسب طرحهای کاربرد مورد نیاز برای محصولات جدید و تسریع فرآیند بهرهبرداری؛ O تهیه تجهیزات سرمایهای مورد نیاز و توسعه فرآیندهای تولید برای تضمین پایین بودن هزینههای تولید؛ O برخورداری از یک فرآیند کارآ و زمانبندیشده بهرهبرداری و مهندسی.
هسته فعالیت تحقیق و توسعه، شامل مرحله بهرهبرداری است که در آزمایشگاههای بهرهبرداری اجرا میشود.
این هسته مرکزی شامل طراحی محصولات جدید در جایی است که فناوریهای جدیداً به اثبات رسیده و در دسترس، به کار گرفته میشوند و همچنین شامل فرآیند تولید مرتبط است.
رویکرد مدیریتی: یکی از عوامل مهم اتخاذ تکنیکهای مدیریتی است که ادغام امور تحقیق و توسعه (فعالیتهای بهرهبرداری) با فعالیتهای توسعه فرآیند تولید، تولید و بازاریابی را تسهیل کند.
رابطهای قوی بین آزمایش و بهرهوری وجود ندارد.
واحدهای آزمایش، ورودیهای کلی را برای آزمایشگاههای بهرهبرداری تدارک میبینند.
بنابراین، آزمایش کاملاً مستقل از نتایج حاصله از آزمایشها است و نیازی به ادغام ندارد.
الگوی علمی مدیریت راهبردی: صنایع علمی باید با خطرات بزرگی در زمینه فعالیتهای تحقیق و توسعه مواجه شوند.
فعالیت آزمایشی شدیداً اتفاقی است، حال آنکه هدف مرحله بهرهبرداری، نمایش جنبههای مثبت یافتههای جدیدی است که از طریق تعدادی آزمونهای علمی به اثبات رسیده باشند.
اجرای برنامههای متعدد تحقیق و توسعه تا سر حد امکان، ضروری است تا خطر مرتبط با این فرآیند کاهش یابد.
این توانایی خط تحقیق و توسعه برای ایجاد نوآوریها است که راهبرد تولید شرکت را تعیین میکند.
به عبارت دیگر، راهبرد یک شرکت به برونداد تحقیق و توسعه آن بستگی دارد.
نتیجه طبیعی ماهیت این فرآیند، این است که مبنای ایجاد مزیت، معرفت علمی و فنی است.
البته زمانبندی نیز حایز اهمیت است، زیرا هر چه فرآیند بهرهبرداری سریعتر باشد، موقعیتهای بهرهبرداری بیشتر خواهند بود.
تعیین مجموعه متناسبی از طرحهایی که باید به انجام برسند، فرآیندی پیچیده است.
تصمیمها با استفاده از تکنیکهایی اتخاذ میشوند که به یافتن مجموعهای از طرحها کمک شود که به طور صحیح بین خطرها و امتیازها تعادل حاصل میکنند.
معمولاً تکنیکهای سنتیDCF برای ارزیابی خوب بودن یک طرح، مناسب نیستند.
برای این کار، تکنیکهای کیفی نظیر نظارت بر فهرستها (چک لیستها) مورد استفاده قرار میگیرند.
میتوان طرحهایی را که در مرحله بهرهبرداری قرار دارند، با استفاده از تکنیکهای اصلاح شدهDCF ارزیابی کرد.
با وجود این، هم در مرحله آزمایش و هم در مرحله بهرهبرداری، احتمال خطر، عامل مهمی در انتخاب طرحها محسوب میشوند و شرکتها عموماً از روشهای معتبر و دقیقی برای تعیین آن استفاده میکنند.
سازمان: تمایل بر آن است که فعالیتهای تحقیق و توسعه، در یک بخش نگاه داشته شوند.
تحقیق و توسعه معمولاً در سطح شرکتی انجام میشود و به عنوان یک کار مهم که در مسیری کاملاً مجزا از بقیه سازمان عمل میکند، مورد نظر قرار میگیرد.
در شرکتهای شیمیایی، مواردی وجود دارند که این فعالیتها به طور کامل در سطوح واحد تجارتی به انجام میرسند، زیرا آنها به طور ویژه بر حوزه علمی مشخصی که به یک واحد تجارتی خاص ارتباط پیدا میکند، متمرکز میشوند.
در هر مورد، تمایز چشمگیری با مدیریت تجارتی وجود دارد.
اخیراً در برخی شرکتها (عمدتاً در صنایع دارو سازی)، سازمان تحقیق از سازمان بهرهبرداری تفکیک شده است.
رویکرد مدیریتی: با در نظر داشتن ماهیت متفاوت تحقیق و توسعه، رویکرد مدیریت آنها نیز باید متفاوت باشد.
معمولاً کار تحقیق و توسعه به طور ضعیفی با امور دیگر ادغام میشود.
در بعضی از موارد، دلیل این ادغام ضعیف آن است که تولید، مشکلات مرتبط با فناوری را نشان نمیدهد (صنایع دارویی).
در موارد دیگر، تولید بخشی از فرآیند تحقیق و توسعه است، یعنی مرحله تولید عمده، بخشی از فرآیند تحقیق و توسعه است (صنایع شیمیایی).
بازاریابی، اطلاعاتی را در زمینه راهبردها و حرکتهای رقبا تأمین میکند و این امر میتواند بر زمانبندی برنامههای تحقیق و توسعه تأثیر بگذارد.
در این جا نیز ادغام ضعیف است، هر چند که اهمیتی روزافزون مییابد، زیرا زمانبندی معرفی یک محصول جدید، بر عاملی مهم برای موفقیت بدل میشود.
فناوری پیشرفته مدیریت راهبردی: در الگوی فناوری پیشرفته، ترکیبی از خصوصیات دو الگوی قبلی وجود دارد.
از یک طرف، نوآوری شدیداً مبتنی بر یافتههای فناورانه جدید است.
فناوری، مبنایی را برای شناسایی ترکیبات جدید محصول یا بازار تدارک میبیند و حوزههای رقابتی جدیدی را به وجود میآورد.
بنابراین، از لحاظ تحقیق و توسعه فعالیت آزمایشی بسیار قویتری از صنایع در الگوی طرح غالب وجود دارد.
گذشته از این، با در نظر داشتن آنکه احتمال خطر ویژهای برای عقیمماندن یک برنامه تحقیق و توسعه در مرحله بهرهبرداری وجود دارد، برای کاهش عدم قطعیت در مرحله بهرهبرداری و اجتناب از شکست آزمایش امری حیاتی است.
آزمایش میتواند به فناوریهای جدیدی که توانایی تولید محصولات موجود را ایجاد میکنند و یا به ادغام فناوریهای موجودی که از حوزهها و ضوابط مختلفی به دست میآیند، مربوط باشد.
ارتباطی قوی بین تحقیق و توسعه و مدیریت راهبردی وجود دارد.
فناوری نوعی مزیت رقابتی و یک عامل راهبردی بسیار مهم است.
مدیریت ارشد، مستقیماً برای فعالیتهای آزمایشی در حوزههایی که به سبب دوربودن از بهرهبرداری بازاری، واحدهای تجارتی مایل به عمل در آنها نیستند، سرمایهگذاری میکند.
در سازوکارهایی که برای مرتبط نگاه داشتن چنین طرحهای شرکتی ایجاد میشوند؛ واحدهای صنفی و تجارتی سرمایهگذاری میکنند.
مثلاً، یکی از این ساز و کارها، بازارهای داخلی است.
طرحهای تحقیق و توسعه صنفی، توسط واحدهای تجارتی که به طور جزئی برای این طرحها سرمایهگذاری میکنند و حق دسترسی به نتایج آن را کسب میکنند، خریداری میشوند، هر چند که آنها نمیتوانند در روش اجرای آن طرحها تأثیر بگذارند.
این امر تضمین میکند که طرحهای شرکتی از آغاز دارای جهتگیری بازاری هستند و از پیشداوری نسبت به یک تجارت خاص جلوگیری به عمل میآورد.
سازمان آزمایشگاههای آزمایشی معمولاً به دو دلیل تحت کنترل شرکتی قرار دارند: اول آنکه آنها اغلب تحقیقات را در حوزههایی به انجام میرسانند که بسیار دور از بازار به نظر میرسند و دوم آنکه، آنها اغلب به منزله ادغامکنندگان فناوریهای مختلفی عمل میکنند که مستلزم گروههای مختلفی از فناوری هستند.
آزمایشگاههای شرکتی عموماً حول رقابتهای مرکزی فناورانه شرکت سازماندهی میشوند.
در عوض آزمایشگاههای بهرهبرداری معمولاً در سطح واحدهای تجارتی قرار دارند و مدیریت آنها قویاً با مدیریت تجارتی ادغام میشود.
آنها فعالیتهایی را با اهداف بهبود محصولات جاری و طراحی نسلهای جدیدی از محصولات برای عرصههای تجارتی موجود، به انجام میرسانند.
این آزمایشگاهها فناوریهای آزمایششده جدیدی را که باید در محصولاتشان به کار گرفته شوند، از آزمایشگاههای آزمایشی دریافت میکنند.
در بعضی از موارد، اگر بهرهبرداری از فناوری به محصول جدیدی منتهی شود، یک واحد تجارتی جدید برای اداره آن ایجاد میگردد.
ساختار جغرافیایی آزمایشگاههای تحقیق و توسعه شدیداً غیرمتمرکز و در عین حال یکپارچه است.
تمرکززدایی برای مواجهه با پیچیدگی تغییرات فناوری و کنترل رقابتهایی که از نظر جغرافیایی کمتراکم هستند نیز ضروری است.
گذشته از این، یک همکاری قوی و ارتباطی در میان حوزههای مختلف فناوری، وجود دارد.
O روش مدیریتی: یکی از جنبههای مهم؛ ادغام واحدهای تحقیق و توسعه و هم چنین ادغام با سایر واحدها است.
یک جریان مداوم فناوری از آزمایش به بهرهبرداری و سپس به تولید و مهندسی، مورد نیاز است.
یک راهحل معمول، حرکت جا به جایی افراد از آزمایشگاههای آزمایشی به آزمایشگاههای بهرهبرداری است.
هنگامی که آزمایش یک برنامه به پایان میرسد، محققان و دانشمندانی که سهمی در برنامه داشتهاند، اغلب طرح را در آزمایشگاه بهرهبرداری تعقیب میکنند و بر توسعه موفقیتآمیز (مهندسی تولید) و هم چنین بر مرحله تجارتیکردن طرح، نظارت میکنند.
این کار سبب تسهیل ایجاد سازمانی میشود که گروهها در آن به طور متقارن روی نسلهای مختلف محصول کار میکنند.
هر گروه، با نسل خاصی از محصولات در ارتباط است و مرحله کار خود را از مرحله آزمایش آغاز میکند و به سمت واحدهای بهرهبرداری و پس از آن به تولید و بازاریابی حرکت میکند.
نتیجهگیری و مفاهیم مدیریتی سازماندهی و مدیریت تحقیق و توسعه، شدیداً متأثر از ماهیت فرآیند و اهمیت نسبی فعالیتهای مختلف درون آن است.
تفاوتها، به کوششهای لازم برای ایجاد یک نوآوری، احتمال خطر مربوطه، نقش تحقیق و توسعه در راهبرد یک شرکت و چگونگی توانایی مشارکت برای ایجاد مزایای رقابتی بستگی دارد.
سازماندهی مورد نیاز، از یک فرآیند تحقیق و توسعه به فرآیند دیگر و از فعالیتی به فعالیت دیگر متفاوت است.
میتوان چنین بیان کرد که بهترین روش برای سازماندهی فعالیت تحقیق و توسعه وجود ندارد و در نتیجه، تجارب را نمیتوان کورکورانه از سایر صنایع منتقل کرد.
گذشته از این، از تحلیلهای انجام شده در این مقاله، ملاحظاتی بدین شرح به دست میآیند: O تمایز چشمگیری میان فعالیتهای آزمایشی و فعالیتهای بهرهبرداری از لحاظ سازماندهی و مدیریت وجود دارد.
این دو گونه فعالیت اغلب در سطوح مختلفی از یک سازمان به انجام میرسند و گاهی اوقات به طور قوی با یکدیگر هماهنگ نیستند و اغلب هر یک از آنها نیازمند اشکال مختلفی از یکپارچگی با بقیه سازمان هستند.
O به نظر میرسد که هر نوع فرآیندی، نیازمند سبک مدیریتی خاصی است.
فرآیند طرح غالب احتمالاً به طور قوی جهتگیری بازاری دارد و توسط تمرکززدایی سرمایهگذاری و کنترل تحقیق و توسعه مشخص میشود.
سبک مدیریت، مبتنی بر تفکر کشش بازار است.
به نظر میرسد فرآیند علمی نیازمند نوعی رویکرد فشار فناوری است.
همچنین، فرآیند فناوری پیشرفته، ترکیبی از دو فرآیند قبل را به نمایش میگذارد.
این فرآیند به فشار فناوری و تفکر کشش بازار نیاز دارد.
بنابراین، اگر چه مدیریت فرآیندهای نوآوری فناورانه در شرکتها دارای خصوصیاتی مشترک در صنایع مختلف است، اما باید دانست که فرآیندهای مختلف تحقیق و توسعه مستلزم سبکهای مدیریتی مختلفی هستند.
O نوع فرآیند تحقیق و توسعه در یک صنعت خاص، ممکن است طی زمان تغییر کند و بنابراین روش سازماندهی و مدیریت نیز باید به همین شکل تغییر کند.
این چیزی است که در نتیجه "انقلاب فناوری زیستی" در صنایع دارویی (1996(CHIESA در حال رخدادن است.
روش فناوری زیستی، احتمال خطر فعالیتهای توسعه (بهرهبرداری) را کاهش میدهد.
این امر سبب حرکت فرآیند تحقیق و توسعه از الگوی علمی به الگوی فناوری پیشرفته میشود.
O ممکن است در یک صنعت چنین اتفاقی رخ دهد که شرکتهای مختلف با الگوهای متفاوتی از تحقیق و توسعه روبرو شوند.
برای مثال، در صنایع خودروسازی، بعضی از تولیدکنندگان خود بخشهای الکترونیکی را تولید میکنند، حال آنکه سایرین، لوازم الکترونیکی را از بیرون خریداری میکنند.
این دو گروه، با الگوهای متفاوتی مواجه میشوند.
گروه اول، الگویی با فناوری پیشرفته را اداره میکند، در حالی که گروه دوم، با الگویی از طرح غالب مواجه است.
نیازهای این سازمانها نیز متفاوت است.
O در شرکتهای متنوع، تجارتهای مختلف ممکن است نیازمند روشهای متفاوتی باشند.
شرکتهای متنوع بزرگ باید به ماهیت فرآیندهای تحقیق و توسعه توجه داشته باشند.
آنها ممکن است ماهیتاً متفاوت باشند و بنابراین به سازماندهی و مدیریت مختلفی نیاز داشته باشندO .