مکانیزمهای دفاعی دخیل در ارزیابی گرایش به خودکشی ارزیابی افرادی که گرایش به خودکشی دارند، هم برای فردی که اقدام به خودکشی میکند (یا فردی که ممکن است خودکشی کرده باشد) و هم برای درمانگری که ارزیابی را انجام میدهد (درمانگری که ممکن ایت پس از ارزیابی وی فرد موردنظر خودکشی کرده و علیه وی شکایت شود)، فرایندی دشوار و پر خطر است.
ادبیات پژوهشی درباره شناخت خودکشی[1] حجم قابل ملاحظهای دارد، که در واقع، هدف این فصل مرور آن نیست.
(به منظور کتاب شناسی معتبر[2]، به کاتر[3]، 2002 مراجعه کنید.) ترجیح شخص من این است که خلاصهای از شایعترین دانش روانشناختی درباره خودکشی را ارائه کنم که به درمانگرشان میدهد در ارزیابی، به چه عواملی باید بیشتر توجه کند که معرف خطر اقدام ولقعی فرد برای کشتن خود است.
گام بعدی اضافه کردن کاربرد نظریه مکانیزمهای دفاعی و فنون مربوط به منظور دقت بیشتر در ارزیابی است.
ضوابط جمعیت شناختی[4] پر خطر[5] سن : نوجوانی یا بزرگسالی نژاد :سفیدپوستان مستعدتر از سیاهپوستان هستند (سرویس سلامت عمومی آمریکا،1999) سابقه اقدام به خودکشی :در4% از خودکشیها، سابقه اقدام به خودکشی وجود دارد (جاکوبز[6]، بروئر[7] و کلاین بنهام[8]،1999) سابقه خانوادگی اقدام به خودکشی افکار یا اقدام های قبلی یا هم زمان دیگر کشی جنس : نسبت 3 به یک برای اقدام به خودکشی در زنان، نسبت 3 به یک برای خودکشی موفق در مردان دسترسی به سلاح یا وسایل[9] خودکشی مصرف یا سود مصرف مواد و الکل و ترک مواد یا الکل (سدرر[10] و رث چایلد[11]،1997) = نرخ[12] 20 برابر خودکشی نسبت به جمعیت عمومی () (سرویس بهداشت عمومی آمریکا،1999) فرد سایرین را از طرح خودکشی خود آگاه میکند: در 70% خودکشیها (جاکوبز و همکاران،1999) زندانیان : 3 برابر جمعیت عمومی = ، (سدرر و رث چایلد،1997) ضوابط پر خطر بر اساس تشخیصها اسکیزوفرنیا (همیشه، پر خطر) : 10 تا 15% یا تا 15000 (سدرر و رث چایلد،1997) افسردگی اساسی، به ویژه اگر مربوط به فقدان موضوع باشد (جاکوبز1999) تکانشگری شدید (شخصیت تکانشی[13]) (جاکوبز) شخصیت مرزی : در 45% موارد، وقتی با افسردگی یا سود مصرف مواد همراه میشود (داویس[14]، گاندرسون[15] و میزر[16]،1999) شخصیت یا نشانههای آزار طلبی[17] ناتوانی در حفظ ایمنی (ضد و نقیض) Inability to contract for safety ناامیدی، درماندگی (رچلین[18]، 1965؛ بک[19] و استیر[20]، 1988؛ گازم[21]، 1988 ): داشتن احساس بد نسبت به آینده، فقدان انگیزه و انتظار ضوابط پر خطر از دید انشنایدمن[22] (1999) میزان خطرناکی[23] - مرگ زا بودن اقدام[24] آشفتگی[25] - حالت مختل روانی[26] خصومت – خود تخریبگری الگوهای رفتاری یا فعالیت خطرناک بودن [اقدام خودکشی] باید میزان موفقیت آمیز بودن اقدام خودکشی در افراد مورد توجه قرار گیرد.
اگر اقدام خودکشی صورت نگرفته و فقط به آن فکر میشود، میزان خطرناکی خودکشی در خیالپردازیها عامل مهمی است که باید مدنظر باشد.
برای مثال اگر فردی به استفاده از دوز بالای آلپرازولام (زاناکس) برای خودکشی فکر کند، میزان خطر بالا نیست، چرا که به ندرت این دارو موجب مرگ میشود.
در مقابل، اگر کسی قصد پایین پریدن از روی پل را دارد، یا به فکر تصادف با دیواری سیمانی است، احتمال خطر بیشتر میشود.
آشفتگی علاوه بر اینکه میزان، برانگیختگی فرد، خطرناک بودن خودکشی را تحت تأثیر قرار میدهد.
این امر معمولاً بازتابی از حالت نیرومندی "من" را نشان میدهد (تحمل عاطفی، مهارت کانشگری و بازداری از خیالپردازی).
خصومت در صورتی که خصوصیات فرد معرف دشمنی او با خودش باشد (یعنی، معمولاً فرد رفتارهایی دارد که نشانه خصومت علیه خود است).
احتمال ارتکاب رفتارهای خطرناک در آنان بیشتر است.
اقدامهای "نامحسوس" خودکشی گرایانه از دسته اقداماتی هستند که با دلیل تراشی همراهند، در این موارد به نظر میرسد که واقعیت، فراتر از اقدام به خودکشی صرف است.
از شایعترین اقدامهای نامحسوس خودکشی تصادفهای مربوط به یک اتومبیل به تنهایی[27] است.
ضوابط پر خطر از دید لیتمن[28] و تاباخنیک[29] (1967) برخی از اشکال خود کشی شایع نبوده و الزاماً شامل ضوابط استاندارد نمیشود.
برای مثال، مستعد خودکشی بودن[30] در برابر متعد تصادف بودن[31] را میتوان نام برد.
مستعد خودکشی بودن * "افراد" بازنده"، وابسته، فعلپذیر، بیتحرک[32]، تحت فشار[33] " (صفحه 252) * "افراد درمانده، ناامید، از پا درآمده...
گیج" (به ویس[34] و هافورد[35]) * از دست دادن موضوع عشق همزیستی[36] به "خیالپردازیهایی...
درباره فرار، انزوا، مجازات، انتقام جویی، تولد مجدد و تجدید دیدار منجر میشود" (صفحه253) مستعد تصادف بودن * "افراد" برنده، "تکانشی، چابک و مصمم، مستقل، حادثه جو" * "افراد سرکش و تدافعی نسبت به "مراجع قدرت" " * احساس تنفر ناشی از "محبوس شدن being boxed" یا از دست دادن آزادی (صفحه 253) * تمایلات ضد هراسی Countephobicبرای اثبات آسیب ناپذیری ضوابط پر خطر از دید دورکهایم[37] (1897، نقل از جونز[38]، 1986) نوع دوستی[39] - برای حفظ ظاهر یا فرد دیگری خود محوری/خود مرکزی[40] - دورری کردن از افراد محبوب بیهنجاری[41] - از دست دادن خویشتن داری اجتماعی (فاجعه مهم در زندگی)؛ از دست دادن وجه اعتبار / احساس حقارت نوع دوستی امروزه، در تمدن غرب، افرادی که برای نوع دوستی مرتکب خودکشی میشوند، تقریباً نادر هستند.
هاریکیری[42] نوعی خودکشی در ژاپن است که قرنها در مواجهه با احساس شرمندگی غیر قابل تحمل صورت میگرفت.
ممکن است شما با این نوع از عقاید خودکشی در موارد بالینی نیز مواجهه شوید، که فرد باور دارد به دلیل بدشانسی اجتناب ناپذیر، مرگ او برای فرد محبوبشان ارزشمندتر از زنده ماندن است، در برخی از موارد مزایای بیمه زندگی مطرح است.
خود محوری عقاید خودکشی ناشی از خودمحوری در مواردی رخ میدهد که جدایی از فرد محبوب با باور فقدان دائمی همراه است که خود برآمده از احساس تنهایی ابدی فرد است.
خود کشی بی هنجاری ریختهای خودکشی بی هنجار در شرایطی رخ میدهد که برای مثال فردی فرزندش را از دست داده باشد.
فاجعه آمیز بودن رخ داد میتواند باور خودکشی را در افراد آسیب پذیر، افزایش دهد.
از دست دادن فرد محبوب بر اثر فاجعه یا فقدان خویشتن داری نیز میتواند منجر به اقدام خودکشی شود.
به نظر میرسد، این نوع خودکشی در مورد ژنرال مایکل بوردا[43] (هالیمن[44] ، 1996) صادق است، وقتی اخبار هفتگی ژنرال را آشکارا مورد استحضاء قرار داد، چرا که او در استفاده از مدالهای جنگی مرتکب اشتباه فاحشی شده بود، او به زندگیاش خاتمه داد.
ضوابط پر خطر از دید منینگر[45] (1933) افکار خودکشی شامل تعارض بین امیال مردن، کشتن یا کشته شدن است.
هر سه این عوامل، اهمیتی نمادین دارند و تعارضهای متفاوتی در هر فرد شخص میشوند.
احساس گناه، عدم ارضاء تمایل کشتن به دلیل شکست ناپذیری و احساس دوگانه نسبت به موضوع تنفرآمیز، همه میتوانند منجر به اشتغال ذهنی با خودکشی شوند.
این احساسها با مفهومی که فروید(1917) ارائه داد ارتباط تنگاتنگی دارد، مفهوم پایدار تخفیف ناپذیر سوگواری که ناشی از خصومت باز گشته به سمت تجسم درونی شده فرد از دست نرفتهای است که به صورت دوگانه مورد تنفر و عشق فرد است.
افکار خودکشی شامل تعارض بین امیال مردن، کشتن یا کشته شدن است.
ضوابط پر خطر از دید جاکوبز (داویس و همکاران،1999) نخستین مؤلفه تکانشگری خصوصیات ضد اجتماعی (شامل صداقت نداشتن) گوشه گیری در روابط بین فردی خود شیفتگی خطرناک تمایل به مسئله کردن فرد داشتن جنونهایی با اقدام به خودکشی عجیب تمرکز بر تکانشگری و نا امیدی دومین مؤلفه سود مصرف مواد سومین مؤلفه دیدگاه خودکشی گرایانه که بر اساس صورت بندیهای روان پوشیی تعیین میشود چهارمین مؤلفه شخصیت مرزی: احتمال خودکشی واقعی را افزایش میدهد.
1.
درد روانشناختی غیر قابل تحمل 2.
ناامیدی / درماندگی 3.
احساسهای دوگانه 4.
محدودیت تفکر خروج : تمایل به عمل ضوابط پر خطر از دید اختر سازمان نایافتگی تفکر سازمان نایافتگی زندگی اجتماعی بی صداقتی (دپارت و باسول،1964 ) بیماری(جسمی) سود مصرف دارو یا الکل ضربه به ارزشمندی خود عدم علاقه نسبت به بیمار تفکر سازمان نایافته در حالتهای پسیکوز یا شبه پسیکوز، تفکر سازمان نایافته است.
بنابراین، در صورتی که تفکر فردی که تمایل به خودکشی دارد به نظر سازمان نایافته میرسید، او را به سمت گروه تشخیص حالت پسیکوز مرزی سوق میدهد که احتمال خودکشی را افزایش میدهد.
سازمان نایافتگی زندگی اجتماعی سازمان نایافتگی زندگی اجتماعی مشتمل برآشفتگیهای مربوط به روابط خارج از قلمرو زناشویی، تعارض بین عشاق همجنس یا غیر همجنس، یا سایر چیزهایی از سریالهای آبکیFeatures of a deadly soup opera است.
نباید از کنار این مشکلات به سادگی گذشت.
بی صداقتی وقتی به نظر میرسد، در اورژانس بیمارستان افراد با شما روراست نیستند، براساس قانون تجربی مفید، آنها را بستری کنید.
تشخیص صداقت میتواند دشوار باشد، اما با تکیه بر حس ششم، و نیز توجه به تناقضهای واضحی که در گفتههای آنان وجود دارد، به شما سز نخهایی در مورد بی صداقتی آنها میدهد.
مرد43 سالهای که با اتومبیلش تصادف کرده بود به اتاق اورژانس منتقل شد.
به پزشک پذیرش گفته بود که سر یک پیچ خوابش برده اما به پرستار بهداشت روان گفته بود که وقتی با همسرسابقش تلفنی جروبحث کرده بوده به نوعی تکانه خودکشی داشته، و پرستار اطمینان داده بود که دیگر مرتکب خودکشی نخواهد شد.
او از ارژانس مرخص شد و چند ساعت بعد خودش را کشت.
بیماری بیماریهای جسمی به ویژه، انواع جدی خطرناک آن نظیر سرطان میتوانند به احساس خود ارزشمندی فرد عمیقاً ضربه زده و نیز خشم بی هدفی را در فرد به وجود آورند.
بنابراین ابتلا به بیماری احتمال خودکشی را افزایش میدهد.
سود مصرف دارو یا الکل استفاده از دارو والکل باعث بازداری قضاوت میشوند و در مهار تکانشگری مداخله میکنند؛ درمسمومیت حاد این ضعف ناگهانی است در افراد میباره سیر آن تدریجی است.
بسیاری از کسانی که سود مصرف دارو دارند نه تنها دچار ضغف در تصادف و مهار تکانشگری میشوند که همچنین صداقتی نیز ندارند.
بنابراین، در صورتی که هر سابقهای از سود مصرف مواد پیدا کردید، خطر خودکشی را جدی تر بگیرید.
اگر فردی که ارزیابی به عهده اوست نیز صداقتی نداشته باشد، به صورت تصاعدی خطر چندین برابر بیشتر می شود.
اضافه میکنیم که در بسیاری از سود مصرف کنندگان دارو، مراقبت از خود (گابارد، 1994) و مهار تکانگری (تریس و کانتسزیان، 1986) مختل است.
ضربه به احساس ارزشمندی خود ضربه به احساس ارزشمندی ممکن است عمیق باشد.
هر چه احساس ناارزشمندی، نفرت، ناکارایی، حماقت و ...
فرد عمیقتر باشد، احتمال خودکشی افزایش مییابد.
مراقب افرادی که فقط اقدام به خودکشی کردهاند باشید، افرادی که میگویند "احمق بودم..." حتی اگر این عبارات را برای اطمینان بخشیدن به شما بگویند که دیگر خطری وجود ندارد.
شکایت از حماقت ارتکاب خودکشی حاکی از تجدید قدرتمندی من نمیدهد، بلکه بیشتر نشانگر انزجار از خود و ناارزندهسازی خود است.
احساس تنفر نسبت به بیمار از مهمترین نکاتی که اختر به آن اشاره میکند افزایش خطر خودکشی در فردی است که درمانگر نسبت او در خلال ارزیابی احساس تنفر میکند.
ممکن است در شما این احساس به وجود آید که تمایل دارید مصاحبه هر چه زودتر به پایان برسد.
ممکن است خود را در حالی بیابید که سخت تلاش میکنید تا تمرکز خود را حفظ کنید یا هشیارانه متوجه شوید که نسبت به فرد خشمگین هستید- ممکن است از این احساسها حتی زمانی که درباره آن مورد با یک همکار صحبت میکنید آگاه شوید.
احتمالاً مهمترین دلیل احساس نفرت شما از فردی که مرتکب خودکشی شده، کاربرد مکانیزم دفاعی همانندسازی مبتنی بر فرافکنی باشد، که از طریق آن شما به شیوهای نامحسوس درگیر احساس خصومت و انزجار از خودِ فردی که خودکشی کرده میشوید.
در این صورت آنان خصومت خود را علیه خودشان باز میگردانند و شما در وضعیتی قرار میگیرید که آنها در خود سرزنشگری از خودشان با او همانندسازی میکند (بنابراین شما به سرزنشگر آنان تبدیل شدهاید)، هر دو این عواطف خطر خودکشی را در افرادی که نسبت به آنها احساس تنفر دارید، بالا میبرد.
ضوابط پر خطر خودکشی بر اساس نظریه روانشناسی "من" و روابط موضوعی توصیف آسیب شناختی شرایط زندگی دشوار خانم 23 سالهای که در نیروی دریایی کار میکرد، پس از اقدام به خودکشی در کشتی محل کارش با هلیکوپتر خارج شد.
در ارزیابی گفت که دلیلی برای زنده ماندن نداشته چرا که همه رذل هستند.
او به استخدام مردی درامده بود تا امور مربوط به کشتی او را انجام دهد.
مدتی پس از اینکه او با کشتیاش شروع به کار میکند، پس از مصرف مشروب با یکی از ملوانان ارتباط جنسی برقرار میکند، که از بد حادثه باردار میشود.
به نامزدش تلفن میزند و همه ماجرا را برایش توضیح میدهد و از او میخواهد که فوراً با هم ازدواج کنند.
نامزد او رابطهاش را با وی قطع میکند.
و او نیز رگ دستش را میبرد.
وقتی این مورد به من معرفی شد، توصیه کردم او را به مدت طولانی بستری کنند، چرا که گرایشهای خودکشی وی که ناشی از تفکر مرضی شدید وی بود، خبر از اسکیزوفرنی نهفته یا نوروز کاذب احتمالی در او داشت (هک و پلاتین، 1949).
رفتارهایی که برای تجربه خودکشی یا معادل آن افرادی که مرتکب خودکشی میشوند تا خودکشی تجربه کنند، در معرض خطر بالای خودکشی هستند.
به رغم اینکه آنان هنوز خودکشی نکردهاند، اما عملکرد انسجام بخشی در آنان رو به زوال است و ارتباط آنان با واقعیت (فروش، 1964) در حال تحلیل است.
آیکن (1974) در داستان کوتاه "خر کردن پنهانی" silent snow, secret چنین سیر تنزلی را هنرمندانه توصیف میکند، در اثر سیلویا پلاث (2000) تحت عنوان "صدای زنگ گوش خراش" نیز این مطلب آمده است در کارهای بالینی افرادی که "من" آنها تا این اندازه آسیب دیده، هم برای خودشان و هم برای دیگران خطرناک هستندامتناع هشیارانه از فاش کردن جزئیات تفکر/ طرح خودکشی تلاش جدی برای کمک به افرادی که در معرض خودکشی هستند، تجربهای غیر عادی است، تنها برای افرادی که only for them to tell to you به شما بگویند، زمان یا چگونگی انجام خودکشی آنان به شما ربطی ندارد.
اساس امتناع افرادی که قصد خودکشی دارند از فاش کردن جزئیات طرح خودکشی خود مکانیزمی دفاعی علیه اضطراب در هم آمیختگی موضوع- خود است، اما نه به آن صورت که در افراد مرزی شایع است.
در این افراد، مشکلات مربوط به موضوع- خود با گسستن ارتباط با واقعیت و واقعیت آزمایی دشوار میشود.
بر اساس تجربه من، افرادی که از این حرکت حساب شده استفاده میکنند، به سمت پسکوتیک بودن پیش میروند و خطر خودکشی در انان بسیار زیاد است (برای آشنایی با دیدگاه مخالف به بحث اختر [1992 ب] درباره درمان اختلال شخصیت پارانوئید مراجعه کنید.
تعارضهای تسریع کننده به ویژه تعارضهای بین فردی غیر قابل حل وقتی افرادی که برای مشاوره، مراجعه میکنند مشکلات بسیار شدیدی دارند و شرایط زندگی انان آشفته است، که حتی خود آنان نیز نا امید شدهاند، خطر خودکشی در آنان قابل توجه است.
این مسأله به ویژه زمانی صادق است که مؤلفههای فوقالعاده دردناک و غیر قابل حل درگیر باشند.
خانم RR، 44 ساله و با گرایش به خودکشی مراجعه کرده است.
پنج سال قبل، در زد و خوردی که با همسرش داشته، پایش شکسته بود، بنابراین نمیتوانست کار کند.
تا پایان کلاس نهم درس خوانده بود و پس از فوت مادرش براژ سیفیلس ناشی از روسپیگری نتوانسته بود که ادامه تحصیل دهد.
در این زمان، یکی از دخترانش به جرم ارتکاب به سرقت در حبس به سر میبرد.
او مراقبت از دختر سه سالهای را برعهده گرفته بود و مستمری کمکهای دولتی AFDC دریافت میکرد، از انجا که نمیتوانست خوب راه برود، و از داروهای ضد درد استفاده میکرد، شبی که خوابش برده بود، کودک از منزل خارج میشود و همسایه او را پیدا میکند، که نهایتاً کودک را از قیمومیت او به دلیل سهلانگاری نسبت به کودک خارج میکنند.
همسرش نیز به دلیل معاونت در قتل، قاتل مرتبه دو شناخته شده و در حبس بود (او در حالی که مست بوده به مردی شلیک میکند که منجر به مرگ وی میشود).
خانم RR از مزایای تأمین اجتماعی به خاطر ابتلا به بیماری روانی (افسردگی اساسی) استفاده میکرد، 50 پوند اضافه وزن داشت و هیچ تفریحی به جز تماشای تلویزیون نداشت.
در این برهه از زندگی خانم RR، سازگاری با مشکلات بین فردی که او با نها مواجه بود بسیار دشوار استف که باعث بالا رفتن خطر خودکشی در وی میشود.
به هم خوردن [قرار] ازدواج، قبل از 19 سالگی در زنان و قبل از 23 سالگی در مردان [شاخصی] سنی بعلاوه، منهای 2 سال تا حدودی در مورد خودکشی صدق میکند، مسأله اساسی در افرادی که دومین مرحله فردیت یافتگی نوجوانی را پشت سر نگذارندهاند، احتمال برقراری روابط همزیستی بالا است.
به طور کلی، زنان فرایند تفرد را چند سال قبل از مردان پشت سر میگذارند (اگر چه در مورد زنان و مردان استثناها هم وجود دارد).
در روابط همزیستی این تفکر غالب است که دو فرد به منزله یک روح در دو بدن "یک نفر" هستند و یکی بدون دیگری باید بمیرد یا خواهد مرد.
بنابراین در امور مربوط به عشق نوجوانان معمولاً مؤلفههای قدرتمند خودشیفتگی وجود دارند- عشق به معنی این است که معشوق پارهای از خود فرد است.
در صورتی که این رابطه قطع شود.
مانند این است که پاره دیگر تجسم خود، جدا شده، که منجر به راهاندازی حجم عظیمی از خشم شدید شده که ممکن است نسبت به معشوق سابق آزاد شود، این مسأله میتواند باعث پدیدآیی تفکرات دیگرکشی در فرد شود (انچه کوهات [1917] از آن تحت عنوان "ماحصل فروپاشی پرخاشگرانه" یاد میکند).
اما از آنجا که تعارض بین، احساسات عاشقانه و [تنفر] است این امکان وجود دارد که خشم شدید به سمت خود بازگردد.
احتمال دیگر، ازدست دادن عزت نفس، پس از قطع رابطه اسیت که میتواند منجر به خیالپردازیهای جدی گسترده درباره ناارزشمندی و "پوچی" در فرد شود، که خطر خودکشی را افزایش میدهد.
در مواردی که در تاریخچه بزرگسالان، ازدواج در طی دومین فاز فردیت یافتگی رخ داده باشد، قطع رابطه زناشویی، میتواند، پویایی که پیشتر ذکر آن رفت را به وجود آورد.
توضیح ماهیت همزیستی روابط و فقدان تجسم خود و خود ارزشمندی که رخ داده، به فرد کمک میکند تا متوجه پویاییها شود.
در صورتی که فرد موافق باشد و شروع به تداعی درباره تمام مسائل مربوط به همانندسازی و تجسم خود کند، شما از صحت آنها مطلع میشوید.
احتمال دارد که جلسه به پویاییهای مربوط به احساس گناه ناشی از ابراز خشم اختصاص یابد.
هر چند، در افرادی که سبک روابط آنان همزیستی است، طبق معمول به دلیل محدودیت نیرومندی "من" انسجام بخشیدن این عقاید برای اثر بخشی درمان کافی نمیباشد، به همین دلیل خطر خودکشی بالا است و تمهیدات لازم برای محافظت از فرد باید در نظر گرفته شود.
ضوابط پرخطر بر اساس نظریه مکانیزمهای دفاعی ابراز همدردی فردی که ارزیابی موارد خودکشی (اقدام یا انجام آن) را انجام میدهد با ناراحتی و افسردگی فردی که مرتکب خودکشی شده طبیعی است.
اگر چه باید توجه داشت که افراد مستعد خودکشی خطرناک هستند و حتی احتمال دارد دیگرکشی نیز داشته باشند.
با مطالعه روزنامهها میتوانید مقالات زیادی را که اختصاص به گزارش موارد خودکشی داشته یا افرادی که سعی در جلوگیری از خودکشی فردی را داشتهاند، بیابید، توصیه میکنم در کنار تفکیک ضوابط مطرح شده، گرایش به خودکشی افراد را از واکنشی که به تفسیرهای شما در ارتباط با مکانیزمهای دفاعی انان ارائه میکنید، ارزیابی کنید.
لطفاً به خاطر داشته باشید الف) اجباری برای انجام این کار نداریدف اگر چنانچه با توجه به ضوابط استاندارد اطلاعات کافی از خطرناک بودن آنان برای خودشان به دست آوردهاید؛ ب) آهنگ صدای شما باید قابل فهم باشد و با ج) بر اساس رویکرد پرخاشگری، تفسیر مکانیزمهای دفاعی، باورهای افرادی که گرایش به خودکشی دارند را آنقدر به چالش میکشد، که جراحی برشی را ایجاد میکند- این سبک بیتوجهی به تفکر افراد [و ارائه تفاسیر]، اگر چه ممکن است آنان را موقتاً تکان دهد، اما میتواند زندگی آنها را نیز نجات دهد.
در صورتی که پاسخ فرد به تفسیر مکانیزمهای داعی ابتدایی منفی یا ضعیف باشد، میتوان نتیجه گرفت که خطر خودکشی در او بالاست.
تعارضها و مکانیزمهای دفاعی که ذیلاً مطرح میشوند، ترجیح شخصی من برای رویارویی افرادی است که تمایل به خودکشی داشته و در مشاورههای فوری خودکشی درگیراند: * بازگشت خشم به سمت خود * مجازات خود به عنوان مکانیزمی علیه احساس گناه.
* ناچیز انگاشتن سوگ ناشی از فقدانها.
* تشکل واکنشی که از فرد علیه احساس گناه ناشی از خشم محافظت میکند.
* جامعهطلبی Socializing در برابر شرمندگی ناشی از افکار خودکشی پرخشم.
*provocation بر انگیختن آزار طلبانه دیگران به منظور کاهش احساس گناه.
* دوری گزیدن qithdreamal از موضوعها به عنوان مکانیزمی دفاعی علیه شرمندگی/ سوگ.
* دوپارهسازی به منظور اجتناب از شرم وعدم اعتماد درباره اعتراف به سوء مصرف دارو یا خیالپردازیهای خودکشی * الهام، امتناع، طفره رفتن * همانندسازی با پرخاشگر و/ یا قربانی * انکار واقعیت دردناک بازگشت خشم علیه خود پس از توضیح بازگرداندن جهت خشم به سمت خود، برای افرادی که خشمگین (عصبانی) هستند، برای انان روشن کنید که این کار به منظور کاهش احساس گناه یا تنش صورت میگیرد؛ اگر فرد متوجه این مطلب نشد، و بگوید "خوب، که چه!" یا پاسخی که معرف انسجام بخشیدن به مطالب عنوان شده باشد، ارائه ندهد، احتمالاً قدرت انسجام بخشی و انتزاع آنان برای سود جستن از تفسیر کافی نیست.
عبارتی، بینش یافتن به سادگی امکانپذیر نبود، و خطر خودکشی بسیار زیاد است.
نباید در بستری کردن این افراد شک کرد و کاربرد و رویکردهای حمایتی (به فصل 7 مراجعه کنید)، خانواده مدار و دارو روان درمانی ضرورت مییابد.
مجازات خود به عنوان مکانیزم دفاعی علیه احساس گناه فرد با استفاده از این مکانیزم دفاعی (مجازات خود به وسیله خودش) احساس گناه خود را کاهش میدهد.
برای مثال، ملوان 18 سالهای که به تنبیه اداری شده بود، احساس تحقیر شدگی داشت.
و به دلیل این که فکر میکرد مایه سرافکندگی والدینش شده است، اتومبیلش را عمداً به سمت یک درخت کوبید اما زنده ماند.
دستیار پذیرش سعی کرد تا برای او تفسیر کند: تصادف او با درخت، در واقع به منزله محکوم کردن خودش بوده و سپس مجازات مرگ را صادر کرده تا احساس گناه را در خود کاهش دهد.
بیمار با این توضیح موافق بود، اما اصرار داشت که به خاطر کاری که مرتکب آن شده سزاوار مرگ است.
در طی مدتی که بستری بود، احساس گناه غیر منطقی او با جلسات خانوادگی (والدینش) بهبود یافت (فنون حمایتی کمک به آشنایی با واقعیت و برقراری روابط موضوعی مهم).
این فنون تا حدودی اثربخش بود، در حالی که تفسیر اثری نداشت.
ناچیزانگاری سوگ ناشی از فقدانها در صورتی که فرد با فقدان جدی محبوب یا از دست دادن یا توانمندی مواجه شود و واکنش سوگواری نشان ندهد، عدم سوگواری او خطر خودکشی را افزایش میدهد.
این مسأله نه تنها به دلیل سابقه فقدان اخیر است که ارزشی تشخیصی دارد، بلکه ناچیز انگاشتن سوگ (واپس زنی suppression کامل) نیز مهم است.
سوگ نوعی از عاطفه افسردگی است، و اگر از شدت کافی برخوردار باشد، میتواند منجر به از فروپاشی قدرتمندی "من" در زمینه تحمل عاطفی شده و سپس کارکرد صیانت نفس را تحلیل ببرد.
شرایط وقتی وخیم خواهد بود که پس از رویارویسازی با ناچیزانگاشتن سوگ هنوز هم تخلیه عاطفی بسیار کم باشد؛ بنابراین انسجام بخشی مجدد و سازگاری با فقدان به اندازه کافی وجود ندارد (تاراچو 1963).
تشکل واکنشی و دلیل تراشی علیه احساس گناه ناشی از خشم از فرد محافظت میکند.
اگر همسر زنی او را کتک بزند و او گرایش به خودکشی داشته باشد، به این مکانیزمها توجه داشته باشید.
این زن وقتی میگوید که هنوز هم عاشق همسرش است به زن "بسیار خوشرفتاری" تبدیل میشود.
در حالی که کاملاً بر عکس آن صادق است.
او واقعاً میخواهد همسرش را بکشد اما از آنجا که دچار احساس گناه شدید شده، بنابراین با کاربرد مکانیزم دفاعی تشکل واکنشی توجه ذهنی خود را از این باور بر میگرداند.
در صورتی که پس از توضیح دادن مکانیزم تشکل واکنشی که به کار میبرد، همچنان به باورهای قبلی خود اعتقاد داشته باشد، میتوانید او را با دلیل تراشیهایش همسرمم (دوران کودکی سختی را گذرانده؛ او خودش نمیتواند به خودش کمک کند) به عنوان مکانیزمی دفاعی که احساس گناه ناشی از تمایلات آدم کشی او را کاهش میدهد، رویاروی کنید.
توجه: بهتر است قبل از آغاز فنون حمایتی، مکانیزمهای دفاعی او را برایش کاملاً توضیح دهید.
در صورتی که سعی میکنید به او بگویید در واکنش به همسرش باید عصبانی میشده یا چیزی شبیه به آن، احتمال این که مکانیزم دفاعی دلیل تراشی و تشکل واکنشی را بکار ببرد، بسیار زیاد خواهد بود.
در غیر این صورت، در صورتی که فرد توانایی درک تفسیرها را نداشته باشد و متوجه خشم و احساس گناهی که دارد نشود و نیز خطر واقعی همسرش را جدی نگیرد، انگاه توصیه میشود که حتماً بستری شود، و از رویکردهای حمایتی که در زندگی فرد مداخلهای ایجاد میکنند، بهرهمند شود- برای مثال به وی در برقراری "بستگی امنیتی " در رابط با همرش کمک شود.
جامعه طلبی در برابر شرم ناشی از افکار خودکشی پرخشم مردی پس از اقدام به خودکشی و اعتراف به داشتن تفکرات خودکشی در اتاق فوریتها، ارزیابی را با گفتن این جمله به همسرش شروع کرد "متوجه چوبهای گلف روی اُپن شدی؟
did you catch tiger wood in the open?
در این هنگام شما میتوانید متوجه جامعهطلبی او را به عهوان مکانیزمی دفاعی شوید به همین ترتیبف ممکن است بگوید "دکتر جان "، متأسفم که تو را از بازی گلفت به اینجا کشیدند.
من را هم امروز از همان جا بیرون کشیدند." مکانیزم دفاعی جامعهطلبی معمولاً با هدف کاهش شرم به کار میروند.
شرمندگی ممکن است بر اثر داشتن فکر بیماری روانی (داشتن افکار خودکشی) یا بر اثر "از دست دادن مهارگری" پدید آید.
سعی کنید تا جامعهطلبی را به عنوان مکانیزم دفاعی تفسیر کنید.
(برای مثال "حدس میزنم اگر ما صحبت را درباره زمین گلف شروع کنیم، مجبور نخواهیم بود که فکر کنیم شما مشکلی روانی دارید، این که من بفهمم شما سعی داشتید تا خودتان را بکشید، باید بیشتر معذبتان کند").
در صورتی که پاسخ وی مبنی بر همکاری او نباشد (برای مثال، جملهای شبیه "آهای، دکتر جان، تو هم از اونایی هستی که به هر چیزی گیر میدهند؟
من فقط داشتم حرف میزدم.
واقعاً چیزیام نیست؛ فقط کار احمقانهای کردم که اون شیشه آسپرین را خوردم.
لازم نیست نگران باشی، دیگر تکرار نمیشود")، بستری شدن، به طور جدی مطرح می شود.
تهیج کنندگی آزارطلبانه دیگران به منظور کاهش احساس گناه آقای CC، 27 ساله و مجرد است، او در اتاقش است اما به خاطر فکر آسیب رساندن به خودش تقاضای کمک داشت.
دستیار روانپزشکی متوجه این نکته در شرح حال اقای cc شد که وی با زنی قرار ملاقات داشته، و در ضمن انی قرار ملاقات این خانم به او گفته بوده که وی با فرد دیگری هم معاشرت داشته است و این موقعیت بارها رخ داده بود.
دستیار بر این باور بود که آقای CC، "عاشق مجازات شدن " است و بنابراین به او گفت: به نظر میرسد این خود اوست که بارها و بارها خودش را مجازات میکندو آقای CC موافقت کرد و اقرار کرد که او نیز گاهی اوقات ه دوست دخترش خیانت میکرده، که درباره آنها با او صحبت کرده و به او پیشنهاد کرده بود که برای هر بار او نیز میتواند به وی خیانت کند.
وقتی دستیار برای آقای CC توضیح داد که به نظر میرسد افکار خودکشی وی برای رهایی از شر احساس گناه، پدید آمخده باشند و در واقع این خود اوست که دوست دخترش را بر میانگیزد تا او را برنجاند و بدین صورت احساس گناه او را کاهش دهد، آقای CC در تداعیهایش گفت که چگونه او همیشه نسبت به برقراری روابط جنسی احساس گناه داشته است.
احساس گناه وی به ویژه به این دلیل بود که وقتی نوجوان بوده با خواهر نوجوانش بازیهای جنسی میکرده است.
به نظر میرسید جلسه ارزیابی اشتغال ذهنی حاد آقای CC را با خودکشی کاهش داده است.
او برای صبح روز بعد درخواست ملاقات با دستیار را داشت که هماهنگیهای لازم صورت گرفت.
آقای CC، دوره روان درمانی کوتاه مدت فشرده را به صورت سرپایی با موفقیت گذراند.
اگر علاوه بر کاهش تفکرات خودکشی گرایانه، وی از انسجام بخشی و فهم خوب برخوردار نبود، دستیار دستور پذیرش و بستری او را در بیمارستان صادر میکرد (میتوانید به فصل 5 نیز "ترتیب تفسیرها"، مثال دوم، مراجعه کنید) دوری گزینی از موضوع به عنوان مکانیزمی دفاعی علیه شرم/ سوگ در صورتی که فردی تمام علاقه خود را نسبت به پیوندهایی که با دیگران داشته از دست بدهد، خطر خودکشی در وی بسیار بالاست.
شما میتوانید عمل آنان را این طور تفسیر کنید که به نظر میرسد اجتناب از سایر افراد، درد آنان را تسکین میبخشد، به عبارتی، احساس گناه ناشی از پنهان کردن سرزنشگری نسبت به افرادی که از آنان اجتناب میکنند را کاهش میدهد.
در صورتی که پاسخ افراد جملهای شبیه این جمله باشد: "میدانید، من هیچ وقت به این مسأله فکر نکرده بودم، مادرم به من یاد داده که هرگز نباید از دیگران انتقاد کنم، اما حدس میزنم در این کار افراط کرده باشد ...
[گریه میکند]"، به این معناست که تفسیر مؤثر واقع شده است، و در صورتی که تفسیر اثربخش نباشد، تکانه خودکشی بسیار خطرناک است.
دوپارهسازی به منظور اجتناب از شرم و بی اعتمادی وارمسر (1987)، معتقد است که "...
بسیاری از افرادی که سوء مصرف دارو دارند، ا مکانیزم دفاعی دوپارهسازی استفاده میکنند، تا تجسم از خود را به عنوان کسی که سوء مصرف دارو دارد، انکار کنند، این تجسم با تصور عدم مصرف مطلق دارو جایگزین میشود..." بنابراین، بسیاری از افرادی که سوء مصرف دارو دارند، ممکن است درباره این مسأله با شما صحبتی نکنند.
همچنین احتمال دراد که افکار خودکشی خود را نیز مطرح نکنند.
در صورتی که مراجع صحبت درباره رفتارهای خفیف ضد اجتماعی نظیر تماس با شماره تلفن 900 مربوط به سایتهای پورنو، بازدید از "زندانهای (سیاهچالها) زیرزمینی" یا فروشگاههای مربوط به مسائل جنسی S&M و یا کشیدن نقاشی بسیار زیبایی در طی جلسه را انتخاب کند، بهتر است که او را با مکانیزم دفاعی دوپارهسازی یا موضوعاتی که ناراحت کنندهاند جایی در جلسه ندارند.
در صورتی که افسردگی فرد ناگهان بهبود یابد، و او درباره مطالبی که به نظر مختل کننده میرسیدند، صحبت نکرده باشد یا پاسخ وی به رویارویسازی شما درباره کنار گذاشتن افکار خودکشی عدم صحبت درباره آنها باشد، خطر خودکشی بسیار زیاد میشود.
دو پهلو یا طفره رفتن، امتناع، ابهام از جمله ضوابطی که اختر (قبلاً مطرح شده) در ارزیابی شدت خودکشی مطرح کرده، عدم صداقت است.
مادامی که دوپهلوگویی prevarication به عنوان مکانیزم دفاعی غالب فعال است، شما باید فرد را با آن رویاروی کنید، بر اساس نظر شما، رویارویی میتواند با احتیاط یا تقریباً ناگهانی صورت گیرد.
برای مثال، در مورد مثال قبل، مردی که در ابتدا میگوید که در حین رانندگی خوابش برده و سپس اظهار میکند از دست همسرش عصبانی بوده، درمانگر میتواند جملهای نظیر "به نظر میرسد شما از ابتدا درباره اتفاقی که افتاده روراست نبودید" یا "به نظرم شما نمیخواهید واکنش هیجانی که در ابتدا داشتید را بپذیرید، آیا مطلب دیگری هم هست که شما به خاطر معذب بودن درباره آن کاملاً روراست نبودید؟" را مطرح کند.
(در واقع، در مورد مثال قبل، بیمار درباره سوء مصرف شدید ماریجوآنا و الکل نیز دروغ میگفت، که بنا به اطلاعاتی که خانوادهاش گزارش دادند، مشخص شد.
این اطلاعات جدید احتمالاً باعث میشد که او را تا زمان ارزیابی شورا در بیمارستان نگه دارند.) درحقیقت، پس از رویاروی کردن فرد با مکانیزم دوپهلوگویی prevarication قطعاً به اطلاعات سودمندی دست نخواهید یافت، اما احتمال کسب اطلاعات جدید پس از رویارویی بسیار بیشتر از زمانی است که این رویارویی صورت نگیرد.