آینده گری تحولات شناختی دوران بلوغ تعریف تحولات شناختی : تحولات شناختی عبارت است از توسعه توانمندیهای تفکر و استدلال کردن.
کودکان (6 تا 12 سال) یاد می گیرند که چگونه تفکر انتزاعی پیدا نمایند مثلاً چطور تلفیق و ترکیب نمایند (جمع کردن) و مجزا و جداسازی کنند (تفریق و تقسیم).
مرتب کنند (تفکیک و مرتب نمودن حروف و اعداد) و یا تبدیل نمایند (تبدیل اسکناس به سکه) یا رفتارشان را تغییر دهند.
این جور اعمال شناختی را انتزاعی گویند چون اعمال فکری هستند که در حضور اشیاء و حوادث و وقایع ملموس و موردتفکر صورت می پذیرند.
بلوغ، آغاز توسعه فرایندهای پیچیده تر تفکر را رقم می زند (که اعمال منطقی رسمی نیز نامیده می شوند) که شامل افکار سمبولیک (تفکر در مورد امکانات)، توان استدلال کردن از بین اصول آموخته و شناخته شده و نظرات و پرسشهای جدیدخود و توان در نظر آوردن نقطه نظرات دیگران بر حسب ویژگیهای متفاوت آنها (از طریق مناظره ، گفتگوی ایده ها و نظرات متفاوت) و توان تفکر درباره فرایند و مراحل تصمیم گیری می باشد.
در دوران بلوغ چه تغییراتی در سیر تحولات شناختی روی می دهد؟
در طول بلوغ (از 12 تا 18 سالگی) نوجوان در حال رشد یاد می گیرد تا بطور منظم درباره ارتباط منطقی اجزاء یک مسئله تفکر نماید.
انتقال از تفکر انتزاعی به تفکر منطقی و رسمی در طول زمان اتفاق می افتد.
هر نوجوانی با سرعت مختص خود می تواند به تحولات توانمندی تفکر پیچیده و منطقی دست یابد و هر نوبالغی بتدریج دارای جهان بینی خاص خود می شود.
بعضی ازنوبالغین درطول بلوغ ممکن است بتوانند تفکر منطقی را در مورد کارهای تحصیلی خود بیشتر از کارهای شخصی بکار بندند.
چون وقتی موضوعات عاطفی پیش بیاید اغلب به توان نوبالغان در تفکر منطقی و پیچیده خدشه وارد می شود.
در نتیجه توان در نظر گرفتن راه حلها و امکانات و حقایق ممکن است در قدرت تصمیمگیری نوبالغان نفوذ کرده مسیر تفکری آنها را به جهت مثبت یا منفی سوق دهد.
ویژگیهایی که نشان دهنده رشد و توسعه تحولات شناختی از حالت ساده به پیچیدگی و منطقی است عبارتند از: آغاز بلوغ: شخص نوبالغ در ابتدای دوران بلوغ از مهارت تفکر پیچیده بیشتر در جهت تصمیمگیری های خانه و مدرسه استفاده می کند مثلاً :در انجام تکالیف مدرسه از مهارت افکار منطقی و رسمی استفاده می کند.استانداردهای جامعه و مسئولین آنرا مورد تجزیه و تحلیل منطقی تر قرار میدهد.
- شروع می کند به اظهار نظر درمورد موضوعات متعدد که مربوط به زندگی شخصی اش درابعاد زیر می باشد: v چه ورزشی بهتر است انجام بدهم v عضو چه تیم یا گروهی شوم v چه ظاهری برای من جذاب تر و دلپذیر تر است v چه قوانینی در خانه من باید تغییر کند.
مثلاً : - در انجام تکالیف مدرسه از مهارت افکار منطقی و رسمی استفاده می کند.
- استانداردهای جامعه و مسئولین آنرا مورد تجزیه و تحلیل منطقی تر قرار میدهد.
- شروع می کند به اظهار نظر درمورد موضوعات متعدد که مربوط به زندگی شخصی اش درابعاد زیر می باشد: - چه ورزشی بهتر است انجام بدهم؟
- عضو چه تیم یا گروهی شوم؟
- چه ظاهری برای من جذاب تر و دلپذیر تر است؟
- چه قوانینی در خانه من باید تغییر کند؟
اواسط بلوغ با وجود پیدا کردن تجربه هایی در بکارگیری فرایندهای تفکر پیچیده نوبالغ در اواسط بلوغ مهارت خود را در زمینه گسترش موضوعات فلسفی و آینده نگری توسعه می دهد.
مثلاً - سئوالات و پرسشهای او عمیقتر و وسیعتر می شود.
- اغلب به تجزیه و تحلیلهای دقیقتر و وسیعتر می پردازد.
- درباره استانداردهای اخلاقی تفکر و انتخاب می نماید.
(مثلاً : چه کاری درست است تا من انجام بدهم؟) - درباره اهداف آینده و امکانات آن تفکر و انتخاب می کند.
(مثلاً: من چه چیزی از زندگی خودم می خواهم؟) - درباره طرح و برنامه های خود تفکر وانتخاب می نماید؟
- شروع می کند به تفکر طولانی مدت روی مسائل زندگی خود و دیگران؟
- با استفاده از تفکر انتقادی و سیستماتیک شروع می کند به نفوذ در روابط خود با دیگران.
اواخر بلوغ نوبالغ در انتهای دوران بلوغ از فرایندهای تفکر پیچیده در جهت تمرکز روی موضوعات کمتر خودمحورانه و تصمیمگیری های شخصی استفاده کرده و بیشتر به ابعاد زیر می پردازد: - به افکار بیشتر در مورد موضوعات جهانی و فلسفی مثل عدالت ، تاریخ، سیاست، و میهن پرستی می پردازد.
- نقطه نظرهای ایده ال در مورد موضوعات خاص و ویژه پیدا می نماید - به مخالفت و گفتگو در مورد موضوعات مغایر نظر خود می پردازد - روی تفکر درباره شغل و خط مشی زندگی اش تمرکز می نماید.
- شروع می کند به تفکر و تمرکز روی نقش خود در اجتماع به عنوان یک بالغ آینده نگر.
راهکارهای زیر را جهت توسعه سالم تحولات شناختی بلوغ توصیه می نمایم.
- جوانان نوبالغ را در مباحثات روی موضوعات مختلف شرکت دهید و از آنها در مورد وقایع روز نظرخواهی کنید.
- آنها را تشویق کنیدتا نطقه نظرهای خودشان را با شما و بزرگترها در میان بگذارند.
- آنها را ترغیب نمائید تا مستقلانه تفکر کنند و ایده های خودشان را پیدا نمایند و کمتر تقلید و کپی برداری کنند.
- آنها رادر هدفگذاری و هدف یابی حمایت و کمک رسانی کنید.
- آنها را تحریک کنید تا درباره آینده و احتمالات و امکانات آن تفکر کنند.
- آنها را در بروز افکار نو و طرحهای اندیشمندانه تشویق نمائید.
- آنها را در مورد تجدید نظر و دوباره تلاش کردن و در مواقع شکست تصمیم گیری های غلط و اعمال نسنجیده کمک کنید.
والدین در سنینی که فرزندشان به نوجوانی می رسد با مسائل و مشکلاتی رو به رو می شوند که قبلا وجود نداشته.
بنابراین باید بدانند چگونه رفتار کنند که آرامش و امنیت هر چه بیشتر برای طرفین حاصل شود.
او مرموز شده و هر ساعت به شکلی متفاوت رفتار می کند و بیشتر تمایل دارد با دوستانش باشد تا با خانواده .
مدام بحث می کند و پرخاشگر شده.
امکان ندارد کاری را که از او می خواهیم بلافاصله انجام دهد.
آیا این عبارت برای شما نیز آشناست؟
نوجوان داشتن اینگونه است.
او دیگر همان کودکی که با لبخند هر چه می خواستید انجام می داد نیست.
نوجوانی سن مرموز شدن، تغییر کردن و تردید است.
از طرف دیگر شما نیز نگران هستید که نکند او مشغول کاری شده باشد که عاقبت خوبی ندارد پس فشار خود را بر او افزایش می دید.
او نیز که خواهان استقلال بیشتری است واکنش نشان داده و قصد ندارد در محدودیتی که شما ایجاد کرده اید زندانی شود بدین ترتیب کار به بحث و مشاجره و گاهی دعوا می کشد.
مسئله اینجاست که در این میان کسی مقصر نیست.
والدین اکثرا در دهه چهارم یا پنجم زندگی بوده و بسیار محافظه کارانه عمل می کنند و حال آنکه نوجوان بی پروا قصد دارد حرکتی سریع به سوی اهدافش داشته باشد و دسترسی به آرزوهای خود را ممکن و شدنی می بیند.
پس اگر دو طرف وضعیت و شرایط را بخوبی درک نکنند نخواهند توانست ارتباط خوبی با یکدیگر برقرار کنند.
این شرایط برای نوجوان نیز سخت است.
باید توجه داشت که مرحله عبور از کودکی به بزرگسالی برای خود نوجوان نیز سخت است.
چرا که بسیاری از تغییرات در همین سنین رخ می دهد و نوجوان نیز در مواقعی دچار حالت گیجی ، تردید ، نگرانی و عدم اعتماد به نفس می شود.
او از لحاظ روحی نیز دچار بیشترین تغییرات در حالات عاطفی شده و خشم شدید و عشق فراوان را تجربه می کند.
از نظر جنسی می نوجوان به تکامل رسیده و نیروی جنسی شدیدی دارد به همین دلیل است که اگر در این سنین کسی را برای صحبت و گفتگو در مورد مسائل خود نداشته باشد ممکن است دچار مشکلاتی شود.
او از نظر هوش در فعالترین وضعیت ممکن قرار دارد و بخوبی قادر به تجزیه و تحلیل انواع مسائل و دیدگاه هاست در این زمان نوجوان شروع به بررسی رفتار ها و نقطه نظرات والدین کرده و با درک تغییرات میان تفکر خود و والدین مناقشات آغاز می شود.
از طرفی نوجوان تحت فشار بیشتری نسبت به قبل از طرف محیط پیرامونش قرار می گیرد و نیاز به حمایت والدین در این دوران بیشتر از هر وقت دیگر احساس می شود.
• برخورد والدین والدین وقتی با بحران نوجوانی رو به رو می شوند در بسیاری از موارد سعی می کنند کنترل امور را به دست بگیرند.
در این راه ممکن است دیکتاتور و جدی شوند و با نوجوان درگیر شوند تا ثابت کنند قدرت در دست آنان است.
برخی دیگر نیز سعی می کنند اصلا به کارهای نوجوان کاری نداشته باشند تا از هر گونه مجادله پرهیز شود و نوجوان خودش راهش را پیدا کند.
جالب اینکه هر دو روش بی نتیجه است : نوجوانی که والدین قدرت طلب دارد بیشتر به طغیان و سرکشی می پردازد تا ثابت کند که مستقل و دارای قدرت تصمیم گیری است.
ممکن است حتی برخی از مسائل را مخفی و از والدین فاصله بگیرد.
نوجوانی هم که والدین بسیار انعطاف پذیر دارد ممکن است احساس کند بی ارزش است و نادیده گرفته شده و والدین اهمیتی به مسائل و بعضا مشکلات او نمی دهند.
در هر دو حال نوجوان حمایت کافی را از والدین نمی گیرد.
والدین وقتی با بحران نوجوانی رو به رو می شوند در بسیاری از موارد سعی می کنند کنترل امور را به دست بگیرند.
• فرصت را مغتنم بشمارید به جای اینکه دوران نوجوانی فرزندتان به عنوان دوران مشکل ساز بنگرید سعی کنید آن را یک فرصت با ارزش تلقی کنید.
شما در این زمان وقت دارید تا رابطه ای متفاوت از دوران کودکی فرزندتان با وی برقرار نمایید.
سرکشی او را یک حمله به قدرت خود تلقی نکنید بلکه یک مرحله مهم در استقلال او بدانید.
چنانچه کنجکاو هستید که از امور او اطلاع داشته باشید می توانید این را با وی در میان بگذارید و از طرف دیگر به او کمک کنید که در مورد ارزشها و باورهای گوناگون فکر کند.
در کنار او باشید و خود را کنار نکشید.
بسیاری از والدین گفتگوهای موثری در مورد مسائل گوناگون با نوجوانشان دارند.
شما می توانید دستاوردهای مثبتی از این دوران فرزندتان داشته باشید که یکی از آنها مشورت است.
می توانید به او نزدیکتر شده و صمیمیت خود را افزایش دهید.
البته زمانی را برای تنها بودن یا گذراندن با وی را نیز به او بدهید و در هنگام لزوم در کنارش باشید.فرزندان ما به جایی می رسند که افرادی مستقل با روحیه و افکار خاص خود می شوند بنابراین تضاد آنها با والدین امری عادی و طبیعی است .
اما می شود با ساده گرفتن و آگاهی از این مرحله آن را خوشایند کرد.
• بهترین کار در لحظات بحرانی چیست؟
بهترین کار چند لحظه مکث و کشیدن چند نفس عمیق است با این کار به خود فرصت آرامش و واکنش صحیح می دهید .
بهتر است در لحظات بحرانی با نوجوان بحث نکنید و فکر کنید که بهترین و مناسب ترین واکنش شما چه می تواند باشد البته با آرامش.
حامی فرزند خود باشید یقینا هیچ دارو یا دستور العمل خاصی برای بزرگ کردن فرزندان وجود ندارد که بتواند ما را در مشکلاتی که گاهی پیش می آیند یاری دهد, مخصوصا در دوران بلوغ که در اثر فوران هورمونها گاهی فرزند دلبند شما کاملا عوض می شود.
در این بین مادران نقش مهمی دارند که با راهنمایی و کمکهایشان فرزندان خود را یاری دهند که این سالهای سخت را سپری کنند.
اساسی ترین نکته این است که به فرزندتان یاد بدهید که خود را دوست داشته باشد.
هر نوجوانی مایل است که اطرافیان او را دوست داشته باشند و قبولش کنند.
با یاد دادن این نکته که نظر شخصی آنها مهم است باعث رشد اعتماد به نفس و اطمینانشان می شوید.
سعی کنید به او کمک کنید که احساس کند موجودی استثناییست و در مقابل او هم خوشبینانه تر به محیط اطراف و آیینده اش نگاه خواهد کرد.
چند پیشنهاد دیگر از این قرارند: اعتماد بنفس و احترام به خود, مهمترین و اساسیترین نیازیست که یک نوجوان به آن احتیاج دارد.
معمولا موفقترین بچه ها آنهایی هستند که مورد تایید و تشویق دایم والدین قرار میگیرند.
مدرسه خوب یا امکانات دیگر هیچگاه به اندازه اعتماد بنفس کافی, در موفقیت و پیشرفتش در آغاز راه زندگی, موثر نیست.
فرزندتان را متقاعد کنید که موجود توانا و بی نظیریست.
به خاطر تغیرات ظاهری که در سن بلوغ ظاهر می شود, مثل جوشهای صورت, گاهی اعتماد بنفس در نوجوانان کاهش پیدا می کند.
به آنها یاد آوری کنید که جذاب و زیبا هستند, و کمک کنید که زیبایی خود را درک کنند.
نشان دهید که به آنها ایمان و اعتماد دارید.
تحت هر شرایطی پشتیبان و تکیه گاه آنها باشید و نشان دهید که نتیجه امتحان و نمره تاثیری در ایمان و اعتماد شما به آنها ندارد.
به آنها افتخار کنید و یادآوری کنید که همیشه می توانند به شما اعتماد کنند و برایشان تکیه گاهی دایمی هستید.
برای فرزندتان وقت بگذارید و اوقات بیشتری را با آنها سپری کنید.
با این کار می فهمند که چقدر وجودشان برای شما مهم هست.
هر ارتباطی نیاز به وقت کافی دارد.
مقداری از وقت خود را به فقط به فرزندتان اختصاص بدهید و آن زمان را فقط با او سپری کنید.
همراه او به سینما بروید یا برای خوردن پیتزا با هم به رستوران بروید.
به نوجوانتان کمک کنید که از ظاهر خود احساس رضایت و خوشحالی کند.
به او یاد بدهید که با استفاده لوازم بهداشتی مثل دئودرانت یا مواد تمیز کننده ظاهر خود را آراسته و مرتب نگاه دارد.
از همه مهمتر وقتی تغییر خوبی را در ظاهر او مشاهده کردید, به او یادآوری کنید که چقدر زیبا و دوست داشتنی به نظر می رسد.
به فرزندتان یاد بدهید که خوش بین و مثبت گرا باشد.
راه حلهای خوب را به آنها نشان بدهید.
ثابت کنید که همیشه راه حلی هست.
به او یاد بدهید که بر راه حل مشکلات و مسایل تمرکز کنند نه بر خود مشکلات.
به آن چه که می خواهند فکر کنند نه آنچه که نمی خواهند.
هر گاه که اعتماد بنفسشان کاهش پیدا کرد, به آنها یادآوری کنید که چه نکات مثبتی در وجودشان نهفته هست, و نقصی که احیانا در آنهاست از نظر دیگران بسیار کوچک و بی اهمیت است و دیگران بیشتر متوجه قدرت و توانایی آنها می شوند و به آن توجه دارند.
فراموش نکنید که حتی فرزند نوجوانتان نیاز به تماس فیزیکی شما دارد.
در این سن شاید از بغل گرفتن شما استقبالی نکند.
اما اگر گرم و صمیمی در کنارش بشینید و با هم فیلمی را تماشا کنید, همان اثر را خواهد داشت.
این را امتحان کنید مهارتهای ارتباطی نوجوانانسلامتی - هلن صدیق بنای: ادراک تعاملات زبان کودکان از همان دوران کودکی یعنی زمان شروع یادگیری زبان به صورت تیپیک توسط محققان علاقمند و جامعه شناسان کودک مورد مطالعه قرار گرفته است.
این تحقیقات بر روی روند توسعه کلامی و همچنین بر روی کودکانی که ناتوانی کلامی دارند، تمرکز کرده است.
شناسایی و کشف استراتژی هایی که کودکان در بحثها به منظور کسب قدرت و تسلط به کار می برند، نکته ایی است که بسیار مورد توجه این محققان قرار گرفته است.
بتازگی، رویکردهای متفاوت دیگری هم در زمینه "درک زبان کودکان" مطرح شده است.
یکی از آنها دیدگاه "جامعه شناسی کودکی" است.
این رویکرد تعاملات پیچیده زبان را با توجه به ادبیات نوجوانان در ارتباط با یکدیگر و یا با بزرگسالان را بررسی می کند.
(این دیدگاه توسط جیمز،James جنکس،Jenks وپراوت Proutدر سال 1998 و میال، Mayall در سال 1999 و وکسلر Wakslerدر سال 1991).
این دیدگاه روشهای نوینی در تشخیص تواناییهای ارتباطی و درک تعاملات کلامی و غیرکلامی نوجوانان فراهم میسازد.
ادراک تعاملات زبان بر اساس نظریه های بسیاری از قبیل، " شناخت و توسعه زبان"، پیگت Piaget در سال 1959 و نظریه " فرهنگی - اجتماعی" وایگوت اسکای Vygotsky در سال 1986 و...
مورد مطالعه قرار گرفته است.
این نظریه ها، کودکان را به عنوان " کاربران - زبان در حال توسعه" توصیف می کنند.
از این رو تاکید می کنند، کودکان به طور کامل صلاحیت درک و استفاده از زبان به عنوان یک ابزار مهم در برآوردن احتیاجاتشان مانند نوجوانان یا بزرگسالان را ندارند.
این مربیان هستند که زمینههایی برای رشد کودکان و استفاده از زبان در یک محدوده مفهومی، موقعیتهایی را فراهم میسازند.
کودکان نقش مهم "همیاری و شراکت" را در ابتدای زندگی یاد میگیرند، اما توانایی آنها در نمایش قدرت ومقام شان که یک فرایند انتگرال (جدایی ناپذیر) در دنیای اجتماعی آنها ست، کاملا بحث بر انگیز است.
چرا که کودکان نظام اجتماعی خود را در درون گروه های همسالان خود خلق می کنند.
در این نظام اجتماعی آنها یاد می گیرند چگونه به اهداف نا مناسب خود دست یابند.
آنها استراتژی های ارتباطی خود را برای کنترل و نفوذ اجتماعی خود بکار می برند.
واتزلاویک Watzlawick، بیوین Beavin و جکسون Jackson در پی تحقیقاتی در سال 1967 ادعا کردند که دو وضعیت تحت عنوان وضعیت ناپایدار (Complimentary) و وضعیت پایدار(Symmetrical) در تبادلات ارتباطی عوامل مهمی را به خدمت می گیرند.
تاکید آنها بر روی شخصیت غالب (one-up) یا شخصیت تابع (one-down) است که در ذات خود یک شرایط مثبت یا منفی تلقی نمی شود.
دقیقا مانند بزرگسالان، کودکان نیز نیاز دارند، یاد بگیرند که از عهده هر دو نقش خود برآیند.
مطالعه بحث های کودکان یک روش آنالیزی برای پویایی کودکان در ارتباط نزدیک اجتماعی فراهم می سازد.
بررسی ادبیات (سواد) کودکان در بحثها نشان میدهد که این بحث ها توجه خاص بسیاری از محققان را بر روی تعاملات بحث انگیز مانند : " طبیعت" ( ایزنبرگ و گروی Eisenberg & Garvey در سال 1981- اوکیفی و بنیوت در سال 1982 )، " ساختار" (برنیس و لین در سال 1977 - Brenneis & Lein)،" ظهور" (ماینارد در سال 1985Maynard ) و " تصمیم گیری" (بنویت در سال 1981 - Benoit) کار کرده اند.
آنچه که از این مطالعات بدست آمده، مشخصه ویژه کلی بحثهای کودکان مانند مخالفت آشکاری است که دارای فرم های متفاوتی است.(به عنوان مثال : ادعا ، حاشا، توهین و...)زنجیره نزاع های موجود در بین نوجوانان در نتیجه تلاش های همیارانه است که به واسطه واکنش های درونی تعامل کنندگان در بحث های آشکار توسعه یافته است.
این زنجیرههای بحث انگیز بر اساس یکی از این سه خصوصیات اولیه است؛ "بازگویی"، که تکرار اظهارات دیگری است."تشنج"(Escalation)، که این هم اظهارات پی در پی قویتر، طولانی تر یا بسیار توهمی است و " تناقض گویی"، که اظهارات پی در پی در تناقض با اظهارات قبلی است.
بحثها به وسیله نقشهای مورد نظر تنظیم شده است.
که در تعین وضعیت برنده یا بازنده برای تعامل کنندگان بکار برده می شوند.
در حالیکه این ادبیات یک زمینه اولیه برای درک بحثهای کودکان بوجود آورده است، تعداد اندکی از محققان بر روی جنبه ها ی مهم قدرت در این تعاملات تمرکز کرده اند.
مانند : درگیری های اجتماعی، وضعیت اجتماعی همسالان و....
نکته دیگری که در این تحقیقات بسیار مورد توجه قرار گرفته است، توانایی و مهارت های کودکان و نوجوانان در برقراری یک ارتباط مطلوب است.
محققان معتقدند که؛ مهارتهای برقراری یک ارتباط خوب بسیار حائز اهمیت است.
چرا که این مهارتها ما را در حل موفقیت آمیز مسائل و ایجاد یک رابطه شخصی خوب توانا میسازد.
این امر به همان اندازه که در مورد بزرگسالان از اهمیت خاصی برخوردار است، در مورد نوجوانان هم مصداق دارد.
تحقیقات نشان میدهد که فرایند برقراری ارتباط با دیگران فرایندی است که از زمان تولد شروع شده و در طول مسیر زندگی افراد ادامه می یابد.
کودکان دبستانی درشرایط سنی هستند که توانایی های مورد نیاز آنها از قبیل : ابراز وجود، گوش دادن به دیگران، نحوه برقراری ارتباط موفقیت آمیز، بیان افکار و احساساتشان همه به سرعت در حال توسعه و تغییر است.
تحقیقات محققان حاکی از آن است که این بچهها اغلب برای یادگیری چگونگی برقراری ارتباط خوب از خود اشتیاق نشان میدهند.
البته باید گفت افراد در هر سنی که باشند، ممکن است در بیان افکار و احساساتشان دچار مشکل شوند که این کودکان نیز از آن مستثنی نیستند.
گاهی، یافتن کلمات صحیح برای بیان خواسته خود بسیار دشوار است، یا اینکه وضعیت چنان ترسناک به نظر میرسد که از بیان آنچه که واقعا احساس می کنیم، خجالت می کشیم؛ گاهی از اینکه با گفتاری مورد تمسخر سایرین قرار بگیریم و یا اینکه این گفتار باعث شود دیگران ما را طرد کنند، میترسیم.
به طور کلی تمامی این موارد در بین همه انسانها بخصوص در بین نوجوانان که در شرایط خاص احساسی و تغییر و تحولات دوران بلوغ هستند، عمومیت دارد.
نکته مهمی که باید به آن اشاره شود این است که ارتباط یک فرایند دو سویه است.
توانایی "گوش دادن " یک رکن اصلی در ارتباطات موثر شخصی و لازمه پیوند حسی و همدلانه با سایرین است.
از طرف دیگر، تعدادی از نوجوانان این امر (گوش دادن ) را، آن هم با دقت بسیار سخت یا فته اند.
محققان به این نتیجه رسیدهاند که میتوان کودکان را به فکر کردن در باره اهمیت بیان آنچه را که میاندیشند و یا احساس میکنند، تشویق کرد و بر همین اساس تعدادی از قوانین ساده که می تواند در برقراری یک ارتباط مؤثر به نوجوانان کمک کند را مطرح می کنند.
این قوانین عبارتند از: • فکر کردن پیش از تکلم • فریاد نزدن • به وضوح سخن گفتن • بیان صحیح احساسات خود به دیگری • بیان صریح هر آنچه که می خواهید، بگویید • گوش دادن با دقت