چکیده
تحقیق حاضر به منظور بررسی علل عقب ماندگی دانش آموزان ناشنوا صورت گرفته است. در فرضیه های ارائه شده است علت اصلی عقب ماندگی این دانش آموزان
1- عوامل دوران بارداری
2-ازدواج فامیلی
3-عوامل اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی و غیره ذکر گردیده است.
جامعه آماری این تحقیق دانش آموزان مدرسه طلوع می باشند
نمونه آماری 6 نفر از دانش آموزان این مدرسه می باشد.
بیان مسئله
تاریخ تمدن سابقه تلاش انسان است در غلبه بر تقاضای محیطی که در آن زندگی می کند. در فرهنگهای مختلف افرادی که نمی توانند به نحوی مطلوب خود را با نمودها و تقاضاهای محیطی و فرهنگی سازی نمایند.
از نظر دیگران تعاریف و ویژگی های خاص به عنوان درمانده، ضعیف، عقب افتاده و... شناخته می شود.
گروهی از مردم استنباط نادرستی از عقب ماندگی داشته و تصور می کنند که عقب ماندگی ذهنی یک مرض یا بیماری مسری بوده و می تواند از فرد به فرد دیگر سرایت نماید و مانند سل و آبله میان کودکان دیگر هم سرایت کند با این تفاوت که بیماری ذهنی طولانی تر و سخت تر است. در بیان عقب ماندگی ذهنی باید گفت آن یک پدیده تک بعدی و ساده نمی باسد بلکه یک شرایط مرکب و پیچیده ذهن است. مسائل مربوط به عقب ماندگی از بعضی جهات تازگی ندارد. اما پیچیدگی مسأله عقب ماندگی ذهنی با توجه به تحقیقات انجام شده به حدی است که علی رغم پیشرفت تکنولوژی و علوم مختلف (پزشکی، روانپزشکی و ژنتیکی) تا کنون حدود دو هزار علت برای عقب ماندگی ذکر نموده اند و عوامل متعدد باعث بروز عقب ماندگی می شود از جمله باید به عوامل قبل و بعد و در حین زایمان و عوامل محیطی اشاره کرد.
مع الوصف در بسیاری از موارد علل عقب ماندگی ذهنی همچنان پوشیده مانده و نا مشخص است. طبق نظریه «اشترین» (1973) برای حدود نیمی از افراد عقب مانده ذهنی نمی توان به تشخیص علت شناسی نسبت داد و مدعی شد که حدود 3 درصد منابع شناخته شده عقب ماندگی ذهنی به عوامل ژنتیکی و حدود 30 درصد به عوامل محیطی منسوب می شود.
در تحقیق ها توسط «مرلند»1 در سال 1958 صورت گرفت نشان داده شده که اکثر مشکلات مربوط به لحظه تولد نتیجه اختلالهایی است که در ماه اولیه رشد جنین به وجود می آید و این اشکالات در هنگام تولدظاهر می شود شناخت کودکان عقب مانده ذهنی در سنین قبل از دبستان و شروع آموزش در سالهای نوپایی کمک قابل توجهی در کاهش درصد عقب ماندگی و افزایش مهارتهای اجتماعی می کند که خود می تواند در پذیرش این کودکان از طرف اجتماع مؤثر باشد.
از این طریق می خواهیم از آموزش آنها و رسیدن به اهداف اصلی تعلیم و تربیت و کفایت اقتصادی و سازگاری با محیط و مقبولیت اجتماعی گامهای مؤثری داریم.
با توجه به آخرین آمار سازمان استثنایی کل کشور از سال 1378 حدود 70 الی 80 درصد از جمعیت کودکان عقب مانده ذهنی را گروه آموزش پذیر تشکیل می دهند.
اگر مادر در دوران بارداری تحت نظر پزشک باشد احتمال وقوع حوادث ناگوار بسیار کم است. باید در نظر داشت که ارائه خدمات مختلف توانبحش و نگهداری عقب ماندگی ذهنی با توجه به آمار روزافزون آنها غیر ممکن است؛ لذا لازم است که مسئله ای با نام پیشگیری در اولویت برنامه مختلف مربوط به انواع بیماریها و معلولیتها قرار گیرد که با شناسایی زود هنگام و آموزش های لازم به خانواده های کودکان عقب مانده ذهنی بتوان از بروز این پدیده جلوگیری نمود چون عقب ماندگی ذهنی معلول عوامل متعدد بیولوژیکی، اجتماعی، حتی گاهی اقتصادی است. در این تحقیق سعی بر این است که با توجه به شرایط خاص اقلیمی و بافت اجتماعی برنامه هایی طرح شود که بتوان با اجرای آنها خدمتی در جهت این کودکان انجام داد.
اهداف تحقیق:
در این تحقیق سعی شده است که با توجه به امکانات و منابع موجود به هدفهای زیر برسیم.
1- دلایل به وجود آمدن عقب ماندگی در کودکان
2- چگونگی پیشگیری از بوجود آمدن عقب ماندگی در کودکان
3- چگونگی رفتار با کودکان استثنایی
اهمیت و ضرورت تحقیق:
چون علل ایجاد کننده عقب ماندگی خصوصا عوامل مربوط به هنگام تولد و بعد از تولد قابل پیشگیری است می توان با شناخت اولیه از بروز تعداد بیشتر عقب ماندگی جلوگیری نمود.
پیشگفتار
کودک عقب مانده ذهنی
شرایط خلقت در تمامی جهان و برای تمامی کودکان یکسان است. همه افراد بشر به یک محو به این دنیای خاکی قدم می گذارند و نطفه آنها نیز به یک طریق بسته می شود. ولی حتی دو کودک را در این جهان پهناور نمی توان یافت که از نظر خصوصیات جسمانی و روانی کاملا یکسان باشد تفاوت موجود در اثر انگشتان افراد بشر خود بهترین دلیل بر متفاوت بودن انسان از نظر خلقت است. بررسی های انجام شده نشان می دهد که در میان مخلوقات خداوند عده ای با دیگران از نظر جسمی و روحی تفاوتهایی دارند. علاوه بر برخی تفاوتهای ظاهری چون قد، رنگ مو، رنگ چشم، عده ای از ابنای بشر تفاوتهایی دیگری نیز با همنوعان خود دارند مثلا عدهای از نظر هوش و استعداد فکری با دیگران متفاوتند و یا از نظر شنوایی چون دیگران نیستند و گروهی از نظر هوش و استعداد فراگیری قدرت دیگران را ندارند و یا بعکس از دیگران برترند. به طور کلی این گونه کودکان را کودکان استثنایی می نامیم که معمولان ذهنی نیز در زمره این گروه کودکان هستند. لذا به تعریف نام«عقب مانده ذهنی به گروهی از کودکان استثنایی گفته می شود که از نظر هوشی با دیگران متفاوتند، بهره هوشی آنان از حد طبیعی کمتر است و در گذران زندگی با مشکلاتی مواجه هستند و به همین دلیل حمایت دیگران و جامعه را نیازمندند شاید به جرأت بتوان گفت که عقب ماندگان ذهنی جزء پاکترین گروه و طبقه در بین افراد یک جامعه می باشند زیرا آنان علاوه بر آنکه خود مسئول کمبود و نقص خویش نیستند به سبب نارسایی ذهن، مسئول اعمال خویش نیز نمی باشند و به همین سبب تصمیم گیری درباره آنها اکثرا توسط دیگران انجام می گیرد. لذا بی پایه نخواهد بود اگر آنان را پاکترین پاکان بنامیم و راهیان بهشت قلمداد نماییم. جامعه نسبت به آنان مسئول است و باید وسایل زندگی و رفاه آنان را فراهم کند. با توجه به دوم توانایی این گروه احقاق خویش اکثرا اطرافیان بخصوص اولیای این گونه کودکان برای سعادت آنها فعالیت
می کنند و سرنوشت ساز آنان هستند.
1 serland