اهمیت توجه به مشکلات نوجوانی با توجه به ویژگیهای خاص نوجوانی ، این دوران با مشکلات خاص خود نیز مواجه است.
برخی از این مشکلات شیوع بیشتری داشته و گاه نیازمند مداخله کمتری هستند، اما برخی دیگر در حد یک ناسازگاری ، یک بیماری و یا اختلال روانی اجتماعی قابل توجه بوده و نیازمند اقدامات مداخلهگرانه هستند.
فراهم نبودن شرائط تربیتی مناسب ، عدم آشنائی اولیا و مربیان با نیازها و ویژگیهای نوجوان و کودکی مشکلدار علل اساسی بوجود آمدن مشکلات دوران نوجوانی هستند.
با توجه به اینکه این دوره نیز اهمیت شایان توجهی در زندگی آینده و بزرگسالی فرد دارد و بسیاری از انتخابها و تصمیمها در این دوران انجام میشوند، پیشگیری از بروز مشکلات و درمان آنها به توجه و تاکید فراوانی نیاز دارد.
شناخت این مشکلات شاید بعد از شناخت ویژگیها و نیازهای مرحله نوجوانی اولین گام موثر در کمک به نوجوان برای داشتن یک مرحله رشدی سالم میباشد.
مهمترین مشکلات نوجوانی افت تحصیلی شاید بیش از همه مراحل دیگر در این مرحله افت تحصیلی مشاهده گردد.
مسئولین مدارس راهنمایی تحصیلی و والدینی که فرزندانی در مقاطع راهنمایی دارند که با آغاز بلوغ و نوجوانی و تغییرات آن همراه است، معمولا چنین افتی را گزارش میکنند.
هرچند شدت و ضعف افت تحصیلی در دانش آموزان مختلف متفاوت است، اما به هر حال و با توجه به فراوانی آن در این دوران نیاز به توجه ویژه دارد.
انحرافات جنسی با توجه به ویژگیهای بلوغ جنسی در این دوران مشکلاتی از این قبیل میتواند اتفاق بیافتد.
در بین انواع انحرافات جنسی ، خودارضایی شیوع بیشتری به ویژه در بین پسران داد که با کاربرد روشهای مناسب پیشگیرانه و رعایت آنها و استفاده از راهبردهای لازم (بعد از ابتلا به انحراف) قابل حل خواهد بود.
دوستی با جنس مخالف به دنبال غلیان هیجانات و عواطف در این دوران از یک طرف و تحولات جنسی از سوی دیگر گرایش به برقراری روابط دوستی با جنس مخالف شیوع فراوانی مییابد.
ارائه شناخت و آگاهیهای لازم به نوجوان در خصوص کنترل عواطف و هیجانات خود و جهتدهی سالم مفید خواهد بود.
انحرافات اجتماعی با اینکه در بروز انحرافات اجتماعی عوامل مختلفی دخالت دارند، اما شرائط ویژه دوران نوجوانی مثل تمایل به توجه طلبی و استقلال شخصی ، تمایل به عضویت در گروهها و ...
باعث میشود که دوره مستعدی برای راه اندازی این انحرافات باشد.
این انحرافات به صورت فرار از خانه ، انواع بزهکاری مثل دزدی ، اعتیاد و ...
دییده میشود که اکثر این انحرافات در گروه اتفاق میافتد.
اختلالات روانی در نوجوانی در نوجوانی مساله بیماری روانی در آسیب شناسی نوجوانی حائز اهمیت زیادی است.
مهمترین اختلالات روانی رایج عبارتند از: واکنشهای سازگاری روان رنجوری ، شامل انواع اختلالات خلقی ، مثل افسردگی ، اضطراب اختلالات روان _ فیزیولوژیک ، مثل بیاشتهایی روانی اختلالات شخصیت ، مثل اختلال شخصیت هیستریک اختلالات سایکوتیک که اسکیزوفرنی عمومیترین آنهاست.
از میان اختلالات روانی انواع افسردگی و اضطراب فراوانی بیشتری دارد.
در صورتی که اطرافیان شناخت کافی از نوجوان داشته باشند و به موقع علائم او را تشخیص دهند، با انواع روان درمانی قابل درمان خواهند بود.
خودکشی معمولا پدیده خودکشی با سایر مشکلات دیگر مثل افسردگی ، اعتیاد و ...
همراه است.
در هر حال تمایل به خودکشی در این دوران باید مورد توجه قرار گیرد.
بلوغ زودرس و دیررس عوامل مختلفی چون عوامل ارثی ، طرح و ساختمان بدنی ، نوع تغذیه و سلامت جهانی ، مسائل فرهنگی از عواملی هستند که در بروز بلوغ زودرس و دیررس دخیل هستند.
بلوغ چه به صورت زودرس اتفاق بیافتد و چه با تاخیر همراه باشد، نگرانیها و مشکلاتی را برای نوجوان به همراه خواهد داشت.
هرچند عواقب آن هم برای دختر و هم برای پسر وجود دارد، اما بلوغ زودرس اغلب برای دختران و بلوغ دیررس برای پسران مشکل آفرینتر است (تاثیر بلوغ در رفتار نوجوانان).
شیوههای برخورد با مشکلات دوران نوجوانی آنچه بیش از همه حائز اهمیت است، توجه والدین و مربیان به شناخت ویژگیها و نیازهای مرحله نوجوانی است.
این آشنائی و آگاهی از شیوههای برخورد با ویژگیهای این دوره ، در گام از بروز مشکلات خاص این دوره جلوگیری خواهد کرد، یا حداقل شدت آن را تخفیف خواهد داد.
در بروز مشکلات و مسائل آنچه مورد بررسی و درمان قرار میگیرد، تنها نوجوان و مسائل او نخواهد بود.
هرچند اساس درمان را رفتارها و شرائط نوجوان تشکیل میدهد، اما شیوههای درمانی عمدتا به صورت گستردهتری معطوف به اطرافیان نوجوان ، خانواده و دوستان و در سطح وسیعتر و به صورت برنامهریزیهای کلان جامعه خواهد بود.
آشنا سازی خانواده و دیگر دوستان و آشنایان در طرح ریزی برنامهای برای برخورد با نوجوان برای حل مسائل خفیفتری چون ناسازگاریهای سطحی در بافت خانواده ، پرخاشگری ، استقلال طلبی شدید ، نوجوئی شدید ، با توجه به شیوههای مناسب تربیتی کافی خواهد بود.
در حالی که در مورد مشکلات خاصتری چون اختلالات روانی این دوران مثل بیاشتهایی روانی که با تمایل شدید به کاهش وزن همراه است، از شیوههای اختصاصیتری چون روان درمانی و ...
استفاده میشود.
در رابطه با مسائل اجتماعی چون بزهکاری ، نهادهای اجتماعی دیگری چون کانونهای اصلاح و تربیت ، مدرسه و ...
درگیر هستند.
خانواده و نوجوان خانواده به عنوان یک کانون مهم از اهمیت ویژهی در دوران مختلف رشدی و به ویژه در دوران نوجوانی برخوردار است.
نوع روابط موجود در خانواده ، شیوههای تربیتی والدین ، شرائط و امکانات مختلف اقتصادی ، فرهنگی و ...
خانواده ، تمام ویژگیهای نوجوانی را تحتالشعاع قرار میدهد.
بطوری که نوجوانهای مختلف ویژگیهای این دوران را بر اساس تفاوتهایی که از لحاظ خانوادگی با یکدیگر با شدتهای متفاوتی دارا هستند.
شیوه سازگاری آنها ، با تغییرات حاصل از بلوغ در آنها متفاوت است و طول زمان نوجوانی و ورود به مرحله بزرگسالی در خانوادههای مختلف متفاوت است.
در خانوادههایی که شرائط مناسبی برای این دوران بحرانی مهیا میکنند، فرزندان با ایمنی بیشتری این دوران را میگذرانند.
مشکلات نوجوانی کمتری را شاهد هستند و سریعتر از بقیه به پختگی و کمال فکری ، عاطفی و اجتماعی میرسند.
در حالی که در خانوادههای نابسامان ، خانوادههای زیاد سختگیر و یا برعکس آسان گیر دشواریهای دوران بلوغ بیشتر بوده و اغلب رسیدن به یک هویت کامل فکری ، عاطفی و اجتماعی با تاخیر همراه است.
رابطه افقی والدین با نوجوان یکی از تدابیری که در جهت بهبود ارتباط با نوجوانان به خانوادهها توصیه میشود، تغییر چارچوب روابط در این دوره است.
خانوادهها با کودکان رابطهای برقرار میکنند که مشتمل بر امر و نهیهاست و در برگیرنده دستورات مشخصی از انضباط و رعایت موازین اخلاقی است.
لازمه برقراری این نوع رابطه آن است که خانوادهها در موضع بالا و حاکمیت قرار گرفته و کودک در موقعیت کسی که دستورات مشخصی را دریافت میکند، واقع میشود و به عبارت دیگر رابطه خانه و کودک رابطهای است عمودی، یعنی مشتمل بر ارتباطات دستوری و تحکمی که از بالا به پایین اعمال میشود.(انواع روشهای تربیتی کودکان).
چارچوب فوق در دوران بلوغ به هم میریزد و رابطه موجود به رابطه مطلوب که رابطهای افقی است، باید تغییر یابد.
والدین به عوض اینکه از موضع بالا به پائین برخورد کنند، خود را در سطحی مساوی نوجوان خویش قرار میدهند و رابطه به جای آن که دستوری و تحمیلی باشد، رابطهای است بر اساس همدلی ، تفاهم و درک وضعیت نوجوان که مطلوبترین نوع چارچوب ارتباطی محسوب میشود.
به عبارتی نوجوان به جای اینکه والدین را در موضعی بالاتر از خود و دست نیافتنی احساس کند، آنها را در کنار خود مییابد.
راهبردهای عملی در ارتباط والدین با نوجوان ایجاد ارتباط مناسب : برای ایجاد رابطهای مناسب بین والدین و کودک ایجاد فضای خانوادگی سالم کاملا ضروریست.
پدر و مادر در ابتدا خود باید سلامت عاطفی ، شخصیتی و رفتاری داشته و از ارتباط مناسب منطقی با یکدیگر برخوردار باشند، شیوههای تربیتی مناسبی انتخاب کرده و برخوردها و رفتارهای خود را بر اساس یک شیوه تربیتی مشترک طرح ریزی کنند.
وجود اختلاف بین والدین ، تعارض در شیوه تربیتی و ...
فضای نامناسبی برای ایجاد ارتباط مفید بین والدین و نوجوان فراهم میسازد.
ایجاد ارتباط مفید در بستری از آرامش و آسایش خانوادگی ، توانایی اعضا خانواده در حل مسائل به شیوه منطقی و ...
میسر خواهد بود.
عدم ایجاد محدودیت و سخت گیری شدید و همچنین خودداری از سهل گیری و آزادگذاری : در هر دو حالت ذکر شده ارتباط والدین و نوجوان از قاطعیت و استواری برخوردار نخواهد بود.
در شیوه اول نوجوان به دنبال راه گریز از زیر سلطه والدین خواهد بود که در این صورت مجالی برای برقراری ارتباط وجود نخواهد داشت، چرا که فاصلهها به قدری به علت سخت گیری و محدودیت زیاد شده که دیگر مجالی برای پیوند نخواهد بود.
در حالت دوم نیز والدین از اقتدار کافی برای نوجوان برخوردار نخواهند بود و در واقع احساس نیاز به برقراری ارتباط از طرف نوجوان احساس نخواهد شد.
در حالی که چنین نیازی به صورت یک عامل درونی همچنان پا برجاست و خلاهای حاصل از آن دیر یا زود آشکار خواهد شد.
عدم اعمال اجبار در پذیرش تفکرات والدین : زمانی که والدین سعی میکنند فرزندان نوجوان خود را با ملاکها و معیارهای شخصی خود که در اغلب موارد برگرفته از شرائط تربیتی شخص خودشان و خواستهها و تمایلات دوران نوجوانیشان است، موافق کنند، با حالت عناد و سرکشی نوجوان مواجه خواهند شد.
همچنین مواردی تفاهم و همدلی بین والدین و نوجوان را مخدوش خواهد ساخت و نوجوان فاصله عمیقی را بین خواستههای خود و والدین احساس خواهد کرد.
ناتوانی والدین در کنترل هیجانات خود : اعمال شیوههای تربیتی گاه مستلزم قاطعیت و تحکم است.
در صورتی که این شیوهها در شرائطی مناسب اعمال شوند، نتایج مفیدی را به بار خواهند آورد.
اما در صورتی که هدف از اعمال آنها تخلیه هیجانات خود والدین باشد، آثار مخربی در روابط نوجوان با والدین خواهند داشت.
هدف از اعمال شیوههای احیانا تنبیهی نباید تخلیه هیجان پرخاشگری والدین باشد.
توجه به ارزشها ، استعدادها و تواناییهای نوجوان : توجه به ویژگیهای مثبت و مفید نوجوان و ارزش و بها دادن به آنها بسیاری از نیازهای روحی نوجوان را ارضا میکند و در احساس تشخص و هویت کامل میآفریند.
افراد و به ویژه نوجوانان بسیار تحت تاثیر توجه مثبت اطرافیان و به ویژه والدین خود قرار میگیرند.
خودداری از نظارتهای بازپرس گونه : به جای چنین روشهایی که اغلب سبب سلب اعتماد نوجوان نسبت به والدین میشود، با نظارت از راه دور و به صورت غیر مستقیم میتوان جهت گیری رفتارهای نوجوان را در نظر داشت و در صورت بروز مشکل او را راهنمایی کرد.
در غیر این صورت نظارتهای شدید و کنترلهای مستمر نتایج سودمندی نخواهد داشت.
خودداری از انتقادهای ویرانگر و مخرب خودداری از غرور و خودخواهی والدین و تاکید زیاد بر مساله سن ایجاد فرصتهای مناسب برای درددل نوجوانان آشنائی با روابط دوستانه نوجوان به صورت برقراری ارتباطات خانوادگی ورود به دوران جوانی با پایان دوران نوجوانی و آغاز مرحله جوانی بسیاری از مشکلاتی که با آغاز بلوغ برای فرد بوجود آمده بود (تاثیر بلوغ در رفتار جوانان)، فروکش کرده و تا حدودی فرد توانسته است به ثباتی نسبی قدم بگذارد.
جایگاهها ، نقش و هویت جوان تا حدودی برایش روشن شده و از این پس میرود تا شرائط و موقعیت خود را مستحکمتر و باثباتتر سازد، هرچند آثار مربوط به بحرانهای مرحله قبل ممکن است هنوز وجود داشته باشد و برخی جوانان هنوز با مسائلی چون سردرگمی و هویت روبرو باشند.
در هر حال عوامل مختلفی میتواند گذر از مرحله نوجوانی را به جوانی متاثر سازد.
برخی عوامل به صورت عوامل تاخیر دهنده و برخی عوامل به عنوان تسهیل کننده گذر از این مرحله میباشند.
به هر حال جوانی آغاز میشود و فرد وارد دورانی میشود که هرچند پختهتر و تواناتر از مراحل قبلی است، اما هنوز با مشکلاتی گریبانگیر است که با سرنوشت او در مراحل بعدی زندگی ارتباط مستقیم دارند.
رشد جسمی دوران جوانی رشد جسمی تا رسیدن به این دوره دو مرحله بحرانی و جهشی خود را پشت سر گذاشته است.
در دوره کودکی و به ویژه دوره نوجوانی ، رشد جسمی چشم گیر بوده و با تغییرات اساسی مشخص میشود.
با شروع جوانی آهنگ رشد تدریجیتر و کندتر میگردد و دیگر آن سرعت مرحله قبل را ندارد.
رشد قد و اندامهای بدن هرچند متوقف نشده، ولی بسیار کند شده است.
رشد فکری ، شناختی و عاطفی هنوز ادامه دارد و تجاربی که جوان با آنها برخورد میکند، فکر و بینش او را تحت تاثیر قر ار میدهد.
در مرحله قبل اگر نوجوان در تلاش بر عنادورزی در مقابل افکار و شناختهایی بود که از اطراف و به ویژه از طرف والدین به او دیکته میشد، در این دوران تمام تلاش جوان رسیدن به یک ثبات فکری و شناختی است.
هرچند در این دوران نیز گرایشات مختلفی از طرف جوان تجربه میشود و مکاتب مختلفی را انتخاب مینماید، اما هدف از آنها بر هم ریختن و عنادجوئی با ارزشهای دیکته شده برای او نیست.
بلکه او در تلاش برای استحکام بخشیدن به هویت خود است و در این راه ممکن است دست به امتحانها و انتخابهای مختلف بزند.
جوانی که دوره نوجوانی را در شرائط مناسب و به صورت سالم و مناسبی پشت سر گذاشته، هویت کاملتری از خود دارد و با دشواریهای کمتری نسبت به افرادی که نوجوانی پرتلاطمی داشتهاند، روبرو است.
عواطف در این دوران هنوز از اهمیت ویژهای برخوردار هستند.
هرچند غلیان عواطف و هیجانات دیگر آن تلاطم دوران نوجوانی را ندارد، اما نیاز به عشق و صمیمیت از ویژگیهای اساسی دوره جوانی است و تفاوت آن با عواطف دوران نوجوانی ، ثبات و هدفمندتر شدن آن است.
نوجوان با جوشش عواطف و هیجانات ناگهانی خود روبروست، به صورتی که توانایی کامل برای کنترل مناسب آنها ندارد.
خیالپردازیهای شدید ، دوستیهای بسیار صمیمی و روابط با جنس مخالف مضرهایی برای عواطف دوران نوجوانی هستند.
در حالی که در دوره جوانی فرد تلاش میکند، سر و سامانی به عواطف خود بدهد و تصمیماتی برای آنها اتخاذ کند.
اریک اریکسون دوره جوانی را دوره صمیمیت و تعلق میداند و معتقد است که با شکل گیری هویت ، فرد آماده میشود تا به مرحله رشد روانی اجتماعی پا بگذارد.
در این محله فرد میتواند بر اساس عشق ، صمیمیت ، دوست داشتن و تعهد رابطه برقرار کند.
بر عکس اجتناب از برقراری رابطه با دیگران ، فرو رفتن در خود است که منجر میشود فرد به گوشهگیری و انزوا پناه ببرد.
نیاز به تعلق و صمیمیتی که در این دوران در فرد وجود دارد، منتج به مساله مهم ازدواج میشود.
در واقع این دوران را دوران ازدواج نیز نامیدهاند.
مشکلات مربوط به تصمیم گیری و انتخابها در جوانی با رسیدن به یک هویت نسبتا کاملتر ، فرد خواه ناخواه در شرائطی قرار میگیرد که ملزم به اتخاذ تصمیمات و انجام انتخابهایی است که اهمیت ویژهای در زندگی فرد دارند.
برخی از این تصمیم گیریها و انتخابها سرنوشت ساز هستند، مثل ازدواج ، مثل انتخاب شغل و برخی تصمیماتی هستند، سادهتر و جزئیتر.
برای انجام این انتخابها جوان نیاز به شناختهای کامل ، استفاده از راهبردهای مناسب و کمک و یاری راهنمایان دارد.
افزایش توان فکری جوان و بالا بردن قدرت تصمیم گیری وی ، اهمیت بسزائی در صحت انتخابهای او خواهد داشت.
ازدواج و انتخاب شغل: دو مشکل اساسی جوانی دو ویژگی مهمی که در جوانی از رنگ و نمای خاصی برخوردار است و در واقع هر دو از دوره نوجوانی شکل گرفته و بتدریج متکاملتر شدهاند، تمایلات عاطفی و استقلال طلبی است.
تمایلات عاطفی جوان را به انتخاب کانونی که نیازهای او را ارضا میسازد، میکشاند و تمایلات استقلال طلبانه به اتخاذ راهبردهایی برای کسب استقلال مالی ، فکری و ...
.
تلاش ویژه جوان برای کسب استقلال مالی بسیار بارز و روشن است و او را وادار به انجام چالشهایی میکند تا در راستای انگیزهها و اهداف خود به دنبال یک منبع درآمد باشد.
بخشی از مشکلات مربوط به شغل به انتخابهای جوان برمیگردد و بخش مهم دیگری از آن به شرائط و موقعیتهای اجتماعی.
اما در هر حال بالا بردن شناختهای فرد و قدرت تصمیم گیری و توان او برای استفاده از شرائط و فرصتها و خویشتن شناسی و کشف استعدادها نقش مهمی در موفقیت او برای غلبه بر موانع موجود بازی میکند.
همین خصوصیات در انتخاب او برای ازدواج و فراهم آوردن شرائط مناسب نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.
اهمیت قدرت تصمیم گیری انسان در مسیر زندگی خود با انواع مسائل و مراحلی مواجه میشود که ناگزیر از تصمیم گیری است.
تصمیم گیری نقش گستردهای در زندگی آدمی دارد.
از تصمیم گیریهای جزئی در امور کوچک گرفته، تا تصمیم گیریهای بسیار بزرگ و پراهمیت.
برخی از تصمیم گیریها چنان به راحتی صورت میگیرند که شاید ما چندان توجهی به آنها نمیکنیم، اما در مقابل مسائلی نیز در زندگی وجود دارند که اقدام به تصمیم گیری در مورد آنها شاید مدت زمان طولانی وقت لازم داشته باشد.
در هر حال اهمیت این تصمیم گیریها به لحاظ اهمیتی که اکثر آنها در سرنوشت فرد دارند، بسیار زیاد است و چه بسا تعلل در شناخت راههای تصمیم گیری بهتر ، عواقب جبران ناپذیری را برای فرد به بار آورد.
عوامل موثر در قدرت تصمیم گیری نوع مشکل در مورد سهولت تصمیم گیری ، نوع مشکل نقش اساسی دارد.
مشکلات کوچکتر معمولا خیلی راحتتر حل میشوند، چون تصمیم گیری در مورد آنها راحتتر صورت میگیرد.
اما مشکلات پیچیدهتر به لحاظ نیازی که به اطلاعات تخصصیتر دارند و اغلب چند جنبه مختلف از زندگی فرد را شامل میشوند، با روند کند تصمیم گیری مواجه هستند.
علاوه بر این مشکلاتی نیز وجود دارند که زمان در تصمیم گیری برای آنها بسیار اهمیت دارد، بطوری که در یک مدت زمان کوتاه ، باید تصمیم گیری مهمی را انجام دهد.
در مورد این نوع موارد توجه به قدرت تصمیم گیری و بالا بردن توان آن حائز اهمیت است.
آشنائی فرد با موضوع مورد تصمیم گیری هرچه فرد اطلاعات و آگاهیهای بیشتری در زمینه موضوع مورد تصمیم گیری داشته باشد، قدرت تصمیم گیری فرد بالاتر خواهد بود.
آنچه که در اکثر موارد فرد را با شکست در تصمیم گیری یا تصمیم گیری اشتباه مواجه میسازد، نداشتن اطلاعات و تخصص کافی میباشد.
به عنوان مثال مساله تصمیم گیری در مورد انتخاب رشته تحصیلی نمونهای از مواردی است که نیاز به داشتن اطلاعات از شرائط رشتهها دارد.
اگر فرد شناخت کاملی از زمینهای که رشته تحصیلی مورد نظر به آن میپردازد، نداشته باشد، به احتمال قوی انتخاب درستی که با زمینه علائق و استعدادهای او همخوانی داشته باشد، نخواهد داشت.
اعتماد به نفس و قدرت تصمیم گیری افرادی که دارای اعتماد به نفس بالایی هستند، از قدرت تصمیم گیری بالاتری برخوردار هستند و در شرایط بحرانی قادر به تصمیم گیریهای مناسب میباشند.
در حالی که افراد دارای اعتماد به نفس پائین ، اغلب در تصمیم گیریهای خود دچار مشکل هستند.
آنها شاید برای امور خیلی جزئی ، زمان خیلی زیادی صرف کنند تا تصمیم گیری لازم را انجام دهند و برخی از آنها حتی از شرائطی که آنها را ناگزیر از تصمیم گیری میکند، فرار میکنند.
به همین علت است که این افراد ریسک پذیری کمتری از خود نشان میدهند.
افسردگی و قدرت تصمیم گیری در میان تمام علائمی که افسردگی دارد، ناتوانی در تصمیم گیری از علائم اساسی است.
فرد افسرده حتی برای مسائل جزئی روزمره ، فاقد قدرت تصمیم گیری است.
بیحوصلگی و خلق پائین او ، قدرت تصمیم گیری او را تحتالشعاع قرار میدهد و این مساله زمانی شدت پیدا میکند که ناامیدی در فرایند تصمیم گیری او دخالت میکند.
فرد افسرده امیدواری کمتری به آینده دارد.
بنابراین با بدبینی با مسائل برخورد میکند و توجه بیش از حد به ابعاد منفی مسائل او را از تصمیم گیری مناسب محروم میسازد.
او از هر کاری که نیاز به صرف انرژی ، چه کم و چه زیاد دارد، دوری میکند.
تصمیم گیری فرایندی است که به انرژی فکری زیادی نیازمند است.
اضطراب و قدرت تصمیم گیری اضطراب بر روی بسیاری از فرایندهای ذهنی انسان تاثیر مخرب دارد.
شاید معروفترین تاثیر اضطراب ، روی حافظه باشد.
زمانی که دانش آموز احساس میکند در پاسخ سوالی که آشنایی کاملی با آن دارد، حافظهاش از کار میافتد، سرش خالی میشود و احساس میکند هیچ مطلبی به ذهنش نمیرسد.
همین اتفاق در فرایند تصمیم گیری اتفاق میافتد.
اولا اضطراب مانع از آن میشود که فرد بتواند از اندوختههای ذهنی خود ، از تجارب و اطلاعات خود در فرایند تصمیم گیری استفاده کند، چون هیچ مطلب و تجربهای که برای او یاری کننده باشد، به ذهنش نمیرسد و آنچه به ذهنش میرسد، بسیار دست و پا شکسته و فاقد سودمندی لازم است.
از سوی دیگر اضطراب نگرانی فرد را از احتمال شکست افزایش میدهد، قدرت ریسک پذیری او را کاهش میدهد و اجازه نمیدهد که فرد در کمال آرامش تمام جوانب را مورد بررسی قرار دهد.
از این رو فرد مضطرب یا خیلی عجولانه تصمیم میگیرد و یا به قدری تصمیم گیری را طولانی میکند تا فرصتهای طلایی را از دست میدهد.
آشنائی با روال منطقی تصمیم گیری تصمیم گیری همچون حل یک مساله ریاضی از فرمولها و مراحل منظمی تبعیت میکند.
آشنائی فرد با روند تصمیم گیری منطقی احتمال موفقیت او را در تصمیم گیری افزایش خواهد داد.
فرد با آگاهی از اینکه روال تصمیم گیری او درست است، با قدرت و اعتماد بیشتری عمل خواهد کرد و خواهد توانست تمام جوانب قضیه را مورد بررسی و کنکاش قرار دهد.
روال منطقی تصمیم گیری هرچند از فردی به فرد دیگر میتواند متفاوت باشد، اما از یک اصول کلی تبعیت میکند، که فرد را به نتیجه گیری و اتخاذ تصمیم مناسب رهنمون میشود.
راهبردهای عملی برای افزایش قدرت تصمیم گیری اعتماد به نفس داشته باشید.
برای اینکار پیروزیهای قبلی خود و تواناییهای خود را همواره مدنظر داشته باشید.
علائم و ناراحتیهای خود را که در قدرت تصمیم گیری شما دخالت میکنند، بشناسید و تلاش کنید آنها را رفع کنید.
تغذیه مناسب داشته باشید.
تغذیه مناسب با افزایش قوای ذهنی ، در تمام زمینههای ذهنی قدرت شما را بالا خواهد برد.
معلومات خود را افزایش دهید.
افزایش معلومات هم در مسائلی که در حال حاضر باید برایشان تصمیم گیری کنید، لازم است و هم در افزایش معلومات به صورت کلی و روزانه در موارد مختلف مدنظر است.
در حین تصمیم گیری ، تلاش کنید موضوع را از جنبههای مختلف بشناسید و به ابعاد مختلف آن پی ببرید.
از افراد آشنا به موضوع حتما کمک بگیرید.
از یک نظم منطقی برای تصمیم گیری استفاده کنید.
به عنوان نمونه میتوانید مشقهای مختلف تصمیمتان را بررسی کنید، دلایل مخالفت و موافقت خود را بر هر مشق یادداشت کنید.
به این ترتیب و با الویت بندی و امتیاز دادن به زمینههایی که با آنها موافق هستید، تصمیمی را اتخاذ کنید که کمترین شکست و بیشترین احتمال پیروزی را به همراه داشته باشد.
همواره به یاد داشته باشیم که در اکثر انتخابهای ما ، انتخاب کامل و بدون عیب و نقصی وجود ندارد و هر انتخاب ما متضمن از دست دادن امتیازاتی است که دیگر انتخابها میتوانستند داشته باشند.
به عبارتی تصمیم گیری بر اساس بیشترین امتیاز و کمترین احتمال شکست انجام میشود.
10مشکل دوره ی نوجوانی 1- کشمکش بین استقلال و وابستگی: با توجه به اینکه این دوره، حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی است، از دست دادن حمایتهای بیقید و شرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آنها بودن و همانطور کودک ماندن و بدون زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد میکند و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود میآورد.
بعضاً خانواده و مدرسه و جامعه نیز از او توقعات متناقض دارند، گاهی او را به چشم یک کودک نگاه کرده و برخوردی تحقیرآمیز دارند و گاهی هم توقعات از او بیش از حد توان اوست و به چشم بزرگسالان به او مینگرند که این خود به کشمکشهای درونی نوجوان دامن زده و او را با مشکل روبرو میسازد.
2- طغیان علیه مراجع قدرت: نوجوان برای کسب استقلال علیه همه ی مراجع قدرت من جمله والدین و کادر مدرسه طغیان میکند.
گاهی اوقات رفتارهایی علیه آنها از خود نشان میدهد، درگیریهایی ایجاد مینماید و به اعمالی دست میزند که روابط او را با آنها و سایر مراجع قدرت به شدت تیره میکند، مثلاً بگومگو میکند، بحث و مجادله ی طولانی انجام میدهد، بر خلاف خواسته ی والدین دیر به خانه میآید، از انجام تکالیف درسی خودداری میکند، سیگار میکشد و حتی ممکن است دست به اعمال بزهکارانه هم بزند.
این مورد در خانوادههای با محدودیت زیاد و یا مدارسی که مقررات سخت و خشک را بدون نظرخواهی و مشورت با نوجوان اجرا میکنند از شدت بالاتری برخوردار است.
3- هویّت فردی : یکی دیگر از مشکلات مهمی که نوجوان با آن روبرو میشود مساله ی تشکیل «هویت فردی» اوست.
بدان معنی که سوالهای متعددی درباره ی مفهوم زندگی، نقش او در این زندگی، مفهوم مرگ و زندگی پس از مرگ و بطور کلی سوالهایی نظیر، من کیستم؟
و به کجا میروم؟
ذهن او را به خود مشغول مینماید که باید به آنها پاسخ دهد.
احساس هویت شخصی در نوجوانان کمکم براساس همانند سازیهای مختلف گذشته ی آنها تکوین مییابد.
با ورود به دوره ی نوجوانی ارزشهای گروه همسالان و همچنین ارزیابیهای معلمان و سایر بزرگسالان نیز مطرح است و هر اندازه ارزشهایی که از طرف دوستان و همسالان ابراز میشود با ارزشهای والدین و معلمان همخوانی بیشتری داشته باشد به همان نسبت کار هویتیابی نوجوان آسانتر پیش میرود.
4- چگونگی ارضاء نیازهای جدید (جنسی): رشد و نمو غدد داخلی و ترشحات هورمونهای جنسی به نوجوان امکان برقراری روابط جنسی را میدهد و انگیزه و کشش جنسی نسبت به غیر همجنس در او ایجاد میگردد و از طرفی نخستین برخورد نوجوان با جنس مخالف اغلب با ترس و پریشانی خاطر همراه است.
جوان تازه بالغ جدید تمایلات قوی و نامعلومی را احساس میکند که او را از جلدش خارج کرده و بسوی جنس مخالف میکشاند.
جهشهای شدید محبت، عقبنشینیهای توضیح ناپذیر و حرکات بدون دلیلی که او را آشفته میسازد.
نوجوان میخواهد این همه انرژی را که به وجود آمده و موجب هیجان او شده است را در جایی آزمایش نماید، اما در عین حال نگران عواقب آن است.
او بیداری و رشد تمایلات جنسی را دارد ولی هدف ندارد و چون غریزه ی جنسی کاملاً زیرزمینی است، جهتیابی آن با کور مالی انجام میشود و در افراد محجوب و کمرو نوعی اضطراب و گیجی ایجاد میکند.
در جوامعی که آموزش ارضاء صحیح غریزه ی جنسی و راههای کنترل آن برای نوجوان آموزش داده نمیشود، این مشکل مضاعف است و در اینجاست که متاسفانه لغزش و سقوط در پرتگاه در کمین است.
5- عدم کنترل بر رفتار و هیجانات ناشی از تغییرات جسمی و روانی دوران بلوغ: به دلیل رشد سریع جسمی و تغییرات مشهود در اندامهای بدن نوجوان در دوران بلوغ بعضی از رفتارهای هیجانی و عدم کنترل او طبیعی است.
مثلاً جلو آمدن سرنوجوان به دلیل احساس بلندتر شدن گردنش، بزرگ شدن بینی و یا عدم کنترل در دستهایش برای جابجایی خصوصاً اشیاء ظریف از طرفی و عدم آگاهی و آموزش صحیح او در مقابله با این مسایل از طرف دیگر او را از نظر روحی تحت تاثیر قرار داده بهطوری که در خود احساس بیکفایتی و حقارت مینماید که همین امر موجبات اضطراب را در وی فراهم میآورد.
6- ترس از آینده: با پیدایش نیازهای جدید در نوجوان و کشش به سوی ارضای نیازهای آنی و مقطعی، آینده را در ذهن نوجوان مبهم و دور از دسترس تصویر مینماید به طوری که حتی چگونگی تامین اقتصادی و تشکیل خانواده برای خود در آینده و ازدواج و تحصیلات عالی را قلههایی دور از دسترس میپندارد که دستیابی به آنها برای او بسیار دشوار و در بسیاری از موارد از محالات است که البته نقائص تربیتی و آموزشی در درون خانواده، مدرسه و جامعه و محرومیتهای شدید مالی خانواده به شدت و عمق این مشکل نیز میافزاید.
7- دغدغه اقتصادی: یکی از مهمترین مشکلات نوجوانی این است که فرد قبل از اینکه به بلوغ اقتصادی برسد به بلوغ جنسی رسیده است و از طرفی چون به دنبال استقلال و کسب هویت جدید برای خود نیز میباشد همیشه به فکر دستیابی زودتربه منافع اقتصادی است و در این ارتباط میبینیم نوجوانانی را که مدرسه و تحصیل را رها کرده و به دنبال شغل و کسب درآمد میباشند و این خصوصاً در جوامعی که ارزشهای انسانی و معنوی جای خود را به ارزشهای مادی داده و شخصیت افراد برحسب درآمد و پول آنها مورد ارزیابی قرار میگیرد بسیار مشهودتر است و در این ارتباط اوضاع و احوالاقتصادی- اجتماعی و بیثباتی جامعه، جنگ، بیکاری، کمبود امکانات و فقر مالی خانواده از عوامل تشدید کننده ی مشکل محسوب میشوند.
8- تعارض بین خواستههای والدین و گروه همسالان: در این دوران، نوجوان تحت تأثیر گروه همسالان میباشد و والدین را مرتبط به نسل گذشته میداند که نیازها و خواستههای عصر حاضر او را درک نمیکنند.
لذا نوجوان خود را در این میان کاملاً گیج احساس میکند چون حاضر نیست که محبت والدین را هم از دست بدهد.
در چنین مواقعی نوجوانان بعضاً همانند هنرپیشهها نقش بازی میکنند تا از مقبولیت والدین و گروه همسالان، هر دو برخوردار شوند.
9- ترس و اضطراب: ناتوانی در سازگاری با موقعیتهای جدید موجب تشدید ترس و اضطراب در نوجوان میشود مانند: ترس از عدم موفقیت در امتحان یا مورد سرزنش قرار گرفتن در خانه و مدرسه، ترس از پذیرش مسئولیت و ارتباط با جنس مخالف یا مورد پذیرش دوستان واقع نشدن.
10- به هم ریختگی ارتباط با دیگران: فشارهای روانی، عاطفی و اجتماعی در این دوران موجب میشود که نوجوان با خودش، با خانوادهاش، با دوستانش و بطور کلی با همه رابطهاش بهم میخورد و احساس کوچک شمردن خود و حقارت می کند و حالت عصبی در او افزایش مییابد.