دانلود تحقیق ایران ومعمای توسعه

Word 56 KB 9941 14
مشخص نشده مشخص نشده اقتصاد - حسابداری - مدیریت
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه «إذاأتی عَلَیًَ یَوْمٌ لاأزْدادَفیهِ عِلْما" یُقربَّنیُ إلَی اللهِ تَعالی فَلا بورِک لِی فِی طُلُوعِ الشَّمْسِ ذلِکَ الْیَوْمَ.» اگر روزی بر من بیاید و آن روز دانشی برآموخته ام افزون نگردد که مرا به خدا نزدیک سازد، طلوع خورشید آن روز بر من خجسته مباد(پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی (ص) پیشرفت و تحولات چشمگیر در صحنه های علمی نظام مقدس جمهوری اسلامی و تحولات تحسین برانگیز و مؤثر در حوزه های مهمی همچون انرژی هسته ای ، نانو تکنولوژی و سلولهای بنیادی حاصل تلاش جهاد گران عرصه های علمی و نتیجه تدابیر خردمندانه و حکیمانه حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری در طول سه دهه گذشته بوده است.

    اگر پذیرفته باشیم که ایران 1404 باید کشوری توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی ، علمی وفن آوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی ، الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بین الملل باشد آنگاه در می یابیم پرداختن به پتانسیلهای علمی در حوزه های مختلف براساس نگاهی جامع، علمی ، کارشناسانه و واقع بینانه می تواند در تحقق سند چشم انداز به عنوان یک برنامه ملی توسعه محور نقش مؤثر و قابل توجهی داشته باشد.

    هنگامی که دارای چشم انداز مشترک به رویکرد نقش علم در انسجام ملی و توسعه کشور عزیزمان ایران باشیم، انگیزه اصلی ما به جای مسأله مداری به فرصت مداری، نوع سیستمهای اطلاعات از نگاه به عملکرد گذشته به سوی اهداف ، نوع تصمیم گیریها از تاکتیکی به استراتژیکی و روش برآورد عملکردها از نتایج کوتاه مدت به سمت نتایج بلند مدت تغییر خواهد یافت.

    با این تغییرات نظام آموزشی ، برنامه ریزی و اجرایی کشور نظام جامع توسعه یافته ای خواهد بود که با ارکان : مؤلفه های اساسی مقاصد و اهداف ، پشتیبانی(سخت افزار و نرم افزار)،مدیریتی در حوزه های برنامه ریزی، سازماندهی ، هدایت ، سرپرستی، نظارت و کنترل ، اصول و مبانی حاکم و تعاملات محیطی، بسترهای لازم برای بکارگیری حوزه های مختلف علمی در عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراهم شده و زمینه های تحقق ایران توسعه یافته با لحاظ اصول و ارزشهای حاکم ساماندهی خواهد شد.

    در مجموع برای ترسیم نقشه توسعه علمی کشور موارد ذیل ضروری می نماید: - تبیین رابطه بین ارزش و دانش و طراحی متدولوژیهای تولید دانش مبتنی بر ارتباط منطقی و مستمر رشته های مختلف علمی .

    - اعتلای جنبش نرم افزاری و تولید دانش عجین شده با ارزشهای اصیل اسلامی در حوزه های مختلف علوم.

    - بازشناسی و تحلیل موقعیت کنونی علوم و فناوری و زیر ساختهای توسعه علمی کشور با لحاظ امکانات و منابع در اختیار.

    .- تعیین حوزه های اولویت دار توسعه علوم و فناوری در کشور.

    - برنامه ریزی راهبردی با نگاه توسعه درون زاوعدالت محور در رشته های مختلف علمی.

    - شناسایی مجدد منابع علمی ، بازشناسی و تبیین و ترویج علوم در راستای سند چشم انداز 20 ساله کشور.

    آموزش و پرورش ایران و توسعه پایدار آموزش و پروش مدرن و معاصر در ایران، به قدمتی تقریباً یکصد ساله، بخش معتنابهی از منابع این دوره از تاریخ کشورمان را به خود اختصاص داده است.

    علیرغم اینکه در این نظام یکی از اصیل‌ترین و وسیع‌ترین قشر فرهنگی تاریخ، یعنی معلمان،‌ شرکت داشته‌اند و همه نهادها، گروه‌ها و آحاد جامعه به نوعی در تحقق اهداف آن مشارکت دارند، با این وجود اکنون با بغرنج‌ترین مشکلات و چالش‌ها مواجه می‌باشد،‌ به گونه‌ای که بسیاری از محققان و اندیشمندان جامعه، ریشه اغلب مشکلات، نابسامانی‌ها، نارسایی‌ها و بحران‌های اجتماعی را در سیستم و فرایند آموزشی جستجو و معرفی می‌کنند.

    گفته شده قریب 15 درصد بودجه کشور در آموزش و پرورش به مصرف می‌رسد و از این جهت شاید بیشترین سهم بودجه دولتی را صرف‌نظر از گستره کمی‌آن به خود اختصاص داده است.

    با این وجود، برغم زحمات فراوان و بی‌شایبه قاطبه معلمان، که به استناد قراین موجود و نظرسنجی‌ها، در مقایسه با کارمندان سایر سازمان‌ها و نهادهای دولتی، بیشترین کار مفید را به انجام می‌رسانند، میزان کارآمدی و اثربخشی آن به سبب نارضایتی عمومی‌از کیفیت خروجی‌های آن، پیوسته معروض توجه و انتقاد بسیاری از ناظران و صاحب‌نظران واقع شده است.

    به زعم منتقدان، نظام فعلی آموزش و پرورش پاسخگوی خیل عظیم مطالبات، نیازها و انتظارات جامعه نیست و نیازمند اصلاحات جدی و اساسی است و استدلال می‌کنند که با رویکردهای منسوخ و متصلب کنونی و بدون توجه به نیازها و تقاضاهای اجتماعی و محیطی (ملی و فراملی) روزافزون، نمی‌توان از نهاد مزبور خواست رسالت و کارکردهای اساسی خود را اجرا کند.

    نیز، استدلال شده اگر قرار است جامعه در حال گذار ایران به سلامت از گردنه‌های صعب‌العبور تغییرات اجتماعی گذر کند،‌ شایسته است که نظام آموزش و پرورش صرفنظر از تأخیرهایی که تاکنون در ورود به عرصه مهندسی اجتماعی داشته است،‌مسئولیت و سهم بیشتری در قبال جامعه بر عهده گیرد و نقش جدی‌تری را در خروج از بن‌بست کنونی و نیل به جامعه مطلوب ایفا نماید.

    این مهم میسر نمی‌شود مگر اینکه نظام آموزش و پرورش ما، ضمن کسبِ وزن، شأن و جایگاه شایسته و واقعی خود در نظام و سلسله مراتب اجتماعی و سازمانی کشور، ابتدا بتواند خود را از قید و بندها و مشکلات بیشماری که با آن دست و پنجه نرم می‌کند رها سازد و به منزله بازوی روشنفکری جامعه،‌ زمینه‌های شکل‌گیری آموزش و پرورشی انسان‌گرا، رهایی‌بخش و مقوم توسعه همه جانبه و درون‌زا را فراهم آورد و در پرتوشناسایی، تحلیل و طبقه‌بندی اهم چالش‌های موجود، و همگام با تحولات جهانی،‌ چشم‌انداز مناسبی را برای خود و جامعه فراهم نموده،‌ تا به نوبه خود،‌ گره از راز فروبسته توسعه‌نیافتگی ایران بگشاید.

    ایران و معمای توسعه اکنون قریب به نیم قرن تقریباً همگام با ژاپن ‌ از گام نهادن ایران در مسیر برنامه‌ریزی جهت نیل به توسعه همه جانبه و پایدار می‌گذرد و در این راه منابع بیشماری صرف شده است.

    ظاهراً آرمان اولیه محمدرضا شاه پهلوی نیل به مرتبت اقتصادی و صنعتی کشورهای پیشرفته ای چون امریکا و آلمان بود، لیکن بزودی دریافت که تحقق این آرزوی بلند پروازانه مستلزم تمهیدات و مقدمات فرهنگی – اجتماعی دراز آهنگی است که فقط در خلال یک فرایند طولانی تاریخی وصال میدهد – و عجالتاً ایران فاقد پتانسیل و آمادگی لازم برای آن است؛ لذا، اندکی بعد، ژاپن به الگوی توسعه ایران بدل شد اما آن نیز به عللی که خارج از حوصله این نوشتار است ، ره بجایی نبرد و اکنون همگان میدانیم که چگونه امواج انقلاب سال 57، بساط تجدد و شبه مدرنیسم ناقص و سطحی خاندان پهلوی را در نوردید.

    پس از پیروزی انقلاب و تثبیت تدریجی حاکمیت سیاسی بر آمده از آن و آغاز مجدد سنت برنامه ریزی، ظاهراً، گفته و ناگفته، کشورهایی چون مالزی، ‌اندونزی، کره و ...

    به الگوی توسعه ما بدل شدند، اما به رغم گذشت یک ربع قرن از پیروزی انقلاب هنوز مراد حاصل نگردیده است و گویا پیوسته راه را گم و از هدف دور افتاده ایم ، چندانکه به تعبیر یکی از ژاپنی‌ها اکنون «در توسعه نیافتگی بسی توسعه‌یافته»ایم.

    آموزش و پروش مدرن و معاصر در ایران، به قدمتی تقریباً یکصد ساله، بخش معتنابهی از منابع این دوره از تاریخ کشورمان را به خود اختصاص داده است.

    گفته شده قریب 15 درصد بودجه کشور در آموزش و پرورش به مصرف می‌رسد و از این جهت شاید بیشترین سهم بودجه دولتی را ـ صرف‌نظر از گستره کمی‌آن ـ به خود اختصاص داده است.

    ایران و معمای توسعه اکنون قریب به نیم قرن ـ تقریباً همگام با ژاپن ـ‌ از گام نهادن ایران در مسیر برنامه‌ریزی جهت نیل به توسعه همه جانبه و پایدار می‌گذرد و در این راه منابع بیشماری صرف شده است.

    براستی مشکل ما چیست؟

    و چرا به‌رغم اینهمه تلاش و صرف منابع – گویا با ابتلا به نفرین ابدی خدایان، همچنان گرفتار سرنوشت سیزیف- پیوسته مشغول طی کردن یک سیکل معیوب و عقیم هستیم؟!

    هم اکنون ایرانیان، به‌رغم استظهار به یک عقبه و پشتوانه عظیم و غنی تاریخی – فرهنگی، و با وجود برخورداری از منابع سرشار طبیعی، به تعبیر زنده یاد دکتر عظیمی، به عنوان کارگر، کارمند، مدیر، معلم و ...

    شب و روز کار می‌کنند و جان می‌کنند، اما حاصل آن تولید سرانه ای قریب 1500 دلار ( در قبال در آمد سرانه قریب 000/40 دلاری کشورهای فاقد منابع طبیعی همچون سوئیس و ژاپن) می‌باشد.

    اگر توسعه را به یک تعبیر افزایش قابلیت و توان یک جامعه در بهره وری ازظرفیت‌های تاریخی، اجتماعی، انسانی، اقتصادی و طبیعی خود بدانیم، این بدان معناست که جامعه ما تا بحال فقط توانسته از 5 درصد ظرفیت خود بهره برداری کند!

    ریشه این فاجعه کجاست؟

    و با توجه به نیم قرن سابقه و تجربه برنامه ریزی توسعه، پاشنه آشیل و حلقه مفقوده و معیوبه برنامه‌های ما چیست؟

    گرچه تاکنون، اندیشمندان و پژوهشگران در باب علل انحطاط و عقب ماندگی ایران از منظرهای گوناگون، نظریات و تفاسیر متعدد و متنوعی – اعم از علل تاریخی/ جغرافیایی،طبیعی،‌سیاسی،‌ اقتصادی، فرهنگی، روانی، فلسفی، توطئه یا تهاجم بیگانگان و ...

    خلاصه لاهوتی و ناسوتی و اهورایی و اهریمنی – را مطرح کرده‌اند، که هر یک بنوبه خود حاوی نکات جالب و در خور تأملی می‌باشد، لیکن با توجه به خروج روز افزون بشر از چرخه جبرو تقدیر طبیعی و ماوراء طبیعی، و نقش بارز وی در تقریر سرنوشت خود، نگارنده مایل است در تبیین راز درماندگی و فروماندگی ایران معاصر، تکیه و تاکید اصلی‌خود را بر روی‌سرنوشت خود ساخته و خود خواسته جامعه ایران ـ آنهم از منظر و محدوده سازه آموزشی ـ بنهد.

    حلقه مفقوده؟

    توسعه را فرایند تحول بنیادین باورهای فرهنگی، نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به منظور خلق و متناسب شدن با ظرفیتهای جدید و ارتقاء کمی‌و کیفی قابلیت‌ها و توانایی‌های انسانی، آموزشی، اقتصادی و ...

    دانسته اند که نیل به چنین مرتبه‌ای، بیش و پیش از همه،‌مستلزم تحول فرهنگی و ارزشی جوامع می‌باشد.

    مطالعات و تجربیات بین المللی، جملگی مبین و مؤید این نکته‌است که توسعه پایدار و همه جانبه، الزاماً باید از بستر نیروی انسانی بگذرد و پیش شرط توفیق، تثبیت و تداوم هرگونه توسعه و تحولی، سرمایه گذاری در توسعه انسانی بمنزله رکن و هسته اصلی و محوری آن می‌باشد.

    به بیان امروزی،دانش و دانایی ملی، رکن اصلی توسعه ، و نظام آموزشی هم گذرگاه نیل به دانایی ملی بشمار می‌آید و جامعه زمانی به اهداف خود دست می‌یابد که از طریق توسعه انسانی مسیر خود را هموار کند، در واقع بنیاد حیات جمعی انسان را تعلیم و تربیت تشکیل می‌دهد و ما «آنگونه زندگی می‌کنیم که تربیت می‌شویم».

    از اینرو، هر تعبیری که از توسعه داشته باشیم، برای رسیدن به آن تمامی‌تلاش‌ها بر دوش انسان‌هایی است که باید بار این غافله را به سر منزل مقصود برسانند، و از آنجایی که در دنیای معاصر، نهاد آموزش و پرورش مسئولیت تربیت نیروی انسانی در جامعه را بر عهده دارد، از اینرو، مهمترین بستر تولید و تربیت نیروی انسانی بشمار می‌آید، که با توجه به نقش و شکل فراگیر امروزی آن، یکی از بنیادهایی است که با جامه عمل پوشاندن به کارکردهای تعریف شده خود، اگر نگوئیم سهامدار اصلی، دست کم یکی از سهامداران عمده این فرایند به حساب می‌آید.

    بر این اساس، بر خلاف پیشگامان نظریه توسعه، که همواره بر اهمیت ایجاد و گسترش منابع مادی و کالبدی تاکید داشتند، امروزه، به لحاظ اهمیت آموزش و پرورش در زندگی اقتصادی – اجتماعی افراد و جوامع، از هزینه‌های آموزشی به عنوان یک سرمایه گذاری بنیادی یاد می‌شود.

    نظریه سرمایه انسانی، ضمن تاکید بر بهره‌ور‌زا بودن سرمایه گذاری در منابع انسانی، استدلال می‌کند که این سرمایه گذاریها، سبب افزایش ظرفیت و توان تولید و بهره‌وری افراد می‌شود.

    از نقطه نظر اقتصادی، گرچه بازگشت سرمایه گذاری در نیروی انسانی، اغلب مستلزم فرایندی طولانی و بلند مدت است، لیکن بازدهی آن بسیار عمیق و گسترده بوده و در تمام کنش‌های فردی و جمعی افراد آموزش دیده – اعم از رفتار، گفتار، خوراک، پوشاک، نرخ جمعیت و ...

    و در نتیجه کاهش هزینه‌های اقتصادی، بهداشتی، قضایی و ...

    – انعکاس می‌یابد.

    همچنین از آنجا که نیروی انسانی از عوامل اصلی تولید می‌باشد، این نوع سرمایه گذاری با افزایش سطح مهارت و تخصص نیروی کار، موجب ارتقای کیفیت تولید و نیز بهبود و اثر بخشی در استفاده از منابع مادی و معنوی و بکارگیری بهینه آنها می‌شود.

    افزون بر براهین و رویکرد فوق، وبا توجه به شتاب هندسی تحولات جهان در چند دهه اخیر، گفته میشود که اینک جامعه جهانی در حال ورود به مرحله جدیدی از توسعه موسوم به «جامعه دانش» (knowledge society) و «اقتصاد مبتنی بر دانش» based Economy)– (knowledge، می‌باشد، که در اثر آن، هم سامانه‌های تولید و توزیع کالا و خدمات و هم سامانه‌های تولید، توزیع، تبدیل و ترویج دانش، دچار دگرگونیهای اساسی خواهد شد.

    این تحول در جامعه و اقتصاد جهانی، کشورهای کمتر توسعه یافته و غافل از توسعه دانش، از جمله ایران، را به چالشهای بنیادی جدیدی سوق میدهد؛ آنچنانکه اگر اقتصاد ایران بخواهد بطور طبیعی و با سرعت فعلی فرایند توسعه را طی کند، راهی بس طولانی و احتمالاً نافرجام در پیش خواهد داشت و چه بسا در بین راه در اثر رقابتهای فشرده جهانی مستحیل یا مستهلک گردد.

    از اینرو، به اعتقاد برخی تحلیل‌گران، شایسته است ایران بدون طی فاز اقتصاد صنعتی و با یک گریز سریع و برنامه ریزی شده خود را به مرحله اقتصاد دانش پرتاب کند، و برای نیل به چنین جهش بلندی، باید سامانه اقتصادی خود را به یک سامانه یادگیرنده (تبدیل کارخانه و صنعت به مدرسه و دانشگاه و بالعکس) تبدیل کند.

    بدیهی است، در پیمودن مسیر فوق، بخش اعظم و اساسی چالشها متوجه سامانه دانش در جامعه، بویژه متوجه بخش آموزش و پرورش ما، به منزله فونداسیون فرهنگی و معرفتی سایر بخشها، می‌باشد که باید با سرعت هر چه تمامتر، ضمن ترک رویکردهای منسوخ و متصلب، واجد صلاحیتها، ظرفیتها و ویژگیهای لازم جهت برداشتن چنین گام بلندی گردد.

    با این همه، متاسفانه شواهد و قراین موجودحاکی از آنست‌که نگرش و روند کنونی آموزش و پرورش ایران و کیفیت منفی یا نازل خروجیهای آن، نه تنها متضاد با موج یاد شده ، بلکه حتی مغایر با ادعای طرفداران سودآوری و بهره زا بودن سرمایه گذاری در نیروی انسانی می‌باشد.

    شاید عدم رغبت بخش خصوصی و حتی خانواده‌ها در مشارکت و سرمایه‌گذاری در بخش آموزش، و شکاف موجود بین مدرسه و دانشگاه با کارخانه و صنعت و نیز فاصله و گسست عمیق نظام آموزشی ایران با واقعیتها و انتظارات پیرامونی – اعم از ملی و فراملی – از سویی، و بی انگیزه شدن دانش‌آموزان برای درس خواندن یا ادامه تحصیل،‌ به ویژه در بین پسران، مهاجرت نخبگان و فرار مغزها و ...

    از سوی دیگر؛ همگی علائم و جلوه‌هایی از واقعیت تلخ مزبور باشد که با توجه به نقش کلیدی سرمایه انسانی در رشد و شکوفایی کشور در بلند مدت، نشانه‌های امیدوارکننده‌ای بشمار نمی‌آیند نقش علم در پیشرفت و توسعه جامعه اگر به من بگویی، فراموش می کنم.

    اگر یادم بدهی، به خاطر می آورم و اگر درگیرم کنی، یاد می گیرم.

    یکی از عوامل موثر در پیشرفت جوامع به ویژه در زمینه آموزش و پرورش، به تحول در محتوای کتب درسی، تغییر روش های تدریس (سنتی)، ایجاد زمینه های شکوفایی توانمندی های علمی و حرفه ای معلمین با استفاده از فن آوری آموزشی، فرهنگ سازی، تقدیس، تقدیر و تشویق مادی و معنوی مقام معلم، علم و علم آموزی و غیره بستگی دارد.

    کشور ما ایران، با سابقه ای تاریخی و درخشان علمی و فرهنگی، منبع الهام و خورشید روشنی بخش سایر ادیان و تمدن ها قرار گرفته است.

    به گونه ای که در بررسی ریشه های علمی و فرهنگی آنان می توان آثار و تاثیرات این انوار را به وضوح پیدا نمود.

    لکن متاسفانه در کشور خودمان و به ویژه در طی حداقل دو سده اخیر، علیرغم شعارهای فراوان، تلاش بایسته ای در جهت شناخت، بهره مندی و ارتقای آن انجام نیافته است که نتیجه آن نیز وضعیت فعلی است.

    این وضعیت، به اذعان قریب به اتفاق همه صاحبنظران علمی، فرهنگی و...

    حتی سیاسی، شایسته مقام و منزلت ایران امروزی نیست.

    نکته مهم این است که آیا می توان در قرنی که عصر آگاهی نامیده می شود با روش های دیروزی، نسل امروز را برای فردا آماده نمود؟

    علم گرایی، عقلانیت، توجه به اصول و گذر منطقی از الگوهای حاکم (پارادایم ها) بسیاری از مشکلات جامعه را حل می کند.

    حرکت در مسیر علم و عقل در شکوفایی عوامل مختلف توسعه از قبیل منابع طبیعی، فیزیکی و انسانی نقش بسزایی خواهد داشت.

    اگر جوانان به سمت جامعه ای عقل گرا و علمی سوق داده شوند آینده کشور بسیار درخشان خواهد بود و در این میان نقش معلمان بسیار برجسته است.

    می توان از آموزش زبان های خارجی به عنوان یک اصل اساسی در بخش آموزش کشور یاد کرد با آموزش زبان های خارجی می توان به راحتی با جهان خارج ارتباط برقرار کرد که این امر در توسعه و پیشرفت علمی جامعه نقش ممتازی دارد.

    توسعه انسانی رکن اصلی توسعه پایدار است و باید برای ارتقای کیفیت آموزش در کشور تلاش شود.

    وظیفه آموزش و پرورش در جامعه شناخت و حل نیازهای فکری جوانان است.

    تعلیم و تزکیه نفس و آموزش فلسفه معانی زندگی به نسل های آینده از مهمترین وظایف معلمان است.

    در جامعه ای که علم و دانایی، محور توانمندی و توسعه جوامع بشری باشد ارتقای کیفی آموزش و تربیت نسلی پرسشگر و خلاق امری ضروری است.

    کسری بودجه، ضعف فرهنگ مشارکت، تمرکز شدید، کهنه بودن سبک مدرسه داری، عمیق نبودن تحقیقات، پایین بودن سرانه دانش آموزی، کمبود فضای آموزشی از مهمترین تنگناهای موجود در شیوه آموزشی کنونی است.

    توسعه کمی و کیفی آموزش، توسعه مشارکت عمومی، ارتقای سلامت و بهسازی منابع انسانی از مهمترین اولویت های کاری آموزش و پرورش می باشد.

    وظیفه معلمان تربیت افرادی عدالت طلب، دارای استقلال و معتقد به کار گروهی است که به دور از تعصب و پیشداوری باشد.

    حضرت آیت الله خامنه ای تربیت نسلی متدین و آگاه را مهمترین وظیفه جامعه معلمان برشمردند و خاطر نشان کردند: آبادانی کشور - پیشرفت مادی و معنوی جامعه و دستیابی به رتبه اول منطقه ای که در سند چشم انداز 20 ساله پیش بینی شده است در سایه تعمیق ایمان و افزایش انگیزه های دینی جامعه و به ویژه نسل جوان امکان پذیر است که معلمان در این زمینه نقشی اساسی بر عهده دارند.

    آموزش و پرورش زمینه ساز رشد فکری و اخلاقی انسان های یک جامعه پویا است.

    آموزش و پرورش، تنها راه کمال انسان به سوی سعادت و خوشبختی است.

    اهمیت نقش آموزش و پرورش در تربیت نیروهای متخصص، دانشمند و آشنا به علوم جدید بسیار حائز اهمیت است اگر ما بخواهیم بمانیم و کرامت داشته باشیم و آلت دست دیگران نشویم، هیچ راهی نداریم جز اینکه از علوم تجربی، تکنولوژی و دستاوردهای مثبت تمدن بشری استفاده کنیم یکی از وظایف مهم نظام آموزش و پرورش کشور تربیت انسان های «خودباور» و نه «دارای غرور کاذب» است.

    باید تربیت کننده انسان هایی باشیم که بدانند ریشه در گذشته دارند، اما در دنیای امروز زندگی می کنند و باید به آینده بیندیشند.

    برای رسیدن به جامعه ای ایده آل، پیشرفته و پویا که در آن انسان ها صاحب حق و حرمت باشند، نیازمند تشکیلات نو، معلمان نواندیش و دانش آموزان نوپرداز هستیم هر چند برای رسیدن به این اهداف، کمبودهایی داریم.

    شهید مطهری از جمله کسانی بود که درد دین داشت و تلاش می کرد دین را آنگونه بفهمد و بفهماند که در دنیای امروز کارساز باشد.

    «مرحوم مطهری، دین را آنگونه می دید که اولا عادلانه باشد و ثانیا متناسب با شان انسان آزاد باشد.» توسعه عمیق و پایدار منوط به وجود زیرساخت های مناسب تعلیم و تربیت در کشور است.

    فقدان این زیرساخت می تواند موجب بروز چالش ها و بحران های اجتماعی شود.

    توسعه در جامعه قانونمند تحقق می یابد و چنین جامعه ای، نظام برنامه ای را می پذیرد.

    برای تربیت نسلی قانونمند و برنامه گرا باید از مدارس شروع کرد و امروز توسعه ملی، نیاز به عناصر موثر در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد.

    آموزش و پرورش می توان مهمترین اندام و به منزله قلب پیکره جامعه دانست که هرگونه آسیبی به آن، موجب زیان سایر بخش ها می شود.

    وظیفه آموزش و پرورش تربیت نیروی آگاه، کارآمد و متعهد برای کشور است در حالی که به دلیل نبود سیستمی منطبق با معیارهای کارشناسی در سالیان اخیر این اهداف محقق نشد.

    آموزش و پرورش می تواند موجب شکوفایی سایر بخش های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شود و این استعداد و توانایی تنها با تقویت آموزش و پرورش ایجاد می شود.

    با مطالعه در سرنوشت و سیر صعودی کشورهای پیشرفته متوجه نقش مهم آموزش و پرورش در ارتقا و به فعلیت رسیدن استعداد سایر بخش های این کشورها می شویم.

    براساس مطالعات کارشناسان اقتصادی، شکوفایی اقتصاد و صنعت ژاپن مرهون آموزش و پرورش این کشور بوده و خود آنها هم به این مساله اذعان دارند.

    آموزش و پرورش کشور دچار روزمرگی شده و روحیه تولید علم و اختراع و پیشرفت و کسب آگاهی در آن از بین رفته است.

    با توجه به تفاوت های دو جهان دیروز و امروز، از «فناوری» به عنوان فرزند «علم» باید نام برد.

    انسان امروز به خود حق داده است که در هر چه که در دسترس اوست تصرف کند.

    انسان امروز علاوه بر تصرف در طبیعت حتی به خود حق می دهد برای دستیابی به خواست ها و تمایلات نفسانی خود، در سرنوشت انسان های دیگر نیز تصرف کند و ما این تصرف را در چهره کریه استثمار انسان از انسان و در عرصه استعمار کشور ها و انسان ها شاهد بوده ایم.

    همچنین با وجود برخی نظریه های افراطی در دنیای قدیم که سعادت انسان را در گرو ترک دنیا و پرهیز از زندگی در جمع و انزواطلبی قلمداد می کرد، با تاکید بر استفاده درست از مظاهر زندگی مادی می توان به فرموده امام علی(ع) اشاره کرد: انسان باید برای دنیا آنگونه کار کند که گویی برای همیشه در این دنیا زنده است و از سویی برای آخرت باید به گونه ای کار کند که گویی لحظه ای دیگر ازدنیا می رود.

    استفاده از مزایای دنیا با غرق شدن در مظاهر مادی دنیا متفاوت است.

    اندیشمندان جهان به این نتیجه رسیده اند که اگر جامعه ای می خواهد به سمت توسعه پایدار اقتصادی برود و شرایط ایده آلی داشته باشد باید از نظر فرهنگی و علمی به رشد و بالندگی برسد.

    سوق دادن دانش پژوهان و دانشجویان به سوی فرهیختگی و بستن راه های نفوذ فرهنگ های بیگانه بر عهده معلمین است.

    شاید در همه موضوعات زندگی کشور عنوانی به بزرگی، عظمت و سهمگینی آموزش و پرورش نباشد.

    آموزش و پرورش یعنی دو عامل انسان سازی.

    اگر هستی با همه عظمتش به خاطر حضور انسان بنا شده و اگر انسان آمده که به کمال برسد و اگر آموزش و پرورش راه کمال است، یعنی بزرگترین بستری که آفرینش را به هدفش می رساند، آموزش و پرورش است، طرح این سوال که «آموزش چه چیز و پرورش چه کسی» می توان گفت: در زمینه علم و آگاهی، بحث درباره ماهیت معرفت از قدیمی ترین ایام رسم بوده و امروز نیز از معرکه آمیزترین مباحث است.

    در حکمت معنوی شرقی، به خصوص در ایران، برگرفته از فیلسوفان بزرگ عالم است علم عبارت است از کاشفیت واقعیت; مفهوم این حرف این است که واقعیتی سوای انسان در این دنیا وجود دارد که مساوی با ماده نیست اگر بخواهیم بمانیم و کرامت داشته باشیم، راهی جز دستیابی به علوم تجربی و تکنولوژی نداریم و آموزش و پرورش باید برای دستیابی قدرت، علم و تکنولوژی، انسان ها را تربیت کند.

    آموزش و پرورش باید ایجاد سازگاری بین زندگی مادی و معنوی را جا بیندازد آموزش و پرورش باید نیروهایی معنوی و اخلاقی و انسان هایی را که دردنیای امروز زندگی می کنند، تربیت کند که متناسب با جامعه مدنی باشند و برای این کار باید انسانی تربیت شود که گرایش های معنوی در او قوی تر از گرایش های نفسانی باشدو عقل او بر هوسش غلبه کند پس باید انسان خودباور تربیت کنیم نه دارای غرور.

    امروزه، با واقعیتی به نام جهانی شدن مواجهیم.

    جهانی شدن به معنای گسترش ارتباطات میان انسان ها و افزایش تاثیر متقابل اقوام، ملت ها و کشورها بر یکدیگر است.

    به گونه ای که کمتر اتفاقی در گوشه ای از عالم رخ می دهد که مردم دیگر سرزمین ها از آن بی خبر بمانند و حیات اجتماعی آنان از این اتفاق تاثیر نپذیرد.

    پیدایش ابزارهای ارتباطی صوتی و تصویری و متنی مانند تلفن های ثابت و سیار، رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت از یک طرف و وسایل نقلیه جدید مانند اتومبیل، قطار و هواپیما از طرف دیگر، ارتباط میان انسان ها را در نقاط مختلف کره زمین چنان توسعه داده است که گویی مانند مردم یک دهکده باهم آشنایند.

    از همین جاست که مفهوم «دهکده جهانی» شکل گرفته است.

    این یک واقعیت اجتماعی است که رخ داده است و اکنون ما در چنین جهانی زندگی می کنیم.

    با پدیدار شدن این واقعیت، قدرت های بزرگ و سلطه گر برنامه ریزی کرده اند که فرهنگ، اندیشه و آن شیوه زندگی را که خود می پسندند، جهانی کرده و بر سایر مردم تحمیل کنند.

    این طرح و برنامه ریزی را جهانی شدن می نامند.

    برای رسیدن به این منظور، از امکانات بسیار پیچیده آشکار و پنهان کمک می گیرند.

    شبکه های بزرگ تلویزیونی و رادیویی، ماهواره ها، شبکه های بسیار زیاد اینترنتی، فیلم های سینمایی، کتاب ها و نشریات، سازمان های گسترده اطلاعاتی و جاسوسی ابزار گسترش فرهنگ قدرت های بزرگ وبه خصوص آمریکا هستند.

    پشتوانه این ابزار، قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکاست که با ایجاد رعب و وحشت یا وابستگی و تسلیم طلبی یا طمع، زمینه را برای توسعه فرهنگ، اخلاق و آداب و رسوم آمریکایی آماده می کنند.

    برای نمونه، آمریکا پس از این که افغانستان و عراق را تصرف کرد، ده ها شبکه تلویزیونی به راه انداخت تا فرهنگ و اخلاق خود را بر مردم مسلمان این دو کشور تحمیل کند.

    آنچه در اینجا حائز اهمیت و نیازمند روشن بینی است، این است که بدانیم با توجه به قدرت گسترده و پیچیده ارتباطات، شیوه های مدرن تبلیغ، مهمترین ابزار، یکسان سازی فرهنگی است.

    آنها از یک طرف به شکلی بسیار غیرمستقیم و از زبان ملت ها شکاف میان نسل ها را چنان بزرگ می کنند که نسل جدید احساس کند دیگر نمی تواند با فرهنگ خود ارتباط برقرار سازد و از طرف دیگر، عناصر فرهنگ خودی مانند نوع پوشش، سبک معماری، نوع غذا، شیوه های معاشرت و حتی ایده آل ها و آرمان های زندگی و به طور کلی شیوه زندگی خود را در زیباترین قالب های ممکن تبلیغی عرضه می کنند تا علاوه بر جلب نظر ملت ها، اندیشه آنها را دنباله رو خود سازند.

    در اینجاست که ذکاوت و زیرکی ملت ما، به خصوص نسل جوان، باید به کمک ما بیایند تا به جای پیوستن به جهانی سازی تحمیلی، با تکیه بر کرامت و عزت خود و با اعتماد به قدرت ابتکار و خلاقیت و پیشه کردن بردباری و صبر، فرهنگ خود را تعالی بخشیم و در این رقابت جدی و سخت، موفق باشیم.

    حال که جهانی شدن ارتباطات و تبدیل جهان به یک دهکده، این فرصت را ایجاد کرده است که افکار و عقاید در میدان جهانی به رقابت برخیزند، کدام عقیده و کدام روش زندگی لیاقت دارد به طور طبیعی مورد پذیرش ملت های مختلف قرار گیرد؟

    چنین به نظر می رسد که عقیده ای با شاخص های زیر می تواند جهانی شود: 1- با فطرت انسان و ویژگی های فطری او سازگار باشد.

    2- مبتنی بر عقلانیت و قابل دفاع عقلی باشد.

    3- توانایی پاسخگویی به نیازهای اصلی دنیای امروز مانند عدالت اجتماعی را دارا باشد.

    4- آداب و رسوم، فرهنگ و عقاید معنوی جوامع مختلف را محترم شمارد.

    5- بنیان گذار و مبلغ آن رهبری با افکار جهان شمول باشد.

    با تاملی در عقاید اسلامی، چنین به نظر می رسد که جهانی شدن فرصت مناسبی برای جهانی سازی اندیشه اسلامی با استفاده از تبلیغات سازنده و مثبت به وجود خواهد آورد.

    آموزش عالی و توسعه پایدار تحولات پدید آمده در سه دهه اخیر در عرصه جهانی، نظیر پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی نظام های دستوری و کنترلی، بیکاری فزاینده در اروپا و افزایش نابرابری، در کشورهای در حال توسعه و حتی در کشورهای رده نخست توسعه یافته و ثروتمند، و تغییرات شتابان ناشی از رشد سریع فناوری ها و دانش محور شدن بخش گسترده ای از فعالیتهای اقتصادی از جمله عواملی هستند که موجب پدید آمدن تقاضای فزاینده ای برای بازسنجی نقش دولتها شده اند.

    تغییراتی نظیر فروپاشی نظامهای دستوری و کنترلی عده ای را بر آن داشت که بدون داشتن پایه های نظری یا شواهد تجربی ادعا کنند که هر کاری را دولت انجام می دهد، بخش خصوصی بهتر انجام می دهد؛ دوم اینکه هرچه را که دولت انجام می دهد، بخش خصوصی آن را خنثی و بی اثر می کند و سرانجام اینکه وقتی سیاستهای دولتی آثاری دارد، این آثار اغلب زیان آورند (استگلیتز،1382).

    چنین برداشتهایی که برخی نهادهای اقتصاد جهانی نیز آنها را تقویت می کردند، اگر چه در وهله نخست با مقاومت رهبران دولتهای خودکامه و تمامیت خواه روبه رو شد، اما به مرور که آنان دریافتند از این رهگذر نیز می توانند نه تنها تعهدات خود را بر دوش جامعه بار کنند، بلکه حتی می توانند ژست ترقی خواهانه و توسعه طلب نیز به خود بگیرند، مورد استقبال شمار زیادی از این گونه حکومتها، که بیشتر از حکومتهای کشورهای در حال توسعه نیز بودند، قرار گرفت.

    بدیهی است هدف از نوشتن این مطالب نه دفاع از عملکرد دولتهاست و نه محکوم ساختن عملکرد بازار، بلکه تأکید بر این نکته است که بسیاری از دولتها، به ویژه دولتهای در حال توسعه، با توجه به فساد برآمده از مدیریت ناکارآمد در این گونه کشورها کوشیدند بیش از آنکه به کاهش فعالیتهای اقتصادی دولتها بپردازند و بخش تولید کننده کالاها و خدمات خصوصی را به سمت بخش خصوصی (واقعی) سوق دهند تا موجب افزایش کارایی و بهره وری آن شوند، بیشتر کوشیدند تا بخش تولید کالاهای عمومی و شبه عمومی نظیر بهداشت و آموزش را به سوی بخش خصوصی سوق دهند و به این ترتیب، از زیر بار وظایف اصلی خویش شانه خالی کنند.

    وضعیتی که نه تنها خصوصی سازی را در این گونه کشورها زیر سؤال می برد، بلکه حتی موجب افزایش فقر و ایجاد بحران در آنها نیز می شود.

    شاید چنین عملکردهایی است که موجب می شود برخی از نظریه پردازان همانند سوزان رز آکرمن چنین نتیجه بگیرند: « خصوصی سازی هم یک اصلاح ضد فساد و هم منبع بالقوه جدیدی برای درآمدهای فاسد است».

    در واقع، تمام دولتها، خواه دوست یا دشمن جامعه مدنی، کنترل توزیع یارانه ها یا منافع ارزشمند و در برخی از کشورهای متکی بر اقتصاد نفت، که درآمدهای نفتی بیشترین سهم را در تولید ناخالص ملی آنها دارد، پرداخت مخارج و هزینه های سنگین را در اختیار دارند؛ به عبارت کلی تر، از دیدگاه برخی از صاحبنظران علم اقتصاد با چشمپوشی از ماهیت دولتها سه نقش عمده اقتصادی برای آنها وجود دارد که عبارتند از: « تخصیص بهینه منابع در تهیه کالاها و خدمات در اقتصاد، توزیع عادلانه هزینه ها و فواید فعالیت اقتصادی و تثبیت تولید، اشتغال و قیمتها در اقتصاد» (پالسن،2003).

    همان گونه که استگلیتز تأکید می کند، اصولاً اقتصاد بخش عمومی مربوط به مطالعه کارایی فعالیت دولت در تخصیص و توزیع است.

    طبیعی است در مواردی نظیر کالاهای عمومی یا شبه عمومی (دفاع ملی، آموزش و بهداشت) که نظام بازار به دلیل وجود آثار بیرونی (نفع یاضرر برونی) تمایلی به مشارکت در آنها ندارد یا بازارهای ناقص یا گمشده ای وجود دارد [ نظیر نبود بازار وام دانشجویی که انگیزه ای برای ایجاد برنامه های وام دانشجویی فراهم می آورد]، از جمله موارد توجیه کننده مداخله دولتها در برخی امور اقتصادی هستند.

    همان گونه که پالسن تأکید می کند: « اقتصاد بخش عمومی به مقدار زیادی به مطالعه تأمین منابع مالی آموزش عالی مربوط می شود» که علل آن را به طور خلاصه چنین می توان بر شمرد:

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

راهبردهای توسعه پایدار در بخش آموزش و پرورش و آموزش عالی آموزش و پرورش و آموزش عالی در ایران در برنامه‌های توسعه کشور ما نیروی انسانی جایگاهی ویژه و نقشی محوری دارد و سهمی به‌سزا در توسعه پایدار ایفا می‌کند. آموزش و پرورش متولیان اصلی تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمد در میان سایر بخش‌ها، موقعیتی خاص و مأموریتی ویژه در برنامه‌های بلندمدت توسعه دارند. از این رو، تدوین و تنظیم ...

بيان مقدمه، مسأله و اهداف پژوهشي : هر تمدني‌ که‌ در تاريخ‌ بوجود آمده‌ است‌ مبتني‌ بر مطالعه‌ تحقيق‌ و پژوهش‌ بوده‌ است‌، سرزمين‌ باستاني‌ ايران‌ يکي‌از گهواره‌هاي‌ تمدن‌ بشري‌ بوده‌ است‌، آثار باقي‌ مانده‌ از آن‌ دوران‌ نشان‌ مي‌دهد که‌ ايراني

چکیده جهان آن گونه که هست نشان از بحران های درهم پیچیده بسیار دارد که عمدتا برآمده از روند توسعه ای ناپاپدار است. درک عمیق این بحران که آینده حیات بشر و زیست کره را به صورت گسترده ای به مخاطره افکنده نیازمند پژوهشی همه جانبه است تا ابعاد اسفبار آن روشن شود. تردید نباید داشت تداوم این روند بیمار، فاجعه به بار خواهد آورد. توسعه پایدار که به دلیل جامعیه مباحث و اقبال گسترده در ...

شکوفايي برنامه‌هاي فناوري ارتباطات در اوايل دهه 80 شمسي توسط دولت جمهوري اسلامي ايران، دگرگونيهاي فزايند‌ه‌اي را در برنامه‌هاي ميان‌مدت و بلندمدت در سطح تصميم‌گيريهاي اجرايي پديد‌ آورده‌ است. اين تغييرات در برنامه‌هاي ايران مقتدر در قرن بيست و يکم و

چکیده توسعه، فرایندی چند بعدی و به معنای فراهم شدن زمینه‌های لازم برای ظهور ظرفیت‌ها و قابلیتها برای نیل به پیشرفت و افزایش تواناییهای کمی‌و کیفی جامعه تلقی می‌‌شود. برای آن سه رکن اساسی متصور شده است از‌این رو اصولی چند را برای هدایت آن منظور کرده‌اند در فرایند توسعه نهادهای بسیاری دخیلند، یکی از نهادهای اساسی آموزش و پرورش است.‌این نهاد به طور مستقیم برفرایند توسعه اجتماعی ...

مقدمه رشد و توسعه پایدار کشاورزی یکی از شاخص ترین و مهم ترین هدفهای هر دولتی است که تحقق آن طریق تحولات بنیادی همه جانبه در ساختار کشاورزی، مدیریت و بهره برداری مطلوب از منابع و امکانات، سازماندهی و هدایت سنجیده فعالیتها در چار چوب برنامه ریزی علمی و منطقی امکانپذیر خواهد بود. بر همین اساس، بخش کشاورزی در کلیه برنامه های توسعه کشور از اولویت ویژه ای برخوردار بوده و به عنوان محور ...

مقدمه به طور عمده دو دلیل اساسی برای رویکرد استراتژیک به برنامه ریزی آموزشی براساس نیازهای واقعی کارکنان وجود دارد: اولین دلیل آن است که تغییرات فناوری، فشار شدیدی بر سازمان و مدیریت آن وارد می کند به گونه ای که پرداختن به آنها نیاز به کارکنانی با انواع خاصی از مهارتها و توانمندیهای خاص را ایجاب می کند. به طور مثال تصور حرکت به سوی نانو فناوری و جایگزینی فناوری‌های نرم افزاری به ...

مقدمه مطالعه برنامه‌ ها, استراتژی‌ ها, سیاست‌ ها و راهکارهای مختلف توسعه (در سطوح مختلف) همراه با بررسی تجربه عملی کشورهای مختلف در زمینه توسعه روستایی و توسعه کارآفرینی و اشتغالزایی در روستاها, درس‌ها و نکات کلیدی بسیار مهمی را پیش روی ما گذاشته است. اگرچه الزاماً نمی‌توان عیناً از این تجربیات و رویکردها استفاده نمود اما توجه به آن‌ها و ”یادگیریِ“ درست نکات, باعث روشن‌شدن فضای ...

مقدمه : انسان موجودی اجتماعی است ،بطوریکه بدون ارتباط با اجتماع (اعم از اجتماعات حاضر و یا اجتماعات تاریخی و گذشته که با استفاده از تجربیات آن زندگی انسان نمود پیدا می‌کند .) مفهوم زندگی بشر از بین می‌رود و حیات او با زیست حیوانات پست تفکیک ناپذیرمی‌شود ،به هر حال زندگی در اجتماع ،آدمی را به موجود سازمانی تبدیل کرده است : و او برای ادامه حیات بشری ناگزیر است در اجتماعات متعددی ...

چکیده بررسی‌های به عمل آمده از وضعیت علم و فناوری در کشور در اسناد برنامه‌های سوم و چهارم توسعه و ارزیابی انجام گرفته از چهار ساله اول برنامه سوم توسعه و نیز مطالعات تطبیقی نشان می‌دهد که متأسفانه ساختار مناسب علوم و فناوری در کشور بصورت فرابخشی بوجود نیامده و اکثر مطالعات آنرا به عنوان یک عامل بازدارنده می‌دانند. بررسی تحلیلی ساختار، زیر ساخت و ملزومات توسعه فناوری در ایران ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول