1-1- مقدمه در عصر حاضر اختلاف رفتار یو روانی از جمله مشکلات جدی و شایع در جهان است .
این پدیده در کشورهای در حال توسعه به ویژه در ایران دامنه وسیعتری دارد و دائما رو به افزایش است .
فصل نامه پژوهشهای روانشناختی ، 1371 بر این اساس با وجود پیشرفتهای علمی در یک صد (100) سال گذشته که باعث شده است تا بسیاری از بیماریهای عفونی و مسری از زندگی مردم رخت بر بندد، اما بنظر می رسد که اختلالات روانی با انواع و شدتهای متفاوت جایگزین ان بیماریها شده است .
نتیجه برخی از مطالعات ، صنعتی شدن کشورها و تغییرات اجتماعی از قبیل شهر نشینی ، فروپاشی خانواده ها و تغییر در شیوه زندگی مردم و مشکلات اقتصادی را از جمله برخی از علل این مشکلات می داند .
جامعه دانشجویان کشور نیز که اغلب درگیر فراگیری علم و دانش هستند به لحاظ استرس های خاص حین سنین بیشتر در معرض این فشار ها و مشکلات قرار دارند .
به اعتقاد پرز (1969) انسان یک ارگانیزم است و یک ارگانیزم از محیط خودش مستقل نیتس و به محیطی احتیاج دارد که با آن به تعامل و مبادله بپردازد .
انسان تمایل دارد که در جهت چیزهای کل و یا هیئتهای جنب حرکت کند تا از تنشهای خود بکاهد و کلیت خود را به ظهور برساند .
بنابراین تمایل اساسی هر ارگانیزمی و از جمله آنان انسان تلاش برای کسب تعادل است .
تعادلی که هرگز به طور ثابت و دایمی حاصل نمی شود .
هدف تلاش برای کسب تعادل و موازنه کاهش ششهاست که این برای ارگانیزم لذت بخش است .
همین تلاش در فرایند حفظ تعادل است که نظم خود به خودی ارگانیزم را به وجود می اورد با توجه به حساسیت این دوران یعنی دوران دانشجوی که همراه با دوری از خانواده ، فشارهای روحی و روانی و مقتضیات خاص این سنین توجه به تاثیر نامطلوبی که این اضطراب ها و استرس ها در فرایند کلی زندگی دانشجویان دارد لازم است که به سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) آنها توجه شود .
راهکارهای بسیاری جهت مبارزه با فشارهای روانی ارتقاء سطح سلامت روانی و ارتقاء سلامت عمومی جامعه و قشرهای مختلف مردم مانند شناخت موقعیت ، تفریحات سالم و سرگرمیها ( ورزش و شرکت در مراسم ها ) خواب کافی ، همکاری و نوع دوستی ، مشارکت دادن دیگران در کار کسب تجارت و لذت بردن از شغل ارائه شده است 2 ( ابطحی ، 1380) اما به نظر می رسد از میان آنها عامل ورزش و فعالیتهای بدنی به عنوان یک راهکار مناسب و موثر موبج ارتقاء سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) انان گردد.
با توجه به اهمیت ورزش و فعالیت های بدن یاین پژوهش قصد دارد سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ....
) دانشجویان پسر دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران را به عنوان یک متغیر مهم مورد بررسی قرار دهد .
2-1- بیان مسئله و سئوالات تحقیق بنابر امد و سازمان بهداشت جهانی 1993 در دنیا حدود 500 میلیون نفر از اختلالات روانی رنج می برند که از این عده حدود 52 میلیون نفر به اکسینرو فرین و نزدیک به 150 میلیون نفر به انواع اختلالات عصبی دیگر مبتلا می باشند که غالب این موارد در کشورهای در حال توسعه می باشد .
( یعقوبی ، 1374) یافته های یک بررسی که در فرهنگستان خانواده آمریکا انجام گرفته است ، نشان داد که 80 درصد کارکنان مشاغل اجرایی 66 درصد آموزگاران و منشی ها ، 44 درصد کارکنان تولید پوشاک و 25 درصد کشاورزان تحت فشار و روانی بودند بدیهی است بیماریهای روانی مختص به یک قشر و طبقه خاصی نیست و تمام طبقات جامعه را شامل می شود .
از طرفی سلامت روانی و عمومی دانشجویان به واسطه نقش اثر گذار انان بر باورهای فکری و فرهنگی و پیشرفت همه جانبه جامعه از اهمیت خاصی برخوردار است .
به هر حال اغلب محققین ، ورزش را به عنوان راهکاری مناسب جهت ارتقاء سلامت روانی مورد تایی قرا رداده اند پژوهشگران زیادی ارتباط سلامت روان یو خلق و خو را با امادگی قلبی عروقی و شرکت در فعالیتهای بدنی را بررسی کرده اند و دریافته اند که شرکت در فعالیت بدنی با ارتقای سطح سلامت روانی و خلق و خو ارتباط دارد .
همچنین نورول و بلز ( 1993) پلنت و رودین (1990) از نتایج تحقیقات خود به نتایج مشابهی از موارد بالا رسیدند .
اگر چه برخی از تحقیقات نیز شواهدی قوی مبنی بر تاثیر ورزش بر سلامت روانی را نشان نداده اند ( سناکس و همکارانش ، 1990 کینگ و همکارانش 1989) تعداد کم مطالعات کلینکی و نتایج متناقض بعضی از این مطالعات تایید این مسئله که ورزش تاثیر قوی و مثبتی بر سلامت روانی دارد را مشکل کرده است .
شکی نیست که این زمینه احتیاج به مطالعات بیشتری دارد .
با توجه به ضرورت توجه به نتایج متناقض تحقیقات و همچنین اثرات نامطلوبی که بیماری های روانی در حوزه های فرهنگی عاطفی ، سیاسی ، اقتصادی ، فردی و اجتمعی ، خانوادگی و انسانی می تواند در جامعه ایجاد نماید پژوهش در پی آن است تا به سئوالات زیر پاسخ گوید و نقش ورزش و فعالیتهای بدنی را در خصوص کاهش این اختلالات مطالعه و روشن نماید .
آیا بین میزان انجام فعالیتهای بدنی و ورزشی و سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) ارتباط وجود دارد ؟
آیا ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی از لحاظ سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) با هم تفاوت دارند ؟
آیا بین سابقه ورزشی و سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) ارتباطی وجود دارد ؟
آیا افراد ورزشکار سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) بهتری دارند ؟
3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق ( فایده های تحقیق) بر اساس یافته های علوم انسانی به ویژه روانشناسی ، کنترل فشارهای روانی افراد در همه سازمانها از اهمیت ویژه ای برخوردار است .
بدیهی است این اهمیت با حساسیت سازمانها نیز از شدت بیشتری برخوردار است .
در میان سازمانهای اجتماعی ، دانشجویان نیز از اهمیت ویژه و موقعیت حساسی برخوردارند .
عمده ترین قشر جامعه که وظیفه کسب دانش امروز را دارند و از استعداد بالقوه ای جهت اداره اینده کشور برخوردارند همین قشر دانشجویان است که بعهدها با توجه به عضو اوین و تصدی مشاغل گوناگون چون معلم استاد دانشگاه افراد مهم جهت ساخت پا به های اقتصادی سیاسی و فهرنگی جامعه پایه های مهم بقای جامعه خواهند شد .
موضوع سلامت روان دانشجویان و تاثیر ان بر سایر زوایای زندگی انان موضوعی است که اکثریت متخصصان تعلیم و تربیت و محققان به ان با عظیمی دارند دانشجویان افرادی هستند که با توجه به موقعیت ویژه انان بیشتر در معرض فشارهای عصی قرار دارند و این تاثیر بهره وری انان را نیز تحت شعاع قرار می دهد .
دانشگاه و جامعه دانشجویان به عنوان عضو فعال ( متخصص جامعه یکی از ارکان و نهادهای توسعه پایدار فرهنگ و اجتماعی هر جامعه محسوب می شوند .
بررس سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) دانشجویان که از مهم ترین و موثرترین اعضاء جامعه دانشگاهی کشور به حساب می ایند نیاز به راهکارهای جهت ارتقاء سطح سلامت روانی هستند و باید به پیشگیری از افت سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) آنان پرداخته شود .
به بیان دیگر این پژوهش علاوه بر این که حیطه دانش مربوط به این موضوع را توسعه می بخشد .
می تواند توجه مسئولین محترم وزارت علوم و مسئولین محترم دانشگاهها را به این هدف معطوف سازد که : علاوه بر اثرات جسمانی ورزش اثرات روانی ان نیز در نظر گرفته شود .
و این پژوهش قدمی است .
4-1- موضوع تحقیق بررسی ارتباط بین میزان انجام فعالیتهای بدنی و ورزشی و سطح سلامت روانی _ جسمانی ، اضطراب و اختلال ، کارکرد اجتماعی ، افسردگی ) در بین دانشجویان پسر دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال تحصیلی 86-85 5-1- اهداف تحقیق الف ) هدف کلی : هدف کلی این تحقیق بررسی ارتباط بین میزان انجام فعالیتهای مبدنی و ورزشی با سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) دانشجویان پسر دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی در سال تحصیلی 86-85 ب – اهداف اختصاصی : موضوع تحقیق حاضر به طور اختصاصی جنبه های زیر را مورد بررسی قرار می دهد : 1- بررسی ارتباط بین میزان انجام فعالیتهای بدنی و ورزشی با سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) دانشجویان پسر دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی 2- توصیف سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) دانشجویان پسر ( مرد ) ورزشکار 3- توصیف سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) دانشجویان پسر غیر ورزشکار 4- مقایسه سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) پسر ورزشکار و غیر ورزشکار 5- ارتباط سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) پسر ( مرد ) ورزشکار با سابقه ورزشی 6- توصیف اجمالی سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) پسر (مرد) ورزشکار رشته های انفرادی 7- توصیف اجمالی سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) پسر ورزشکار رشته های گروهی 8- مقایسه سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) دانشجویان پسر ورزشکار رشته های انفرادی و گروهی 9- توصیف اجمالی هر یک از زیر مجموعه های سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) در پسران دانشجوی ورزشکار و غیر ورزشکار 10- مقایسه بین زیر مجموعه های سالمت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) دانشجویان پسر ورزشکار و غیر ورزشکار 6-1- فرضیه های تحقیق فرضیه های این تحقیق عبارتند از : 1- بین میزان انجام فعالیت های بدنی و ورزشی و سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) ارتباط معنی دار وجود دارد .
2- بین سطح سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) و سابقه ورزشی ارتباط معنی دار وجود دارد 3- سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) دانشجویان پسر ورزشکار و غیر ورزشکار با هم تفاوت معنی دار دارد .
4- سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) دانشجویان پسر ورزشکار ، رشته های ورزشی گروهی و انفرادی با هم تفاوت معنی دار دارد .
5- زیر مجموعه های سلامت روانی ( فیزیکی ، اجتماعی و ...
) پسران دانشجوی ورزشکار و غیر ورزشکار با هم تفاوت معنی دار دارد .
7-1- تعاریف عملیاتی 1- سلامت روانی : سازمان جهانی بهداشت ، سلامت روانی را حالت سلامتی کامل فیزیکی ، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری و ناتوانی تعریف می کند .
همچنین سلامت روانی را معادل کلیه روش ها و تدابیری می دانند که برای جلوگیری از ابتلا به بیماری به کار می رود که در این پژوهش از پرسشنامه 28 سئوالی گلدبرگ جهت اندازه گیری ان استفاده می شود .
2- میزان انجام فعالیتهای بدنی و ورزشی : فعالیتهای بدنی و ورزشی انجام شده که شخص در شبانه روز انجام می دهد با توجه به نوع فعالیت و مدت انجام آن که در این پژوهش به وسیله اندازه گیری میزان انرژی مصرفی روزانه براورد می شود .
3- ورزشکار : به دانشجوی اطلاق می وشد که تا زمان برگزاری ازمون سلامت روانی ، حداقل به مدت 3 سه ماه به طور مستمر و منظم در یک رشته ورزشی انفرادی و یا گروهی مشغول به فعالیت بوده است .
4- رشته های ورزشی انفرادی : عبارت است از رشته های ورزشی که رقابتهای آنها به صورت انفرردی برگزار گردد 5- غیر ورزشکار : به دانشجوی اطلاق می شود که سابقه هیچ گونه فعالیت ورزشی مستمر و منظمی را نداشته است .
6- رشته های ورزشی گروهی : عبارت است از چهار رشته ورزشی فوتبال ، والیبال ، بسکتبال و هندبال 7- مسابقه ورزشی عبارت است از مدت زمانی بر حسب ماه که ورزشکار به صورت منظم و مستمر و بدون قطع یا دوری تا زمان انجام ازمون سلامت روانی مشغول به فعالیت در یک یا چند رشته ورزشی بوده است .
فصل دوم ادبیات و پیشینه تحقیق 1-2- مقدمه 2-2- ادبیات تحقیق 1-2-2- مفهوم سلامت روانی بر اساس نظریه های مختلف 2-2-2- فشار های عصبی (روانی ) و سلامت روانی 3-2-2- نشانه های فشار روانی 4-2-2- فشار عصبی ( روانی) و دانشجویان 5-2-2- واکنشهای دانشجویان نسبت به فشارهای روانی 6-2-2- روشهای مقابله دانشجویان با فشارهای روانی 7-2-2- انجام دادن فعالیتهای بدنی و ورزشی 8-2-2- جمع بندی ادیات تحقق 3-2- پیشینه تاریخی تحقیق 1-3-2- اثرات فعالیتهای بدنی و ورزشی و انجام آنها بر سلامت جوامع بیمار 2-3-2- سلامت روانی در انواع رشته های ورزشی و فعالیت های بدنی مختلف 3-3-2- تفاوت افراد ورزشکار و غیر ورزشکار در سلامت روانی و ابعاد آن 4-3-2- جمع بندی و نکات آخر در مورد پیشینه تحقیق 1-2- مقدمه امروز فواید فیزیولوژیک و روحی روانی ورزش امری بدیهی و آشکارا و شناخته شده است .
نتایج تحقیقات به خوبی نشان داده است که ورزش و فعالیتهای ورزشی موجب افزایش بافت ماهیچه ای موجب سهولت کنترل وزن – کنترل سطح فشار خون و به طور کلی و همه جانبه حفظ سلامت جسمی و روانی می گردد.
اما اینکه ورزش می تواند موجب ارتقاء سطح سلامت روانی گردد تحقیقات علمی با احتیاط و دقت نظر بیشتری مورد تایید و تاکید قرار می دهند.
با توجه به این امر که در این پژوهش هدف اصلی بررسی ارتباط بین میزان انجام فعالیتهای بدنی و ورزشی با سطح سلامت روانی است، بنا به اصول پژوهش ابتدا به بررسی ادبیات تحقیق (مباحث نظری و تعاریف سلامت روانی و ...) پرداخته می شود و سپس بعد از این مقوله مروری بر چند و یا شاید بتوان گفت تحقیقات انجام گرفته توسط سایر پژوهشگران در این زمینه، خواهد شد.
2-2- ادبیات تحقیق سلامت روانی و تعریف آن: فرهنگ فارسی معین سلامت را: 1- بی گزند شدن، بی عیب شدن 2- رهایی یافتن، نجات یافتن 3- امنیت 4- عافیت و تندرستی 5- نجات، رستگاری 6- خلاص از بیماری، شفا 7- آرامش، صلح 8- سالم و تندرست بودن معنی کرده است.
مفهوم سلامت روانی در واقع جنبه ای از مفهوم کلی سلامت است.
سازمان بهداشت جهانی (WHO) سلامت روانی را چنین تعریف کرده است: حالت سلامت کامل فیزیکی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی.
در واقع می توان گفت یکی از اهداف مربوط به سلامت روانی ایجاد امکانات قابل قبولی برای تامین کردن و ایجاد یک زندگی کامل و مناسب انسان برای فرد فرد افراد است، انسان باید از لحاظ فیزیکی و روانی و اجتماعی در امنیت کامل به سر برد.
(نوربخش،1378) ابعاد منفی و مثبت تعریف سلامت روانی از دید سازمان بهداشت جهانی (WHO) توسط داونی و همکارانش (1996) مورد توجه قرار گرفته است.
در قسمت اول تعریف آنها، اعتقاد دارند که سلامت به مثابه یک مفهوم مثبت نگریسته می شود.
کیفیت مثبت: آسایش و بهزیستی.
در قسمت دوم تعریف، آنها به سلامت در بعد منفی به مثابه فقدان بیماری، یا معلولیت.
در قسمت دوم تعریف، آنها به سلامت در بعد منفی به مثابه فقدان بیماری، یا معلولیت نگریسته اند.
با در نظر گرفتن این تعاریف، این مطلب مورد تاکید قرار می گیرد که سلامت حقیقی هم شامل پیشگیری از نابهنجاری و بیماری است و هم توجه به ارتقای سلامت در بعد مثبت است که البته این امر کمتر مورد توجه قرار گرفته می شود.
داونی و همکارانش با در نظر گرفتن سلامت به مثابه یک مفهوم نسبی به جای یک مفهوم مطلب مدل جدیدی برای سلامت ارائه داده اند که در زیر به آن اشاره می کنیم.
مدل جدید سلامت ازدوانی و همکاران سلامتی جسمانی اجتماعی روانی مثبت منفی ( ناخوشی) ناخوشی بیماری بد شکلی تناسب اندام ( صحت) سلامتی و خوشی حقیقی حالات ناخواسته جراحات ( ضایعه) ناتوانی عقب افتادگی منبع «مدلی برای سلامت» داونی و همکاران (اقتباس از سهرابی، 1380) این مدل ابعاد مثبت و منفی سلامت را مطرح می کند که هر کدام با عناصر جسمی، روانی، اجتماعی که از تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO) 1946 نشأت می گیرد مطابقت دارد.
در بعد مثبت که بیشتر مورد توجه داونی و همکارانش بوده است، سلامت روانی را فرایند نیرومندن شدن و قادر بودن توأم با داشتن یک زندگی خوب منعکس می کنند.
به عنوان مثال دوستان مناسب، خشنودی از نیازهای مادی، داشتن توانایی کنترل زندگی، قادر بودن برای انتخاب آنچه فرد می خواهد انجام دهد یا قادر بودن به گسترش و توسعه خلاقیت های فردی و داشتن اختیار برای توسعه این کیفیات که ذکر شد.
داونی و همکارانش همچنین بیان می کنند که سلامتی از دیدگاه مثبت آن، اندیشه مناسب اندام و سعی در داشتن تناسب اندام را نیز در بر می گیرد.
این مفهوم بر اسنادهای جسمی سلامت متمرکز است و در چهار مقوله قدرت و استحکام، نیروی بدنی، انعطاف پذیری و مهارتهای گوناگون خلاصه می شود.
این مقوله های چهارگانه به ما اجازه می دهند که وظایف و مسئولیتهای روزمره معمولی را بدون ناراحتی بدنی انجام دهیم و نقشها و وظایف بالاتری را نیز اجرا کنیم.
در بعد منفی داونی و همکارانش دامنه وسیعی (وسیعی) از شرایط غیر عادی جسمی مثل بیماری و بد شکلی و ...
و یا وضعیت های ناخواسته مانند جوش روی پوست یا شرایط ناتوان کننده مانند جراحات اعضای مختلف بدن را به طور بحث برانگیزی مطرح می کند که ممکن است بعضی از این شرایط مستقیما با ناخوشی مربوط نباشد.
در پایان داونی و همکارانش بیان می کنند سلامت چه بعد مثبت آن و چه بعد منفی آن با عناصر جسمی، روانی و اجتماعی پیوستگی کامل دارند.
اگرچه ارتباط دقیق بین این سطوح مختلف سلامت مبهم است.
(سهرابی،1380) علاوه بر این در بعضی از منابع تحقیقی به تعاریفی از سلامت روانی بر می خوریم که در این جا به ذکر نمونه های از آن می پردازیم.
لوینسون و همکارانش (1962) سلامت روانی را چنین تعریف کرده اند: سلامت روانی عبارت است از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن (به نقل از میلانی فر، 1378).
کارل مینجر سلامت روانی را: سازش فرد با جهان اطرافش با حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل شود می داند.
(به نقل از میلادی فر، 1378) ساعتچی سلامت روانی را اینگونه تعریف می کند: خودی از نظر روانی و عقلی سالم است که درباره خود دچار خطا و وهم نمی شود، اجازه نمی دهد ترسها و پیش داوریها یا نیروی عادات، تصویری را که وی از جهان اطراف خود دارد، تعریف کند.
برای خود هدفهای مطلوبی که هر چند دسترسی به آنها امکان پذیر است ولی دسترسی به آنها لزوماً آسان نیست انتخاب می کند و از هر کاری که لازم باشد برای نیل به هدفهای خود بدون تغییر دادن آنها استفاده می کند.
(ساعتچی، 1369 به نقل از رحمت اله صادقی) 1-2-2- مفهوم سلامت روانی بر اساس نظریه های مختلف نظریه های گوناگون برای روشن ساختن و تبیین آسیب پذیری و نارسایی های مقابله فرد در برابر فشارهای عصبی ارائه گردیده است.
هر کدام از این نظریه ها سلامت روانی رابه زعم خود تعریف می کنند و شرایط بخصوصی را برای پیشگیری بیماریهای روانی و در نتیجه تأمین سلامت روانی انسان پیشنهاد می کند که در ادامه به ذکر چند نظریه پرداخته می شود.
الف) نظریه زیست شناسی نظریه زیست شناسی در مطالعه رفتار انسان، بیشترین اهمیت را برای بافتها و اعضای مختلف بدن قائل می شود.
این نظریه که پایه اصلی روانپزشکی را تشکیل می دهد بیشتر بر بیماریهای روانی تاکید و توجه دارد تا سلامت روانی، زیرا بیماری روانی را جزو سایر بیماریها به حساب می آورد.
دیدگاه روانپزشکی برای تبیین بیماری روانی، بر پدیده ها و ...
اختلالهای فیزیولوژیک اهمیت می دهد.
این دیدگاه از علم پزشکی الهام می گیرد زیرا علم پزشکی معتقد است که بیماری جسمی در اثر بی نظمی در عملکرد یا در خود دستگاه به وجود می آید.
اگر رفتار شخص از هنجار منحرف شود،به این خواهد بود که دستگاه روانی او اختلال پیدا کرده است.
طبق این دیدگاه اختلالهای روانی بر اثر نیازهای شخصی، عقاید، آرزوهای اجتماعی و ارزشهای که با مخالفت روبرو می شوند بروز نمی کند این پدیده ها به فرایندهای روانی – شیمیایی نسبت داده می شوند.
دیدگاه روانپزشکی، درباره فرد دید تعادل حیاتی دارد.
طبق این دید، سلامت روانی عبارت است از نظام متکاملی که خوب کار می کند.
اگر تعادل به هم بخورد، بیماری روانی ظاهر خواهد شد.
بنابراین می توان رفتار را به پاندولی تشبیه کرد که بین دو قطب بیماری نوسان دارد و سلامت روانی بین آن دو قطب جای می گیرد.
ب – نظریه روانکاوی سنتی ترین اندیشه و عقیده روانکاوی معتقد است که شخصیت فرد از سه عنصر تشکیل می شود.
نهاد، من و من برتر، نهاد تنها عنصر ذاتی شخصیت است و از اصل کسب لذت پیروی می کند.
من از تولد به بعد همراه با رشد کودک شکل می گیرد.
من تابع اصل واقعیت است، تحلیل می کند، می فهمد و باعث ایجاد سازگاری بین دو بعد شخصیت یعنی نهاد و من برتر می شود.
من برتر از اوایل کودکی به وجود می آید و از اصل آرمانی و وجدان اخلاقی و از کمال جویی پیروی می کند.
من برتر برای فرد وجدان اخلاقی فراهم می آورد.
او را از ممنوعیت های مختلف آگاه می کند.
به نظر برخی روانکاوان، سلامت روانی زمانی تضمین می شود که من با واقعیت سازگار شود.
همچنین تکانش های غریزی نهاد به کنترل درآید.
حتی برخی روانکاوان، از قابلیت سازگاری فراتر می روند و می گویند که فرد باید بتواند بین سه عنصر شخصیت (نهاد، من، من برتر) تعادل برقرار کند.
بنابراین اگر بین نهاد و من برتر تعارض به وجود آید،بیماری روانی ظاهر خواهد شد و بر حسب این که در مقابل یک نیروی قوی و یا به عبارتی یک نهاد قوی (شخصیت بزهکار و ضد اجتماعی که بر اصل لذت تأکید دارد) قرار گرفته باشیم به صورت های مختلف تجلی خواهد کرد.
نهاد ، من ، و من برتر در ارتباطی تنگاتنگ با هم قرار دارند.
و من در این میان نقش مهم تری را ایفا می کند .
در واقع من باعث ایجاد تعادل بین نهاد و من برتر می شود .
من از آگاهی به واقعیت برخوردار است و قادر به ادراک و دستکاری محیط فرد است و مطابق با آنچه فروید اصل واقعیت نامیده عمل م یکند .
من به دو صاحب اختیار یعنی نهاد و من برتر خدمت می کند و به طور ثابت میان خواستهای متعارض آنها میانجیگری و مصالعه جویی می نماید .
من این ارباب خردمند است که فرد را وا می دارد همچنان به شغلی که شاید چندان به دلخواه نباشد اومد دهد .
یا موجب شکیبایی در برابر افرادی می شود که ممکن است از آنها خوشش نیاید و این همه به خاطر این است که واقعیت چنین رفتاری را به عنوان راهی مناسب برای ارضای خواستهای بی پایان نهاد ایجاد می کند .
کارکرد کنترل گری و تعویق اندازی خود باید به طور پیوسته به کار گرفته شوند و گرنه تکانهای نهاد بارز می شوند و خود خرد گرا را مغلوب می سازند .
اما قسمت دیگر شخصیت از دیدگاه روانکاوان من برتر ( فراخود ) نامیده می شود .
این وجه اخلاقی شخصیت معمولا در سنین 5 تا 6 سالگی فرا گرفته می شوند و بیش از هر چیز در برگیرنده قاعده های رفتاری منع شده از سوی والدین است .
کودک رفتارهای را که از نر والدین نادرست و یابد قلمداد می شوند در اثر تنبیه یاد می گیرد .
و یا از طریق تحصین و یا مثال از این رو کودک یک رشته قاعده هایی نظیر تو باید تو نباید را یاد می گیرد که پذیرش و یا طرد آنها موجب پذیرش و یا طرد کودک می شوند .
فرا خود یا همان من برتر ( نهاد ، خود ، فراخود : نهاد ، من ، فرامن ) در نقش داور اخلاقی و به منظور حفظ پی جویی دایمی برای کمال اخلاقی ، مصمم و حتی بی رحم است .
فرامن ( من برتر ) از نظر شدت و نامعقولی و پافشاری ناسنجیده و پی گیرانه بر فرمانبرداری تفاوتی با نهاد ندارد .
قصد آن نه به تعویق انداختن خواستهای لذت جومایه نهاد ، بلکه بازداری همه آنهاست.
بدین ترتیب ما تعارض مستمری را درون شخصیت انسان می بینیم.
نظر فروید که اساساً نظریه روانکاوی از اوست انسان را اینگونه توصیف می کند: «انسان اساساً یک میدان کارزار است.
وی به مثابه سرداب تاریکی می ماند که در آن یک پیر دختری مبادی آداب (من برتر) و یک میمون دیوانه جنسی (نهاد) در یک پیکار دائمی اخلاقی هستند و این درگیری نیز به یک کارمند بانک نسبتا عصبی (من) ارجاع شده است.
(دوان شولتز، مترجمان، نظریه های شخصیت).
ج- نظریه رفتار گرایی مکتب رفتارگرایی که بنیان گذار اصلی آن آقای واتسون روانشناس مشهور و معروف امریکایی است معتقد است که سلامت روانی به محرک ها و محیط وابسته است.
رفتارگرایی بر خلاف روانکاوی، بر فرایندهای ناآگاه تاکید ندارد و سلامت رواین و بیماری را در مقابل هم قرار نمی دهد.
این مکتب سعی دارد که رفتار را با عبارات عملیاتی یعنی قابل مشاهده و اندازه گیری تعریف و مشخص نماید.
بنابراین رفتارگرایی، برای آن که از رفتار دید عینی و ملموسی بدست بدهد بر مشاهده رفتار و تعامل بین آن رفتار و محیط تاکید کرده و تأکید دارد.
محرک ارگانیسم پاسخ آنچه که مکاتب دیگر روانشناسی و روانپزشکی و پزشکی به عنوان بیماری روانی به حساب می آورند از دیدگاه رفتارگرایان رفتاری است که مثل سایر رفتارها آموخته شده است.
مسلما این رفتار با رفتاری که در برخی موقعیت ها به طور طبیعی انتخاب و پذیرفته می شود مطابقت نمی کند، با این همه رفتار آموخته شده و طبق قوانین یادگیری کنش گر، هر کاری بر آموخته شدن باید تقویت شود.
در مورد رفتار ناسازگار یا غیر انطباقی نیز همین طور است.
رفتار ناسازگار مثل هر رفتار دیگر، بر اثر تقویت آموخته می شود.
بنابراین از دید رفتارگرایی، سلامت روانی رفتاری است که با محیط معینی، با نوعی بهنجاری رفتاری، سازگاری دارد.
اصطلاح سازگاری قضاوت ارزشی مشاهده گر، والدین، معلم را در برمی گیرد.
به طور کلی مکتب رفتارگرایی در تعریف سلامت روانی، بر سازگاری فرد با محیط تاکید می کند و معتقد است که رفتار ناسالم نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت آموخته می شود.
بنابراین سلامت روانی نیز رفتاری است که آموخته شده و می شود.
اگر تغییرات محیطی تقویتی فراهم نمکند چه در جهت ایجاد بیماری روانی و چه تقویت در جهت از بین بردن و یا ایجاد سلامت روانی.
احتمال تکرار آن رفتار کاهش خواهد یافت.
(اسکینر،1976) د- نظریه انسان گرایی یکی از مشهورترین روانشناسان انسان گرا آبراهام مزلو است.
مزلو معتقد است که نیازهای انسان، متناسب با نیرومندی به پنج طبقه یعنی نیازهای زمینی، نیازهای ایمنی، نیازهای تعلق و عشق، نیازهای عزت نفس و نیازهای خود شکوفایی تقسیم می شود.
به عقیده او سلامت روانی عبارت است از دو حالت کسی که از نظر نیازهای بنیادی آن قدر ارضاء شده است که می تواند برای خود شکوفایی انگیزه داشته باشد.
بنابراین مفهومی که مزلو از سلامت روانی دارد بر رشد فرد در جهت خود شکوفایی تاکید می کند این تمایل جنبه همگانی دارد و سعی می کند برآورده شود.
هر عاملی که این نیرو را به حرکت در آورد، فرد را در جهت سلامت روانی و خلق نیازهای بالاتر هدایت خواهد کرد.
بر عکس کسی که تمام تلاشهای او به ارضای نیازهای زیستی محدود شود،رشد نخواهد یافت و به سلامت روانی کامل نخواهد رسید.
مزلو برای تحقق عزت نفس و خودشکوفایی، سیزده معیار بالینی را به شرح زیر پیشنهاد می کند 1) ادراک خوب از واقعیت 2) پیشرفت در قبول خود، دیگران و طبیعت 3) پیشرفت در داشتن اراده 4) پیشرفت های نسبی در مسایل اصلی 5) آزاد بودن و شوق زندگی داشتن 6) خود مختاری فزاینده و مقاومت در تشکیل گروه ها 7) ابتکار داشتن در قضاوت و غنی بودن در انگیزه 8) فراوانی تجربه های بسیار بالا 9) همانند سازی خوب با انسانیت 10) بهبود روابط با دیگران 11) راحتی در قبول دیگران 12) رشد خلاقیت 13) تحرک و تحول در نظام ارزشها.
به نظر روانشناس انسان گرا ، برای داشتن سلامت روانی ، تا اندازه ای باید انعطاف پذیر بوده با واقعیت انقدر فاصله گرفت که بتوان بیشترین خود مختاری و مسئولیت پذیری را بدست اورد این فاصله گرفتن یا رها شدن از وقاعیت به معنی بی علاقگی یا طرد نیست بلکه بیشتر تحلیل کسب اگاهی قبول تجربه روانی و ذهنی فرد است .
برخلاف مزلو که بر رشد مطلوب ارگانیسم تاکید دارد کارل راجرز یکی دیگر از انسان گرایان مشهور از سلامت روانی مفهوم دیگری ارائه م یدهد .
این مفهوم ریشه در مفهوم اصالت وجودی دارد و بر فرضیه تمایل بنیادی انسان به خود شکوفایی استوار است .
از طرف دیگر توانایی خود شکوفایی به محیط وابسته است ، محیطی که رشد فرد را ممکن می سازد و برای او احساس پذیرفته شدن نامشروط و ارزشمندی را فراهم می اورد .
طبق تبیین راجرز ، بیماری روانی یا نبود سلامت روانی بر اثر پذیرفته شدن برخی رفتارها به وجود می آید .
در واقع همه رفتارها پذیرفته نمی شوند و همه رفتارها مورد تایید و تاکید دیگران قرار نمی گیرند.
این عدم پذیرش یعنی تصویر که شخص از خود دارد ( خود پنداره ) و تصویری که واقعیت برای او فراهم می اورد ، انحراف و مشکل ایجاد می کند .
این جاست که شخص وسایل پوشانیدن واقعیت را فراهم می کند بدین وسیله سازگاری و بقا را برای خود ممکن می سازد به طور کلی مکتب انسان گرایی معتقد است که سلامت روانی یعنی ارضای نیازهای سطوح پایین نگه دارد و از خود شکوفایی او جلوگیری کند اختلال رفتاری را به وجود خواهد اورد .
بیشترین تلاش خود را صرف انچه که انجام می دهند می کنند و پس از انجام ان نیز خرسندی نصیبشان می شود ( نبی جمالی ، 1370) 2-2-2- فشارهای عصبی (روانی ) و سلامت روانی به نظر الیس ترس که یکی از جنبه های فشار عصبی است عبارت است از دنبال کردن عقیده و یا نگرش و یا جملات به درون افکنده شده .
الیس اختلالات عاطفی را نتیجه طرز تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی می داند .
( شفیع ابادی عبدالله و غلامرضا ناصری نظریه های مشاوره و روان درمانی ، 1384) میلانی فر سلامت روانی را معادل کلیه روشها و تدابیر می داند که برای جلوگیری از ابتلا به بیماری روانی به کار می روند .
امروزه با قاطعیت می توان گفت که انسان نه جسم است و نه روان بلکه تلفیقی از این دو عنصر است این انسان دو وجهی در محیط ی زندگی می کند که پیوسته در معرض فشارهای گوناگون است و هر لحظه حالت تعادل او را متزلزل می کند .