قرآن کتاب آسمانی ما مسلمانان و نیز پیامبر بزرگوار اسلام , مکرراً بر تحصیل علم و دانش تاکید کرده اند.
رسول اکرم (ص) بارها مسلمانان را به فراگیری علوم تشویق کرده اند و فرموده اند: « به دنبال علم و دانش بروید حتی اگر در چین باشد.
» مسلمانان نیز به پیروی از دستورات قرآن و پیامبر از صدر اسلام برای آموختن علوم مختلف سعی و کوشش فراوان داشته اند.
از این جهت لازم است برای بهبود تعلیم و تربیت و همچنین راهنمائی و کمک به دانش آموزان در امر تحصیل که همواره مورد نظر دانشمندان و بزرگان دین بوده است سعی و کوشش بعمل آید .
بر تمام افراد جامعه بخصوص آنان که به نوعی با آموزش و پرورش در ارتباطند لازم است به هر نحو که می توانند راهی را برای بهتر کردن وضع تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش بخصوص در مقطع ابتدایی و رفع کمبودها و اشکالات آموزشی پیدا نموده و علل و عواملی که در پیشرفت تحصیلی نسل های آینده و حال موثرند را بررسی وکشف نمایند.
بیش از 80 % شخصیت کودکان و نوجوانان در متن خانواده , در کنار پدر و مادر شکل می گیرد و خانواده بعنوان اولین پایگاه تعلیم و تربیت و نخستین مدرسه کودکان می باشد و در مورد پیشرفت تحصیلی فرزندان و آینده سازان نقش اساسی را دارند , لازم است در این باره علل کمبود و نقایص برخورد اولیا پیگیری و در جهت ، پیشرفت تحصیلی فرزندان بکار گرفته شود.
و به خانواده های محترم و عاشق پیشرفت فرزندان , آموزشهای لازم و ضروری , با تشکیل کلاسهای آموزش خانواده از طریق مربیان و استادان ماهر و حاذق داده شود.
بیان مسئله : از آنجایی که عوامل دخیل و موثر در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بسیار زیادند و ب عوامل گوناگون در داخل نظام آموزش و پرورش و عوامل خارج از نظام آموزشی ( عوامل خانوادگی ) تقسیم می شوند که در مقدمه به بسیاری از پر اهمیت ترین آنها اشاره شده است از بین آن عوامل فراوان که بیش از همه دارای اهمیت بیشتری هستند انتخاب و مورد سوال قرار می گیرند.
1- آیا رابطه ای بین میزان سواد والدین و پیشرفت تحصیلی فرزندان وجود دارد؟
2- آیا رابطه ای بین میزان درآمد والدین و پیشرفت تحصیلی فرزندان وجود دارد؟
3-آیا رابطه بین ولی ومربی، بر میزان پیشرفت تحصیلی فرزندان تاثیر دارد؟
ضرورت و اهمیت تحقیق: بدیهی است که کشور ما به مطالعات و تحقیقات مربوط به آموزش و پرورش نوجوانان و کودکان نیاز فراوان دارد و در این میان لازم است به مسائل و مشکلات مهمی که به نحوی به پیشرفت تحصیلی دانش آموزان لطمه می زند توجه لازم مبذول گردد.
لذا تحقیقاتی ارزنده و معضل گشا در این زمینه برای رسیدن به وضع نسبتا مطلوب و ضروری به نظر می رسد که از طریق یافتن راههای پیشرفت تحصیلی از جنبه های عوامل موثر خانوادگی , آموزشی و پرورشی در این مسیر قدم های موثر و راهگشایی در جهت حل این مشکل بزرگ برداشته شود که مهمترین و پر اهمیت ترین بررسی ها و دست آوردها از مسائل و عوامل خانوادگی در جنبه های پیشرفت تحصیلی از هدفهای عمده و اساسی ما در این تحقیق می باشد.
اهداف تحقیق : 1- بررسی رابطه بین میزان سواد والدین و پیشرفت تحصیلی فرزندان.
2- بررسی رابطه بین میزان درآمد والدین و پیشرفت تحصیلی فرزندان .
3-برسی میزان تأثیر همکاری خانه ومدرس.
4-برسی کیفیت وکمیت جلسات اولیاءومربیان در بهبود مشکلات وپیشرفت تحصیلی.
سوالات تحقیق : 1- آیا میزان سواد والدین در پیشرفت تحصیلی فرزندان موثر است؟
2- آیا بین شغل والدین و پیشرفت تحصیلی فرزندان ارتباط وجود دارد؟
3- آیا نوع مسکن در پیشرفت تحصیلی فرزندان تاثیر دارد؟
4- آیا رابطه ای بین میزان درآمد والدین و پیشرفت تحصیلی فرزندان ارتباطی وجود دارد؟
5-آیاجلسات مربیان ووالدین که هم اکنون در مدارس برگذار می شود موثر است؟
تعریف نظری موضوع : در این قسمت از تحقیق دو متغیر با عناوین خانواده و پیشرفت تعریف می شوند.
تعریف خانواده : پس از ازدواج یک مرد و یک زن مجموعه ای تشکیل می یابد و از وجود آنها تعدادی فرزند متولد می گردد که به مجموعه آنها خانواده گفته می شود.
خانواده اولین پایگاه تعلیم و تربیت فرزندان و کودکان می باشد.
تعریف پیشرفت : پیشرفت از نظر لغوی به معنی پیش رونده و سیر کننده به طرف بالا و جلو در جهت مثبت می باشد.
تعریف نظری پیشرفت : تعریف نظری پیشرفت عبارت است از معدل نمره های امتحان دانش آموزان در رسیدن به هدفهای از پیش تعیین شده درسی از وضع موجود به وضع مطلوب.
پیشینه نظری تحقیق : اهمیت خانواده : خانواده اولین بذر تکوین رشد فردی و بنای شخصیت را در انسان فراهم می سازد کودک در خانواده زبان می آموزد , ارزش های اخلاقی را کسب می کند , روابط اجتماعی با دیگران را می آموزد و اصول و قواعد اخلاقی را یاد می گیرد.
خانواده به عنوان فیلتری برای عقاید , ارزش ها و نگرش های مربوط به فرهنگ یک جامعه محسوب می شود و آنها را به یک شیوه بسیار اختصاصی و انتخابی به کودک ارائه می دهد بی تردید باید گفت که شخصیت , نگرش ها , طبقه اجتماعی , اقتصادی مذهب و خصوصیات , وابستگی های نسبی خانوادگی , تحصیل و جنس والدین خانواده بر نحوه ارائه ارزش ها و میزان های اخلاقی به فرزندان تاثیر خواهد گذاشت.
( کرمی نوری و مرادی , 1372 ) خانواده در تربیت اجتماعی کودک وظایف و نقش های متعددی را بر عهده دارد که اهم آنها عبارتند از : 1-خانواده به عنوان سیستم 2- خانواده به عنوان معلم و الگو 3- خانواده به عنوان کانون محبت و امنیت خانواده به عنوان سیستم : خانواده را می توان به عنوان یک سیستم اجتماعی یا به عنوان بخشی از یک اجتماع بزرگتر در نظر گرفت , خانواده از یک سو با سازمان ها و موسسات اجتماعی مانند مدرسه , بازار و اجتماع ارتباط دارد و از سوی دیگر اعضای خانواده را در بر می گیرد, بنابر این اجتماع فرد و خانواده به صورت یک سیستم با هم در ارتباطند.
اگر خانواده به طور کامل وظایف اساسی خود را به انجام رساند , جامعه حیات خود را با استحکام بیشتری ادامه خواهد داد و سیستم خانوادگی فرد را برای وارد کردن به اجتماع و سیستم اجتماعی آماده می سازد.
یکی از روان شناسان به نام هارلوک , خانواده را به صورت یک سیستم متعادل پیچیده ای تعریف می کند که با ورود هر کودک این سیستم پیچیده تر می شود.
اعضای خانواده سه نفر هستند ( پدر , مادر و یک فرزند ) در این جا سه نوع تعامل وجود دارد با اضافه شدن یک فرزند دیگر , شش تعامل خواهد آمد و اگر فرزند سومی به خانواده اضافه شود رقم تعامل به ده می رسد و با ورود هر فرزند جدید دیگر تعداد تعامل ها به همین نحو اضافه می شود .
بنابر این خانواده یک نهاد انسانی رو به رشد است که حجم و پیچیدگی آن مرتب در حال دگرگونی است.
و اعضای خانواده هم به عنوان فرد و هم به عنوان بخشی از واحد خانوادگی عمل می کنند.
خانواده به عنوان معلم و الگو : بی تردید باید گفت که خانواده نقش ویژه ای در الگو شدن و آموزش دادن رفتار ها و میزان های اخلاقی و اجتماعی دارا می باشد , هر گونه ارتباط و وابستگی والدین به فرزند و یا فرزند به والدین و یا والدین با یکدیگر به عنوان پایه ای برای ارتباط اجتماعی بعدی فرد می توانند مورد الگو و سرمشق قرار گیرند .
کودک سخن گفتن , راه رفتن , آداب معاشرت , آداب غذا خوردن , طرز لباس پوشیدن , نحوه برخوردها , مسئولیت پذیری , مهر و صفا , پرخاشگری , رفتار کناره جویانه , محبت , شجاعت , عاطفه , تعاون , کمک به دیگران , ظلم و تجاوز و ...
را از پدر و مادر خود فرا می گیرد.
اصولاً در روان شناسی کودک , خصوصاً در سال های قبل از دبستان رفتار کودک به عنوان آینه ای از رفتار والدین به حساب می آید.
آلبرت باندورا و ریچارد والتزر , دو محقق روان شناسی که به یادگیری کودک از طریق مشاهده و تقلید از والدین اهمیت زیادی می دهند در یک تحقیق رفتار والدین و رفتار فرزندان آنها را مورد مقایسه قرار دادند آنها چنین نتیجه گرفتند که : کودکان پرخاشگر دارای والدین پرخاشگر هستند و کودکان گوشه گیر دارای والدین گوشه گیر و منزوی می باشند.
( کرمی نوری و مرادی , 1372 ) خانواده به عنوان کانون محبت و امنیت : محبت و امنیت یک از اساسی ترین ملزومات برای تربیت و رشد کودک می باشد.
کودکی که خصوصاً در سال های اولیه زندگی از محبت خانوادگی و پدر و مادر محروم گردد ممکن است در آینده سازگاری شخصی و اجتماعی او با خطر جدی روبرو شود و از اعتماد به نفس کافی و یا برخوردهای اجتماعی متناسب بهره مند نگردد.
کودک نیاز به تامین امنیت را از رحم مادر آموخته است .
او بعد از تولد همچنان می خواهد که در محیط امن و آرام باشد و اساسی ترین وظیفه خانواده خصوصاً در دوران قبل از دبستان بر آوردن همین نیاز کودک می باشد.
خانواده حتی این نقش مهم را در دوره های دیگر زندگی همچنان حفظ می کند.
دوستان , معلمان و همبازیهای کودک در طول زندگی ممکن است تغییر کنند ولی والدین , تماس نزدیک خود را با کودک در طول زندگی حفظ می کنند و نقش یک نهاد ثابت و پابرجا را برای کودک ایفا می کنند.
( کرمی نوری و مرادی , 1372 ) یکی از روان شناسان به نام هورنای که امنیت را شرط اساسی برای زندگی می داند معتقد است که والدین از طریق عدم ابراز محبت و دوستی نسبت به کودک , کتک زدن متناوب , از شیر گرفتن زودرس , تبعیض قائل شدن بین فرزندان , تنبیه بیجا , رفتار غیر معقول , استهزا کردن , تحقیر نمودن طرد کردن و ...
می توانند امنیت کودک را خصوصاً در سال های قبل از دبستان به خطر بیاندازند , حتی محبت و ابراز دوستی مصنوعی نیز نمی تواند موجبات ایجاد امنیت را برای او فراهم آورد.
( کرمی نوری و مرادی , 1372 ) نقش اقتصاد در خانواده : مطالبی که در این جا مورد بحث واقع می گردد در باره این است که اقتصاد چه نقشی در خانواده ایفا می کند؟
آیا تعبیر روش اقتصادی در جامعه موجب تغییر طرز تشکیل خانواده است یا نه؟
و چه اندازه باید مسائل اقتصادی در تشکیل خانواده مورد توجه باشد.
در پاسخ سئوال اول باید گفت : شکی نیست که مسئله اقتصاد یکی از ارکان اساسی در زندگی خانوادگی بشر است اقتصاد در شئون علمی و اخلاقی , فرهنگی و تربیتی خانواده نقش بزرگی ایفا می کند, اقتصاد در خوشبختی و بدبختی , ترقی و انحطاط , پیروزی و شکست و عزت و ذلت خانواده ها اثر عمیق دارد.
قسمت عمده ناسازگاری ها و اختلافات , تضاد و تشاجر , جنگ و ستیز و جرم و جنایت که در خانواده ها به وقوع می پیوندد و گاهی مفاسد عظیم و غیر قابل جبرانی به بار می آورد از مسائل اقتصادی سرچشمه می گیرد.
بر اثر امور مالی است که چه بسیار دیده می شود زنانی که از شوهران خود جدا می شوند .
فرزند , پدر و مادر خود را ترک می گوید.
برادران و خواهران از یکدیگر قطع رابطه می کنند .
خانواده ها بهم می ریزند و کودکان , بی سرپرست می شوند.
چنانچه , در جامعه ای نیز یک قسمت قابل ملاحظه ای از کشمکش ها و اختلافات که بین افراد یا گروه ها اتفاق می افتد یا ملل و اقوام بشری را رو در روی یکدیگر قرار می دهد و آتش جنگ را مشتعل می سازد منشا اقتصادی دارد.
جامعه شناسان می گویند: « اگر سئوال شود که در جامعه چه چیز سبب جنگ می گردد پاسخ قطعی دادن کار آسانی نیست.
ولی اعتقاد به اینکه عامل اقتصادی سهم بسزایی در ایجاد جنگ دارد , دلایل عینی فراوانی دارد که آنرا تایید می کند و روز به روز بیشتر می شود.
» « اگر سئوال شود که در جامعه چه چیز سبب جنگ می گردد پاسخ قطعی دادن کار آسانی نیست.
» موقعیت اجتماعی _ اقتصادی و یادگیری توانایی ها ذاتی یادگیرندگان به صورت های متعددی تحت تاثیر موقعیت های اجتماعی اقتصادی قرار می گیرد.
انواع سنخ های شناختی فرآیندهای رشد تفکر , خود تصوری , روابط گروهی , روابط معلم و شاگرد , فرصت های آفرینندگی و کسب تجارب بطور عمیقی تحت تاثیر طبقه اجتماعی هستند که کودک در آن متولد شده و رشد یافته است به این ترتیب طبقه اجتماعی دانش آموزان در سطح دبیرستان ها و دانشجویان انجام گرفته است و معلوم شده است علی رغم کوشش هایی که برای ترغیب کودکان محروم از آموزش و پرورش برای ورود به دبیرستان و دانشگاه انجام گرفته است , اکثریت دانش آموزان و دانشجویان از خانواده های متوسط و متوسط به بالا بوده اند.
همچنین بررسی ها نشان می دهد که این قبیل نه از نظر اقتصاد تحصیلی , بلکه از نظر توقعات و امکانات مالی والدین یا کودکان محروم از تحصیل تفاوت های مشهودی داشتند .
به احتمال قوی نتیجه این بررسی ها را می توان به کشور خودمان تعمیم داد.
هر چند , برای حصول اطمینان , لازم است تحقیق مشابهی برای سال های اخیر انجام گیرد.
در گذشته طبقات پایین اجتماعی کمترین رغبت را برای آموزش و پرورش رسمی داشتند.
فرض جامعه نیز بر این بود که آنان در پایه های تحصیلی پایین تری ترک تحصیل خواهند کرد از بیشترشان انتظار می رفت که مثل پدران و دوستان پدرانشان .
کارگران دستی غیر ماهر یا نیمه ماهر با آید.
بعلاوه .
بیشتر خانواده های محروم در محله های پرجمعیت و یا در محله های دوردست , که بیشتر از خانواده ای زندگی می کند که مردم آن , اهل علم و ادب هستند و در آنجا علاقه و رغبت به بحث و گفتگو در باره اندیشه های نو , اختراعات و اکتشافات جدید وجود دارد , بیشتر از کودکی که در خانه وی در باره کتاب ها یا موضوع ها و اکتشافات جدیدی صحبت نمی شود آماده شرکت در بحث ها , درک مسائل جدید و احیاناً هماهنگی و سازگاری با آنها خواهد بود.
در هر حال کودکانی که والدین آنها از تحصیلات خوبی برخوردارند , احتمالاً بیشتر از سایر کودکان علاقمندتر خواهند بود که در تحصیلات خود توفیق داشته باشند.
نوعی زندگی خانوادگی نیز روی یادگیری کودک موثر است.
مثلا کودکی که با خانواده خود به بیشتر جاها مسافرت می کند .
بیشتر از کودکی که تجارب مسافرتی کم و محدود دارد , به مطالعات اجتماعی , تاریخ و جغرافیا آمادگی دارد.
همچنین مطالعاتی که در مورد روابط میان آموزش و پرورش و درآمدها و نابرابری هایی که در خانواده ها و در نتیجه , در مدارس به وجود می آیند انجام گرفته است نشان می دهند که هر قدر سطح درآمدها بالاتر و بالاتر می رود نمرات آزمون های پیشرفت تحصیلی نیز بالاتر می رود یعنی سطح تحصیلات کودکان و نوجوانان با درآمد خانواده آنان رابطه مستقیمی دارد.
( تقی پور ظهیر , 1374 ) وضعیت اجتماعی و اقتصادی والدین : سطح در آمد خانواده نوع شغل پدر , میزان تحصیلات مادر عواملی را تشکیل می دهند که در تعیین سطح درآمد فرزندان تاثیر می گذارد .
به هر صورتی که متغیرهای فوق را اندازه گیری کنیم به نظر می رسد که موقعیت اجتماعی _ اقتصادی خانواده اثر زیادی در درآمدهای آتی فرزندان داشته باشد.
از طرق گوناگون درآمد فرزندان تحت نفوذ موقعیت اجتماعی _ اقتصادی خانواده قرار می گیرند .
برای مثال خانواده هایی که از تحصیلات و امکانات بیشتری برخوردارند , احتمالاً فرزندان خود را به سال های بیشتر از تحصیلات عادی مدرسه ترغیب می کنند و یا خانواده هایی که از درآمد بالاتری برخوردارند قدرت تحمل هزینه های سال های بیشتر تحصیل فرزندان خود را نیز دارند در میان معیارهاى اولیهاى که براى توصیف خانوادهها به کار رفته است، عواملى همچون شغل والدین، سطح تحصیل و درآمد آنان و آبرومندى شغل نانآور وجود دارد که این عوامل بعدها در سطوح "طبقه اجتماعى " یا موقعیت اجتماعى ـ اقتصادى با یکدیگر تلفیق مىشود.
از بررسى تحقیقاتى که چنین معیارهایى را به کار مىگیرد، مىتوان چهار نتیجه به دست آورد: 1.
سطح طبقه اجتماعى یا موقعیت اجتماعى ـ اقتصادى رابطهاى مثبت اما نه مستحکم با طیفى از معیارهاى مربوط به توانایى و موقعیت تحصیلى دارد.
کودکانى که از خانوادههایى با موقعیت بالاى اجتماعى ـ اقتصادى (مانند کودکانى که پدر و مادرشان تحصیلات بالا دارند) به مدرسه مىآیند، بهتر از کودکانى که از خانوادههاى سطح پایین موقعیت اجتماعى ـ اقتصادى هستند،بر پایه چنین معیارهایى عمل مىکنند.
در پژوهشهایى که درآمد شاخص اوضاع و احوال خانوادگى در نظر گرفته شده، تغییر در پیشینه خانواده کمتر از 100% متوسط واریانس مقیاسهاى مربوط به عملکرد تحصیلى را به خود اختصاص داده، اما مطالعاتى که در آنها شغل معیار و شاخص خانواده بوده این واریانس به متوسط حدود 4% تنزل یافته است.
(وایت13، 1982) 2.
آثار تفاوتهاى خانواده، هنگام رفتن کودکان به مدرسه مسلم و مشهود است و خود را در میزان آمادگى کودکان در بهرهگیرى از مدرسه، نشان مىدهد.
روابط متغیرهاى خانواده و پیشرفت تحصیلى در سطح مدارس ابتدایى نسبت به مدارس متوسطه روبه افزایش است.
افزایش این ارتباط ممکن است عامل کاهش واریانس مقیاسهاى محیط خانواده و پیشرفت تحصیلى باشد; زیرا دانشآموزان ناموفق که ترکتحصیل مىکنند از خانوادههایى هستند که موقعیت پایین اجتماعى ـ اقتصادى دارند.
شواهد پراکنده فراوان وجود دارد مبنى بر اینکه رشد دانشآموزان در همه مدارس نشاندهنده آن است که فاصله پیشرفت تحصیلى کودکان خانوادههاى موقعیت پایین اجتماعى ـ اقتصادى و آنهایى که موقعیت بالا دارند، رو به گسترش است.
(کلمن و دیگران 1966، پولمن و گاستن، 1976) بىتردید با اینکه دانش و مهارتهاى کودکان در آغاز مدرسه، نقش بسزایى در این وضعیت دارد، اما مىتوان انتظار داشت که حمایت یا عدم حمایتى که کودکان در طولسالهاىتحصیلىدریافتمىکنند،نیز سهم عمدهاى در این رابطه بازى مىکند.
3.
سطح طبقه اجتماعى یا موقعیت اجتماعى ـ اقتصادى خانوادههاى کودکان، وابسته به میزان پیشرفت تحصیلى آنان (یعنى بالاترین سطحى که دانشآموز در یک نظام آموزشى و پرورشى خود به آن دست مىیابد) است.
در کشورهاى گوناگونى از اروپا و امریکاى شمالى به دست آمده است که کودکان داراى زمینههاى بالاى اجتماعى ـ اقتصادى، نسبت به کودکانى که سوابق پایینترى دارند، در ادامه تحصیل در دوره متوسطه و آموزش عالى موفق بودهاند.
این حقیقت حتى هنگام کنترل میزان توانایى تحصیلى عمومى دانشآموزان نیز صادق است.
(آدامسکى، 1982، گرینى و کلهغان، 1984، هلسى و دیگران، 1980، سوئل و هوسر، 1976) به عنوان نمونه، سوئل و هوسر دریافتند که متغیرهاى اجتماعى ـ اقتصادى در پیشرفت تحصیلى 50% واریانس تفسیر مىشود.
2.
تحولاتاجتماعىوخانوادگى: تحولات اجتماعى که بر ساختار و روابط خانواده تأثیر مىگذارد، تحولاتى از قبیل شهرنشینى، مهاجرت نیروى کار (به ضمیمه افزایش تعداد زنان کارگر) و پیشرفت تکنولوژى (به ویژه تلویزیون) است.
تحولات خانواده، دگرگونىهایى همانند کاهش گستره خانواده، کاهش خانوادههاى بیش از دو نسل (والدین و فرزند)، افزایش خانوادههاى تک والدینى و رشد تعداد مادران کارگر بیرون خانه را شامل مىشود.
به موازات دگرگونى خانوادهها، شبکههاى حمایت اجتماعى نیز در مجامع شهرى و غیرشهرى رو به افول گذاشتهاند.
افول شبکههاى حمایت اجتماعى، انزواى مادرانى را منعکس مىکند که اغلب بسیار جوانند و شاید از حمایت کمتر پدر کودک، دیگر اعضاى خانواده یا دوستان برخوردارند و یا حتى اصلا حمایت نمىشوند.
این امر، در کاهش حمایتهایى که در گذشته از ناحیه سازمانهاى مختلف و شبکههاى غیررسمى مانند کلیساها، سازمانهاى جوانان و همسایگان صورت مىگرفت، نیز مؤثر است.
تحول شرایط خانوادگى، محدود به تأثیرپذیرى اعضاى آن در اوضاع و احوال سخت اقتصادى نیست.
بیشتر کودکان خانوادههاى مرفه در بسیارى از کشورهاى صنعتى، فقط با یکى از والدین (معمولا مادر) زندگى مىکنند; در عین حال، نسبت خانوادههایى که هم زن و هم شوهر کار مىکنند، به شدّت افزایش یافته است.
البته چنین نیست که کودکان این خانوادهها ضرورتاً مشکل تحصیلى داشته باشند.
شاید، برنامهریزىهاى مناسب، مشکلات ناشى از کار یا تک والدینى دانشآموزان را حل کند.
با این وجود چنین شرایط خانوادگى با عوامل دیگرى پیوند مىخورد که آموزش و پرورش رسمى کودکان را حمایت نمىکند.
مثلا، در امریکا کودکانى که تنها به وسیله مادران پرورش مىیابند، حدود یک سوم از نیازهایشان در مقایسه با کودکانى که در خانوادههاى دو والدینى بسر مىبرند، تأمین مىشود.
به علاوه، احتمالا مادران با تحصیلات پایین، عامل اصلى ناکامى و ترک تحصیل زودرس کودکان مىباشند.
براساس برآوردهاى انجام شده در امریکا، حداقل یک سوم کودکان پیش دبستانى حتى پیش از ورود به کودکستان به دلیل شرایط مختلف خانوادگى مانند فقر، کمتوجهى، بیمارى، فقدان حمایت و تربیت بزرگسالان، با خطر ناکامى در مدرسه مواجه مىشوند.
(هودکینسون 1991) این نسبت احتمالا در دهههاى آینده افزایش مىیابد.
هرچند پژوهشهایى در زمینه کشف رابطه میان رشدشناختى، عملکرد تحصیلى و تحولات اجتماعى و خانوادگى مذکور و نیز آثار پرورش انسان در شرایط بسیار محروم انجام گرفته است، ولى چنین تحقیقهایى از گستره این نوشتار بیرون است.
با اینحال، باید توجه داشت که کمبودهاى شناختى و تحصیلى مربوط به محرومیت زیاد، بیشتر ناشى از کمبودها و تفاوتهاى معمولى شرایط خانوادگى در کل جامعه است که در این مقاله بررسى مىشود.
تحقیقات فراوانى درباره تأثیرات تغییر بهنجار شرایط خانواده بر رشدشناختى و عملکرد تحصیلى کودکان از آغاز سده بیستم انجام گرفته است.
برخى از این تحقیقات در مقیاس محدود، برخى دیگر، شمار فراوانى از خانوادهها را زیر پوشش گرفته و در مواردى نیز نمونههایى که نشانگر وضعیت ملى بوده مورد مطالعه قرار گرفته است.
هرچند اطلاعات موجود در تحقیق حاضر از کشورهاى در حال توسعه نیز فراهم شده، ولى بسیارى از این مطالعات در کشورهاى توسعه یافته انجام گرفته است.
مطالعات در همه سطوح نظام آموزشى و پرورشى از پیش دبستانى تا آموزش عالى صورت گرفته است.
برخى از پژوهشگران جمعآورى اطلاعات خود را به دورههاى تحصیلى پس از دبیرستان افراد نیز گسترش دادهاند.
در این مطالعات، اطلاعات به دست آمده از مطالعات طولى و نیز دادههاى مربوط به مطالعات عرضى تجزیه و تحلیل شده است.
جمعى از محققان در بررسى رابطه خانه ـ مدرسه استفاده از روششناسى قوم نگارى را به عنوان جانشین روشهاى سنتى تجربى مطرح کردهاند.
در این تحقیقات، حوزه اصلى مورد علاقه معناهاى اجتماعى است که ایفاکنندگان نقش از دانشآموزان، معلمان و والدین به اهداف، نیّات و اقدامات خودشان و دیگرانى که با آنان تعامل دارند، ضمیمه مىکنند.
با استفاده از الگوى تفسیرى تجزیه و تحلیل موضوعهایى که تاکنون مورد بررسى قرار گرفته است، شامل موضوعاتى از قبیل اطلاعات معلمان از زندگى دانشآموزان و مسؤولیتپذیرى والدین در قبال فعالیتهاى آموزشى مربوط به مدرسه، بوده است.
در اغلب تحقیقهاى سنّتى، شاخصهاى متعددى از عملکرد تحصیلى دانشآموزان به کارگرفته شده است.
این شاخصها شامل معیارهاى پیشرفت تحصیلى (مثل زبان، ریاضیات، علوم)، توانایى (مثل توانایى عمومى، کلامى، فضایى)، پیشرفت تحصیلى (بالاترین سطحى که یک دانشآموز در نظام آموزش به آن نایل مىگردد) و موفقیت شغلى است.
هرچند برخى از تحقیقات از شیوههاى میانگین نمرات، ارزیابى معلمان یا دیگر مقیاسهاى غیر استاندارد پیشرفت تحصیلى استفاده مىکند، ولى بیشتر معیارهاى اندازهگیرى پیشرفت تحصیلى و توانایى آزمونهاى هنجار ـ مرجع استاندارد بوده است.
پژوهشهایى نیز معیارهاى گوناگونى از محیط خانه یا خانواده را به کار گرفته است.
بخش عمده باقیمانده این مقاله، براساس معیارهاى سنجش محیط خانواده تنظیم یافته است.
این کار بیرون از بایستگى روششناختى صورت نگرفته است، بلکه انجام آن دو دلیل دارد: دلیل اول اینکه انتقال صعودى از معیارهاى مربوط به منزلت خانه به معیارهایى که فرایندهاى خانه را توصیف مىکند به طور قابل ملاحظهاى ارزش تبیین معیارهاى خانواده را در ارتباط با پیشرفت تحصیلى افزایش داده است.
دلیل دوم اینکه تجزیه و تحلیل فرایندهاى خانواده، بینش بیشترى رانسبت به عوامل تأثیرگذار خانواده بر پیشرفت تحصیلى فراهم مىسازد.
چنین بینشهایى نه تنها به درک بیشتر روابط خانه ـ مدرسه منجر مىشود، بلکه اساس برنامههایى را فراهم مىکند که والدین را در آمادهسازى کودکان خود براى مدرسه یارى مىدهد.
موانع همکاری در خانه و مدرسه: موانع عمدهی ارتباط اولیاء و مربیان را می توان به سه گروه تقسیم کرد: عوامل مربوط به معلم : در مورد معلمان می توان گفت که گاه برخوردهای نسنجیده و ناآگاهانه برخی از معلمان جرأت حضور در مدرسه را از اولیاء می گیرد.
به طور مثال کمبود اعتماد به نفس که می تواند ناشی از عوامل مختلف از جمله کمبود تخصص حرفهای باشد، باعث می شود که بعضی از معلمان در مقابل اولیاء به خصوص اولیایی که دارای تحصیلاتی بالاتر از آنان می باشند، حالت دفاعی به خود بگیرند و مراجعه اولیاء به مدرسه و نگرانی آنان در مورد وضعیت تحصیلی فرزندانشان را به عنوان تهدید برای خود و زیر سؤال قرار گرفتن روش ها و اقدامات آموزشی خود تلقی نمایند.
از طرفی ممکن است برخی از معلمان به خصوص در مناطق محروم با داشتن پیش داوری در مورد اولیاء بی سواد و مقصر دانستن خانواده، در امر شکست تحصیلی دانش آموزان نتوانند رابطهی ثمر بخشی با اولیاء برقرار نمایند .
عوامل مربوط به مدرسه: بسیاری از جلسات مدرسه برای اولیاء در محیطی خشک و رسمی با برنامههای مشابه و کسل کننده برگزار می شود.
اولیاء معمولاً در تنظیم و تهیهی محتوای برنامهها نقشی ندارند و شنوندگان خاموشی محسوب می گردند که از آنان انتظار می رود برنامه را آن طور که برایشان تنظیم شده است دنبال کنند.
محتوای برنامه ها در بسیاری از مواقع تناسبی با نیازها و انتظارات اولیاء که دارای فرهنگ و نگرشهای مختلف هستند، ندارد.
از طرفی در این جلسات جای معلمان که صاحب خانههای اصلی هستند، خالی است.
در حالی که حضور آنان نه تنها ضروری است بلکه عاملی مهم در جلب اولیاء به مدرسه محسوب می گردد.
عوامل مربوط به اولیاء : موانع ارتبـاطی خـانه و مدرسه تنهـا به معلم ومدرسه محدود نمی شود.
شرایط فرهنگی _ اجتماعی برخی از اولیاء به خصوص تجربیات قبلی آنها از مدرسه می تواند خود مانعی در راه ایجاد ارتباطات ثمربخش گردد.
بسیاری از اولیاء از طبقات اجتماعی محروم، اطلاعات کافی در مورد مدرسه ندارند و از وضعیت تحصیلی و حقوق فرزندان خود با خبر نیستند .
اینان مشکلات تحصیلی فرزندان خود را کمتر در ارتباط با شرایط سخت مادی، محدودیتهای فرهنگی و روشهای تربیتی خانواده میبینند و دراکثر موارد آنها را به کمبود استعداد و تواناییهای فرزندان خود نسبت میدهند.
از طرفی تصویری که این قبیل اولیاء (که اکثراً مدرسه نرفته و یا نتوانستهاند دورهای را به پایان برسانند) از مدرسه دارند، همان گونه که مطالعات کشورهای دیگر نیز بر آن تأکید داشته است (تدسکو، 1979) تصویر مدرسهای است که قضاوت و جریمه میکند و بنابراین کمتر حاضرند در چنین محیطی حضور یابند.
به خصوص که مدرسه غالباً وقتی آنان را احضار میکند که فرزندشان دچار مشکلات درسی یا انضباطی شده باشد.
بدیهی است روشهای معمول تشکیل جلسات در مدارس برای این اولیاء که ذهنیت مثبتی از مدرسه ندارند موفقیتآمیز نمی باشد.
در مقابل این گروه، اولیایی قرار دارند که با سطح بالای تحصیلات و داشتن نگرش های مثبت در زمینهی همکاری با مدرسه، طالب مشارکت و همکاری نزدیک با معلم و مسؤولان مدرسه در جهت رشد و شکوفایی فرزند خود می باشند، اما روشهای معمول و یک طرفه جلسات و محتوای برنامهها مورد رضایت آنان نیست.
برخی از عوامل موفقیت برنامه های همکاری خانه و مدرسه: موفقیت برنامههای همکاری بین خانه و مدرسه به عوامل مختلف وابسته است که مهمترین آن همان گونه که اشاره رفت، جلب مشارکت اولیاء برای مراسم و فعالیت های مختلف و نه فقط برای شرکت در انجمن اولیاء و مربیان است.
بـه طــور مثـال اولیـاء را می تـوان در فعـالیتهـای متنوعـی شرکت داد.
مانند انجـام کارهای داوطلبانه، مشاهدهی فعالیتهای معلم در کلاس، شرکت در سخنرانی در جلسات عمومی و در کمیته های مشورتی.
طبیعتاً برنامههای مؤثر همکاری خانه و مدرسه برای سطوح مختلف تحصیلی متفاوت می باشد.
در دورههای پیش دبستانی برنامههائی موفق است که مداومت داشته، به تقویت مهارتهای تربیتی اولیاء و حمایت از آنان بپردازد.
در این برنامه ها تعامل با اولیاء باید مستقیم و شخصی بوده و اهداف فعالیت برای اولیاء کاملاً مشخص باشد.
در دورهی دبستان هدف از برنامههای همکاری اولیاء و مربیان تجهیز اولیاء به مهارت هایی است که آنان بتوانند با نظارت بر تکالیف و وظایف تحصیلی فرزندان خود به آنان در دروس پایه کمک کنند.
در بین این برنامهها میتوان به طرح هایی اشاره کرد که به منظور کمک به تغییر رفتار دانش آموز از طریق هماهنگ کردن فعالیتهای خانه و مدرسه تهیه شده است.
این برنامه ها به نحوی تنظیم می گردد که پاسخ گوی نیازهای خاص اولیاء و جامعهی محلی باشد.
به طور مثال در مناطق محروم که بخش عظیمی از اولیاء بی سوادند، جلسات اولیاء و مربیان باید به توضیح کامل هدف ها و برنامه های آموزش و پرورش در مدرسه، معیارهای ارزشیابی دروس، مشکلات تحصیلی دانش آموزان و چگونگی کمک به پیشرفت درسی و بهبود رفتار آنان بپردازد.
برنامهی مؤثر همکاری اولیاء و مربیان در دورهی راهنمایی و دبیرستان برنامه ای است که ضمن آشنا کردن اولیاء با انتظارات برنامهی آموزشی مدرسه، به شناخت بیشتر اولیاء از مراحل و مشکلات دوران بلوغ و نوجوانی کمک نماید و مهارتهای لازم را برای روبرویی با مسائل نوجوانان و کمک به رشد متعادل شخصیت آنان، در اولیاء ایجاد کند.
پیش نهادهایی در توسعهی مشارکت خانه و مدرسه: با توجه به اثرات مهم مشارکت و همکاری اولیاء پیش نهادهای زیر در جهت نزدیکتـر شدن خـانه و مدرسه ارائـه می گـردد: این پیش نهادها بر اساس تجربیات موفق برخی از کشورها و با توجه به مطالعات و تحقیقاتی است که در ایران در زمینهی همکاری خانه و مدرسه انجام گرفته است.
1- تشکیل جلسات بر اساس نیازها : برای جلب همکاری اولیاء لازم است جلساتی در طی سال برای آنان ترتیب داده شود که صرفاً به منظور رفع کمبودهای مالی مدرسه طراحی نشده است، بلکه با توجه به نیازهای خاص اولیاء که می تواند در هر مدرسه شرکت فعال داشته باشند طراحی شده- است.
چنان چه جو حاکم در این جلسات جو قبول و پذیرش یکایک شرکت کنندگان باشد، اولیاء احساس خواهند کرد وجودشان در جلسات لازم است و نقشی مؤثر در آموزش و پرورش فرزندان خود دارند.
2- تشکیل جلسات توسط معلمان : بر اساس بررسیهای انجام شده، اولیاء از جلسات محدودتر و کم جمعیتتر که توسط معلم کلاس ترتیب می یابد استقبال بیشتری می نمایند.
پیش نهاد می شود که دعوت کنندهی جلسات لزوماً مدیر مدرسه نباشد، بلکه معلمان به مناسبتهای مختلف والدین دانش آموزان کلاس خود را به مدرسه دعوت کنند.
در این جلسات معلمان فرصتی خواهند یافت تا ضمن گفتگو با اولیاء در زمینهی مسائل خاص مربوط به کلاس با والدینی که کمتر در مدرسه ظاهر می شوند و با توجه به مشکلات فرزندانشان لازم است همکاری بیشتر با مدرسه داشته باشند، به طرح مسائل مورد نیاز بپردازند یا برای ملاقات خصوصی و جلب همکاری آنان قرار بگذارند.
-3آموزش مدیران ومعلمان در زمینهی ارتباط با خانواده : از آن جا که موفقیت جلسات اولیاء و مربیان در گرو مهارت ها و توانایی های ارتباطی مجریان و اداره