خلاصه
از دیدگاه روانشناسی خلاقیت ذاتی نیست بلکه قوه خلاقه از کودکی در اکثر افراد وجود دارد . خانواده ، جامعه و آموزش و پرورش هر کدام بسته به سهم خود باعث شکوفا شدن آن می شوند. در خانواده والدین می توانند با در اختیار قراردادن فرصت های لازم به کودکان محیطی با اطمینان خاطر و آرامش روانی کافی برای آنها ایجاد کنند و اعتماد به نفس آنان را بالا ببرند. بر اساس تحقیقات مشخص شده است که اوج خلاقیت در دوران کودکی است پس والدین باید مانع از سئوال کردن ، کنجکاوی کودکان نشوند و آنان را تحقیر و تمسخر نکنند چرا که باعث افت این استعداد در آنان می شود. نقش معلم در پرورش خلاقیت بسیار حائز اهمیت است اگر دانش آموزی جواب سئوال را مانند جواب معلم یا کتاب ندهد و از نیروی ذهن خود کمک بگیرد این خود یک خلاقیت است و معلم نباید پرخاشگری بکند. راهکارهایی که یک معلم می تواند برای ایجاد خلاقیت در کلاس استفاده کند متفاوتند اما راهکاری را که من در کلاسهای خود تجربه کرده ام استفاده از پرسش های واگرا است سئوالاتی که در واقع اعمال هوشی را منعکس می کنند و با توجه به اطلاعات حتی ضعیف دانش آموز به راحتی اندیشه و فکری جدید را به وجود می آورد. همچنین دروسی مانند هنر که بسیار کم رنگ در دروس آموزشی دانش آموزان به چشم می خورد بسیار تاثیر گذار در خلاقیت آنان است. از طرفی امکانات و تجهیزات هم می توانند در پرورش خلاقیت موثر باشد به طور مثال اگر کتب درسی مدارس تفکیک بشوند و بر حسب موقعیت بومی و منطقه ای دانش آموزان و یا بر حسب استعداد دانش آموز از لحاظ هوش در اختیار آنان قرار بگیرد می توانند بسیار موثر باشد . همچنین آشنایی دانش آموزان با مراکز علمی و تحقیقاتی موجود در کشور ، گردش های علمی هدفدار ، به روز بودن اطلاعات معلمین در زمینه های آموزش های خلاقیت که در کشورهای پیشرفته تدریس می شود، آموزش والدین ، فعالیت های خارج از کلاس ، و بسیاری مسائل دیگر همگی تاثیر گذار در پرورش خلاقیت در بین دانش آموزان می باشد در پایان نباید فراموش کنیم که برای ایجاد خلاقیت در بین دانش آموزان تنها حرف زدن کافی نیست بلکه مسئولین و علی الخصوص آموزش و پرورش به عنوان نهادی تربیتی و آموزشی نقش مهمی را ایفا کند و بایستی در این زمینه بسیار سرمایه گذاری کند و بهره انجام آن هم آنی نیست که بلافاصله نتایج آن را مشاهده کند.
مقدمه
با پیشرفت روزافزون دانش و تکنولوژی و جریان گسترده اطلاعات ، امروزه جامعه ما نیازمند آموزش مهارت هایی است که با کمک آن بتواند همگام با توسعه علم و فناوری به پیش برود. هدف باید پرورش انسان هایی باشد که بتواند با مغزی خلاق با مشکلات رو به رو شده و به حل آن بپردازند. به گونه ای که انسان ها بتوانند به خوبی با یکدیگر ارتباط بر قرار کرده و با بهره گیری از دانش جمعی و تولید افکار نو مشکلات را از میان بردارند. هیچ کس قادر نیست به میزان اطلاعات واقعی هر کس که در گوشه ذهن او نهفته است پی ببرد . این اطلاعات زمانی به حرکت در می آید که انگیزه ای قوی سبب رها شدن آن به بیرون ذهن می شود در این مرحله انسانها به سرنوشت یکدیگر حساسند و در جهت رشد یکدیگر می کوشند و در نهایت سبب می شود جریانی از علم و دانش و تجربیات میان آنها جاری شود که همین امر زمینه ساز نوآوری و خلاقیت در تمام دوران هاست اما غنا و عظمت آن را مدیون گروه کوچکی از انسان ها هستیم که کاشف ، مخترع ، هنرمند یا متفکر نامیده می شود . از کشف آتش تا اختراع رادیو و سفینه های فضایی ، از نقاشی های دیواری در غارها تا آثار هنرمندانی نظیر کمال الملک و پیکاسو و از اولین آثار مکتوب نانوشته ها تا سرودهای فردوسی و شکسپیر همه محصول کار و اندیشه جمع کوچکی از بشریت است.
خلاقیت
خلاقیت را می توان نوعی توانایی دانست که به ایجاد چیزی منجر می گردد . در گذشته وجود قوه خلاقه را در افراد موهبت الهی می دانستند و بر این باور که فرد خلاق از ابتدا دارای این قدرت است و آموزش در این مورد هیچ نقشی ایفا نخواهد کرد اگر چنین باشد نظام تعلیم و تربیت باید در سطح جهان فقط تعداد معدودی هنرمند خلاق و ارزشمند و افراد با استعداد پرورش دهد. اگر خلاقیت ذاتی باشد هوش هم باید از ابتدا ثابت باشد. بنابراین اصلاً آموزش و پرورش در این مورد نقشی ندارد و هیچ چیز از طریق آموزش یاد گرفته نمی شود و نیز هیچ فرصتی برای شکوفا شدن استعدادهای خلاق در دانش آموزان نداریم ولی باید گفت امروزه چارچوب روان شناسی به ما اجازه می دهد که بر این عقیده باشیم که فرآیند خلاقیت ذاتی نیست. همین فرآیند روان شناسی به ما اجازه می دهد که بگوییم در اکثر افراد از کودکی قوه خلاقه وجود دارد و در طی سالهای متمادی افراد بنا به هر دلیل یاد می گیرند که خلاق نباشند. در واقع آموزش دبستانی در مرحله اول و در مراحل بعدی والدین و در نهایت جامعه از آنها می خواهد این گونه نباشند.
تعریف خلاقیت
از خلاقیت تعریف های زیادی شده است در اینجا برخی از تعاریف مهم را مورد بررسی قرار می دهیم :
خلاقیت یعنی تلاش برای ایجاد یک تغییر هدف دار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان.
خلاقیت بکارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است.
خلاقیت عبارتست از طی کردن راهی تازه یا پیمودن یک راه طی شده قبلی به طرزی نوین.
ویژگی های تفکر خلاق
برخی از ویژگی های تفکر خلاق عبارتند از :
1 خلاقیت در ارتباط با میل ، رغبت و آمادگی شدید اتفاق می افتد.
2 خلاقیت کار در نهایت ظرفیت شخصی را در بر می گیرد نه در حد معمول آن .
3 خلاقیت به یک مکان درونی برای ارزشیابی بیشتر از مکان بیرونی آن احتیاج دارد.
خصوصیات شخص خلاق
یافته های علمی نشان می دهد که اشخاص خلاق کم و بیش دارای خصوصیات شش گانه زیر هستند :
1 فصیح صحبت می کنند.
2 در جو آزاد انعطاف دارند و در جو فشار گردنکشی می کنند.
3 در فکر کردن بیشتر واگرا و مبتکرند تا همگرا و دنباله رو.
4 حافظه خوب و فکر جویای آنها سبب می شود که هر چیز نوظهور را آشنا بیابند.
5 به خلق خوش و رفتار شوخ تمایل دارند.
6 به داشتن افکار احمقانه و غریب شهرت دارند.
به آسانی می توان دریافت که بعضی از این خصوصیات سبب ناراحتی بسیاری از معلمان می شود.
خانواده و خلاقیت دانش آموزان
بدون شک خانواده مهمترین نقش را در کنترل و هدایت تخیل و ظهور خلاقیت دارد. اگر خانواده فرصت های لازم را برای سئوال کردن ، کنجکاوی و کشف محیط به کودکان بدهد و هرگز آنها را تنبیه نکند زمینه را برای رشد خلاقیت فراهم می کنند . فرزندان خلاق در خانه به آرامش روانی اطمینان خاطر و اعتماد به نفس قوی نیاز دارند. لذا شایسته است والدین تا آنجا که امکان دارد کودکان خود را مستقل بار آورند و در ایجاد اعتماد به نفس آنان را یاری کنند و دستاوردهای آنان را با آغوش باز پذیرا شوند و هنگام شکست به جای سرزنش راهنما و راهگشای مشکلات کودکان خود باشند تا کودکان بتوانند ضمن احساس ارزشمندی در انجام کارها راه حل ها و عقاید غیر معمول و دور از ذهن را نیز بیازمایند چرا که چنین کارهایی پایه و مایه اصلی خلاقیت است.
تارنس پس از تحقیقات گسترده ای که در مورد خلاقیت کودکان به عمل آورد به نتیجه رسید که منحنی خلاقیت بسیاری از کودکان در حدود 10 سالگی افت می یابد و آنان هرگز خلاقیت دوره اولیه کودکی را باز نخواهند یافت تحقیق انجام شده درباره نقش والدین نشان می دهد که تاثیر مادر به مراتب در ایجاد خلاقیت در اطفال بیشتر است . والدین باید به فرزندان خود اجازه دهند بدون اینکه دچار تمسخر شوند یا احساس حماقت کنند سئوال و اشتباه کنند.
با نگاهی به بازیهای کودکان ، نوعی خلاقیت را در آنها مشاهده می کنیم . مهمان بازی دخترها ، قدرت خلاقیت زیادی می خواهد که وسیله ای در بازی آنها به گونه ای دیگر تعبیر شود و مورد استفاده قرار گیرد. پسرها در یک اتاق کوچک زمین فوتبال به وجود می آورند دو سیب زمینی دروازه می شود و مقداری کاموا توپ فوتبال و هیجانات بازی فوتبال شروع می شود. لازم است ضمن توجه به بازی های کودکان به اسباب بازی های آنها هم توجه کنیم. از خصوصیات وسایل بازی کودکان تحریک قوه خلاقه کودک است. متاسفانه اسباب باز های امروزه بیشتر تقویت کننده حس مصرف کنندگی هستند و از دیدگاه خلاقیت و ایجاد آن به آنها نگریسته نمی شود.
نقش معلم در پرورش خلاقیت
بی تردید در پرورش و ایجاد خلاقیت در دانش آموزان معلمان نقش اول را ایفا می کنند و همه نیز مطمئناً از کلاس و درس علوم انتظار ایجاد یا پرورش قوه خلاقه را در دانش آموزان دارند. احتمالاً هیچ کس به خلاقیت دانش آموزان در ساختن جمله یا بیت شعری یا نوشتن انشایی با استفاده از لغات تازه آموخته شده توجهی ندارد. حتی اگر دانش آموزی سعی کند جواب سئوال را مانند جواب معلم یا کتاب ندهد و از نیروی ذهنی و خلاقه کمک بگیرد و جوابی جدید و خلاقه بدهد با پرخاش معلم مواجه می شود می گوید : جواب سئوال را نخوانده ای و بلد نیستی.
متخصصان تعلیم و تربیت پرسش ها طبقه بندی هایی دارند مانند پرسش های همگرا و واگرا. پرسش های همگرا را تفکر قالبی غیر قابل انعطاف و از قبل تعیین شده می دانند و جواب در پایان به یک نتیجه با پاسخ مورد انتظار منجر می گردد در حالی که پرسش های واگرا که معمولاً اعمال هوشی را منعکس می کنند با توجه به داده های حتی ضعیف دانش آموز به راحتی اندیشه یا فکری جدید را در یک موقعیت خاص به وجود می آورد. طبیعی است که درصد بسیار زیادی از معلمان به همان تفکر قالبی می اندیشند زیرا کتابهای درسی و امتحانات پایان سال از آنها چنین خواسته است.