مقدمه
آیا تاکنون با پیشامدهای ناکام کنندهای در زندگی مواجه شدهاید، طوری که دلتان بخواهد به همه چیز خاتمه دهید؟ آیا تاکنون مرگ به عنوان راه حلی بهتر از مبارزه با زندگی برایتان مطرح شده است؟ بسیاری از مردم در دورهای از زندگی خود به مرگ فکر کردهاند، ولی تعداد بسیار کمی از آنها واقعا به خودکشی عمل میکنند. بحران خودکشی تجربهای مغشوش کننده ، دردناک و سخت است. برای بیرون آمدن از بحران خودکشی ، تعیین عوامل ایجاد کننده بحران ، فهم احساسات شخص خودکشی کننده و مواجهه با افکار خودکشیگرا ، مسائل بسیار مهم و اساسی هستند.
چه چیزی به بحران خودکشی منجر میشود؟
یک بحران خودکشی معمولا توسط یک تجربه آسیب زا و یا مجموعهای از تجارب که احساس ارزشمندی شخص را پایمال میکنند، ایجاد میشود. این تجارب شامل یک فقدان اساسی ، ناکامی در نیل به اهداف شخصی و یا مشکلات شخصی دراز مدت میباشند. زمانی که نظام مقابلهای شخص قادر به رویارویی با تجارب منفی زندگی نباشد، افسردگی و یأس ناشی از آن میتواند شخص را به افکار خودکشی ، آسیبپذیر نماید.
احساسات شخص خودکشی کننده
عموما شخص در معرض خودکشی ، به دلیل احساس بیگانگی از تعاملات اجتماعی کنارهگیری میکند. او در پس انبوه جمعیت احساس انزوا و تنهایی مینماید. نیروی لازم برای عملکردهای روزانه کاهش مییابد. احساس خستگی و نوسانات خلقی ایجاد میشوند. خواب، خوراک و عادات مراقبت از خود از نظم معمول خارج میگردند. شخص ممکن است بدلیل سخت و غیر قابل تحمل بودن الزامات زندگی از خوردن خودداری کند، در خواب مشکل داشته باشد، کلاس درس یا کار خود را فراموش کند و از آرایش ظاهری خود غفلت نماید. عواطف خشم ، آسیب و غمگینی احساس ناامیدی و درماندگی فرد را در بر میگیرد.
شیوههای مواجهه با افکار خودکشی
در زیر چند راهبرد جهت مواجهه با معمای بحران خودکشی ذکر شده است. نکته کلیدی برای پیشرفت از طریق این حالت ، برقرار کردن رابطه با یک شخص و مشارکت در یافتن راههای جایگزین جهت توجیه زندگی (زنده ماندن) است.
ترسها ، ناکامی ها و نگرانی های خود را با والدین ، دوست ، همسر ، استاد ، مشاور یا یک روحانی در میان بگذارید. اگر شما راهحلی برای مشکلات ندارید به این معنی نیست که برای آن مشکلات دیگر هیچ راهحلی وجود ندارد. ابراز افکار و احساساتتان آغازکننده فرایندی است که از طریق آن نیرو ، امید و احساس ارزشمندی مجددا ایجاد شده و به کشف راهحلهای دیگر جهت حل و فصل بحران منجر میگردد. اگر افکار خودکشی پیش از چند روز طول کشید، کمک حرفهای و تخصصی الزامی خواهد بود.
آنچه را که موجب ناراحتی شما میشود، بطور مشخص بنویسید. علاوه بر این ، چگونگی رویاروییتان با مشکلات را معین کنید. با مشخص کردن آنچه جهت مقابله با یک موضوع خاص انجام میدهید، دریچه ذهن خود را برای راهحلهای دیگر باز میگذارید.
افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید. اگر شما بطور دائمی درباره نقائص ، تقصیرها و بدبیاریهای زندگی خود تعمق و تفکر نمائید، خود پنداری و نگرشی منفی در مورد آینده را درونی خواهید کرد. تمرکز بر اسنادها ، تواناییها و مشارکتهای شخصی مثبت ، نگرشی متعادل در مورد خود و تواناییهایتان ایجاد خواهد کرد. در بعضی اوقات جهت ایجاد احساس بهتر با خودتان حرف بزنید.
کسانی را که در صورت کشتن خودتان ، زندگی آنها آسیب خواهد دید، مشخص کنید. تعیین اینکه آیا کسی در زندگی خود به شما نیازمند است، کاری سخت است. بهرحال ، ما همه در شبکههای اجتماعی درگیر هستیم و در هر لحظه از زمان شخصی وجود دارد که رابطهای معنیدار با شما داشته باشد. در نظر داشته باشید که شما به حساب میآیید و برای دیگران مهم هستید، ارزشمندید و استحقاق این را دارید که چیزها را بهتر سازید. زندگی در دورههایی از زمان سخت میگردد، همه فراز و نشیب دارند. یک بخش از خوبی زندگی در این است که شما امیدوارید فردا بهتر از دیروز خواهد بود. اگر شما از افسردگی ، ناامیدی و افکار خودکشی در رنج هستید، مطمئن باشید که مراجعه به متخصصین بهداشت روانی برای شما بسیار کمککننده خواهد بود.
پیشگیری از خودکشی!؟ چرا مردم خودکشی میکنند؟
خصوصیت مشترک مابین افرادی که اقدام به خودکشی میکنند، داشتن این باور است که خودکشی تنها راهحل غلبه بر احساسات غیرقابلتحمل است. کشش خودکشی دراین است که نهایتا به این احساسات غیرقابل تحمل خاتمه میدهد. درتراژدی خودکشی ، آشفتگی و مشکلات عاطفی به حدی شدید میگردند که فرد را دریافتن راههای مختلف حل مشکل خود ناتوان میسازند. درحالی که راهحلهای دیگری نیز وجود دارند..
همه ما درطول زندگی احساس تنهایی ،افسردگی ، بیکسی و ناامیدی را تجربه میکنیم. مرگ یکی از اعضای خانواده و شکست در برقراری ارتباط از جمله مواردی هستند که اعتماد به نفس ما را تحت تأثیر قرارداده احساس بیارزشی را در ما بوجود میآورند. ورشکستگیهای اقتصادی نیز از جمله مشکلات عمدهای هستند که بعضی از ما در طول زندگی کم و بیش با آن مواجه میگردیم. از آنجایی که ساختار هیجانی هر شخص منحصر به فرد میباشد، هرکدام از ما در شرایط مختلف پاسخهای متفاوتی میدهیم.
در تشخیص این که آیا واقعا فردی قصد خودکشی دارد، لازم است این موقعیت بحرانی، از دید فرد مورد ارزیابی قرارگیرد، چرا که ممکن است موضوعی که از دید شما از اهمیت کمی برخوردار است بنظر شخص دیگر بسیار مهم باشد، و یا واقعهای که شما برای آن اهمیتی قائل نمیشوید برای شخص دیگر بسیار ناراحت کننده و مهم تلقی گردد. بدون توجه به ماهیت بحران ، اگر کسی احساس میکند که دیگر تحمل مشکلات را ندارد خطر اقدام به خودکشی ، به عنوان راهحل جذاب برای وی وجود دارد.
خطر
حداقل 70 درصد کسانی که اقدام به خودکشی میکنند، قبل از اقدام ، به گونهای قصد خودشان را نشان میدهند. آگاهی از این نشانهها و حاد بودن مشکلات فرد می تواند در پیشگیری از چنین تراژدیهایی کمککننده باشد. اگر شما فردی را میشناسید که در برقراری یک ارتباط هدفمند و یا رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده درموقعیت پراسترسی قرار دارد و یا حتی به دلیل شکست در امتحان دچار مشکل میباشد، لازم است درصدد یافتن سایر علائم بحران برآیید.
بسیاری از افراد غالبا با ابراز جملاتی همچون ، دلم میخواهد خودم را بکشم ، یا ، نمیدانم چه مدت دیگر میتوانم این فشارها و مشکلات را تحمل کنم ،یا اینکه ، من قرصهایم را برای روزی نگهداشتهام که کارها واقعا بدتر گردد ، یا ، اخیرا طوری رانندگی میکنم گوئی واقعا برایم اهمیت ندارد چه اتفاقی برایم پیش بیاید. دیگران را مستقیما از برنامه خود کشی خود مطلع میگردانند. بطور کلی وجود احساس افسردگی ، ابراز درماندگی ، تنهایی و ناامیدی شدید ، میتواند بیانگر افکار منجر به خودکشی در فرد باشد. گوش دادن به صحبتهای فرد که نشانه درخواست کمک از طرف اوست، حائز اهمیت بسیاری است. چرا که معمولا این گونه صحبتها تلاش ناامیدانه فرد جهت برقراری ارتباط ، دریافت کمک و درک مشکلاتش توسط دیگران میباشد.
بیشتر اوقات دررفتار بیرونی افرادی که به فکر خودکشی میافتند تغییراتی دیده میشود آنها ممکن است با بخشیدن اموال قیمتی خود و مرتب کردن کارهایشان خود را برای مرگ آماده کنند. آنها همچنین ممکن است از اطرافیان خود کنارهگیری نموده الگوی خواب و خوراک خود را تغییر دهند و یا علاقهشان را نسبت به فعالیتها یا ارتباطات گذشتهاشان از دست بدهند. چنین تغییرات ناگهانی و شدید میتواند به عنوان زنگ خطر تلقی گردد. چرا که با این تغییرات فرد خود را درموقعیتی میبیند که بزودی مشکلاتش تمام خواهد شد و به آرامش دست خواهد یافت .
باورهای غلط و حقایقی راجع به خودکشی
باور غلط: فرد باید دیوانه باشد که حتی فکر خودکشی به سرش بزند.
حقیقت: بیشتر مردم گاهگاهی درطول زندگی خود در مورد خودکشی فکر کردهاند. بسیاری از افرادی که خودکشی میکنند و یا اقدام به خود کشی کرده اند، در زندگی خود افراد عاقلی بودهاند.
باور غلط: افرادی که یک بار اقدام به خودکشی میکنند دیگر سراغ آن نمیروند.
حقیقت: اغلب مواقع عکس قضیه درست است . کسانی که اقدامهای قبلی خودکشی داشتهاند، بیشتر در معرض خطر خودکشی قرار دارند. برای بعضی از این افراد ، خودکشی دردفعات دوم و سوم آسانتر میباشد.
باور غلط: کسانی که قصد جدی خودکشی دارند هیچ کاری را نمیتوان برای آنها انجام داد. حقیقت: بیشتر بحرانها ی منجر به خودکشی ،محدود به زمان بوده و براساس افکار مبهم صورت گرفتهاند. کسانی که اقدام به خودکشی میکنند به نحوی قصد فرار از مشکلات را دارند .درحالی که آنها میباید مستقیما با مشکلات برخورد نموده تا بتوانند راه حلهای دیگری را بیابند .راه حلهایی که با کمک افراد علاقمند به آنها درطول بحران مطرح شده و با حمایت آنها این افراد قادر خواهند بود دقیق تر راجع به مسائل فکر کنند.