تاریخچه روانشناسی نوجوانی
در نوشتههای پاپیروس مصری حدود 4000 سال پیش نسبت به دوره نوجوانی اظهار نگرانی شده است و نیز در قدیمیترین مطالعاتی که در زمینه نوجوانی به عمل آمده است، فلاسفه بزرگ یونان جایگاه خاصی را به خود اختصاص دادهاند، از جمله افلاطون و ارسطو. ارسطو تغییرات مربوط به دوره نوجوانی را شرح داده و تاریخ تقریبی آن را در نزد دختران و پسران یونانی در حدود چهارده سالگی تعیین کرده است. در دوارن اخیر ژان ژاک روسو در کتابهای خود از اسرار دوران رشد که آن را تولد ثانوی نامیده است بحث مینماید.
مقالهای که برنهایم در سال 1892 به نام مطالعه درباره بلوغ منتشر ساخت، اولین اثری است که پژوهشگران مختلف را به اکتشاف در جان بلوغ وادار کرد. 1800 پزشک به مطالعه بلوغ جنسی و تغییرات همزمان با آن توجه خاصی پیدا کردند. اما برای اولین بار استانلی هال نوجوانی را به حیطه روانشناسی نوین وارد کرد. او توجه خود را بر خصوصیات روانی نوجوانان متمرکز کرد و اهمیت مطالعه این دوارن را یادآور شد. نظریههای تحولات فرد را تکراری از تحولات نوع میداند و به طبع نوجوانی به علت نزدیک بودن به بالاترین مرحله تحول نوع ، مقام ممتازی مییابد.
پژوهشهای استانلی هال که او را پدر روان شناسی نوجوانی میدانند با انتشار کتاب "بلوغ" در سال 1905 به اوج اهمیت خود رسید و سبب پیدایش علمی بنام هبلوژی یا علم به احوال جوانی شد. محققین با اتکا به این علم جدید و جوان به اکتشاف در جهان ناشناختهای به نام نوجوانی پرداختند و نتیجه این تلاشها منجر به این مفهوم گردید که قرن بیستم را عصر نوجوان شناسی علمی لقب دادهاند.
نظریات مختلف در روانشناسی نوجوانی
نظریاتی که در ارتباط با روانشناسی نوجوانی ارائه شدهاند و یا به نحوی در مسیر مباحث خود به بررسی نوجوانی پرداختهاند را میتوان در چند دسته طبقه بندی کرد:
* نظریات زیست شناختی نوجوانی شامل نظریه بازپیدایی هال
* ریخت شناسی تکوینی گزل
* ریختهای بدنی کرچمر
* هیات بدنی زیلر
* نظریات روان شناختی شامل نظریه ساختار مرحلهای کراچ
* سلسله مراتب ارزشی اسپرانگر
* نظریه میدانی لوین
* نظریات روانی اجتماعی و جامعه شناختی شامل نظریه اجتماعی کردن دیویس
* وظیفه رشدی هویگهرست
* نظریه جامعه شناختی کینگزلی دیویس
* نظریه روان علیل گری شامل نظریات اریک اریکسون
* نظریات انسان شناختی
علیرغم نظریات پراکنده و بعضا متعارفی که در زمینه نوجوانی مطرح گردیده است، وجود مفاهیم متشابهی نیز میان برخی از آنها به چشم میخورد که پیوند زدن تعدادی از نظریهها را با یکدیگر ممکن میسازد.
مباحث مورد بحث در روانشناسی نوجوانی
آنچه عمدتا در روانشناسی نوجوانی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، تغییرات مربوط به این دوران ، مسائل و مشکلات مربوط به این تغییرات و شیوههای تربیتی مربوط به این دوره است. در بخش مربوط به تغییرات ، تغییر و تحولات در زمینههای جسمی و جنسی ، روانی - عاطفی ، اخلاقی و اجتماعی بررسی میشوند. مسائل و مشکلاتی که در هر یک از زمینهها ممکن است رخ بدهد و شیوه حل این مشکلات در سطح فردی و اجتماعی مورد بحث قرار میگیرند. بطور کلی اهداف عمومی روانشناسی نوجوانی را را میتوان به صورت زیر بر شمرد:
* شناخت علمی نوجوانان در ابعاد گوناگون (فیزیکی ، جسمی ، اجتماعی ، عاطفی و اخلاقی)
* شناخت نیازهای اساسی نوجوانان و تلاش در جهت تامین آنها
* درک صحیح مساله بلوغ به عنوان نقطه عطف زندگی نوجوان
* شناخت مشکلات اصلی نوجوانان
* راهنمایی و هدایت و یاری رسانیدن به نوجوانان برای حل مشکلات خویش
* اتخاذ شیوه های اصولی در برخورد صحیح با نوجوانان
* ایجاد هماهنگی و تدابیر خاص به منظور یک دست نمودن سیاست های تربیتی نوجوانان
* ارائه بینش صحیح به نوجوانان در جهت شناخت بلوغ و ایجاد واقع بینی در آنان
* چگونگی اتخاذ تدابیر مشاوره ای در رابطه با نوجوانان دشوار
روش پژوهش در روانشناسی نوجوانی
روش پژوهش این حوزه نیز همچون سایر حوزههای روانشناسی ، با روشهای علمی پژوهشی صورت میگیرد. به لحاظ اینکه نوجوانی از مباحث مربوط به روانشناسی رشد است، مطالعات طولی معمولا مورد استفاده قرار میگیرد و بسته به نوع موضوع مورد مطالعه از مطالب مربوط به نوجوانی شیوههای فردی یا گروهی پژوهش کاربرد دارند. در هر حال رعایت کلیه جوانب شیوههای علمی پژوهشی در این حوزه نیز تحقق مییابد.
کاربرد یافتههای روانشناسی نوجوانی
یافتههای حاصل از پژوهشهای روانشناسی نوجوانی در تمام بخشهایی که به نحوی با گروه نوجوانان در ارتباط هستند کاربرد دارد. عمدهترین این بخشها ، آموزش و پرورش است که با گروه گستردهای از نوجوانان در مقطع راهنمایی و متوسطه در ارتباط است میباشد. یافتههای حاصل از روانشناسی نوجوانی به صورت کاربرد در طرح برنامهریزیهای آموزشی و تربیتی کاربرد دارد. که در این راستا آموزش و اطلاع رسانی به کلیه دست اندکاران آموزشی و پرورشی ، معلم ، مدیر ، سایر مسئولین ضرورت مییابد. در جنبههای مختلف و آگاهی از شیوههای تربیتی مناسب برای این دوران خانوادهها را در اتخاذ روشهای مناسب در برخورد با نوجوانان یاری خواهد داد.
مراکز مشاورهای ، ورزشی ، فرهنگی و تفریحی و همچنین کانونهای اصلاح و تربیت از جمله مراکزی هستند که یافتههای روانشناسی نوجوانی کاربرد فزاینده در آنها میتواند داشته باشد. شناخت رفتار هنجار متضمن آشنایی با ویژگیهای طبیعی دوران نوجوانی است. بنابراین آنچه که تحت عنوان منفی گرایی نوجوان و یا استقلال طلبی او برای خانواده و مربیان نگران کننده باشد، به مدد یافتههای روانشناسی نوجوانی قابل تحملتر شده و اتخاذ تدابیر تربیتی مناسب و شیوههای برخورد مطلوب با این ویژگیها الزامی مینماید.
ویژگی های دوران نوجوانی
نوجوانی اغلب به دوره ای بین کودکی و بزرگسالی اطلاق می شود . این واژه ، برچسب مناسبی جهت دوره ای از زندگی فرد ( تقریباً سنین 12 – 20 سالگی ) است و چنین استعمالی ، هیچ گونه قید و تعریفی درباره ی خصوصیات رشد نوجوان ها یا علل اختصاصی نوجوانی ندارد.
هر دوره ای از زندگی را می توان بر مبنای پاره ای از مسائل رشدی ، نظیر : مسائل بیولوژیکی ، روانی و اجتماعی دسته بندی کرد. از جمله آنها که به طور مشخص ، ولی نه الزاماً در طی دهه دوم زندگی ، اتفاق می افتد ارتباط با جنس مخالف ، آگاهی های شغلی ، رشد ارزشها و خود محوری های مسئولانه و باز شدن گره های عاطفی با والدین است.
دوره نوجوانی را باید یک مرحله بسیار مهم از زندگی تلقی کرد. دوره ای که با ویژگی هایش از سایر دوران زندگی متمایز می شود. این ویژگی ها عبارت اند از :
1 – نوجوانی ، یک دوره مهم به شمار می رود.
گرچه همه ی دوران عمر مهم است ولی این دوره مهمتر از سایرین می باشد . زیرا تأثیرات ناگهانی بر رفتار و دیدگاه فرد دارد. با در نظر گرفتن این که سایر دوره های زندگی ، به دلیل تأثیرات درازمدت آن ، پرمعنی و قابل توجه هستند ، لیکن دوره ی نوجوانی ، یکی از دوره هایی است که از هر دو جنبه ی تأثیرات ناگهانی و درازمدت برخوردار و قابل توجه است. برخی از ادوار زندگی به دلیل تأثیرات فیزیکی و بدنی ، با اهمیت و برخی دیگر از لحاظ تأثیرات روانی قابل اعتنا هستند، لیکن نوجوانی از هر دو جهت مهم است.
2 – نوجوانی ، یک دوره ی انتقال ( برزخی ) است.
انتقال به معنی یک وقفه یا تغییر از آنچه که قبلاً انجام شده نیست، بلکه بیشتر عبور از مرحله ای از رشد به مرحله ی دیگر می باشد. این به آن معنا است که آنچه قبلاٌ واقع شده ، نشانه ی خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق می افتد ، باقی می گذارد . کودکان در زمانی که از خردسالی به بزرگسالی می رسند، باید جنبه های کودکانه را کنار بگذارند. همچنین باید الگوهای جدید رفتاری و نگرشی را بیاموزند تا جانشین آن چیزهایی شود که ترک کرده اند.
به هرحال ، این مهم است که درک کنیم آنچه قبلاً واقع شده ، نشانه های خود را باقی گذاشته است و بر الگوهایِ نوینی از رفتارها و نگرش های فرد اثر می گذارد.
در طی هر مرحله ی انتقالی ، وضع و جایگاه فرد مبهم است. نوجوان در این زمان نه کودک و نه بزرگسال است. اگر مانند کودکان رفتار کند ، به او گفته می شود که به مانند سن خودش عمل کند و اگر سعی کند نظیر بزرگسالان عمل کند ، اغلب متهم می شود که برای شلوارهای کوتاه خود ، خیلی بزرگ شده و برای این تلاشی که انجام می دهد تا مثل بزرگترها عمل کند ، مورد سرزنش واقع می شود. از طرف دیگر ، موقعیت مبهم نوجوانان امروز ، این منفعت را برای آنها در بر دارد که فرصتی را به منظور آزمودن شیوه های مختلف زندگی به آنها می دهد تا آنها تصمیم بگیرند که چه الگوهای رفتاری ، ارزشی و نگرشی ، بهتر می توانند نیازهای آنان را تأمین نمایند.
3 – نوجوانی ، یک دوره ی تغییر است.
میزان تغییر در نگرش ها و رفتار در طی دوره ی نوجوانی با میزان تغییر در وضعیت بدنی برابر است و در طی سال های اولیه نوجوانی ، زمانی که تغییرات بدنی با سرعت انجام می شود ، تغییرات در نگرش ها و رفتار نیز با شتاب به وجود می آید و همچنان که تغییرات بدنی آرام به پیش می رود. به همان نسبت نگرش ها و رفتار نیز تغییر می یابند.
تقریباً پنج نوع تغییر وجود دارد که در طی دوره ی نوجوانی واقع می شود:
نخست
آن که ، حیات عاطفی ( انفعالی ) توسعه می یابد. شدت آن به سرعت و میزان تغییرات بدنی و روانی بستگی دارد که در این زمان واقع می گردد. زیرا این تغییرات ، معمولاً در اوایل نوجوانی سریع تر اتفاق می افتد. توسعه ی حیات عاطفی معمولاً در آغاز نوجوانی بیشتر از انتهای نوجوانی مطرح می شود.دوماین که ، سرعت تغییراتی که با رشد جنسی همراه است، نوجوانان را از خودشان و از استعدادها و علائقشان نامطمئن می سازد. آنها به شدت احساس بی ثباتی می کنند، احساسی که اغلب با تدابیر مبهمی که آنها از سوی معلمان و والدین دریافت می کنند، تشدید می شود.
سوم ، تغییراتی است که در بدن ، علائق و نقش هایی که در گروههای اجتماعی از آنان انتظار می رود ایفا نمایند، به وجود می آید و مسائل جدیدی را می آفریند. برای نوجوانان کم سن وسال ، این تغییرات بسیار زیاد است و کمتر از آنچه که قبلاً تصور می کردند قابل حل به نظر می رسد. قبل از این که آنها مسائلشان را حل کرده و به رضایت برسند ، با خودشان و مسائلشان درگیر خواهند بود.
چهارم ، همچنان که الگوهای علائق و رفتار تغییر می یابد، ارزش ها نیز متغیر خواهند بود . آنچه که در زمان کودکی برایشان مهم بود، اکنون که در آستانه ی بزرگسالی قرار دارند ، کمتر اهمیت پیدا می کند؛ به عنوان مثال ، برای بیشتر نوجوانان ، مسئله ی دوستانی که از همسالان هم تیپ و جذاب باشند ، مهمتر از تعداد زیادی دوست است که سنخیت روحی با او نداشته باشند. آنها اکنون به مسئله کیفیت ، بیشتر از کمیت، اهمیت می دهند.
پنجم این که ، بیشتر نوجوانان در مورد تغییرات ، حالتی متغیّر دارند. زمانی درخواست و تقاضای استقلال دارند، ولی اغلب از مسئولیت هایی که همراه با استقلال و ارزیابی آنهاست ، هراس دارند.
4 – نوجوانی ، سنی مسئله آفرین است
گرچه هر سنی مسائل خاص خودش را دارد ، با این حال ، مسائل نوجوانان اغلب برای پسران و دختران به گونه ای است که آنها به سختی از عهده ی حلشان برمی آیند. دو دلیل برای این مسئله وجود دارد:
اول اینکه ، در سرتاسر دوره ی کودکی ، مسائل آنها بالاخره توسط والدین و معلمان حل می شود، در حالی که بسیاری از نوجوانان به دلیل بی تجربگی ، به تنهایی از عهده ی حل مسائلشان برنمی آیند.