مقدمه امروزه بعلت آسیب های اجتماعی از جمله اعتیاد ، طلاق ، بی سرپرستی و بدسرپرستی ، کودکان از خانه های خود فرار کرده و به شهرهای بزرگ می روند این کودکان معمولاً به کارهای پست مثل دست فروشی ، واکسی ، گل فروشی و غیره مشغول می شوند .
در بعضی مواقع این کودکان مورد سوء استفاده های جنسی و همچنین توسط افراد سودجو واسطه فروش مواد مخدر می گردند .
طبق برآورد یونیسف در ایران ۹۰٪ کودکان دارای پدر یا مادر هستند و در خانواده های پرجمعیت زندگی می کند و در تهران ۸۰٪ این افراد مهاجر هستند و ۹۸٪ آنها مذکر هستند .
کودکان خیابانی چه کسانی هستند؟
سازمان جهانی بهداشت، کودکان خیابانی را به چهار گروه مختلف دسته بندی کرده است: ۱ - کودکانی که در خیابانها زندگی میکنند و اولین نگرانی آنها زنده ماندن و داشتن سرپناه است.
۲ - کودکانی که از خانواده خود جدا - شدهاند و موقتاً در مأمنی مانند خانههای متروک و سایر ساختمانها، پناهگاهها و سرپناهها زندگی میکنند و یا از منزل یک دوست به منزل دوست دیگر میروند.
۳ - کودکانی که تماس با خانواده خود را حفظ میکنند ولی به علت فقر، پرجمعیت بودن خانواده و یا سوءاستفاده جنسی و جسمی از آنان در بعضی شبها و اکثر ساعات روز را در خیابانها به سر میبرند.
۴ - کودکانی که در مراکز ویژه نگهداری می شوند اما قبلاً در وضعیت بیخانمانی به سر میبردهاند و در معرض خطر برگشت به همان وضعیت هستند.
از مشخصات برجسته کودکان خیابانی میتوان به این موارد اشاره کرد: بیگانه و طرد شدن آنها از نظام و ساختار معمول اجتماعی، اقدام به رفتارهای شدید ضداجتماعی (Anormy) و صدمه به خود، داشتن سوء ظن به خدمات رسمی و در نتیجه استفاده کم از منابع کمی موجود، زندگی کردن پایینتر و خارج از محدودههای سنتی سیستم رفاهی.
وجه مشخص دیگر این کودکان گذراندن وقت زیاد در خیابان است.
همچنین خیابان منبع اولیه برای معاش این گروه محسوب میشود و بدین ترتیب مشخص میگردد که به طور شایسته و مطلوب توسط بزرگسالان نگهداری نمی شوند.
این کودکان معمولاً یا دارای یک والد پدر یا مادر بوده و یا شاهد حضور ناپدری یا نامادری در خانه هستند.
در حالتهای بعدی میتوان از کودکانی نام برد که بیسرپرست هستند و یا در مراکز شبانهروزی بهزیستی نگهداری میشوند.
کودکان خیابانی از لحاظ تأمین معاش به چند گروه تقسیم می شوند: متکدیان، بزهکاران (سارقین، توزیعکنندگان مواد مخدر، متخلفین جنسی)، - کارگران خیابانی در مشاغل کاذب، کارگران خیابانی در مشاغل واقعی، ولگردان متکدی با مشاغلی همچون تنقلات فروشی، واکسی، روزنامه و گلفروشی، فال، کوپن فروشی و در نهایت ضایعات جمع کنها.
در این میان کودکان خیابانی هستند که با خانواده تماسهای مکرر دارند، به مدرسه میروند و در پایان روز به خانه برمیگردند.
عدهای دیگر، گاهگاهی با خانواده تماس دارند، به مدرسه نمیروند و به ندرت شبها به خانه برمیگردند.
و گروهی دیگر، کودکانی هستند که با خانواده خود هیچ تماسی ندارند، از تحصیلات بیبهرهاند و در جستجوی سرپناه و غذا با گروه همسالان تعامل دارند.
از نکات برجسته کودکان خیابانی، علل فرارشان از منزل است.
از عوامل مهم میتوان فقر (اقتصادی)، تفاوت شدید طبقاتی و نبود عدالت اجتماعی، نرخ بالای بیکاری، افزایش بیرویه جمعیت در محلههای حاشیهنشین شهرها، فقر فرهنگی خانوادهها (بی سوادی و کم سوادی)، افزایش نرخ طلاق، اعتیاد، فوت یک یا هر دو والد بر اثر سوانح طبیعی و یا اجتماعی، افزایش بیرویه مشاغل کاذب با درآمد بالا، کمرنگ شدن فرهنگ مذهبی و ملی و سست شدن بنیان ارزشهای اخلاقی و اعتقادی در جامعه را نام برد.
در این میان فرار کودکان از خانه با محوریت خانواده نقش اساسی را ایفا میکند.
عدم به کارگیری راهکارهای تربیتی صحیح و بروز مشکلات متعدد، تبعیض بین فرزندان، کمبود محبت، لوس شدن، تنبیهات شدید فیزیکی، سوء استفاده جنسی، عدم درک حساسیتهای دوران بلوغ نوجوانی، ترس کودک از حضور در مدرسه، تفاوت سنی فاحش والدین و کودک و نوع ارتباط بین نسلی، مقدار زوجات پدر خانواده، اختلالات روانی، سرقتهای کوچک و بزرگ در منزل و مدرسه، فقر مادی و فرهنگی خانواده و طلاق، عمدهترین مشکلات درون خانواده است.
پیامد فرار از خانه و پناه آوردن کودکان به خیابان چیزی نیست جز آغاز سوءاستفادههایی از این کودکان از قبیل: آموزش کودکان و بکارگیری آنان برای حمل و توزیع مواد مخدر و سایر موارد غیرقانونی، آموزش و بکارگیری کودکان برای تکدیگری، آموزش و بکارگیری کودکان برای انواع سرقت، جیببری، کیفزنی، کیفقاپی، خفتگیری، کودکربایی و … ، بهرهکشی و سوءاستفاده جنسی، فروختن کودکان جهت تجارت اعضای بدن، آموزش و بکارگیری در اماکن فساد، فروختن و یا اجاره کودکان به منازل، بکارگیری در مشاغل خدمات پست دستفروشی و معرکهگیری، از جمله این سوء استفادههایی هستند که آثار مخربی برای سلامت جسمی و بهداشت روانی کودکان خیابانی برجا میگذارد.
هرگونه اقدام جهت پیشگیری یا کنترل پدیده اجتماعی کودکان خیابانی مستلزم شناخت این گروه در دستهبندیهایی است که به آنها اشاره گردید.
اما این پیشگیری و کنترل نیازمند ابزارهای ویژهای هستند که دستگاه اجرایی، سازمانهای غیردولتی و خیریهای، نقش تأثیرگذاری بر آن دارند.
از مهمترین این عوامل میتوان به: • حساس شدن و فعال شدن نهادهای دینی نسبت به پدیده کودکان خیابانی.
• حمایتهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی از طریق سازمانهای غیردولتی از خانوادههای کودکان خیابانی و گسترش سیستم تأمین اجتماعی.
• ایجاد و گسترش مراکز شبه خانواده برای کودکان خیابانی فاقد خانواده همچون سپردن آنان به خانوادههای فاقد فرزند، برای آن دسته از کودکان خیابانی که فاقد والدین هستند.
• ایجاد مراکز سیار و موقتی به عنوان سرپناه برای کودکان فاقد خانواده.
•تأمین و ایجاد سرپناه شبانه و ارائه آموزشهای کارهای فنی و حرفهای.
• ارائه خدمات مددکاری در محل حضور کودکان خیابانی در خیابانها.
• تفکیک بین دختر و پسر خیابانی جهت پیشگیری و کنترل آسیبهای اجتماعی.
ضرورت رویکرد اجتماعی به این پدیده و توجه به اینکه خیابانی بودن جرم نیست ولی میتواند منجر به جرمی همچون بزهکاری گردد.
• مطرح کردن بحث کودکان خیابانی از طریق نشریات، صدا و سیما و حساس ساختن مردم نسبت به مشکلات کودکان خیابانی.
• توسعه و تجهیز منابع انسانی برای کار با کودکان و نوجوانان خیابانی در موسسات دولتی و غیردولتی.
• تجهیز و فعال نمودن نهادهایی که در سطح شهرداریها، دولت و سازمانهای غیردولتی، با حقوق کودکان و نوجوانان سروکار دارند.
• استفاده از تجربیات موفق سایر کشورها در امور ساماندهی و بازپروری کودکان خیابانی اشاره کرد.
با توجه به مطالب فوق باید اذعان داشت که پدیده کودکان خیابانی که هر روز شاهد افزایش جمعیت آنها هستیم، مسلتزم بازنگری در راهکارهای استفاده شده در این حیطه است.
زیرا این کودکان با توجه به اینکه در ردههای سنی مختلف قرار دارند، احتیاج به محیط مناسب برای رشد خواهند داشت.
لذا باید با توجه به عواقب این پدیده که شامل بزهکاری، سرقت، اختلالهای شخصیتی و … میشوند، تلاش شود تا شناختی بهتر از وضعیت این کودکان حاصل گردد.
در حال حاضر این پدیده از شهرهای بزرگ مانند: تهران، اصفهان، شیراز و مشهد به شهرهای کوچک نیز سرایت پیدا کرده است و در صورت عدم برنامهریزی دقیق شاهد آسیبهای اجتماعی این پدیده خواهیم بود.
کودکان خیابانی بعضی از خصوصیات کودکان خیابانی ۱ - بیگانه شدن و طرد شدن آنها از نظام و ساختارهای معمول اجتماعی ۲ - اقدام به رفتارهای شدید ضداجتماعی و صدمه به خود ۳ - این کودکان بعلت مشکلات تغذیه ای معمولاً کوچکتر از سن خود بنظر می رسند و از لحاظ جسمانی وضعیت خوبی ندارند .
۴ - دختران معمولاً مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند و اغلب به خود فروشی روی می آورند ۵ - ترس از بازداشت ، زندان ، خشونت و تهدید پلیس معضلی است که همیشه با کودک خیابانی همراه است .
۶ - اینان قربانیان شوم شرایط اجتماعی هستند و بیشتر از طبقات پائین جامعه می باشند .
۷ - معمولاً تک سرپرست بوده و معمولاً مادر سرپرستی ایشان را بعهده داشته ونتوانسته بخوبی کودک خود را اداره کند .
۸ - تمایل و اعتمادی به بزرگسالان و انجمنهای حمایتی ندارند زیرا اغلب از سوی بزرگسالان طرد شده و مجبور به انجام کارهای سخت شده اند .
۹ - بیشتر آنها آرزو دارند به خانه هایشان بازگردند مشروط بر اینکه فاکتورهایی که باعث فرار آنها از منزل شده حذف شود .
۱۰ - بچه های خیابانی معمولاً به صورت گروههایی هستند که دور هم جمع می شوند و بین خود رابطه برقرار میکنند تا کمبودهای عاطفی ، اقتصادی و حمایتی خود را از گروه دریافت نمایند .
این گروهها با هم دوستی ، صمیمیت و وحدت دارند و از یکدیگر حمایت می کنند و اغلب بهم وفادار هستند .
۱۱- استفاده از مواد مخدر برای فرار موقت از واقعیتهاست که نه فقط تریاک ،بلکه استنشاق چسب های صنعتی ، بنزین و مواد شیمیایی را نیز شامل می شود .
ساختار اجتماعی کودکان خیابانی این گروه از کودکان برای محافظت از خویش گروههای کوچک تشکیل می دهند که این گروهها جای خانواده را برای آنها پر می کند و در بین آنها نوعی همبستگی و محبت ایجاد می کند و رهبر گروه همیشه فرد قدرتمند و باهوش گروه است .
علل پیدایش کودکان خیابانی ۱ - کودک : عقب ماندگی ذهنی ، معلولیت های جسمی ، نفرت کودک از پدر و مادر ، ترک تحصیل به هر دلیل و اختلال شخصیت .
۲ - جامعه : فقر ، بیکاری ، اضمحلال ارزشها و اخلاقیات ، ازدحام مناطق مسکونی ، اجرای ضعیف قانون مهاجرت ، حاشیه نشینی در اطراف شهرها ، اعتیاد ، درآمد بالای مشاغل خیابانی ، جاذبه گروه همسالان ، عدم جاذبه سیستم آموزش و پرورش ، رشد سریع جمعیت .
۳ - خانواده : خانواده های فقیر و پرجمعیت ، بی سوادی والدین ، تعارض های خانوادگی ، ضعف اخلاقی خانواده ، بی سرپرستی یا تک سرپرستی ، بیماریها و یا معلولیتهای جسمی وروانی والدین ، ناپدری و نامادری .
همچنین مطالعات نشان می دهد که درصد بالائی از این کودکان در سنین ۱۳ تا ۱۶ سال می باشند .
بدلیل عدم وجود پشتوانه و محافظت ، این کودکان دچار عوامل تهدید کننده سلامتی از جمله سوء تغذیه ، ابتلاء به بیماریهای واگیر و غیرواگیر ، سوءاستفاده جنسی و بیماریهای روانی می شوند .
روش های مداخله ای : موضوع کودکان خیابانی کم و بیش در همه جوامع مطرح می باشد و کشورهای مختلف اقدامات مختلفی را در این زمینه انجام داده اند .
بعضی این کودکان را در مراکزی نگهداری می کنند و گروهی معتقدند که این کودکان را به خانواده ها بسپارند و بعضی نیز بر این عقیده می باشند که حتی الامکان این کودکان به خانواده های خود بازگردانده شوند .
در ایران بعلت تعدد مراکز تصمیم گیری هنوز برنامه مدونی برای ساماندهی این کودکان وجود ندارد .
اما به گفته کارشناسان بهترین روش برای ساماندهی این کودکان مراکز خیریه می باشند که تحت نظارت سازمان بهزیستی می توانند در این مورد راهگشا باشند و مهمترین کار در این رابطه با وجود درصد بالای مهاجرت در این کودکان می توان از همان ابتدا در پایانه های مسافربری اینگونه کودکان را جمع آوری کرده و در اسرع وقت به خانواده ها بازگرداند و در صورت فقر مالی با پشتیبانی مراکز تأمین اجتماعی درصد زیادی از مشکلات این کودکان را حل کرد تا این کودکان بتوانند در آغوش خانواده پرورش یابند ودچار معضلات بعدی که در ابرشهر تهران در پیش رو دارند مواجه نگردند و همچنین با وضع قوانین بهتر در زمینه فرزند خواندگی می توان تعدادی از این کودکان را که هیچ سرپرستی ندارند به خانواده هایی که خواهان فرزند هستند واگذار کرد و در نهایت باید یک مرکز واحد متولی ساماندهی این کودکان بشو کودکان خیابانی ، گلهای بدون باغبان می گویند اینروزها میوه فروشها سیبها را رنگ می کنند و علت وجود اینهمه سیبهای قرمز و خوش ظاهر در میوه فروشیها هم ناشی از همین رنگ آمیزی هنرمندانه است .
البته نه اینکه سیبها را رنگ کنند، فقط اندکی به رنگ و لعاب آن می افزایند ؛ یعنی با درست کردن یک پاتیل بزرگ از مخلوط پارافین مایع و آب ولرم و قرار دادن سیبها درون آن ، یا صرفا" با کشیدن یک دستمال آغشته به پارافین ،سیبها رابراق وخواستنی می کنند.سیبهایی که به این ترتیب خوش نما می شوند ، البته و صدالبته که دیرتر هم ظاهرشان را از دست می دهند ؛ یعنی لایه ی روغنی ای که پوست سیب را می پوشاند از لک دار شدن وبدمنظر شدن سیب جلوگیری کرده ظاهر آن را حفظ می کند هرچند متاسفانه این عمل باعث خراب شدن و گندیدن و فساد سیب از داخل می شود و نهایتا" سیبها تنها ظاهری نمایشی دارندودلبرانه خودنمایی می کنند اما نه تنها قابل خوردن نیستند و امکان مسمومیت دارند بلکه دریغ که حتی به درد « کرمهای اسطوره ای سیب » ها هم نمی خورند .
البته نباید از نظر دور داشت که سیبهای « ظاهرساخته » ی « از درون فروپاشیده » در روند توسعه و از منظر بازار یعنی مکان اول نظام سرمایه داری بسیار مفید است به چند دلیل : نخست آنکه بدلیل دیرتر از دست دادن ظاهر، زمان بیشتری در چرخه ی بازار و اقتصاد می ماند پس دلالهای بیشتری از آن منتفع می شوند.
دوم آنکه به همان دلیل گفته شده کارآفرین است و عده ای را سرکار می گذارد .سوم آنکه به زیباسازی شهر کمک شایانی می کند .
چهارم آنکه چون قابل خوردن نیست زودتر ازموعد به مصرف آشغال دانی رسیده و چرخه ی اقتصاد را پویاتر می کند .
پنجم آنکه چون روی آن کار تخصصی انجام گرفته ، میوه فروش به عنوان یک متخصص خود باور و خود جوش می تواند ادعا کند که بر روی سیب مذکور کار علمی و عملی انجام داده در اصطلاح جهان سرمایه داری تولید علم کرده و بنابراین از حق قانونی خود به عنوان مخترع یا مبتکر دفاع کند.
مهمتر از همه آنکه نه تنها این عمل فضای رشد انگلهای میوه را از بین برده به ریشه کنی آنها کمک می کند بلکه بدلیل خرابی پیش از رسیدن به ذباله دانی ، سیبهای فوق از دسترس آشغال جمع کنها و جویندگان ذباله که آفتهای اصلی و مخدوش کننده ی چهره ی زیبای جامعه ی سرمایه داری هستند دور مانده شاید بتواند از شمار انبوه این ضمایم همیشگی جوامع سرمایه داری اندکی بکاهد .
وموارد دیگری که بزرگان می دانند و ذکر آنها در حال حاضر به صلاح جامعه نیست.
البته تنها مشکل این است که این سیبها بدرد خوردن نمی خورد و کارکرد اصلی خود به عنوان یک ماده برطرف کننده نیاز انسانی به غذا را ندارد به عبارت دیگر تنها نام مجازی سیب را به دوش می کشد و بس .
بی شک سیبی که تنها پوسته ای زیبا دارد فقط به درد نمایش می خورد و هرگز کارکردی برای رفع نیازهای واقعی انسانها ندارد .
اما آیا این موضوع اساسا" مهم است ؟
آنچه تحت عنوان پسرک که چشمش به من افتاد خندید به قلم خانم مریام .د ، در شماره هیجده نشریه درج گردید و مهمتر از آن تماسها یی که پس از آن گرفته و در باره ی درج این مطلب اظهار نظر شد، نشان از اهمیت موضوع بچه های خیابانی از نقطه نظر بسیاری از دلسوزان جامعه دارد ؛دلسوزانی که هر چند قدرت در اختیار ندارند و تنها مجبور به خون دل خوردن و نگریستن یا گاهی کمکهایی که خود نیز بی اثر بودن آن را می دانند اما دل بدان خوش می دارند ، هستند لکن با دید عمیق ترو مسئولانه تر از صاحبان قدرت به این معضل می نگرند.
براستی چگونه است که ساعتها وقت صرف می گردد و میلیاردها خرج می شود تا مشکل ترافیک و فوتبال و ساخت و ساز و غیره و غیره اندکی بهبود یابد، اما برای مشکلات انسانی جامعه خصوصا" مشکلاتی که به بی پناهترین و محرومترین قشر جامعه یعنی کودکان بی سرپرست و محروم از هرگونه قدرت مربوط می شود ، به چند سرتکان دادن ، نچ نچ و آه کشیدن یا روبرگرداندن اکتفا می گردد .
نکند اینکه کودکان نه توان فریاد زدن دارند نه از نظر قانونی حق مالکیتِ دارایی اقتصادی و نه حتی حق رای و به راحتی صدایشان زیر مشت ولگدهای بیرحمانه ی صاحبان قلدرشان به ناله هاو هق هق ها و زنجموره های خاموش تبدیل می شود ،سبب اینهمه بی مهری ، کم لطفی و بی توجهی است .
« گیرم چند کودکی هم زیر بار ظلم و با رنج جان سپردند یا شب و روزشان ترس و بیزاری شد ، در این دوران وانفسا که هر کس درانبوه مشکلات خودش غرق شده ،صدا از چه کسی به پشتیبانی از آنان یا به اعتراض بلند خواهد شد » یا « بمانند که فردایی پر رنج تر را تجربه کنند!
بروند هم برای خودشان بهتر است هم برای کلّ جامعه » و افسوس که بسیاری از این کودکان سالها رنج می کشند و پس از آن با خاطره های روحی و بیماریهای روانی دست و پنجه نرم می کنند و در تمام این سالها در هرلحظه برای راحت شدن از رنجهای ناخواسته آرزوی مرگ می کنند ؛ اما گویی مرگ نیز آنها را فراموش کرده است .
سوال اینجاست ؛ آیا مشکلات انسانی که هر روز حادتر و حادتر می شود به اندازه ی آسفالت خیابانها و بازیهای بوندسلیگا هم ارزش ندارد .
نگاه کنید به صفحه ی روزنامه ها و مجلات چه اشکی برای ضعیف شدن تیم پیروزی ریخته می شود و چه فریاد وامصیبتا برای شکست تیم فوتبال سرداده می شود یا چگونه با جابجا شدن لاتاری دنیای سرمایه داری ،بورس ،این قمار مجاز سرمایه داری مالی شده همگان به تکاپو می افتند که ای وای شاخصها چند واحد کاهش یافت.
اما هیچکس را غم پرپر شدن و رنج هزاران کودک درحال استثمار شدن نیست .
آیا رنج کودکانی که از چند سالگی طعم تلخ تجاوزات و سوءاستفاده های جنسی رامی چشند و محروم از هر گونه پناه اند ، تن کسی را نمی لرزاند ؟
چگونه است که برای هر چیزی در این جامعه چندین دستگاه موازی متولی وجود دارد ، اما هیچ کس حاضر به تقبل تولیت این گلهای معصوم نیست ؟
کودکان و حتی نوزادانیکه همگان از رنجشان و از چگونگی سوءاستفاده های مختلف از آنها باخبرند و چقدر سکوت ؟
فراموش نکنیم در جامعه ای که تامین اجتماعی در آن فقط حرف است و بس ، یک حادثه می تواند کودکان وابسته به خود ما را در جایگاه این کودکان بنشاند .
از دست دادن سرپرست در جامعه ای که بسیاری از خانواده ها تنها پس اندازی به اندازه ی چند روز یا هفته دارند و نبود حمایتهای رسمی و مسئو لانه از کودکان و خانواده های بی سرپرست بسیار زودتر از آنچه حتی در تخیل می گنجد می تواند چنین افرادی را طعمه ی باندهای منسجم و سازمان یافته ی مخوف گرداند .
کودکان بی پناه در جامعه ی ما به اشکال مختلف طعم تلخ محرومیت و رنج ناشی از بی توجهی جامعه را می چشند .
نوزادانی که به فروش می رسند .
برای گدایی یا برای پوشش اعمال فساد همچون خودفروشی و نقل و انتقال مواد مخدر اجاره داده می شوند .
به عمد با قطع کردن اعضاء ، شکستن دست و پا و ایجاد زخم های شنیع بر صورت و بدن آنها به قصد جلب ترحم مردم ، معلول می شوند و سالها رنج معلولیت و فقر مضاعف را به دوش می کشند.
به اجبار لباسهای مسخره می پوشند و با صورتهای بزک شده یا سیاه لودگی می کنند و زخم عمیق حقارت و تحقیر شدن را در قلب و اعماق وجود خود تا دم مرگ یدک می کشند .
کودکانی بی آینده و بی خوابِ خوش برای آینده .
بی آینده ای که دل بدان خوش کنند و بی رویا، هرچند لااقل داشتن رویا کمترین حق مشروع هر کودکی است .
کودکانی که ناخواسته ماده ی خام بزهکاران آینده اند .
آژانسهای اجتماعی کردن همچون خانواده ، مدرسه ، جمع های گوناگون اوقات فراغت و رسانه ها کدامیک قدمی در راه اجتماعی کردن این کو دکان بر می دارند که بتوان از این کودکان پس از بلوغ انتظار رفتار اجتماعی را داشت به راستی از فردای کودکی که در خودفروشی مادر، اورا همراهی می کند یا با لباسهای نازک در سرمای گزنده و با شکم گرسنه و محروم از رفتن به مدرسه خوشبختی کودکان دیگر را نظاره می کند ، چه انتظاری می توان داشت ؟
آیا تنها به برگزاری چند جشن عاطفه ها و جمع آوری صدقه و امثالهم می توان بسنده کرد و دل خوش کرد ؟
کجایند آن همه داعیه داران حقوق مردم که واژه ی قشر آسیب پذیر ( که واژه ی مد امروز است ) از دهانشان نمی افتد اما همواره در مواجهه با این کودکان و صحنه های فجیع سوء استفاده استفاده از کودکان چشم فرو می بندند و زبان در کام می کشند و بر سرعت قدمها می افزایند که دیدن بعضی صحنه ها و دخالت در بعضی امور به صلاح نیست .
آیا درتدوین برنامه هایی چون چشم انداز بیست ساله و .
.
دیگر برنامه های عمرانی و توسعه ، در کنار هدف توسعه که متاسفانه همواره سینه ی محرومان را آماج تیرهای زهرآگین خود قرار می دهد ، فکری برای این مظلوم ترین و معصوم ترین قشر جامعه می شود ؟
ایا متولی مسئولی که از خط حرف بگذرد و عمل موثری انجام دهد تعیین خواهد گردید ؟
چه بسیار کودکانی که گاه بدلیل محرومیت از داشتن پدرمشخص حتی از داشتن شناسنامه نیز محرومند .
گفته می شود کم نیستند کودکان ناخواسته ی زنان روسپی ای که فاقد شناسنامه اند و به همان دلیل محروم از حضور در مدرسه یا هر جمع آموزش دهند ه ی دیگر.
چه آینده ای در انتظار چنین کودکانی است و بالطبع با افزایش شماراین کودکان چه آینده ای در انتظار این جامعه خواهد بود ؟
آیا وقت آن نرسیده که در دستگاه عریض و طویل مدیریت جامعه ی امروز ما که همه نیز داعیه ی طرفداری از مظلومان و محرومان دارند ، کسی لحظه ای بر سر اولین چهارراه یا میدانی که از آن عبور می کند ، بایستد ، شیشه ی ماشین را پایین بکشد و لختی بر چهره ی معصوم و رنج کشیده ی این گلهای در حال پرپر شدن پیش از شکوفایی ، درنگ کند و بیندیشد آیا عدالت اجتماعی تنها برای اعضای رسمی و به ثبت رسیده ی جامعه مفهوم می یابد ؟
آیا اساسا" به عقوبت گناه یک زن و مرد می توان کودک معصومی را با سلب حق داشتن شناسنامه از تمامی حقوق قانونی خود محروم کرد ؟
و این محروم کردن آیا عدالت است یا عداوت ؟
لختی بیندیشیم !بی شک سیبی که تنها پوسته ای زیبا دارد فقط به کار نمایش می خورد و هرگز هرگز هرگز کارکردی برای رفع نیازهای واقعی انسانها ندارد کودک خیابانی؛ معضلی که نیازمند توجه ویژه است کودکان خیابانی مقوله یی است که در حال حاضر اکثر کشورها به خصوص کشورهای آسیایی را درگیر کرده است و اینان کودکانی هستند که به دلایل مختلفی چون فقر، طلاق، مهاجرت، شیوه های تربیتی خانواده، اختلالات جسمی و روانی و...
در خیابان ها رها شده اند.
اصطلاح کودک خیابانی برای نخستین بار در سال 1815 به وسیله «مای هو» در انگلیس به کار برده شد و بعد از سال 1979 در امریکا مصطلح شد و بعدها در کشورهای دیگر هم رواج یافت.
کودک خیابانی بر اساس ماده یک پیمان نامه حقوق کودک به افرادی اطلاق می شود که زیر 18 سال بوده، در خیابان زندگی و کار می کنند، خانواده یی ندارند یا امکان دسترسی به خانواده برای آنها وجود ندارد یا خانواده منتظر بازگشت آنان نیست و همچنین کسانی که امکان دسترسی به خانواده برایشان وجود دارد و بازگشت آنها نیز به خانواده امکان پذیر بوده و خانواده نیز منتظر بازگشت آنهاست.
به گزارش سازمان جهانی حمایت از کودکان و نوجوانان، نزدیک به 75 درصد کودکان و نوجوانان موجود در خیابان ها، ارتباط و پیوندهای خانوادگی خود را حفظ کرده اند.
مطابق تعریف فوق کودکان خیابانی کودکانی هستند که در ارتباط با خانواده یا بدون ارتباط با خانواده خود در خیابان ها به زندگی یا کار مشغول هستند.
اینان چه هنوز در ارتباط با خانواده بوده و چه قطع ارتباط کرده باشند؛ از طبیعی ترین حقوق خود چون امنیت، مسکن، تغذیه، بهداشت، درمان، تحصیل، تفریح و...
بی بهره اند و مورد آزار جسمی، جنسی و روانی و همچنین سوءاستفاده و استثمار قرار می گیرند.
به طوری که دختران عمدتاً در همان 24 ساعت اول خروج شان از خانه مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته و معمولاً در معرض انواع بیماری ها از جمله ایدز، هپاتیت و...
قرار خواهند گرفت.
در میان بچه های خیابانی به نظر می رسد تعداد پسران بسیار بیشتر از دختران است.
این به آن معنا نیست که دختران از بی توجهی در امان هستند؛ اما وضعیت شان تا حدی متفاوت است.
برخی بسیار زود به روسپی گری تن در می دهند، عده یی پیش از ازدواج بچه دار می شوند و باید با کوهی از مشکلات عاطفی، مادی و اجتماعی دست و پنجه نرم کنند، عده یی دیگر نیز اگر خرید و فروش نشوند، به خدمتکارانی مبدل می شوند که غالباً گرفتار بهره کشی یا بدرفتاری می شوند.
کودکان خیابانی در یک تقسیم بندی کلی به دو دسته تقسیم می شوند.
1- کودکان کار؛ این گروه را بیشتر کسانی تشکیل می دهند که عوامل خانوادگی و اجتماعی به خصوص آن بخش از عوامل که به مسائل معیشتی مربوط می شود، نظیر فقر خانواده و...
باعث شده است آنها به خیابان بیایند و به نوبه خود در تامین بخشی از احتیاجات خانواده که عمدتاً احتیاجات اساسی و اولیه است، والدین خود را یاری کنند.
2- کودکان خیابان؛ این گروه را بیشتر کسانی تشکیل می دهند که به دلایل متعدد فردی، خانوادگی و اجتماعی که کمتر جنبه معیشتی و بیشتر جنبه عاطفی دارند مثل خشونت، تبعیض و مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتن توسط خانواده، خانه را ترک گفته و در خیابان سکنی گزیده اند.
این گروه از کودکان برای محافظت از خویش گروه های کوچکی تشکیل می دهند که جای خانواده را برای آنها پر می کنند و در بین آنها نوعی همبستگی و محبت ایجاد می کند و رهبر گروه همیشه فرد قدرتمند و باهوش گروه است که همه افراد گروه، خود را ملزم به تبعیت از او می دانند.
آنها همچنین مجبورند برای گذران زندگی خود به راه هایی بیندیشند که به وسیله آنها کسب درآمد کنند.
به همین دلیل خیلی زود جذب گروه هایی می شوند که از آنها و از کارشان سوءاستفاده کرده و آنها را استثمار می کنند؛ گروه هایی که در زمینه هایی چون قاچاق مواد مخدر و کالا، قاچاق اعضای بدن انسان، تکدی گری، روسپی گری و...
فعالیت می کنند یا جذب شغل های کاذبی چون واکسی، گل فروشی، سیگار فروشی، آدامس فروشی، فروختن فال و ادعیه مذهبی، کشیدن وزن رهگذران و...
در سر چهارراه ها یا داخل پایانه های مسافربری می شوند.
آنها به شدت توسط مردم تحقیر شده و مورد انواع کودک آزاری قرار می گیرند و همین عوامل بستر مناسبی را فراهم می آورد تا حتی کودکانی که جذب گروه های مجرم نشده اند نیز کم کم به انواع جرم و بزه چون دزدی، کیف قاپی، جیب زنی، فروش مواد مخدر، اعتیاد و استفاده از سلاح های سرد روی بیاورند.
هر چند در ایران آمار دقیقی از این کودکان در دست نیست اما مستندات نشان می دهند 80 درصد کودکان خیابانی کودکان کار هستند و بیشتر آنها در استان های خراسان، تهران، لرستان و کردستان به سر می برند،90 درصد این کودکان والدین دارند، 80 درصدشان مهاجرند که 42 درصد آنها از روستاها و شهرهای دیگر کشور و 38 درصد از کشورهای دیگر آمده اند و از نظر جنسیت نیز 78 درصد آنها پسر و در سنین 5 تا 18 سالگی قرار دارند.
در تحقیقی که روی 4133 نفر از کودکان خیابانی ایران انجام گرفت، مشخص شد 73 درصد این کودکان به بیماری های چشمی و 61 درصد به بیماری های تنفسی مبتلا هستند.
همچنین 64 درصد آنها از بیماری های قلبی، 69 درصد از مشکل اختلال در شنوایی و 61 درصد از کمبود توجه رنج می برند و 82 درصد آنها نیز دچار بیماری های پوستی هستند.
از نظر سوادآموزی هم 56 درصد آنها بی سوادند، 61 درصدشان مشکلات گفتاری دارند و در مجموع86 درصد آنها فاقد هرگونه مهارت شغلی اند که این آمار نشان دهنده وضعیت نگران کننده کودکان خیابانی در کشور است.
چه اتفاقی افتاده است که کودکانی که باید در کلاس درس مشغول تحصیل علم و دانش یا در آغوش گرم خانواده یی مهربان به تفریح و بازی مشغول شوند، در خیابان ها به انواع جرم و بزه روی آورده و بدن نحیف و روح خسته شان زیر تازیانه نگاه های تحقیرآمیز مردم کوچه و خیابان یا دستان پرشقاوت صاحبان بی رحمشان خرد می شود؟
چه تفاوتی بین آنان و دیگر کودکانی که در آغوش حمایتگر خانواده، آسوده در پی بازی و تفریح و تحصیل هستند؛ وجود دارد؟
آیا به واقع جز تحقیر و تمسخر و ترحم کار دیگری از دست ما ساخته نیست؟
مسوولیت ما در قبال آنان چیست؟
چه کسی مسوول جنایاتی است که در حق آنان اتفاق می افتد؟
چه کسی پاسخگو است؟
آیا بیان اینکه در کشور ما هیچ کودک خیابانی وجود ندارد و ارائه یک تعریف کاملاً غیرعلمی از کودک خیابانی (از سوی یکی از اعضای شورای شهر تهران) و پاک کردن صورت مساله به جای پرداختن به حل مشکل، ساده لوحانه و بی لطفی نیست، آن هم در جایی که ما با مقوله یی حساس یعنی کودک سر و کار داریم؟
ساماندهی کودکان خیابانی!؟
بدون شک یکی از موضوعات اساسی در بررسی پدیده ها و مسائل اجتماعی ، طرح درست و واقع بینانه آنهاست .
بررسی مناقشات موجود بر سر تعاریف و مفهوم بندی پدیده کودکان خیابانی نشان می دهد که در چگونگی طرح و صورت بندی این مسئله ابهاماتی اساسی وجود دارد .
درواقع آنچه تحت عنوان پدیده کودکان خیابانی مطرح شده است دوری و جدایی جمعیتی از کودکان در وضعیت دشوار و آسیب پذیر از نهادهای اجتماعی تربیتی و حمایتی مانند مدرسه و نهادهای جایگزین خانواده و روی آوردن آنها به انحرافات اجتماعی است .
پیدایش این مسئله قبل از هرچیز به نحوه رابطه این کودکان با نهادهای اجتماعی کننده و فرآیند اجتماعی شدن آنها در درون این نهادها بستگی دارد .
یکی از نهادهای یاری رسان به آسب دیدگان اجتماعی و نیز برای کودکانی که به هر نحوی از خانواده قطع ارتباط کرده اند سازمان بهزیستی است اما با نگاهی گذرا به عملکرد و مصاحبه های مسئولان ارشد این سازمان متوجه می شویم که این نهاد نه در پی حل ریشه ای این معضل ، که فقط در اندیشه پاک کردن صورت مسئله است.
ساماندهی کودکان خیابانی توسط این سازمان صرفا با نگاه زیباسازی شهری انجام می گیرد .
از زماتی که این سازمان متولی تام الاختیار ساماندهی کودکان خیابانی در کشور شد حدود دوسالی می گذرد .
اما مشکل اینجاست که این سازمان عریض و طویل هنوز نتوانسته یک طرح جامع و قابل اجرا ارائه دهد و نیز هیچگاه تمایلی هم ندارد از تجربه کشورهای موفق در این زمینه استفاده کند و شاید به همین دلیل است که این سازمان درحال حاضر بادعوت از تشکل های غیر دولتی طرح ساماندهی را تصویب می کند .
طرحی که فقط به پیش نویس آن دهها ایراد حقوقی وارد است .