مبانی الگوی رشد، آغاز زندگی
نخستین مرحله زندگی
زندگی هر موجود زنده در یک لحظه غیر قابل پیشبینی آغاز میشود، و در یک لحظه غیرقابل پیش بینی پایان مییابد که خود او در هیچ یک از این دو لحظه اختیاری ندارد و نمیداند چه سرنوشتی یا آیندهای در پیش دارد. لحظه آغاز زندگی، لحظه انعقاد نطفه در رحم است. این دوره از زندگی در آدمی معمولاً 279 یا 280 روز طول میکشد که دو هفته اول آن را « مرحله باروری » یا « مرحله نطفهای » نامند. مهمترین فرایند رشد و تکاملی در طول این مرحله تقسیم سلول است. شش هفته بعد را « مرحله رویانی » یا « مرحله پیشجنینی » خوانند که با تفکیک و اختصاصی شدن سلول مشخص میشود. بدین معنا که بعضی از سلولها به صورت بافت عصبی درمیآیند، برخی عضله یا استخوان را تشکیل میدهند، و گروهی نیز برای کنشهای ویژه اختصاص مییابند. مثلاً سلولهای عصبی مخصوص دستگاه بینایی از سلولهای خاص پوست متفاوت میشوند. با پایان یافتن مرحله رویانی، ضربان قلب و کنش مغز ( هنوز به شکل بسیار ساده ) و مقدمات بسیاری از اندامهای ( سیستمهای ) عضوی دیگر آغاز می شود. هفت ماه پایانی زندگی پیش از تولد را « مرحله جنینی » گویند. این دوره بیش از آنکه ساختهای تازهای در جنین بوجود آیند زمان نضج و نمو است.
رشد و تکامل دوران پیش از تولد، مانند همه رشد و تکاملها، شامل همکاری و همدستی وراثت و محیط است، هر چند بیشتر مردم « رحم » را محیط نمیدانند در صورتی که اولین خانه، حتی بسیار مهم، آدمی همان رحم است. هر شخص زندگی یا رشد و تکامل اولیهاش را در محیط رحمی که خصایص مشخصی دارد شروع میکند. حتی دوقلوی همانند که دارای ژنهای همانند هستند ممکن است محیطهای رحمی متفاوت داشته باشند که موجب تفاوت آنها در تولد شود. همچنین، ممکن است دوقلوی همانند دارای دو جفت جداگانه باشند که یکی میتواند وظیفهاش را بهتر از جفت دیگری انجام دهد و مواد غذایی بیشتری فراهم کند.
خصایص مهم مرحله پیش از تولد را میتوان چنین خلاصه کرد :
*استعداد موروثی، که زیربنای رشد و تکامل بعدی است در این مرحله ثابت است و نه تنها ویژگیهای بدنی و عقلی بلکه ویژگیهای جنسی فرد را نیز در بر میگیرد.
*رشد و نمو سریع، که در این زمان بیش از سایر ایام زندگی است. فرد، در طول 9 ماه پیش از تولد، از صورت یک سلول به صورت یک بچه چند کیلویی درمیآید و قدش به چند سانتیمتر می رسد.
*تأثیر شرایط در رشد و تکامل پیش از تولد، شرایط مساعد بدن مادر رشد استعدادهای ارثی را برمیانگیزد در حالی که شرایط نامساعد آن، رشد آنها را به تعویق میاندازد.
*گرایش اشخاص مهم، مخصوصاً خانواده نسبت به بچهدار شدن و بچه در مراقبت از بچه در این مرحله بسیار مؤثر است. به این معنا که مثلاً مادر خشنود از بچهدار شدن طبعاً از جنین خود بیشتر مواظبت میکند و برای به دنیا آوردن بچه سالم همیشه مراقب احوال خویش و جنین است تا مادری که نسبت به بچهداری و بچه گرایش منفی دارد.
عوامل مؤثر در رشد و تکامل پیش از تولد
رشد و تکامل یک فرایند پویا و پیش رونده است و توقف و درنگ ندارد و کیفیت محیط رحم مسئول اکثر نابهنجاریهای ساختی است. نوع و کیفیت غذای مادر، بی احتیاطیها، فشارهای روانی، بیماریها و مخصوصاً داروهایی که مادر مصرف می کند و ... مهمترین عوامل مؤثر در کم و کیف رشد و تکامل دوران پیش از تولد عبارتند :
1- سن والدین، به نظر متخصصان بهترین سن برای مادر شدن میان 21 و 28 سالگی است که رحم از رشد و نمو کامل برخوردار است. در مادران کم سال، غالباً هورمونها رشد و نضج کافی ندراند از این رو، مرگ و میر فرزندان مادرانی که کمتر از 21 سال دارند بیشتر است.
درباره تأثیر سن پدر در رشد جنین شواهد محکمی نداریم اگرچه بعضی از دانشمندان سن 60 را مطرح کرده اند که بیش از آن تأثیر منفی دارد.
شرایط تعیین شده در زمان بارورسازی عبارتند از :
استعداد موروثی : که هنگام یکی شدن و درهم آمیختن اسپرم و اووم (تخمک) تعیین میشود.
تعیین جنس : یا پسر و دختر شدن کودک که هنگام انعقاد نطفه و باروری مشخص میشود اگرچه تعیین دقیق آن در ساعات و روزهای اول باروری هنوز امکان ندارد یا بسیار دشوار است.
عده فرزندان : اینکه کودک تنها یا دوقلو یا بیشتر خواهد شد هنگام بارورسازی مشخص میشود.
وضع تربیتی در خانواده : اینکه کودک چندمین فرزند خانواده خواهد شد، اولین، دومین، و ... در لحظه لقاح تعیین میشود، و همین ترتیب تولد در فراخنای زندگی در رفتار و شخصیت فرد اثر خواهد گذاشت.
2- غذا و تغذیه، نوع غذا از لحاظ ترکیب ویتامینی و کیفیت تغذیه مادر مخصوصاً در نزدیکیهای تولد در رشد و نمو جنین بسیار مؤثر است. مادرانی که در کم و کیف غذای خود دقت نمیکنند، از ویتامینهای لازم برای رشد سالم جنین محرومند یا خود را محروم میکنند، به حفظ تعادل غذایی از لحاظ ویتامینها توجه ندارند، یا به موقع و به قدر کافی غذا نمیخورند به احتمال زیاد فرزندان ناسالمی به دنیا خواهند آورد. به مادران آبستن توصیه میشود :
1- همه چیز بخورند 2- به موقع بخورند 3- به مقدار کافی بخورند 4- تعادل ویتامینها را در خوردنیها رعایت کنند 5- میوه زیاد بخورند 6- از خوردن هر گونه داروی مخدر یا خوابآور کاملاً خودداری کنند. خواب کافی نیز از شرایط سلامت جنین به شمار میرود.
3- بیماری، مبتلا شدن مادر آبستن به بیماریهای مسری و مزمن در جنین اثر منفی میگذارد و نیز از پیدایش هر گونه اختلال در هورمونها به ویژه هورمونهای غده تیروئید رشد عمومی جنین را به تعویق میاندازد.
4- اعتیاد، مادری که به انواع مخدرات معتاد باشد جنین او سالم نخواهد بود. مثلاً هنگامی که مادر حامله سیگار میکشد ضربان قلب جنین بالا میرود.
5- فشار و ضربه، اگر شکم مادر آبستن فشار یا ضربهای ببیند در درجه اول امکان دارد جنین خود را سقط کند و در درجه دوم باعث خونریزیهایی در نقاط مختلف مغز و دستگاه عصبی جنین میشود.
6- هیجان و فشار روانی، از جمله خصایص طبیعی مادران حامله سرعت و شدت هیجان و احساسات است، بنابراین، نامساعد بودن محیط زندگی بر این سرعت و شدت میافزاید و موجب ناراحتی روانی او میشود و این حالت هیجانی شدید او مستقیماً روی جنین اثر میگذارد و خطراتی را برای او بار میآورد، و گاهی بچه او از همان دوران طفولیت یک فرد هیجانی و عصبی مزاج میشود.
7- RH، ناسازگاری میان نوع خون مادر و خون پدر به جنین لطمه میزند و حتی ممکن است به مرگ جنین منجر شود.
8- اشعه X و رادیوم، از شواهد پزشکی چنین برمیآید که اشعهX و رادیوم به منظور درمان زنان آبستن به جنین آنها لطمه میزند و این صدمه ممکن است به شکل نقض خلقت، سقط جنین یا مرده زایی ظاهر شود.
9-گرایش به مادری، مادری که از حامله شدن خوشحال است و آن را برای خودش نوعی خوشبختی تلقی میکند از آرامش خاطر مطلوبی در دوران آبستنی برخوردار خواهد شد و فرزند سالمی بار خواهد آورد تا مادری که از بچهدار شدن متنفر است و آن را یک امر تحمیلی از سوی شوهرش میپندارد.
عوامل مؤثر در گرایشهای والدینی
همه مردم نسبت به کودکان و پدر و مادر شدن گرایشهای یکسان ندارند.
بعضی از ایشان بسیار علاقمندند هر چه زودتر پدر یا مادر شوند و بچه را دوست دارند در صورتی که برخی واقعاً از این امر متنفرند. عواملی که در این دو گونه مؤثرند به اختصار عبارتند از :
آرزوی بچه داشتن. بعضی از مردم آرزومندند بچههای زیادی داشته باشند و برخی یا اصلاً نمیخواهند بچهدار شوند و یا یک یا دو بچه بیشتر نمیخواهند. بعضی از مردم ازدواج بدون بچه را ناقض میدانند و برخی بچه را مزاحم و مانع آزادی و موفقیت در شغل خود میپندارند.
حالت بدنی در دوران آبستنی. مادری که در دوران حاملگی درد و رنج خاصی ندارد به بچه و بچهداری گرایش مثبت و مساعد خواهد داشت تا مادری که تمام مدت باروری عذاب می کشد.
حالت هیجانی در دوران آبستنی. برای بعضی از زنان، بارداری دوران افسردگی، اضطراب و نگرانی درباره کودکان است. چنین زنانی نسبت به بچهدار شدن، گرایش نامساعدی خواهند داشت و همیشه نگرانند که نتوانند مادران موفقی شوند.
تجارب اولیه با کودکان. والدینهایی که همیشه از ایشان انتظار داشتند که از برادران و خواهران کوچک خود مواظبت کنند نسبت به بچهداری گرایش مساعد اندکی خواهند داشت تا آنهایی که هرگز چنین تجربه هایی را نداشته اند.
گرایشها و تجارب دوستان. اشخاصی که از خانه و خانواده خود خاطرات خوشی ندارند و در نقش والدینی خویش ناموفق بوده اند طبعاً نسبت به بچه و بچهداری تجارب نامساعدی خواهند داشت و با اظهار همین تجارب، باعث میشوند که دوستانشان نیز نسبت به بچه و بچهداری گرایش منفی یا نامساعد پیدا کنند.
مفهوم « کودک رؤیایی » . هرگاه والدین کودک رویایی در ذهن خود داشته باشند و در این مورد، رمانتیک بیندیشند در صورتی که بچه آنها با این کودک رؤیایی منطبق نباشد نسبت به او گرایش نامساعدی خواهند داشت.
وضع اقتصادی خانواده. هرگاه شرایط مالی خانواده مطلوب نباشد طبعاً در گرایش والدین نسبت به بچه و بچهداری اثر خواهد گذاشت و آن را نامساعد خواهد ساخت.
سن والدین. کلاً والدینهای سالمند بیش از والدینهای جوان از نقشهای والدینی استقبال میکنند.
علایق و آرزوهای مادری. مادرانی که آرزومند مادر خوب شدن باشند بیش از زنانی که بیشتر اوقات خود را به خدمات اجتماعی و شغلی صرف میکنند نسبت به بچه و بچهداری گرایش مساعد خواهند داشت.
وسایل ارتباط جمعی. وسایل ارتباط جمعی مختلف : کتابها، مجلات، فیلمها، رادیو و تلویزیون علاقمندند که از کودکان و والدین تصویر رمانتیک عرضه کنند و این نیز مخصوصاً زنان را تحت تأثیر قرار خواهد داد و به داشتن چنین بچههایی یا چنین مادر شدن برخواهد انگیخت.
با توجه به به آنچه به اختصار گفته شد میتوان این حقیقت را دریافت که کیفیت رشد و تکامل آدمی و زندگی او پیش از هر عامل، به کیفیت زندگی او در دوران جنینی بستگی دارد.
کودکی که در این نخستین و اساسی ترین مراحل حیات از سلامت مطلوب برخوردار شده باشد به احتمال زیاد، در طول حیاتش از سلامت عمومی بهرهمند خواهد شد. و این نیز ما را به مسئولیت بسیار سنگین و حساس مادر در دوره حاملگی متوجه میکند که کوچکترین اهمال او در همه موارد زندگی خصوصی خود ممکن است فرزند او را به تباهی بکشاند و او را از زندگی سالم و لذت بخش محروم گرداند. بدیهی است که مسئولیت پدری شوهر را حقیر بشمارد یا نادیده بگیرد و گرفتار بیماری خطرناک « خود محوری » با « خود مداری » شود. یعنی این تصویر نادرست را پیدا کند که همه اطرافیان مخصوصاً شوهر باید پروانهوار دور سر او بچرخد و همچون بردگان در خدمت او باشد.
والدینها هرگز نباید این حقایق را فراموش کنند که :
مسئول مستقیم رفاه و آسایش خاطر یکدیگرند.
محبت وقتی ارزش و اهمیت دارد یعنی واقعاً محبت خوانده میشود که دو طرفه باشد وگرنه لذت تلقی خواهد شد.
در تربیت سالم بچه مسئولیت مشترک دارند و در این مورد موظفند صمیمانه و صادقانه همکاری کنند و هرگز یکی از آن دو، خود را بر دیگری مرجّح نپندارند. زیرا اگر بهشت زیرپای مادران است یقیناً پدر هم کلید بهشت را در ارتباط با فرزندانش در اختیار دارد و همکاری محبتآمیز والدین تنها عامل بهشت و بهشتی کردن محیط خانواده است.
والیدن هرگز نباید بچه را جانشین همدیگر کنند و محبت ضروری متقابل خود را به بچه انتقال دهند، و هرگز فرصت ندهند که بچه میان آن دو فاصله ایجاد کند و جای مادر یا پدر را بگیرد.
مادر صرفاً به سبب آبستنی از وظایف طبیعی و اجتماعی خویش نسبت به همسرش غفلت نکند.
همیشه این اصل تربیتی بسیار مهم و حساس را مورد توجه قرار دهند که کودک چگونه همسر شدن (زن یا شوهر) را از همان آغاز تولد از والدین خود یاد میگیرد.
فراموش نکنند که خانه و خانواده پر مهر در واقع پناهگاه کاملاً ایمن برای والدین و فرزندان است و فرزند محروم از محبت والدین هرگز نمیتوانند نسبت به دیگران صادقانه محبت کند و متقابلاً از محبت دیگران محروم می شود.
هرگز فرزند را وجه المصالحه قرار ندهند و پرسشهای نادرست و خطرناکی از قبیل :
مادر را بیشتر دوست داری یا پدر را؟ با مادر میخوابی یا پدر؟ و ... را هرگز مطرح نکنند.
از تهدید بچه با عبارتهایی از قبیل من دیگر تو را دوست ندارم، من دیگر مادر یا پدر تو نیستم، تو را از خانه بیرون میکنم، ... جداً خودداری کنند که بدترین انواع تنبیه به شمار میروند.
به طور کلی عوامل مؤثر در رشد و تکامل کودک در ارتباط با والدین را علاوه بر آنچه قبلاً نام بردیم، میتوان در چهار مقوله خلاصه کرد :
الف – فرهنگ وسیع « روان اجتماعی » که خود والدین از آن متأثرند.