تعریف مددکاری اجتماعی :
مدد کاری اجتماعی حرفه ای است مبتنی بر استعدادها، مهارتها و دانشهای خاص، به منظور فراهم آوردن شرایط مادی و معنوی برای افراد و اقشار نیازمند جامعه، به گونهای که در جهت شناخت و رفع مشکل خود برانگیخته شوند.
مددکاری داوطلبانه :
چنانکه میدانیم مددکاری به مفهوم اول، تاریخی به قدمت تاریخ بشر دارد، یعنی از زمانی که بشر خلق شد، با توجه به نیازهای اجتماعیش ناچار به زندگی در جمع بوده است. این جمعی زیستن او را در جهت همکاری اجتماعی و مددکاری بی برنامه سوق می داد، یعنی برای تأمین نیازهای خود مخصوصاً نیازهایی که بعد اجتماعی داشت و همچنین به منظور دفاع و حراست از خود مجبور به همکاری با دیگران بوده، مضاف بر آنکه، به قول علامه شهید مطهری، انسان علاوه بر نیازهای زیستی و غریزی، یک سلسله نیازهای معنوی و روحانی نیز دارد که همراه با او زاده میشود و توجه به این نیازها و تأمین آنها ریشه فطری دارد.
الف – وجود مناسبات انسانی – اجتماعی بسیار ساده : عمده ترین علت آن نیز محدودیت و کوچکی اجتماعات و شیوه زندگی قبیلهای و عشیرهای بوده است. چون روابط بسیار نزدیک و صمیمانه است همه از احوال یکدیگر، باخبرند و با یکدیگر هم پس با رخ دادن مشکلی برای یکی همسر در تلاش برای حل مشکل.
ب – وجود خانواده گسترده و سنتی : روابط خویشاوندی سنتی که امروزه در کشور هایی که سنت خود را حفظ کرده اند بسیار قوی بوده است به طوری که اگر یکی از اعضا فوت میکرد دیگران به کمک میشتابند. اگر کسی دچارفته شود همین طور، و همه کمکها را با میل و رغبت انجام میدهند.
پ – محدودیت نیازها : اجتماعات اولیه، همانند جوامع امروزی، نیازمندیهای بسیار گسترده و متنوع نداشتند و لذا برای تأمین نیازهای اساسی و اولیه خود به تلاشی در حد نیازهای متعارف و روزمره اکتفا میکردند.
ت – تسلیم در مقابل محدودیت های موجود : اصولاً اعتقاد به جبر در نتیجه تسلیم شدن در مقابل پیشامدها و حوادث و عدم مبارزه با مشکلات یکی از باورهای حاکم بر جوامع اولیه بود و هرکسی وضع موجود را سرنوشتی محتوم تلقی میکرد.
2- مددکاری سازمان یافته :
حدوث پدیده انقلاب صنعتی و ورود ماشین به زندگی بشر، تحولات عظیمی را در مناسبات پیچیده انسانی اجتماعی از یک طرف و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی از طرف دیگر حل معضلات اجتماعی آن هم با چهرهای جدید و متنوع به صورت ساده و ابتدایی امکان پذیر نبود. بر این اساس مشاغل جدیدی از جمله (مددکاری اجتماعی) به منظور مقابله با ناسامانیها و مشکلات اجتماعی جدید ظهور کرد و به تدریج به صورت نهادی نسج گرفت نهادی حرفه ای که در زمینه های مختلف یا در نهادهای دیگر گردید.
الف) افزایش جمعیت : بعد از انقلاب صنعتی به خاطر پیشرفت علوم پزشکی میزان مرگ و میر کمتر شد ولی زاد و ولد در کشورهای آسیایی و آفریقایی به همان میزان ماند و باعث رشد جمعیت شد در نتیجه محدودیت امکانات در زمینههای مختلف رفاه اجتماعی بود و به تدریج مسائل و مصائب اجتماعی،یکی بعد از دیگری خود را نشان داد. این امر سبب ناهماهنگی میان امکانات و جمعیت میگردد که نتیجه آن بروز مشکلات مختلف اجتماعی و ... است.
ب ) مهاجرتهای گسترده و توسعه بی رویه شهرنشینی : با بزرگتر شدن شهرها به علت افزایش مهاجرت باعث میشود که اختلاط فرهنگی و تضاد ارزشها و برخورد سنتها و ... مسائل گوناگونی را به وجود آورد. و زندگی شهری بازندگی عشیرهای بسیار متفاوت است و پذیرش بسیاری از ارزشها برای آنها مشکل است در شهر. و امکانات در شهر بسیار محدود است که باعث ایجاد حلبی آبادها و کپرنشینها و ... میشود.
پ ) نیازهای جدید و گسترده : یکی دیگر از عوامل موثر در ایجاد مشاغلی نظیر مددکاری اجتماعی گستردگی و تنوع نیازهاست. گستردگی و تنوع نیازها به حدی است که افراد جامعه برای تأمین آنها ناچار به تلاش و تکاپوی بیش از توان و ظرفیت خود هستند و چه بسا با این هدف مسائل و مشکلاتی را برای خود پدید میآورند که برای حل آن نیاز به تخصصهای ویژه میباشد.
ت ) حوادث و سوانح ناشی از صنعت : ورود ماشین به زندگی بشر مشکلاتی را پدید میآورد که نیازمند مهارتهای خاص است برای حل آن ترافیک و ضایعات مربوط به محیط زیست و ...، معض را تشدید و پیچیده میکند. از لحظهای که فرد دچار مشکل میشود به مددکار نیاز دارد.
ث ) سستی روابط اجتماعی : شرایط زندگی به نحوی است که شیرازه خانواده مانند سابق چندان منسجم نیست. علاوه بر ضعف روابط انسانی – اجتماعی خانواده نیز مفهوم کم رنگی پیدا کرده است دیگر سالمندان حرف اول را نمیزنند. و فرزندان یتیم بی سرپرست و آوارهاند. در چنین آشفته بازاری باید نهادهای جدیدی به وجود آیند تا به طور نسبی وظایف مربوط به نهاد خانواده را ایفا نمایند.
ج ) تدابیر و سیاستهای دولت در جهت نیل به اهداف رفاه اجتماعی:
اگر به برنامههای سالیانه یا دراز مدت دولتها نظری بیندازیم متوجه میشویم که اصولاً امور اجتماعی در برنامههای مذکور مدنظر گرفته و در نتیجه بودجه قابل توجهی را به خود اختصاص میدهد. در نظام جمهوری اسلامی ایران نیز به این مهم توجه شده است. چنانچه میدانیم برای اجرای برنامههای مختلف این بخش ایجاد و توسعه سازمانهای خدمات اجتماعی و موسساتی که ارائه کننده خدمات مددکاریاند امری ضروری محسوب میشود.
چ ) سستی پایههای اخلاقی و اعتقادات معنوی :
یکی از عمده ترین علل فشار و فحشاء، تکدی گری، اعتیاد، سرقت و انواع بزهکاریهای اجتماعی ضعف اخلاقیات و باورهای معنوی است که متأسفانه، علی رغم پیشرفتهای شگرف در صنعت، بشر در بعد معنوی و انسانی – رشدی متعادل با آن را نداشته است. مضاف بر آن، وجود اعتقادات و حکمیت فرهنگ و اخلاق انسانی – الهی برمناسبات و روابط اجتماعی یکی لز قویترین انگیزههای بشر در خدمت به همنوع است که متأسفانه در قرون اخیر به ویژه در قرن حاضر رو به ضعف گذاشته است که بررسی علل و تحلیل موشکافانه از عوامل آن میتواند موضوع پژوهشها ارزشمند باشد.
ح : سیاستهای سوء استعمار :
این سیاستها به اشکال مختلف و با توجه به شرایط زمانی و مکانی هر یک از مناطق، خود را نشان میدهند: جنگهای تحمیلی، اختلافات قومی – نژادی، ترویج فساد و فحشا، تخدیر افکار و اندیشه نسل جوان از طریق مواد مخدور و ...
خ – حوادث و سوانح طبیعی نظیر سیل، زلزله، قحطی و ...
که گاه به جهت گسترده بودن دامنه آن سازمان دهی و سیاستگزاری خاصی را ایجاب میکند و تشکل و هماهنگی حرف گوناگون را اجتناب ناپذیر میسازد.
د ) مصوبات و مقررات بین المللی :
مصوبات بین المللی و در رأس آن مصوبات سازمان ملل و نهادهای مربوط به آن یکی از عوامل موثر در ایجاد و توسعه مددکاری در جهان است.
«تاریخ مددکاری در دنیا»
در روم قدیم نوعی بیمه تعاونی برای حفظ خانواده و بازماندگان نظامیان وجود داشت. در برخی مناطق بین چارپاداران نوعی بیمه در مقابل حوادث طبیعی مثل از بین رفتن چارپایان وجود داشت.
بابلیها و سومریها نیز در این خصوص قوانین و مقرراتی داشتند که نشان از قدمت خدمات اجتماعی در دو هزار سال قبل از میلاد دارد. چنانچه گفته میشود، حمورابی، حکمران بابل، حدود دو هزار سال قبل از میلاد مراقبت از زنان بیوه و کودکان یتیم را برعهده داشت و بخشی از قوانین او در دفاع از حقوق محرومین بود. در یک سرود سومری میگوید : «کیست آنکه آْشنای یتیمان و بیوه زنان است / ازستمکاری و ظلم به انسانها آگاهی دارد/ او الهه نیکی و نیکوکاری است/....»
چنانچه گفته شد در قرن شانزدهم و قبل از آن کلیساهای اروپائی مأوایی برای دردمندان بود. در سال 1531 میلادی برای حمایت کلیساها از فقرا قانون هنری هشتم در انگلستان به تصویب رسید و با اصلاح این قانون در 1536 تدابیر لازم به منظور جلوگیری از مهاجرت به بهانه نیازمندی اتخاذ شد.
در عصر الیزابت، در سال 1601، «قانون فقر» به عنوان اصل 43 به تصویب رسید که از لحاظ برخی ویژگیهای نزدیک به اصول مددکاری دارای اهمیت است. در حقیقت این اقدام کوشش آگاهانهای بود که برای دگرگونی در روش حمایت از نیازمندان که طی سالیان درازمرسوم شده بود انجام گرفت. رسومی که تکدی گری را پدیدهای عادی به حساب میآورد. به موجب این مصوبه حکومتهای محلی انگلیس مسئولیت فقرا، معلولین و سالمندان منطقه خود را عهده دار شدند. به موجب این قانون فقرا و نیازمندان بیکار که غالباً به تکدی گری اشغال داشتند جمع آوری و در 3 دسته تقسیم شدند.
دسته اول : افرادی که توان کافی برای اشتغال داشتند به کار گرفته شدند.
دسته دوم : کودکان و نوجوانان که به کارآموزی مشغول شدند.
دسته سوم : سالمندان و معلولین که توانایی کار نداشتند در مراکزی نظیر دارالمساکین مورد حمایت قرار گرفتند.
بودجه مورد نیاز برای اجرای قانون مذکور از طریق مالیات تأمین میشد و فرزندان و والدین به گونهای در قبال هم مسئولیت قانونی داشتند.
توماس چالمرز کشیش اسکاتلندی در سال 1814 نظرهایی درباره چگونگی کمک به نیازمندان را مطرح کرد که از نظر مددکاری سازمان یافته حائز اهمیت است، به طوری که برخی او را پدر مددکاری اجتماعی معرفی می کنند. توماس چالمرز برای کمک به نیازمندان پیشنهاد کرد یک سری آموزشهای حرفهای هوش، توانایی و خصوصیات اخلاقی نزدیکان و خویشاوندان به حمایت از نیازمندان تأکید فراوان داشت.
در سال 1877 برای اولین بار در بوفالو موسسه خیریه تشکیل شد که این تشکیلات بوفالو را به هشت منطقه تقسیم میکرد، هر منطقه را یک کمیسیون متشکل از نمایندگان عالی همان منطقه اداره میکرد.
در سال 1899 میلادی به همت مصلحین خیریه هلند و جمعیت طرفداری از آزادی زنان اولیه مدرسه خدمات اجتماعی در آمستر دام افتتاح شد و بر اساس پیشنهاد خانم مری ریچموند مدرسه خیریه تابستانی نیویورک در سال 1898 تأسیس شد که در سال 1904 به نام مدرسه خیریه نیویورک معروف شد و به تدریج مدارس مشابهی در آلمان، سوسیس و امریکا گشایش یافت.
در حال حاضر مددکاری اجتماعی در جهان با دودیدگاه مطرح است: دیدگاه اول : که غالباً منسوب به امریکاست و از اصالت فرد نشئت میگیرد. نظام تربیت مددکاری اجتماعی در امریکا مبتنی بر مبنای یاری رساند به فرد است. فرد مقدم بر گروه و جامعه است. در این دیدگاه سیاست اجتماعی، مدیریت، خدمات اجتماعی، برنامهریزی و سازماندهی جامعه در مرحله دوم قرار میگیرد.